سریال Locke and Key به هدفش یعنی سرگرم کردن مخاطب میرسد، اما مشکلات زیادی دارد که نمیتوان آن را نادیده گرفت. در ادامه با میدونی و نقد این سریال همراه باشید.
شبکه نتفلیکس طی سالهای اخیر برای ساخت سریالهای علمی تخیلی یا فانتزی با محوریت شخصیتهای کودک و نوجوان شناخته شده که به شکلی تولید میشوند که برای افراد بزرگسال نیز جذابیت داشته باشند. طی این سالها شاهد ساخت آثار موفقی زیادی بودیم که مدتی پیش فصل اول سریال Locke and Key را منتشر کرد که بهتازگی برای فصل دوم نیز تمدید شده است. این سریال فانتزی نتفلیکس اقتباسی از کمیکی بههمین نام اثر جو هیل و گابریل رودریگز است که یک کمیک فانتزی و ترسناک به حساب میآید که بدون شک خبر ساخت آن طرفداران کمیکهای آن را بسیار هیجان زده کرده بود. بااینحال، نتفلیکس تصمیم گرفت تا اقتباسی متفاوت از کمیکهای لاک و کلید را تولید و منتشر کند که نهتنها باعث رضایت طرفداران کمیک شود، بلکه مورد توجه افرادی که کمیکها را نخوانده یا حتی با آن آشنایی ندارند، را نیز قرار بگیرد. سریال Locke and Key حداقل با پیروی از الگوی دیگر سریالهای Netflix تلاش کرده تا اقتباسی متفاوتتری را ارائه دهد که تمرکز بیشتری روی زندگی شخصیتهای آن داشته باشد و بیشتر به مشکلات آنها پرداخته شود و همچنین شاهد تغییراتی در مقایسه با نسخه کمیک آن نیز هستیم. حال در ادامه با میدونی و نقد سریال Locke and Key همراه باشید تا ببینیم نتفلیکس تا چه میزان در اقتباس این سریال موفق عمل کرده است.
ادامه این مطلب ممکن است بخشهایی از داستان سریال Locke and Key را فاش کند
سریال Locke and Key داستان خانواده لاک را دنبال میکند که پس از به قتل رسیدن پدرشان، مادر آنها تصمیم میگیرد تا از شهر سیاتل به عمارت کِیهاوس (Keyhouse) در یک شهر کوچک در ایالت ماساچوست نقل مکان کند. سریال از همان ابتدا با طرح سوالات زیادی از جمله قتل مرموز پدر خانواده تا دلیل نقل مکان به این شهر کوچک آغاز میشود و کمکم سوالات بیشتری را ارائه و در ادامه به بیشتر آنها پاسخ میدهد. سریالی با فضایی رازگونه کارش را آغاز میکند و باعث میشود بیننده برای پیدا کردن و یافتن جواب با شخصیتها همراه شود و همچنین دنبال یافتن کلیدهای متعدد در عمارت کیهاوس باشیم که هر یک قدرت خاصی دارند، اما مشکلات عمده سریال از همان ابتدا خودش را نشان میدهد. تمرکز فصل اول درواقع روی گذشته رندل لاک، پدر خانواده و عمارت خانوادگی است که رازهای بزرگ و مهمی در پشت آن مخفی شده است که در طول داستان شاهد افشای آن هستیم. در طول داستان شخصیتها مسیر داستانی خودشان را دارند و قرار است به روش خود با مرگ همسر یا پدرشان مواجه شوند و همچنین دلیل این اتفاق و رازی که در گذشته مخفی شده را کشف کنند. همین فضای رازآلود چیزی است که باعث جذب ما میشود، اما سریال بهجای تمرکز روی داستان اصلی بیشتر به این شاخه و آن شاخه میپرد و این موضوع حداقل تا اواسط داستان ادامه دارد.
