نقد فیلم «سال دوم دانشکده من»

نقد فیلم «سال دوم دانشکده من»

فیلم «سال دوم دانشکده من» جدیدترین ساخته رسول صدرعاملی است. در این فیلم جمعی از بازیگران صاحب‌نام و بازیگران تازه‌کار به هنرنمایی پرداخته‌اند. اکران این فیلم، مدتی است که آغاز شده و به همین مناسبت نگاهی به آن خواهیم داشت.

رسول صدرعاملی از آن دسته فیلمسازانی است که دغدغه خاصی را در فیلم‌های خود دارد و این دغدغه خاص مشکلاتی است که برای دختران جوان در جامعه وجود دارد. او همچنین در فیلم‌های خود سعی می‌کند از بازیگران تازه‌کار برای نقش‌های اصلی فیلم استفاده کند. نتیجه این کار او معرفی تعدادی بازیگر خوب به سینمای ایران بوده است که معروف‌ترین و محبوب‌ترین این بازیگران ترانه علیدوستی است. علیدوستی اولین‌بار در فیلم «من ترانه ۱۵ سال دارم» ساخته صدرعاملی هنرنمایی کرد. صدر عاملی در فیلم جدید خود «سال دوم دانشکده من» سعی کرده است به واکاوی اوضاع و احوال یک دختر دانشجو و رابطه او با دوستش بپردازد اما این فیلم به قدرت فیلم‌هایی مانند «دختری با کفشهای کتانی» و «من ترانه ۱۵ سال دارم» نیست. لازم به ذکر است که فیلمنامه این فیلم را پرویز شهبازی نوشته است که خود او فیلم‌هایی مثل «دربند» و «نفس عمیق» را ساخته است. موضوعی که در این فیلم بررسی می‌شود شاید موضوع خوبی باشد اما پرداخت خوبی روی آن صورت نگرفته و برای همین نتیجه کار فیلمی معمولی شده است. داستان فیلم در مورد دو دوست صمیمی (مهتاب و آوا) است که همراه دوستان دیگرشان و مسولان دانشگاه به اردوی اصفهان می‌روند. برای آوا اتفاقی می‌افتد و مهتاب در شرایط ویژه‌ای قرار می‌گیرد.

در ادامه به بررسی فیلم می‌پردازیم که ممکن است داستان فیلم را لو دهد.

صحنه ابتدایی فیلم، مهتاب را از پشت سر نشان می‌دهد که در راهروهای دانشگاه راه می‌رود. در این صحنه دوربین هیچ مشخصاتی از ظاهر مهتاب به مخاطب نشان نمی‌دهد. علت این موضوع این است که در ابتدای فیلم مخاطب در مورد مهتاب و اتفاق‌هایی که افتاده چیزی نمی‌داند. مهتاب به اتاق کمیته انضباطی می‌رسد و ما چهره او را برای اولین مرتبه می‌بینیم. در کمیته انضباطی داستان کل فیلم از زبان یکی از افراد کمیته بازگو می‌شود و زمانی‌که مخاطب کنجکاو شد بداند چه شده فیلم به عقب برمی‌گردد و تمام ماجراها را می‌بیند. کارگردان، فضای اتاق کمیته انظباطی را یک فضای سرد قرار داده است. چون رفتار افراد کمیته بسیار سرد و جدی است. برای همین در این صحنه از رنگ‌های سرد برای دیوارها و اشیای موجود در اتاق استفاده شده است. اواخر فیلم، دوباره ما همان صحنه را که مهتاب در راهروی دانشگاه راه می‌رود می‌بینیم اما این بار دوربین از جلو مهتاب را نشان می‌دهد و علتش هم این است که مخاطب در جریان تمام ماجراهای اتفاق افتاده قرار گرفته است. مهتاب با منصور قرار ازدواج گذاشته است. در ابتدای فیلم می‌بینیم که مهتاب و منصور رابطه نسبتا خوبی دارند و تنها مشکل این است که منصور زیادی مشکوک است و مرتب به مهتاب زنگ می‌زند. در جریان فیلم اتفاق‌هایی می‌افتد که رابطه مهتاب و منصور خراب می‌شود و حتی می‌فهمیم که مهتاب تنها به خاطر مادرش که مغازه را به منصور داده است با منصور رابطه دارد. پس دیگر دلیلی وجود نخواهد داشت که مهتاب بعد از اینکه رابطه‌اش با منصور به هم می‌خورد به سمت او بازگردد. اما در انتهای فیلم که دلسردکننده‌ترین نقطه فیلم است متوجه می‌شویم که مهتاب و منصور دوباره رابطه خوبی دارند. نکته دیگر این است که فیلم «سال دوم دانشکده من» فیلمی اول شخص است. یعنی ما یک شخصیت اصلی داریم که هراتفاق مهمی را که در فیلم برایش بیافتد باید ببینیم. ولی ما متوجه نمی‌شویم که چطور رابطه خراب منصور و مهتاب بهبود یافت. درست شدن رابطه این دو بخش مهمی از زندگی مهتاب است که در طول فیلم اتفاق افتاده و مخاطب باید در جریان چگونگی آن قرار گیرد ولی این اتفاق نمی‌افتد.

