سریال Ted Lasso، بعد از پخش یک فصل تبدیل به یکی از موفقترین سریالهای سرویس نوپا و تازه تاسیس اپل تیوی پلاس +Apple TV شده است. یک کمدی ورزشی شوخ و شنگ که که تماشایش در این روزهای قرنطینه توصیه میشود.
Bill Lawrence، Jason Sudeikis، Joe Kelly و Brendan Hunt، مجموعهی تلویزیونی Ted Lasso را بر اساس شخصیتی به همین نام ساختهاند. شخصیت تد لاسو اولینبار توسط جیسون سودیکیس، برای پوشش خبری و تبلیغاتی لیگ برتر انگلیس در شبکهی NBS Sports به مخاطبان فوتبالی لیگ جزیره معرفی شد. مجموعهای که در فاصلهی سالهای 2013-2014 پخش میشد. از همان زمان ساخت سریالی براساس شخصیت تد لاسو دور از ذهن بنظر نمیرسید. موضوعی که بالاخره بعد از گذشت چند سال توسط اپل محقق شد. سریال نخستینبار در سه قسمت از +Apple TV در ۱۴ آگوست ۲۰۲۰ به نمایش درآمد و پس از گذشت پنج روز از پخش آن، فصل دوم آن با ده قسمت تمدید شد و در اکتبر ۲۰۲۰ نیز مجوز ساخت فصل سوم خود را گرفت. Ted Lasso با خلق مجموعهای از کاراکترهای دوست داشتنی، شوخیهای خندهدار و موقعیتهای احساسی و جدیِ به اندازه و دلچسب، توانسته به موفقیتی فراتر از انتظار برسد. البته این موفقیت چندان هم دور از انتظار نبود: بهرحال بسیاری از مخاطبان در این روزها بیشتر از هر چیزی از دیدن یک سریال و فیلم حال خوبکن استقبال میکند.
Ted Lasso نخستینبار در سه قسمت از +Apple TV در ۱۴ آگوست ۲۰۲۰ به نمایش درآمد و پس از گذشت پنج روز از پخش آن، فصل دوم آن با ده قسمت تمدید شد و در اکتبر ۲۰۲۰ نیز مجوز ساخت فصل سوم خود را گرفت
کمدیهای موقعیت (Sitcom سیتکام)، معمولا به چند قسمت یا حتی چند فصل زمان نیاز دارند که به پختگی و بلوغ برسند. مخاطب در این بازه فرصت پیدا میکند که با شخصیتها، شوخیها و الگوهای رفتاریشان در موقعیتهای طنزآمیز مختلف آشنا شود. تازه بعد از آن است که یک سیتکام خوب به کمک موقعیتهای خلاقانه خود به اوجی رضایت بخش دست پیدا میکند. اما Ted Lasso بعد از گذشت چند قسمت و البته به کمک برخی از فصلهای جذاب و مفرحش، این مسیر را با سرعت خوبی پشتسر میگذارد و در همان فصل اول، خودش را به عنوان یکی از بهترین مجموعه سیتکامهای امسال معرفی میکند. سریالی که اگر در فصلهای بعدی در روندی رو به جلو پیش برود، میتواند نوید مجموعهی کمدی موقعیتی را بدهد که حداقل به مدت چند فصل یکی از انتظارهای هر ساله باشد. البته این بدین معنی نیست که Ted Lasso در نخستین فصل خود بینقص عمل میکند، اما شروع آن به قدری امیدوارکننده و رضایت بخش است که ما همچون شخصیت تد لاسو در سریال، به آیندهی آن امیدوار باشیم.
سریال Ted Lasso با خلق مجموعهای از کاراکترهای دوست داشتنی، شوخیهای خندهدار و موقعیتهای احساسی و جدیِ به اندازه و دلچسب، توانسته به موفقیتی فراتر از انتظار برسد
Ted Lasso به عنوان یک سیتکام، موقعیت مرکزی جذاب دارد؛ یک مربی فوتبال آمریکایی برای شغلی که هرگز در خواست نداده، کیومترها از کشورش دور میشود تا هدایت یک تیم لندنی به نام AFC Richmond را در لیگ برتر به عهده بگیرد. مالک باشگاه در اقدامی عجیب سرمربی پیشین تیم را به دلیل رفتار زنستیزانه، نتایج ضعیف و گذراندن یک فصل متوسط اخراج میکند و شخصیت تد لاسو که هیچ سابقهی سرمربیگریای ندارد را به عنوان جایگزین او برمیگزیند. البته او سابقهی موفقی در هدایت یک تیم فوتبال آمریکایی در کارنامهی کاریاش دارد. تد در اولین فصل حضورش در تیمی از لیگ دسته دوم فوتبال آمریکایی توانسته آنها را به اولین مقام کشوری خود برساند. شخصیتی که نه بخاطر تواناییهای مربیگریاش بلکه به دلیل پخش ویدئوهای شادیهای عجیب و غریب و پر هیجانی که با بازیکنان تیمش انجام میدهد، فردی شناخته شده است. آدمی که به قول یکی از طرفدرانش اسطورهی کارهای احمقانه است.