در طول قسمتها به مرور از کلیدهای سریال رونمایی میشود و با اینکه همه کلیدهای کمیک در سریال وجود ندارد، اما تلاش شده تا کلیدهایی بیشتر در سریال قرار داده شود که اهمیت بیشتری در داستان داشته باشد. استفاده از کلیدها بخش جذابی از سریال است که باعث میشود بیننده هم مانند اعضای خانواده لاک بخواهد آنها را امتحان و استفاده کند و همین موضوع باعث میشود تا بخواهیم از این صحنهها بیشتر در سریال ببینیم تا اینکه با مشکلات و زندگی شخصیتها همراه شویم، اما باز هم احساس میشود که برخی از کلیدها خیلی نقش خاصی در داستان نداشته و تنها حکم یک رونمایی زود گذر و فراموش شدنی را دارند. سریال داستان مشخصی دارد و درکنار آن قرار است به داستان مستقل هر شخصیت خانواده لاک نیز پرداخته شود، اما بعضی مواقع تمرکز بیش از حد روی داستان شخصی شخصیتها باعث میشود تا از داستان اصلی فاصله بگیریم و اون فضای رازآلود ابتدای سریال کمرنگتر شود. درواقع سازندگان تصمیم گرفتهاند تا هر شخصیت مسیر داستانی خودش را دنبال کند که متاسفانه به بخشی عذابآور در سریال تبدیل شده است. مشکلی که باعث میشود تا حد زیادی به شخصیت پردازی شخصیتها نیز ضربه وارد کند و حتی برای لحظاتی از شخصیتهای اصلی متنفر شویم.
بهطور مثال شخصیت کینزی در طول داستان بارها دست به کارهای احمقانهای میزند که مشخص نیست دلیل تکرار این کارها چیست که یک مثال کوتاه شاید استفاده عجیب و غیر منطقی از جعبه موسیقی در مدرسه باشد که با اینکه او از عواقب آن با خبر است، اما بازهم به انجام این کار میپردازد و عجیبتر اینکه به جز دو نفر کسی متوجه کینزی نمیشود! یا در پایان سریال کلید تاج به عجیبترین و احمقانهترین شکل ممکن به داج میرسد که فقط انگار نویسنده بهدنبال راهی برای رسیدن آن به داج بود و زحمتی به خود نداده است. سریال تلاش میکند تا حدی نشان دهد که هر شخصیت ممکن است اشتباهاتی هم انجام دهند و قرار نیست شخصیتهایی کاملا مثبت باشند و حتی بهعنوان یک شخصیت خاکستری در طول داستان به تصویر کشیده شوند، اما مشکل اینجا است که در اجرای آن زیاد موفق عمل نمیکند و اشتباهات زیادی انجام میدهد که اگر بخواهیم یک نمونه موفق از چنین شخصیتی را مثال بزنیم، بدون شک شخصیت سیدنی در سریال I Am Not Okay With This، دیگر سریال شبکه نتفلیکس است و کافیه یک مقایسه با رفتارهای شخصیت کینزی و تایلر انجام دهید که اشتباهات سیدنی برآمده از شخصیت بوده، اما بهطور مثال تایلر بدون پیش زمینه قبلی تصمیم میگیرد تا به همان فرد اول سریال تبدیل شود که مثل این است تنظیمات یک شخصیت به روز اولش بازگشته باشد. همین موضوع در مورد شخصیت منفی سریال هم صدق میکند و خبری از استفاده از پتانسیلهای این شخصیت نیست و با اینکه ورودی مرموزانه و جذابی به داستان دارد، اما داج درنهایت شخصیتی نیست که انتظارش را داریم.
