نقد فیلم آباجان

نقد فیلم آباجان

در این نوشته نگاهی خواهیم داشت به فیلم آباجان، ساخته جدید هاتف علیمردانی که از اسفندماه سال گذشته اکران شده است. با میدونی همراه باشید.

در برخی از نقدها و یادداشت‌های گذشته در خصوص آثار سینمایی ایران به دفعات از حضور یا غیبت مفهوم واقعی "داستان" در فیلم‌های مورد نقد صحبت شد. داستان چگونه شکل می‌گیرد؟ از کجا آغاز می‌شود؟ و چگونه پایان می‌یابد؟ حضور چه عواملی در فیلم‌ (فیلم‌نامه) نشان‌دهنده وجود داستان در آن است؟

در یک تعریف سنتی، قائل به حضور آغاز، میانه و پایان در یک داستان-بخوانید فیلم- هستیم. آغاز می‌تواند وقوع یک حادثه مهم در دقایق ابتدایی فیلم باشد. می‌تواند هم در گذشته اتفاق افتاده باشد و آثاری از آن در زمان حال (زمان وقوع فیلم) منجر به شروع داستان فیلم شود (پیش داستان). مثلا در "فروشنده" آغاز فیلم به یک معنا همان خرابی خانه عماد و رعنا در سکانس شروع فیلم است که آن‌ها را مجبور می‌کند دنبال خانه‌ای جدید برای اجاره باشند. در "ابد و یک روز" آغاز فیلم در واقع اطلاع از پیش‌داستان‌های شخصیت‌های فیلم و به طور مشخص محسن (نوید محمدزاده) و سمیه (پریناز ایزدیار) است. محسن برای ترک اعتیاد به کمپ رفته و سمیه در گیر و دار پاسخ دادن به یک خواستگار است.

بنا بر اصلی نانوشته، نویسنده‌ها معمولا آغاز و پایان را در ذهن دارند و به دنبال میانه برای داستان خود هستند. گاهی فقط پایان را می‌دانند و به دنبال آغاز و میانه برای داستان خود می‌گردند و به ندرت اتفاق می‌افتد که بدون آغاز و پایانِ شکل‌گرفته، پرداخت یک داستان (فیلم‌نامه) آغاز شود. اما در آباجان چطور؟  "روایت خانواده‌اى که در دهه شصت در شهر زنجان زندگى مى‌کنند. خانواده‌اى که جنگ و فضاى آن سال‌ها تأثیر زیادى روى زندگیشان مى‌گذارد." این عبارتی است که "سینما‌ تیکت" در بخش "درباره فیلم" و به نوعی به عنوان "خلاصه داستان" برای معرفی فیلم قرار داده‌ است. شاید نتوان هیچ دوخطی مناسبی برای فیلم پیدا کرد. یا شاید هرکس دو خطی متفاوتی از دیگری برای فیلم تعریف کند. آغاز، میانه و پایان فیلم را مرور کنید و به دنبال ارتباطی میان آنها بگردید. اجازه دهید در این نوشته بیش از سایر نوشته‌ها به مثال‌ها گریز بزنیم، تا شاید پاسخ‌های بهتری برای سردرگمی خود درباره همان مفهوم اولیه، یعنی داستان در این فیلم پیدا کنیم.