به این ترتیب سریال با شروع کنجکاوی برانگیزش از همان ابتدا ما را پیگیر سرنوشت این تیم خیالی لیگ جزیره میکند؛ آیا تیم ریچموند امسال با هدایت تد یک فصل فاجعه را پشتسر خواهد گذاشت یا آنها موفق خواهند شد که جهان فوتبال را شگفتزده کنند؟ بعد از تماشای فصل اول شما یکی از طرفداران تیم ایافسی ریچموند میشوید. سریالی که تماشایش احتمالا برای طرفداران لیگ جزیره لذت بیشتری به همراه خواهد داشت. البته برای لذت بردن از Ted Lasso نیازی نیست که حتما یک آدم فوتبالی باشید. چرا که تد شخصیت اصلی سریال وضعیت بهتری از شما ندارد. او تقریبا هیچ اطلاعاتی از فوتبال ندارد. دستیار مربی و دوست دیرینهاش بِرد (Brendan Hunt)، کتاب فوتبالی میخواند و از روی آن اطلاعاتی به تد میدهد. او حتی نمیداند که نتیجهی یک مسابقهی فوتبال ممکن است مساوی بشود. پس اگر به فوتبال علاقهای ندارید و حتی سادهترین قواعد آن را نمیدانید، نگران نباشید چرا که موقعیتتان تفاوت چندانی با موقعیت تد لاسو سرمربی تیم ریچموند ندارد. او در ابتدای شروع کارش در ریچموند سر سوزنی دربارهی فوتبال نمیداند و حتی تا پایان اولین فصل حضورش در تیم، چیز چندانی به اطلاعاتش افزوده نمیشود.
Ted Lasso، موقعیت مرکزی جذاب دارد؛ یک مربی فوتبال آمریکایی برای شغلی که هرگز در خواست نداده، کیومترها از کشورش دور میشود تا هدایت یک تیم لندنی به نام AFC Richmond را در لیگ برتر به عهده بگیرد
علاوه بر این، سریال از فوتبال به عنوان پرشی به موقعیتها و مضمونهای دیگر استفاده میکند و به ندرت بر روی مسائل فنی فوتبال تمرکز میکند. حتی زمان کمی به مسابقههای ریچموند در طول فصل اختصاص داده شده است. البته مخاطبان فوتبالی نگران نباشید چرا که حداقل دو فصل فوتبالی دلپذیر انتظارتان را میکشد. خلاصه داستان سریال و همچنین الگوی کمدی ورزشی آن، در نگاه اول انتظار مواجهه با یک سریال شوخ و هجوآمیز دربارهی لیگ جزیره و فوتبال را ایجاد میکند. بهرحال تد لاسو در جایی اولین تجربهی سرمربیگریاش را میگذارند که بهترین و محبوبترین لیگ فوتبالی دنیا به حساب میآید. آن هم در لیگی که مجموعهای از بهترین سرمربیهای دنیا در آن مشغول به فعالیتاند: از یورگن کلوپ و گواردیالا گرفته تا مورینیو و آنجلوتی در کنار سرمربیهای تازهکاری مانند لمپارد و سولشر.
جدلهای و تنشهای آشنای این سرمربیهای شناخته شده، حواشی بازیکنان مطرح و همچنین تماشاگران دوآتیشه و متعصب لیگ انگلیس در کنار جزئیات ریز و درشت بسیار، از عناصر جذاب و هیجانانگیز این لیگ پرطرفدار هستند که انتظار مواجههای طنازانه و هجوآمیز با آنها را داریم. اما Ted Lasso در فصل اول خود چندان به این انتظار مخاطبان فوتبالی خود پاسخ نمیدهد و سریال بیشتر بر روابط تد با اعضای باشگاه ریچموند، تنشها و ناسازگاریهای میان بازیکنان تیم و همچنین اشارههایی به جزئیات زندگی شخصیشان متمرکز است. البته این مسئله باعث نشده که Ted Lasso برای مخاطبان فوتبالی خود از جذابیتهای سرگرمکنندهی لازم برخوردار نباشد.به این ترتیب سریال در غالب زمان خود در مسیر دیگری پیش میرود. شاید به این دلیل که بتواند مخاطبان غیرفوتبالی را به تماشای خود بکشاند. بنابراین تردیدتان را کنار بگذارید و با خیالی آسوده به تماشای Ted Lasso بنشینید.