در همان ابتدای داستان با شخصیتی شیطانی بهنام داج ملاقات میکنیم که اهداف مرموزی دارد که برای اجرای آن، او نیاز به گرفتن کلیدها دارد. داج نقاط قوت و ضعفهای خوب و جالبی دارد، اما درنهایت او به شخصیتی کلیشهای تبدیل میشود که هدف نامشخصی دارد و حتی با اینکه متوجه میشویم او بهدنبال کدام کلید است، اما باز هم مشخص نیست که هدف اصلی او چیست و چه چیزی را دنبال میکند. درواقع شخصیت داج به شخصیتی پر از اشکال در سریال تبدیل میشود که صحنههای حضور او و برنامهاش آنچنان جذابیتی ندارد و نمیتواند خیلی کمکی به سریال کند. شاید همه با حرف من موافق نباشند، اما صحنه پایانی سریال یکی از نکاتی است که باعث شد حداقل تا حد زیادی به آینده سریال و شخصیت یا شخصیتهای منفی سریال امیدوار شویم و باید دید که درنهایت شاهد پیشرفت شخصیت منفی سریال خواهیم بود یا قرار است تکرار مکررات فصل اول را دوباره ببینیم. سم لسر دیگر شخصیت منفی سریال است که متاسفانه با وجود پتانسیلی که دارد و یکی از بهترین قسمتهای سریال نیز با حضور این شخصیت رقم میخورد، اما شاهد استفاده ضعیف از این شخصیت با پتانسیل هستیم و خیلی راحت از اتفاقات سریال حذف میشود. شخصیتهای بزرگسال هم بیشتر از اینکه داستان خوبی داشته باشند، به سوهان روح در سریال تبدیل شده و حتی تغییراتی که در داستان هر شخصیت نیز ایجاد شده کمکی به این موضوع نکرده که داستان جذابی را سریال داشته باشند و بخواهیم آن را در سریال دنبال کنیم و تنها مسائلی را شاهد هستیم که بارها در فیلمها و سریالهای بسیاری مشاهده کرده بودیم و فقط در حال تماشای دوباره و نسخه درجه چندم آن در Locke and Key هستم.
پایان اسپویل
در مقابل داستان اصلی و جایی که فرزندان خانواده در تلاش هستند تا راز بزرگ پدر خود و دوستان پدرشان را کشف کنند، تا پایان کیفیت خوب خود را حفظ میکند و عملا مانع سقوط سریال میشود. این بخش از سریال چیزی است که دوست داریم بیشتر تمرکز سریال روی آن باشد؛ جایی که عناصر فانتزی حرفهای بیشتری برای گفتن دارند و خبری از درامهای عاشقانهای کلیشهای و خسته کننده بین شخصیتهای داستان با دوستان مدرسه خود نیست. مشکل اصلی سریال از اینجا است که بین دو راهی ارائه یک سریال درام یا یک سریال فانتزی دچار درگیری است و این درگیری تا پایان هم ادامه دارد. نکته اینجا است که سریال در بخشی که فانتزی آن نقش پر رنگتری دارد، به سریال بسیار بهتری تبدیل میشود و حداقل تا چیزی که انتظار آن را داشتیم، نزدیکتر میشود و حتی شخصیتهای نوجوان و کودک سریال بسیار بهتر از لحظات دیگر سریال عمل میکنند، اما در مقابل کار نویسندگان سریال تا حد زیادی متوسط و حتی در بخشهایی ضعیف بوده که حداقل در مورد بازیگران شخصیتهای تایلر، کینزی و بودی میتوان گفت که آنها تمام تلاش خود را برای ارائه بهترین نسخه از شخصیت خود کردهاند، اما بخشهایی نیز مقصر نبودهاند. Locke and Key با شعار مشابه سریالهای نتفلیکس که شما را به تماشای قسمت بعدی و ادامه اتفاقات تشویق میکند، ساخته شده، اما تعداد قسمتها باتوجهبه محتوای سریال کمی زیاد است و میشد حداقل ۲-۳ قسمت از سریال را کم کرد و میشد یکی دو قسمت را در یک قسمت نیز ترکیب کرد. همین موضوع باعث شده تا پس از شروع خوب سریال شاهد روند کندی حداقل تا اواسط داستان باشیم، اما سریال رفته رفته پیشرفت میکند و بهتر میشود.