مهتاب و آوا دوستان صمیمی هستند و از همان ابتدای فیلم، با هم هستند. آوا خانواده‌ای پولدار دارد و مهتاب در خانواده‌ای با وضع مالی نه چندان خوب زندگی می‌کند که در همان ابتدای فیلم این موضوع را می‌توان فهمید. چون آوا هزینه سفر خود و مهتاب را حساب می‌کند و وقتی مادر مهتاب راجع به هزینه سفر می‌پرسد مهتاب می‌گوید هزینه با دانشگاه است و هم اینکه در ابتدای فیلم می‌بینیم که مهتاب و آوا سوار ماشین گران قیمتی هستند و آوا پشت فرمان است. وقتی آوا دچار حادثه می‌شود رابطه دوستی آن‌ها به شکل قبلی خود باقی می‌ماند. مهتاب، همراه دیگر بچه‌ها به تهران برنمی‌گردد تا پیش دوستش باشد. همینطور کارت بانکی آوا پیش مهتاب مانده ولی مهتاب حتی برای خرید آب معدنی برای خودش هم از آن استفاده نمی‌کند که این اتفاق‌ها نشان‌دهنده پابرجا بودن دوستی آنهاست و فیلمنامه‌نویس به‌خوبی توانسته رابطه دوستی آن‌ها را از کار درآورده است. اما با وارد شدن علی (پدرام شریفی) مهتاب رفته رفته دچار تحول شخصیت می‌شود. مهتاب می‌داند آوا حرف‌هایش را در کما می‌فهمد. در ابتدا مهتاب به‌صورت دلسوزانه با آوا صحبت می‌کند و حتی علی را پیش آوا می‌برد تا با او صحبت کند. اما بعد از گذشت مدتی حرف‌هایی که در گوش آوا می‌زند جنبه انتقام گرفتن و آزار دادن آوا را پیدا می‌کند. این موضوع به‌خاطر این است که مهتاب به یک عشق واقعی یعنی علی نزدیک شده است و فهمیده که آوا تنها مانع او برای رسیدن به علی است. می‌گوییم عشق واقعی چون در داستان فیلم متوجه می‌شویم که مهتاب تنها به‌خاطر مادرش با منصور رابطه دارد. مهتاب به‌خاطر همین موضوع سعی می‌کند آوا را با حرف‌های خود آزار دهد. علت دیگر این تحول شخصیت مهتاب این است که مهتاب در دورانی که آوا سالم بوده همه چیز را در مورد منصور به او گفته است. اما آوا در مورد علی چیز زیادی به مهتاب نگفته زیرا می‌ترسیده علی از چنگش دربیاید.

همین عدم اعتمادی که آوا به مهتاب داشته می‌تواند دلیل دیگر تحول شخصیت و رفتار مهتاب باشد. پس تغییر کردن شخصیت مهتاب توجیه‌پذیر است. اما داستان در انتها یک تغییر جهت ناگهانی می‌دهد و مهتاب به یکباره بیخیال علی می‌شود و دوباره به سمت منصور باز می‌گردد و دوباره تبدیل به همان انسان بی آزار ابتدای فیلم می‌شود که این موضوع با روند داستان سازگار نیست و به نظر می‌آید بیشتر، هدف فیلمساز این بوده است که در پایان، داستان را به یک نقطه خوش برساند. در یکی از صحنه‌ها مهتاب به آوا که در کما است می‌گوید که عاشق علی شده است. در این صحنه می‌بینیم که آوا بعد از شنیدن این حرف اشکی از چشمش جاری می‌شود. این صحنه یادآور سکانس پایانی فیلم «گذشته» اصغر فرهادی است که مرد به زنش که در کما است می‌گوید اگر بوی این عطر را می‌شناسی دستم را فشار بده. زن دست مرد را فشار نمی‌دهد ولی اشک از چشمش سرازیر می‌شود. پس می‌توان گفت که صدرعاملی این صحنه را از روی فیلم فرهادی برداشته است. در سینما نمونه‌های بسیاری است که فیلمسازان مختلف، صحنه‌هایی مشابه با صحنه‌های معروف فیلم‌های شناحته شده را در فیلم خود بازسازی می‌کنند. تنها نکته‌ای که باید به آن توجه داشت این است که کارگردان بی‌مورد چنین صحنه‌هایی را در فیلم خود نگنجاند. در فیلم صدرعاملی وجود این صحنه دلیل موجهی دارد و به بار دراماتیک فیلم کمک کرده است. این صحنه به‌نوعی پایان فیلم را هم از گنگی در می‌آورد. آوا در کماست و فهمیده است که مهتاب، عاشق علی شده است و به‌خاطر این موضوع اشک ریخته است. پس اگر به هوش بیاید با مهتاب دعوا می‌کند و رابطه دوستیشان مانند قبل نخواهد بود.

