تازهترین ماجراجویی جرمی کلارکسون، جیمز می و ریچارد هموند در دنیای اتومبیلها، همانقدری که انتظارش را داشتیم، معرکه و خندهدار از آب درآمد؛ به طرز دیوانهکنندهای، معرکه و خندهدار!
«تور بزرگ»، در یازده اپیزود فصل دومش، به فرم مشخص و باثباتی رسید که بیش از پیش حرفهای بودن محتواهای آن را به رخ همگان میکشد
The Grand Tour، از همان فصل نخستش که در آن جهانی از دیوانهبازیهای توقفناپذیر سه مجری فوقالعاده و کاربلدش با اتومبیلهای مختلف را به تصویر میکشید، ثابت کرد با این که برنامهای بزرگ و ارزشمند برای نگاه انداختن به جهان ماشینها محسوب میشود، اصلا و ابدا محدود به این مورد نیست و خواسته یا ناخواسته، یکی از خندهآورترین شوهای دنیای تلویزیون و صد البته مستندمانندی که قسمتهای گوناگونی از طبیعت و شهرهای جهان را نشان مخاطبانش میدهد نیز به حساب میآید. با همهی اینها، فصل اول با این که شلوغتر و در بعضی لحظهها هیجانانگیزتر از فصل دوم جلوه میکرد، به همان اندازه بینظمتر هم بود و در برخی ثانیهها، در عین لذتبخش بودن شبیه مجموعهای میشد که سازندگانش صرفا میخواهند با استفاده از بودجهی بزرگ و عظیمی که شبکهی آمازون پرایم به آنها داده، کارهای عجیب و غریب را به سرانجام برسانند. همین موضوع، در کنار برخی شوخیهای حاضر در برنامه که از جایی به بعد خستهکننده و سرشار از تکرار به نظر میرسیدند، باعث میشد The Grand Tour با تمام دوستداشتنی بودنش، از تبدیل شدن به محتوایی فرمدار و کاملا حرفهای، حداقل ذرهای هم که شده، باز بماند.
به همین سبب، تماشای این که فصل دوم سریال از این ماجرا گریخته و به شکلی با ثباتتر و منظمتر از قبل، دست به ارائهی محتواهایش زده، دوستداشتنی است. برای مثال، در فصل دوم برنامه، قسمت Celebrity Brain Crash که به خصوص در اپیزودهای پایانی فصل قبل بیش از حد توی ذوق میزد و تکراری به نظر میرسید، حذف شده و محتوایی جذابتر، منظمتر و سرگرمکنندهتر با نام Celebrity Face Off، جای آن را گرفته است. بخش تازهای که در آن واقعا از آدمهای محبوب و معروف گوناگون، البته به بهانههای مختلف، دعوت به مسابقه دادن میشود و هم به افراد حاضر در این شویِ خواستنی تنوع بیشتری بخشیده و هم بیشتر از قبل، با هویت مرکزی آن یعنی خلق سرگرمیهایی بر محوریت رانندگی و ماشینها، مطابقت دارد. این را بگذارید کنار کاملتر شدن و صد البته خواستنیتر شدن بخشهایی همچون Conversation Street که حالا بیشتر از قبل محتوایش را به شکل یکتا و بیشباهت نسبت به بقیهی گفتوگوهای جریانیافته در برنامه آفریدهاند کنید، تا بفهمید چرا اینقدر بر روی کاملتر شدن «تور بزرگ» در دومین فصلش، تاکید دارم.
از آن طرف اما یکی از بهترین ویژگیهای فصل دوم، چیزی نیست جز آن که توانسته در عین رسیدن به فرمی منظم و تقریبا ثابت، غیر قابل حدس و هیجانانگیز باقی بماند. سریال، هنوز هم به گونهای است که نمیشود فهمید آیا در این قسمت میخواهد صرفا ماجراهای خندهداری که برای ریچارد هموند، جرمی کلارکسون و جیمز می در جدال با طبیعت در نقاط عجیب و غریب از دنیا اتفاق افتاده را روایت کند یا واقعا، میخواهد به بررسی دقیق و حرفهای یکی از محصولات دنیای ماشینها بپردازد. این وسط، بهترین سکانسها متعلق به آن زمانهایی هستند که هر دوی اینها را در کنار هم میبینیم و تماشایشان بدون خسته کردن مخاطب عام، باعث افزایش دانش او نسبت به اتومبیلهای گوناگون و حتی تاریخچهی این صعنت میشود. چون The Grand Tour، به واقع مجموعهای است که حالا میشود همهچیز در آن یافت و در عین حال، به تکراری نشدن و انجام دادن کارهای جدید ادامه میدهد. مثلا در یکی از بامزهترین قسمتهای فصل دوم، ما سه مجری برنامه را در حال ضبط محتوایی میبینیم که به خاطر اعتراض برخی از طرفداران، هیچ برنامهریزیای از قبل برای ساختش اتفاق نیوفتاده و به همین دلیل، ماجراهای کاملا متفاوتی در آن رخ میدهد. در جایی دیگر، نوبت به تماشای کلیپی نسبتا طولانی و خارقالعاده دربارهی قسمتی جذاب از تاریخچهی اتومبیلها و نبرد کمپانیهای ماشینسازی میرسد و در اپیزودی متفاوت هم محتوای یک پارچهای را داریم که با چگونگی نجات جهانیان از گرسنگی و فقر، ارتباط مستقیم دارد! نکتهی اوج و اصلیترین چیز ستایشبرانگیز همهی اینها چیست؟ آن که تولیدکنندگان برنامه، تکتک موارد ذکر شده و خیلی چیزهای دیگر را طوری تقدیمتان میکنند که حتی برای یک لحظه نمیتوانید شلخته و بیارتباط با یکدیگر خطابشان کنید و تعلقشان به برنامهای ثابت و مشخص، انکارناپذیر است.