صحبت از ارتباط بین آغاز، میانه و پایان در یک فیلم شد. پایان یک فیلم پاسخی است برای سوال اصلی فیلم. پایان آباجان چیست؟ بمباران مدرسه و کشته‌شدن کاظم (حمیدرضا آذرنگ) یا خبر اسیرشدن خلیل؟ و در این پایان به کدام سوال‌های فیلم پاسخ داده شده است؟ اصلا سوالی وجود دارد که در پایان به دنبال پاسخ آن باشیم؟ پس در همه ۶۵ دقیقه ابتدایی فیلم (مدت زمان فیلم ۷۵ دقیقه است)، چه گذشته است؟ به همان دو مثال اولیه برگردیم. مثال‌هایی که شاید از جمله محبوب ترین فیلم‌های سال گذشته در بین طیف‌های مختلف سلیقه‌های مخاطب ایرانی بوده است. در "فروشنده" زمانی که عماد (شهاب حسینی) به پیرمرد (فرید سجاد حسینی) سیلی می‌زند، به نوعی سوال اصلی فیلم پاسخ داده شده است. سوال اولیه این است: عماد در واکنش به حادثه اتفاق افتاده برای رعنا (ترانه علیدوستی) چه می‌کند؟ و این پرسش در یک سوم پایانی فیلم تبدیل می شود به این سوال که : عماد با مقصر آن، اتفاق حالا که کاملا در دست او گرفتار است چه برخوردی خواهد داشت؟ در "ابد و یک روز" در پایان سمیه "تصمیم" به ماندن می‌گیرد و محسن به کمپ برده می‌شود. پیرنگ اصلی داستان که ماجرای سمیه است به روشنی پایان می‌یابد و مخاطب قادر است داستان سمیه و در مرحله دوم (پیرنگ‌های فرعی) داستان محسن و دیگران را هم تعریف کند. همچنین توجه کنید که در هر دو داستان شخصیت‌ها دست به انتخاب زدند و "تصمیم" گرفتند. در آباجان اصلا چیزی آغاز نمی‌شود که به دنبال آن پایانی هم وجود داشته باشد.

در نقد فیلم "نفس" اشاره شد که برخی فیلم‌ها در دسته فیلم‌های بدون پیرنگ قرار می‌گیرند. به این معنا که خط روایی مشخص یا داستان واحدی در فیلم وجود ندارد. در عوض فیلم تبدیل می‌شود به مجموعه از موقعیت‌ها و صحنه‌ها که هریک به تنهایی می‌توانند جذاب (یا غیر جذاب!) باشند. با این نگاه شاید بتوانیم آباجان را هم در همین دسته قرار دهیم و عطای یافتن "داستان" را به لقایش ببخشیم. اما در چنین معیاری، آیا آباجان مجموعه‌ای از موقعیت‌ها و صحنه‌های مستقلا جذاب است؟ یا حضور این تعداد شخصیت در لوکشین واحد فیلم (دیگر موقعیت مکانی فیلم مدرسه است که در مقایسه با زمان روایت فیلم در خانه، سهم ناچیزی دارد) برای روایت همان موقعیت‌هایی است که باید به تنهایی جذاب باشند؟ تا دقیقه ۴۰ یا بیشتر هنوز رابطه میان شخصیت‌ها کشف نشده است در حالی که زمان فیلم ۷۵ دقیقه بیشتر نیست. تعداد زیاد شخصیت‌ها نمی‌تواند به تنهایی محل ایراد فیلم باشد. در "ابد و یک روز" نیز تعداد شخصیت‌ها زیاد است، اما در همان ۱۰ یا ۱۵ دقیقه ابتدایی تمام روابط میان آن‌ها شناخته می‌شود.