برای لذت بردن از Ted Lasso نیازی نیست که حتما یک آدم فوتبالی باشید. چرا که تد شخصیت اصلی سریال وضعیت بهتری از شما ندارد. او تقریبا هیچ چیز از فوتبال نمیداند
فوتبال به عنوان محبوبترین ورزش دنیا، در سینما و تلویزیون تاکنون نمودهای ماندگاری نداشته است. نگاهی به فیلمهای ورزشی ماندگار تاریخ سینما این گزاره را تایید میکند: آثاری مانند Raiging Bull «گاو خشمگین» مارتین اسکورسیزی، Rocky «راکی» جان جی. آویلدسن و Slap Shot «ضربه محکم» جرج روی هیل که از بهترین فیلمهای ورزشی تاریخ سینما به حساب میآیند. فیلمهای ورزشیای که معمولا پیرامون جهان بوکس و مسابقههای فوتبال آمریکایی، بیسبال و مسابقههای رالی قرار میگیرند. تقریبا هیچ فیلم و سریال داستانی مهم و درخشانی دربارهی فوتبال نیست که بتوانیم آن را در لیست بهترین فیلمها و سریالهای ورزشی قرار بدهیم. البته سینمای مستند در این مورد بهتری دارد. مستندهای فوتبالی که معمولا شخصیتهای برجستهی این ورزش را موضوع خود قرار دادهاند. به عنوان نمونه میتوان به دو مستندی که امیر کاستاریکا (Maradona By Kusturica) و آصف کاپادیا (Diego Maradona) دربارهی مارادونای افسانهای ساختهاند و همچنین مستند Zeidna: A 21st Century Portrait ساختهی داگلاس گوردون و فیلیپه پارنو اشاره کرد. سه فیلمی که درمیان بهترین مستندهای ورزشی دو دههی اخیر قرار میگیرند.
فوتبال به عنوان محبوبترین ورزش دنیا، در سینما و تلویزیون تاکنون نمودهای ماندگاری نداشته است. نگاهی به فیلمهای ورزشی ماندگار تاریخ سینما این گزاره را تایید میکند
اما علت این کم اقبالی فوتبال در سینما و تلویزیون چیست؟ چرا تقریبا هیچ فیلم و سریال داستانی ماندگاری با موضوع فوتبال ساخته نشده است؟ برای این موضوع دلایل مختلفی را میتوان برشمرد. اما میتوانیم دو دلیل اصلی برای این مسئله ذکر کنیم؛ بارها این جمله را شنیدهایم فوتبال یعنی زندگی. (گزارهای که فوتبالیست مکزیکیِ تیم خیالی ریچموند در Ted Lasso با شور و انرژی فراوانی مدام تکرارش میکند). همچنین گزارهی مشابه دیگری که زیاد بکار برده میشود؛ تماشای یک مسابقهی فوتبال هیجانانگیز تجربهای از جنس تماشای یک فیلم سینمایی جذاب و سرگرمکننده است و چه بسا بالاتر آن. همهی احساسهایی که در مواجهه با یک فیلم سینمایی جذاب تجربه میکنیم هنگام تماشای یک مسابقهی فوتبال حساس و هیجانانگیز به شکلی قدرتمندتر لمس میکنیم؛ تعلیق، اضطراب، غافلگیری،شوک، خوشحالی، اندوه و خشم. آیا یک فیلم سینمایی و یا سریال داستانی فوتبالی میتواند چنین تجربهای را ما هدیه بدهد؟ پاسخ به یقین خیر است، حداقل تاکنون که چنین فیلم و سریالی ندیدهایم. در واقع هنگامی که تماشای یک مسابقهی فوتبال یک تجربهی سینمایی کامل است، دیگر چه نیازی است که فیلمی از آن ببینیم؟
همچنین شاید از بداقبالی ما است که فوتبال، در میان آمریکاییها چندان پرطرفدار نبوده و تا همین چند سال پیش در میان چند رشتهی ورزشی محبوب این کشور جایی نداشت. آنها حتی به فوتبال Soccer میگویند و فوتبال آمریکایی خودشان را فوتبال مینامند. در نتیجه این مسئله باعث شده که هالیوود درطول تاریخ خود چندان تمایلی به ساخت فیلمهای فوتبالی نشان ندهد. در دوران رونق و اوج سینمای ورزشی در دههی هفتاد، حتی یک فیلم فوتبالی قابل توجه نمیتوان نام برد. البته در سالهای اخیر فوتبال در ایالات متحده محبوبیت بیشتری پیدا کرده، به گونهای که اکنون نزدیک به ۱۳ میلیون نفر در آمریکا فوتبال بازی میکنند و سومین ورزش پرمخاطب این کشور به حساب میآید. بنابراین میتوانید امیدوارم باشیم هالیوود در سالهایی آینده توجه بیشتری به این ورزش داشته باشد. آیا روزی خواهد رسید که فیلم سینمایی فوتبالیای را ببینیم که به اندازهی یک مسابقهي فوتبال جذاب، هیجانانگیز و البته سینمایی باشد؟ Ted Lasso در نوع خود تلاش قابل تحسینی برای ساخت یک سریال کمدی فوتبالی است.