وقتی آوا به تهران آورده می‌شود تختش را در طبقه دوم خانه قرار می‌دهند. مهتاب هم هربار به خانه آن‌ها می‌رود یکراست پیش آوا می‌رود. اینکه تخت آوا در طبقه دوم است به‌نوعی بیان‌گر جداشدن جهان او از دیگر افراد است. همینطور این انتخاب که تخت آوا در طبقه دوم باشد به شخصیت‌پردازی مهتاب هم کمک کرده است. زیرا مهتاب تا قبل از آنکه پیش آوا برود فردی بی‌آزار به نظر می‌رسد. اما وقتی به آوا می‌رسد سعی می‌کند با حرف‌های خود او را آزار دهد. خانم نوزادی (ویشکا آسایش) مسئول سخت‌گیری است که دانشجویان زیر نظر او هستند. در صحنه‌ای که مهتاب به او می‌گوید به تهران بازنمی‌گردد و پیش آوا می‌ماند درگیری لفظی‌ای میان آن‌ها شکل می‌گیرد و خانم نوزادی به مهتاب می‌گوید: خدا می‌دونه چه بلایی سرش آوردی. این دیالوگ می‌توانست آغازگر یک ماجرای جذاب در فیلم باشد، تنش جذابی را بین مهتاب و خانم نوزادی به‌وجود آورد و یک داستان فرعی خوب را شکل دهد اما به آن بهای چندانی داده نمی‌شود. بازبگران نقش‌های آوا و مهتاب (سها نیاستی و فرشته ارسطویی) دو بازبگر تازه‌کارند که توانسته‌اند نقششان را بخوبی ایفا کنند. صدرعاملی در این فیلم هم از بازیگران تازه‌کار برای نقش‌های اصلی استفاده کرده است و شاید موفق شود یکبار دیگر چهره تازه‌‎ای را به سینمای ایران معرفی کند. علی مصفا در این فیلم هم مانند بیشتر فیلم‌هایی که بازی کرده نقش یک آدم جدی را دارد که گریمش هم شباهت زیادی به گریم او در نقش‌های قبلیش دارد. این نشان می‌دهد که علی مصفا دچار یک تکرار شده است و این موضوع برای یک بازیگر در سطح علی مصفا نکته‌ای کاملا منفی به حساب می‌آید. پدرام شریفی در نقش خودش بسیار خوب ظاهر شده است. بازی خوب او شخصیت علی را باورپذیر کرده و باعث شده است تا مخاطب درک کند که چرا آوا می‌ترسیده در مورد او با مهتاب صحبت کند. ویشکا آسایش، نقش چالش برنگیزی را بازی نکرده است و نقش او در این فیلم، شباهت زیادی به نقش او در فیلم «ورود آقایان ممنوع» دارد. موسیقی فیلم کار کریستف رضاعی است و در دقایق اندکی از فیلم حضور دارد اما در همان دقایق اندک اثرگذار است و بسیار خوب روی صحنه‌ها نشسته است. لازم به ذکر است که موسیقی این فیلم کاندیدا دریافت سیمرغ بلورین شد. کارگردان می‌خواسته پایان فیلم را باز بگذارد و دقیق معلوم نکند که آوا بهبود یافته یا مهتاب به رسم عادت دارد برای او صدایش را ضبط می‌کند. اما مشکل پایان فیلم اینجا است که با روند موجود در فیلم تطابق ندارد و همین موضوع، به فیلم لطمه زده است. مهتاب بعد از یک ترم، در آستانه تعلیق شدن در دانشکده است و رابطه‌اش با منصور خوب شده است. مهتاب شخصیت اصلی ماست ولی ما به اندازه مدت زمان یک ترم، ندیده‌ایم چه اتفاقات مهمی در زندگی او افتاده و این منطقی نیست. در کل باید گفت فیلم «سال دوم دانشکده من» روند خوبی را طی می‌کند اما پایان دلچسبی ندارد. همین موضوع باعث شده است که این فیلم در دسته کارهای خوب صدرعاملی قرار نگیرد.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
7 + 0 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.