خرده داستان‌های آباجان (اگر بتوان آنها را خرده داستان نامید. چرا که از یک موقعیت فراتر نمی‌روند و به داستان تبدیل نمی‌شوند) یکی ماجرای علاقه فرزانه و محسن به یکدیگر است، یکی مسمویت فرخ با تریاک، یکی هم شهادت یا اسارت خلیل است. موقعیت اول و ماجرای علاقه محسن و فرزانه، تکرار ماجرای مشابه فیلم کوچه بی‌نام است: علاقه دو نفر به یکدیگر که نمی‌توانند به هم علاقه داشته باشند، چرا که خواهر و برادر هستند. در این جا اما به لطف حکم شرعی تعداد دفعات شیردادن مادر رضائی (شیری) به یک نفر که رابطه فرزند واقعی مادر  با فرزند شیری‌اش را تعیین می‌کند، دختر و پسر می‌توانند نقش عاشق و معشوق را ادامه دهند. انتخاب چنین روایت‌هایی حاوی چه جذابیتی است که مخاطب را روی صندلی نگه دارد؟ ماجرای دوم که مسمومیت فرخ، فرزند هاشم (سعید آقاخانی) است در نهایت ما را با شخصیت کاظم که سرتاپا یک موقعیت‌ طلب صرف است آشنا می‌کند. کارکرد حضور کاظم در فیلم چیست؟ نقش او آیا چیزی بیش از این است که با هربار حضورش در خانه یک موقعیت را کلید بزند تا فیلم نامه بدون داستان ما از ریتم نیفتد؟ یک‌بار باعث می‌شود محسن و ارتباطش با مجاهدین خلق لو برود تا ماجرای فرار او با فرزانه اتفاق بیفتد. یک‌بار ماجرای مسمویت فرخ را به وجود می‌آورد تا همه تقصیرها گردن هاشم بیفتد که از قضا کفترباز است و نقش تریاکی به او بیشتر می‌خورد.  یک بار هم دروغش به آباجان لو می‌رود که به او گفته پسرش شهید شده، در حالی که او اسیر شده است. زمانی که فیلم این چنین با بحران داستان‌گویی روبروست، دوباره این سوال مطرح می‌شود که آیا موقعیت‌های فیلم به اندازه کافی جذاب هستند که خلا وجود خط داستانی واحد را در فیلم پر کنند؟

آباجان (فاطمه معتمد آریا) چیزی بیش از یک زن رنج‌کشیده با اراده است؟ شخصیت‌های فیلم به قدری اضافی هستند که می توانید در تعریفتان از فیلم، حتی اسمی از آنها نیاورید. فریبا متخصص که نقش هووی آباجان را بازی می‌کند یک نمونه آن است! زمان‌های حضور او را در فیلم مرور کنید تا متوجه حضور اضافی او بشوید. او حتی در دکوپاژها بیش از آنکه در فورگراند و میان قاب باشد، بیشتر برای پرکردن فضای بک گراند و انتهایی ترکیب‌بندی‌های فیلم استفاده شده است. تنها توجیه حضور او زمانی است که آباجان ماجرای علاقه‌مندشدن شوهرش به او را برای فرزانه تعریف می‌کند تا نقبی زده باشد به روابط زنان و مردان در دو نسل پیش از نسل حاضر.

در یک نگاه کلان، فیلم چه چیزی به مخاطب می‌دهد و چه تجربه جدیدی را با او به اشتراک می‌گذارد؟ روایت فیلم از دهه شصت، روایت جدیدی نیست. صرف انتخاب یک خانواده در زنجان، نمی‌تواند منجر به تجربه جدیدی شود. اصرار برخی فیلم‌سازان به حضور هر ساله در جشنواره‌ها و پرده اکران برای چیست؟ در مقایسه با "کوچه بی‌نام" آباجان به وضوح یک پسرفت برای هاتف علیمردانی است. هیچ تلاشی برای جبران کاستی‌های آثار قبلی در آثار جدیدش دیده نمی‌شود. زمان فیلم ۱۵ دقیقه کمتر از یک فیلم سینمایی استاندارد است. فیلم به راحتی می‌توانست یک تله فیلم باشد تا ادای دین فیلم‌ساز به همکلاسی‌هایش هم میسر شده باشد. عومل تولید فیلم، عواملی حرفه هستند. اما آیا صرف استفاده از حسین جعفریان به عنوان مدیر فیلم‌برداری می‌تواند کاستی‌های فیلم را جبران کند؟ چرخه ساخت چنین فیلم‌هایی تاحدی شبیه به چرخه معیوب آثار کمدی سینمای ماست. آیا مبلغی بیش از سرمایه ساخت فیلم باز می‌گردد؟ پاسخ احتمالا مثبت است و این یعنی مسیر ساخت آثار مشابه ادامه دارد!

تجربه تماشای آباجان یک تجربه سراسر ناامید کننده است. امید که عطش فیلم‌سازانی همچون علیمردانی که ظاهرا بی‌قرار حضور دایمی بر پرده اکران هستند، فروکش کند. که برای ثبت در حافظه جمعی سینما، مهم تعداد آثار یک فیلم‌ساز نیست، کیفیت آن‌هاست.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
10 + 3 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.