تفاوت جایگاه فوتبال در آمریکا و انگلیسی دستمایهی برخی از شوخیهای طنازانهی Ted Lasso است. مسئلهای که حتی در موقعیت مرکزی سریال نیز دیده میشود؛ اینکه یک آمریکایی که او را گاوچران صدا میزنند، بدون هیچ سابقهی مربیگری در سرزمینی که مهد فوتبال حساب میشود و پرطرفدارترین لیگ فوتبال جهان را دارد به عنوان سرمربی یک تیم لیگ برتری مشغول به فعالیت شود. او باید در برابر انتظارات طرفداران دوآتیشه و متعصب انگلیسی دوام بیاورد و راهی برای مقابله با خبرنگاران و ورزشینویسان سمج آنجا پیدا کند. تد در همان اولین کنفرانس مطبوعاتی مقابل خبرنگاران و ورزشینویسان، ناآشنایی خود با فوتبال را نشان میدهد: «در ریچموند همانند تمام تیمهایی که در آنها مربیگری کردهام، بازیکنانم به زمین میروند و تمام توان خود را در چهار کوارتر نشان میدهند». یکی از کابوسهای روی کنت (Brett Goldstein) کاپیتان کارکشته و پا به سن گذاشتهی ریچموند این است که در آخرین روزهای دوران حرفهای خود سر از فوتبال آمریکا در بیاورد.
تد لاسو هرچند غریبهای در دنیای فوتبالی لیگ جزیره است اما چیزهایی در چنته دارد که به این انگلیسیهای کله شق دور و بر خود و همچنین بازیکنان خارجی تیمش بیاموزد
تد لاسو هرچند غریبهای در دنیای فوتبالی لیگ جزیره است اما چیزهایی در چنته دارد که به این انگلیسیهای کله شق دور و بر خود و همچنین بازیکنان خارجی تیمش بیاموزد. تد به عنوان یک آمریکایی کمی خلوضع ارزشهای آشنای جامعهی را با خود به انگلیس میآورد. او به عنوان یک آمریکایی خانواده دوست، میداند که چگونه ارزش خانواده و تیم را به بازیکنانش بیاموزد. تد حتی گزارشگر مشکوک ورزشی روزنامهی ایندیپندنت، ترنت کریم (James Lance) را تحت تاثیر نگرش خود قرار میدهد. ترنت در مقالهای که دربارهی تد مینویسد در وضف او میگوید: « در کاری که خودپسندی را جشن میگیرند، تد متواضع است. سبک مربیگری او زیرکانه است و هیچ وقت شما را سرزنش نمیکند. او آرام آرام رشد میکند به طوری که نمیتوانید حضورش را نادیده بگیرید». تد با وجود ارزشی که برای تواناییهای فردی بازیکنانش قائل است، آنها را جدا از یکدیگر نمیبیند. جیمی تارت (Phil Dunster)، ستارهی جوان، آیندهدار و البته مغرور ریچموند، نه در حیطهی زندگی شخصیاش و نه در زندگی حرفهای خود به خانواده و تیم اهمیتی نمیدهد. او که خود را بالاتر از بقیهی هم تیمیهایش میداند، با خودخواهی در زمین مسابقه به به آنها پاس نمیدهد.
در ادامه به بخشهایی از داستان سریال اشاره میشود
در یکی از مسابقههای ریچموند، جیمی به تنهایی دو گل برای تیمش به ثمر میرساند و مسابقه را به تساوی میکشاند. اما تد در اقدامی به ظاهر احمقانه و البته جسارتآمیز ستارهی تیمش را از بازی بیرون میکشد. جیمی با رفتارهای خودخواهانه و مغرورانهاش روحیهی تیم را تضعیف میکند و تد این مسئله را میداند. تد نمیخواهد که جیمی، طرفداران و مفسران تصور کنند که ریچموند بدون حضور او هیچ نخواهد بود. تد با این اقدام شجاعانهاش ارزش کار تیمی و گروهی را به جیمی میآموزد. هرچند همین درسی که تد به جیمی میدهد در نهایت باعث سقوط ریچموند میشود. هنگامی که جیمی با لباس منچسترسیتی در مقابل تیم سابقش در آخرین بازی فصل قرار میگیرد و در صحنهای حساس در انتهای بازی با یک پاس گل باعث پیروزی سیتی و باخت ریچموند میشود. جیمی بنظر درس مربیاش را یاد گرفته است؛ اینکه به هم تیمیهایش پاس بدهد. با اینکه جیمی رویای تد را نقش برآب میکند اما او از اینکه جیمی اهمیت کار تیمی را یاد گرفته، خشنود است و او را تحسین میکند.