درواقع سریال از قسمت چهارم کم کم شکل خودش را دوباره پیدا میکند و تبدیل به یکی از سریالهای استاندارد نتفلیکس میشود که شاید اگر نویسندگان بهتری در پشت آن قرار داشتند نتیجه کار بسیار بهتر بود. گفتیم شخصیتهایی مثل تایلر، کینزی و بودی از نقاط قوت سریال هستند که شاید در ابتدا کمی نظر بیننده را جلب نکنند، اما رفته رفته بازی بهتری از آنها را شاهد هستیم و بازی بازیگران آنها به مرور پیشرفت میکند. بااینحال، نویسندگی سریال ضربه زیادی به این شخصیتها زده و قبلا هم گفتیم در بخشهایی این شخصیتها را کم هوش و حتی احمق به تصویر کشیده که انگار قرار نیست از اشتباهات خودشان درس بگیرند، اما در مقابل شخصیتهای بزرگسال نه خط داستانی قوی دارند و نه عملکرد بازیگران آنچنان باید و شاید خوب است. این موضوع تا حدودی در مورد شخصیتهای مکمل هم صدق میکند و به جز چند مورد، سایر شخصیتها حضوری کلیشهای و کاملا تکراری در داستان دارند. درکنار مشکلاتی که سریال Locke and Key دارد، اما سریالی است که واقعا در هدفش یعنی سرگرم کردن مخاطب موفق است و تا پایان و حتی با وجود اشتباهات عجیب و غریبی که دارد، رازهای خودش را حفظ میکند و باعث میشود تا پایان برای جوابها منتظر بمانید و مشکلات را تحمل کنید و در زمان مناسبی به بهترین شکل به سوالات جواب میدهد. چند مشکل دیگر سریال را میتوان کم هزینه بودن آن و همچنین درجه سنی آن عنوان کرد. کم هزینه بودن آن در بخشهایی از سریال بسیار مشخص است و شاهد کیفیت پایین جلوههای ویژه هستیم که امیدوارم در فصل دوم این مشکلات کمرنگتر شود.
مشکل دیگر درجه سنی سریال است که باعث شده تا احساس شود بخشهایی از سریال برای پایین نگه داشتن آن کمی خشونت آن یا لحن آن تغییر کرده که این برخلاف دیگر کارهای اخیر نتفلیکس است که مرز و خط قرمزی برای خود تعیین نکردهاند. اگر با شروع سریال Locke and Key و داستان مرموزانه آن به سریال جذب و در ادامه ناامید شدید یا چیزی نبوده که دنبالش بوده باشید، اما در ادامه سریال نشان میدهد پتانسیلهای خیلی خوبی دارد که شاید درست استفاده نشده باشد، ولی درنهایت میتواند شما را تا پایان پای سریال نگه دارد و همچنین منتظر ادامه داستان در فصل دوم سریال باشید. سریال Locke and Key در مجموع به هدف اصلی خودش که سرگرم کردن بیننده باشد، میرسد که به خوبی به سوالاتی که در ابتدا مطرح میکند جواب میدهد و در مقابل با طرح سوالاتی بیشتر بیننده را در انتظار فصل بعدی میگذارد. Locke and Key با وعده یک نسخه متفاوت از کمیک خود وارد میشود که تا حدودی در این موضوع موفق است، اما درنهایت باتوجهبه مشکلات زیادی که دارد و بهخصوص با فاصله گرفتن از عناصر ترسناک و فانتزی کمیک، ممکن است برای بسیاری از طرفداران کمیکهای آن ناامید کننده باشد. بااینحال، اگر کمیک آن را نخوانده باشید احتمالا بسیار بیشتر از آن لذت خواهید برد و میتوان امیدوار بود تا شاهد بیشتر شدن عناصر فانتزی و همچنین بازگشت عناصر ترسناک و کمتر شدن بخشهای اضافه و خسته کننده و خارج از داستان در فصل دوم سریال باشیم.