فارغ از این موارد اما باید پذیرفت که بخش بزرگی از جذابیت و اعتبار «تور بزرگ»، نه به واسطهی مجریان شناختهشده و پرطرفدار آن که به خاطر کارگردانها و فیلمبردارانی است که از حرکت هر ماشین، به مانند یک حماسهی دیدنی، محتوای ویدیویی میسازند. چون شاید هیچوقت بدون این کارگردانیهای جذاب، نشود قدرت و نیروی دیوانهکنندهی مکلارن پیوان را به تصویر کشید یا نتوان از یک مسابقه مابین سه اتومبیل، چیزی را ساخت که همگان از تماشایش لذت ببرند. این موضوع، به خصوص در زمانی توجهتان را جلب میکند، که مدام به شاتهای انتخابشده و زوایایی که افراد مورد بحث، برای ثبت و ضبط تصاویر دیدهشده در برنامه از آنها بهره میبرند توجه کنید و حواستان باشد که وقتی صحبت از شیرینی صدای انفجار سوخت درون موتور یکی از برترین ماشینهای دنیا مطرح است، تصویری از آن موتور و کات زدن به اگزوزهایی که از شدت سرعت و قدرت واردشده به آنها لرزششان را میشود لمس کرد، کارآمدترین تصویرسازی ممکن به حساب میآید. افزون بر همهی اینها، کارگردانیهای انجامشده در بسیاری از اپیزودهای این مجموعه که قرار است رقابت سه مجری دوستداشتنیمان برای رسیدن به نقطهای خاص را نشانتان دهند، همان چیزهای مهمی هستند که باعث میشوند جدی جدی بر سر آن که برندهی نهایی این رقابت چه کسی خواهد بود، هیجانزده شوید و راهی به جز دنبال کردن تصاویر پیشرو، برایتان باقی نماند. آن طرف همهی این حرفها هم موسیقیهای خفن شنیدهشده در طول پیشرویِ ثانیههای The Grand Tour را داریم که در کنار نریشنهای قدرتمند بیانشده توسط مجریان برنامه و به خصوص جرمی کلارکسون، خودشان به اندازهی کافی انرژی و احساس را به مخاطبان منتقل میکنند.
صحبت دربارهی فصل دوم The Grand Tour و اشاره نکردن به تنها نقطهی ضعفی که در طول دقایق آن حداقل به نظر من رسید، برایم ناممکن جلوه میکند. پس بگذارید وسط همهی تعاریف به کار برده شده، از این برایتان بگویم که اجرا شدن «تور بزرگ» به صورت هفتگی در محیطی ثابت، به اندازهی فصل قبل که در آن چند نقطهی مختلف از دنیا را برای برپا شدن چادر اصلی برنامه نگاه میکردیم، جذاب نیست و کمی ناراحتکننده به نظر میرسد. البته این احتمالا مثل برخی از چیزهای دیگری که درون فصل دوم سریال با آنها مواجهیم، به خاطر حداقل مقداری کاهش دادن بودجهی سرسامآور برنامه اتفاق افتاده که البته چون به کیفیت اصلی و جذابیت مرکزی اثر هیچ آسیبی نرسانده و هنوز هم The Grand Tour مشخصا یکی از پرخرجترین محصولات دنیای تلویزیون به حساب میآید، نه تنها عیبی عجیب و غریب نیست که به سادگی میتوان از کنار آن گذشت. اصلا در برنامهای که ریچارد هموند با تصادفاتش، جرمی کلارکسون با تکه انداختنهایش و جیمز می با روایت کردن خاطرات فوقالعادهاش، مدام ما را به خنده میاندازند، فرصتی برای توجه کردن به نقاط ضعف نمیتوانید پیدا کنید؛ بیربط به آن که اصلا آیا نقطهی ضعف لایق توجهی وجود دارد یا نه!
در انتهای همهی این نوشتهها، میتوان اینگونه گفت که The Grand Tour اگر در فصل اولش یکی از جذابترین و هیجانانگیزترین برنامههای جدید تلویزیون به حساب میآمد، در آخر فصل دومش تبدیل به محتوای پراهمیتتری شده که روایت به خصوص و بهتری نسبت به قبل را ارائه میکند و اگر از من بپرسید، در میان برنامههایی که با محوریت اتومبیلها برگزار میشوند، نه فقط بینظیر است، که صدها پله بالاتر از مابقی به اصطلاح رقبایش میایستد. برنامهای که چه به ماشینها علاقه داشته باشید، چه دلتان خندیدن بخواهد، چه تماشا کردن نقاطی متفاوت از کرهی زمین را دوست دارید و چه میخواهید ماجراهای هیجانانگیز و جذاب سه نفر سرگرمتان کند، برای شما ساخته شده و این روزها به ارزش و اعتباری رسیده، که تک به تک اپیزودهایش، لیاقت تماشا شدن دارند. حالا فقط باید صبر و کرد دید که خالقان این تور بزرگ و دیدنی، در فصل سوم آن، چه چیزهای جذبکننده و شاید متفاوتی را برایمان کنار گذاشتهاند.