هیچکس به تواناییهای لاسو باور ندارد و او مدام سوژهی تمسخر خبرنگاران و هواداران دو آتیشهی ریچموند قرار میگیرد. او با جسارتها و یا حماقتهایش خود را در معرض قضاوتهای جامعه قرار میدهد، اما تد از این مسئله بیمی ندارد چرا که یکی از شعارهای وردِ زبان او «باور داشتن» است. او هیچکس را قضاوت نمیکند و به تواناییهای همه حتی تدارکاتچی تیم نیتن (Nick Mohammed) باور دارد. نیتن که هیچکس او را نمیبیند و تنها سوژهی اذیت و آزارهای جیمی و گروهش است. هنگامی که تد در اولین برخوردش با نیتن نام او را میپرسد، نیتن با تعجب رو به او میگوید که «هیچوقت کسی اسم من رو نمیپرسه». تد اما مشتاق است که نقطهنظرهای نیتن دربارهی عملکرد بازیکنها و سبک بازی ریچموند بشنود. تد تنها کسی است که نیتن را میبیند و از آن طرف نیتن اولین کسی است که به تد در اولین قدمهایش به عنوان سرمربی کمک میکند. نیتن به تدریج عضوی از تیم مربیگری تد میشود و در نهایت با ترفیع درجه در سمت مربی باشگاه قرار میگیرد. او که هیچکس حتی اسمش را نمیپرسید به موقعیتی میرسد که بازیکنان تیم او را بر روی دستهای خود میگیرند و یک صدا نامش را صدا میزنند.
هیچکس به تواناییهای لاسو باور ندارد و او مدام سوژهی تمسخر خبرنگاران و هواداران دو آتیشهی ریچموند قرار میگیرد. او با جسارتها و یا حماقتهایش خود را در معرض قضاوتهای جامعه قرار میدهد، اما تد از این مسئله بیمی ندارد چرا که یکی از شعارهای وردِ زبان او «باور داشتن» است
در نگاه اول مشاوره گرفتن تد از تدارکاتچی تیم برای بستن ارنج و همچنین طراحی تاکتیکهای بازی، نشانهای از توی باغ نبودن او است. اما از نگاهی دیگر اهمیتی را نشان میدهد که او برای هر کدام از اعضای باشگاه قائل است؛ تفاوتی هم نمیکند که آن فرد کاپیتان تیم باشد، یا ستارهی جوان آن و یا تدارکاتچیای که پیشنهادهای هوشمندانهای برای تیم دارد. تد همهی آنها را عضوی از خانوادهی باشگاه میداند. باشگاهی که حتی مالکش در ابتدا خود را عضوی از آن نمیدانست و از شکستهایش خوشحال و از پیروزیهایش ناراحت میشد. احتمالا برای آنهایی که هنوز سریال را ندیدهاند این سوال پیش آمده که چگونه فرد ناآشنا به فوتبالی مثل لاسو برای گرفتن سکان هدایت یک تیم لیگ برتری انتخاب شده است؟ شخصیت به ظاهر سرد و بیعاطفهی ربکا ولتون (Hannah Waddingham)، مالک جدید AFC ریچموند، مصمم بود که به روشهای مختلف در تیم تحت رهبری لاسو کارشکنی کند. حتی انتخاب عجیب لاسو به عنوان سرمربی از انگیزهی شخصی انتقام جویانهی ربکا میآمد. او با انتخاب تد لاسو قصد داشت تیم مورد علاقهی همسر سابق و خیانتکارش را به قهقهرا بکشاند و به این ترتیب انتقام خود را از او بگیرد. اما تد با روحیهی خالصانه و مهربانانهاش مدام ربکا را به جمع بازیکنان دعوت میکند و کم کم او را مجاب میکند که باشگاهش را عضوی از خانوادهی خود بداند.
Ted Lasso با اینکه از مجموعه بازیگران خوبی بهره میبرد، اما بیشتر ویترینی برای تواناییهای جسیون سودیکیس است. جیسون در نقش تد، سرانجام توانسته شمایلی منحصربهفرد از خود بسازد
ریچموند در آخرین مسابقهی فصل خود در دیداری حساس برای باقی ماندن در لیگ به برد مقابل منچسترسیتی نیاز دارد. اما بنظر میرسد که به غیر از تد هیچکس به برد در این بازی امیدی ندارد. طرفدارن ریچموند و بازیکنان تیم به این گزاره باور دارند که امید آدم را میکشد و به این طریق خوش خیالی مربی امیدوار تیمشان را زیر سوال میبرند. اما تد از جایی میآید که به امید اعتقاد دارند. جایی که آدمهایش این سوال را از یکدیگر میپرسند: «به معجزه ایمان داری»؟ تد حتی در یکی از مسابقههای ریچموند از سبک بازی فوتبال آمریکایی به عنوان ترفندی برای موفقیت تیمش استفاده میکند. یکی از سکانسهای جذاب سریال جایی است که بازیکنان ریچموند در حساسترین بازی فصل خود در برابر منچسترسیتی در یک صحنهی شروع مجدد، به شیوهای مانند فوتبال آمریکایی در یک ردیف به حالت نیمخیز در موقعیت هجوم به دروازهی حریف قرار میگیرند و موفق میشوند گل مساوی را به ثمر برسانند.
Ted Lasso با اینکه از مجموعه بازیگران خوبی بهره میبرد، اما بیشتر ویترینی برای تواناییهای جسیون سودیکیس است. جیسون در نقش تد، سرانجام توانسته شمایلی منحصربهفرد از خود بسازد. کمدینی که هرچند پیش از این توانایی ویژهی خود در شخصیتسازی در سریالها و برنامههایی مانند Saturday Night Live «پخش زنده شنبه شب»، نشان داده بود اما در Ted Lasso توانسته به عنوان کمدینی وابسته به تحرک بدنی منعطف، مجموعهای از ژستهای متنوع و گسترده را به نمایش بگذارد. هرچند شخصیت تد با طنازای خلوضعانهاش و با ارزشهای اخلاقی و رفتاری به ظاهر شعاریاش واقعیتهای اطراف را دست میاندازد، اما به هیچ وجه به دام لودگی و هزل نمیافتد. یکی از جنبههای پیچیدهی شخصیت تد قرار گرفتن او در موقعیتهای مختلف است؛ مانند زمانی که متوجه میشویم برخلافش ظاهر همیشه شاداب و پرانرژیاش در زندگی خانوادگی خود در آستانهی طلاق از همسرش است. ماجرایی که دلیل اصلی تد برای پذیرفتن پیشنهاد شغلیای است که هیچ شناختی از آن ندارد. او کیلومترها از خانوادهاش دور شده تا با مسئلهی جدایی خود از همسرش کنار بیاید. یکی از فصلهای دراماتیک سریال هنگامی است که همسر و فرزندش برای دیدن او به لندن میآیند. تد در آنجا است که متوجه میشود رابطهی شان به پایان خود رسیده است. مسئلهای که هضم آن برای تد سخت است، اما او میداند که چگونه با مسائل کنار بیاید.
تد طبق منطق داستانی سریال باید درجاهایی کاریزما و تاثیر خود را به عنوان سرمربی تیم نشان بدهد؛ مانند زمانهایی که در رختکن توصیههایی به بازیکنانش تیمش میدهد، سکانسهایی که آنها را مورد بازخواست قرار میدهد و اندک موقعیتهایی که از کوره در میرود. همچنین او موقعیتهایی با اطرافیانش از جمله ربکای دلشکسته، کنتِ پا به سن گذاشته که از دوران اوجش فاصله گرفته و جیمی سرتق و مغرور، ارتباطی همدلانه ایجاد میکند. تد به آدمهای پیرامونش کمک میکند که خودشان را باور داشته باشند، قدرت امید، جنگیدن و ادامه دادن را در آنها زنده نگه میدارد و به آنها یاد میدهد که قدر چیزهایی که دارند را بدانند. سودیکیس با تعادل لحن در بازیاش توانسته در همهی این موقعیتهای متفاوت حضوری باورپذیر داشته باشد. موقعیتهایی که در صورت حضور نابجای سودیکیس، از تد لاسو شخصیتی لوس، غیرجدی و روی مخ میساخت.
حضور شخصیتهای فوتبالی واقعی و اختصاص دادن زمان بیشتری به مسابقههای ریچموند در فصلهای آینده، قطعا بر جذابیتهای آن اضافه خواهد کرد
شخصیت تد لاسو خیلی زود جای خود را حتی در میان اهالی فوتبال باز کرد. جالب است که بدانید تیم AFC Richmond و سرمربی تد لاسو یک حساب کاربری فعال در توییتر دارند و میتوانید در صفحههایشان توییتهای جذابی را دربارهی سریال و فوتبال واقعی پیگیری کنید. سرویس پخش ورزشی DAZAN با همکاری اپل، در ۲۳ آگوست همزمان با فینال جام باشگاههای اروپا میان بایرن مونیخ و پاریس سنژرمن، یک کلیپ کوتاه از گفتوگوی تلفنی ژوزه مورینیو و تد لاسو به اشتراک گذاشتند. گفتوگویی دربارهی فوتبال که در آن مورینیو به تد لاسو درباره کار در لیگ برتر انگلیس و مدیریت کنفرانسهای مطبوعاتی توصیههایی میکند. بدیهی است که تد برای کار در لیگ انگلیس به مشاورهها و توصیههایی نیاز دارد و چه معلمی بهتر از مورینیو میتوانست پیدا کند. مورینیو که اکنون سرمربی تاتنهام است با حضور در تیمهای مانند پورتو، رئال مادرید، چلسی، اینتر میلان و منچستر یونایتد سابقهی سرمربیگری در لیگهای مختلف اروپا را در کارنامهاش دارد.
او در مکالمه با تد لاسو سبکهای مختلف فوتبال اروپا را به این شکل برای او توصیف می کند: «فوتبال انگلیس دربارهی سرعت و قدرت است. ایتالیا بر دفاع متمرکز است و آنها استاد سیستم کاتناچیو هستند، در حالی که در اسپانیا آنها تیکی تاکا را ترجیح میدهند». در وصف پرت بودن تد لاسو همین بس که او فکر میکند مورینیو دربارهی مرغ تیکی تاکا صحبت میکند! مورینیو در ادامه به لاسو دربارهی نحوهی مواجهه با مطبوعات توضیح کوتاهی میدهد: «اما شما باید یاد بگیرید که چگونه کنفرانسهای مطبوعاتی انگلیس را مدیریت کنید» و در این راستا توصیهی کوتاهی به لاسو میکند: «I Prefer not to Speak». مورینینو در کنفرانس مطبوعاتی بعد از بازی تاتنهام و لوکوموتیو پلوودیو در جریان مسابقات امسال لیگ اروپا هنگامی که با سوال خبرنگاری دربارهی انتقال گرت بیل روبهرو شد با اشاره به لاسو و توصیهای که به او کرده بود در جواب میگوید: «ترجیح میدهم صحبتی نکنم» (این بخش از صحبتهای مورینیو را میتوانید در صفحهی توییتر AFC Richmon ببینید).
هر کدام از ما در زمانهای ناامیدی و اضطراب به یک تد لاسو در کنار خود نیاز داریم. شخصیتی بسیار دلپذیر و امیدوار که خوشبینی همیشگیاش گاهی حتی به شکل بامزهای اعصاب خورد کن است
جای خالی چنین لحظهها و موقعیتهایی در فصل اول Ted Lasso احساس میشود. حضور شخصیتهای فوتبالی واقعی و اختصاص دادن زمان بیشتری به مسابقههای ریچموند در فصلهای آینده قطعا بر جذابیتهای آن اضافه خواهد کرد. اما با اینحال سریال در شکل فعلیاش به اندازهی شور و هیجان دارد که برای یک مخاطب فوتبالی هیجانانگیز باشد. جذابیتهای لیگ برتر انگلیس، به عنوان محبوبترین لیگ فوتبالی دنیا، تنها به درون مستطیل سبز خلاصه نمیشود. مسئلهای که سازندگان Ted Lasso به خوبی به آن آگاهاند. برخوردهای تد با جامعهی محلی هواداران ریچموند و خبرنگاران و گزارشنویسان انگلیسی برخی دیگر از لحظههای کمیک سریال را تشکیل میدهد. بخش زیادی از موقعیتهای طنر سریال را شوخیهای کلامیای شکل میدهند که از تضاد لهجه و اصطلاحهای آمریکایی تد در برخورد با جامعهی انگلیسی زبان اطرافش ناشی میشوند. همچنین برخی از شوخیهای سریال از الگوهای آشنای فیلمهای ورزشی پرطرفدار میآیند. به عنوان نمونه میتوان به جدالهای کنت کاپیتان ترشرو و همیشه عصبانی ریچموند و جیمی جوان و کلهشق و همچین تنشها و درگیریهای تد برای کنترل آن دو اشاره کرد.
اهمیت چندانی ندارد که تد هیچ چیزی دربارهی فوتبال نمیداند، چرا که او به خوبی بلد است چگونه به قلب بازیکنانش نفوذ کند و آنها را همچون یک خانواده در کنار هم قرار دهد
گروه بازیگران سریال کم و بیش جذابیتهای سرگرمکنندهای دارند. هر کدام از آنها جزئیات و ویژگیهای خاص خود را دارند که آنها را دوست داشتنی جلوه میدهد. سازندگان با درک این نکته که اتکای بیش از حد به کاراکتر تد لاسو - آن هم در یک مجموعهی سیتکام که متکی به موقعیتهای پراکنده با شخصیتهای طناز است - از جذابیتهای سریال کم میکند، از شخصیتهای متنوعی در کنار تد بهرهبردهاند و سعی کردهند برای هر کدام از آنها تیپ شخصیتی تازهای خلق کنند. نیک محمد در نقش نیتن، شخصیتی که اعتماد به نفس کمی دارد اما چیزهای زیادی دربارهی فوتبال میداند و برندان هانت در نقش بِرد، در کنار سودیکیس، مهرههای اصلی فصل اول سریال محسوب میشوند. شخصیت برد برخلاف دوست دیرینهاش تد، کاراکتری خاموش و کم حرف است که با تک دیالوگهای آرام و شمرده و ژستهای از روی بیاعتناییاش خنده به لب مخاطبان میآورد. برندان هانت در نقش برد حضوری درخشان دارد؛ او هیچ تمایلی برای نمایش دادن خود ندارد و معمولا با حالت بیاعتنا و خونسردش در گوشهای مشغول به کار خود است. شخصیتی که برخلاف تد ظاهرش به گونهای است که گویی نسبت به آنچه که در اطرافش میگذرد هیچ اهمیتی قائل نیست.
هر کدام از ما در زمانهای ناامیدی و اضطراب به یک تد لاسو در کنار خود نیاز داریم. شخصیتی بسیار دلپذیر و امیدوار که خوشبینی همیشگیاش گاهی حتی به شکل بامزهای اعصاب خورد کن است. تد لاسو یک رهبر تشویقکنندهی بیوقفه است که قاطعانه از منفیگرایی دوری میکند. او به واسطهی باورهای درونی که دارد از باخت تیمش هم آشفته نمیشود. او شاید تنها از دو چیز نفرت دارد؛ چای انگلیسی و آب گازدار. همهی این ویژگیها در کنار هم از تد شخصیتی جذاب و خندهدار خلق کرده است. شخصیتی که با شور و شوق و تکاپوی دائمیاش ما را به وجد میآورد و دوست نداشتنش تقریبا غیرممکن است. اهمیت چندانی ندارد که او هیچ چیزی دربارهی فوتبال نمیداند، چرا که او به خوبی بلد است چگونه به قلب بازیکنانش نفوذ کند و آنها را همچون یک خانواده در کنار هم قرار دهد. بازیکنهایی که از لحاظ سن، نژاد و مهارت در سطوح مختلفی قرار دارند.اینکه تد هیچ چیز دربارهی فوتبال نمیداند، بدین معنی نیست با بیاعتنایی به فوتبال نگاه میکند. او میخواهد یاد بگیرد و به بازیکنانش کمک کند که بهترین خود باشند و در کنار یکدیگر مثل یک خانواده برای موقفیت تیم تلاش کنند. بیاطلاعی تد دربارهی فوتبال مانعی برای او ایجاد نمیکند، چرا که او به ارزشهای درونی خود و بازیکنانش باور دارد.
البته با این توصیفها تصور نکنید که با سریالی روبهرو هستید که خوشخیالیای از جنس فیلمهای هالیوودی به تصویر میکشد. Ted Lasso واقعیتهای تلخ و شکستهای ناخوشایند را به نفع خوش بینی مرسوم هالیوودی نادیده نمیگیرد. لاسو به بازیکنانش رویایی آمریکایی وعده نمیدهد! آنها قرار نیست با کمک این سرمربی که هنوز چیزهای زیادی از فوتبال نمیداند، ناممکن را ممکن کنند. آنها هرچند در پایان شکست میخورند، اما میتوانیم به سرنوشتتان در فصلهای بعدی امیدوار باشیم. ناکامی تد مانع این نمیشود که او را تشویق نکنیم. همانطور که ترنت کریم در مقالهاش دربارهی تد به آن اشاره میکند: «هر چند ایمان دارم که تد لاسو در اینجا شکست میخورد و تیم ریچموند از سقوط به دستهی پایین شرمسار میشود. اما هنگام سقوط حسرت نمیخورم، چون کاری جز تشوبق او از من ساخته نیست». تد ما را مجاب میکند که از همین الان مشتاق فصل بعدی سریال و امیدوار به آیندهی تیم ریچموند باشیم. تیمی که چارهای جز دوست داشتنش نداریم و به عنوان یک طرفدار منتظر حضور موفق آنها در لیگ برتر جزیره میمانیم.