سریال High Score در ۶ قسمت با تمرکز روی برخی از انسانهای مهمی که در تاریخ بازیهای ویدیویی نقش داشتند، به نمایش غمها و شادیهایی میپردازد که درکنار هم یک سرگرمی بسیار ارزشمند را خلق کردند.
برخلاف هر هفت هنر اصلی که اکثر اتفاقات مهم پیشآمده در تاریخ آنها به قبل از زمان تولد همهی انسانهای زنده برمیگردد، ما در حال زندگی کردن تاریخ هنر هشتم یعنی بازیهای ویدیویی هستیم. این صنعت هنوز در اوج جذابیت، انقدر نوپا و تازه است که میتوانید برخی از خالقان اصلی آن را جلوی دوربین بیاورید و مشغول گفتوگو راجع به سالهای تولد ویدیوگیم شوید. اما در عین اینکه تعداد بیشماری از ویدیوها و مستندهای غیرحرفهای در این رابطه تولید شدهاند، متاسفانه کمتر پیش میآید که محصولی بزرگ و پرخرج به بررسی بخشی از این تاریخچهی شگفتانگیز بپردازد. در نتیجه وقتی اثری مانند سریال High Score از راه میرسد، نمیتوان هیجانزده نشد. مخصوصا به این خاطر که مخاطب کمعلاقه به دنیای بازیهای ویدیویی نیز توانایی لذت بردن از آن را دارد.
شبکهی اینترنتی/استریممحور نتفلیکس در طول ۶ قسمت این سریال که همگی مدتزمانی بین ۳۷ تا ۴۷ دقیقه دارند، موفق به ارائهی محصول مهمی شده است. زیرا مسئله فقط دربارهی جذابیت داستانهای قرارگرفته در High Score نیست. بلکه نقطهی قوت اصلی اثرِ نامبرده این است که داستانهایی جذاب را به شکلی جذاب روایت میکند؛ داستانهایی که شنیدن برخی از آنها برای هر گیمر، مهم و تأثیرگذار است.
سازندگان سریال High Score به شکلی هوشمندانه اثری را تحویل مخاطب میدهند که هم از روایت کلیِ بلند بهره میبرد و هم هر قسمت از آن، مجزا از اپیزودهای دیگر به نظر میرسد. اینگونه هم دست بیننده در تعیین زمان تماشای قسمتهای مختلف باز است و هم تقریبا او همیشه دلیلی برای بازگشتن و وقت گذاشتن روی دیدن ادامهی سریال دارد. مثلا وقتی یکی از قسمتها راجع به انجام کاری مهم توسط شرکت سگا است، قصه بهگونهای روایت میشود که بخواهیم بفهمیم که بعد از آن چه اتفاقی برای نینتندو رخ خواهد داد. در نتیجه با اینکه خود اپیزود از پس روایتی ماجرایی مفصل و هیجانانگیز برآمده است، بارها همهچیز به اندازهی کافی شبیه یک مقدمهچینی بزرگ برای قصهای بزرگتر به نظر میآید.
همین ساختار پرکشش سریال که تا حدی با الگوبرداری از سیتکامهای برتر خلق شده است، به قدرت High Score در حفظ تنوع و تازگی خود نیز میافزاید. در حقیقت اگر کل داستان سریال میخواست با حذف برخی جزئیات در قالب یک فیلم بلند روایت شود، بدون شک High Score کمتر از وضعیت فعلی میتوانست مخاطبان را سرگرم کند. در این فرم ۶ قسمتی، سازندگان به هر اپیزود لحن نسبتا ویژهای میدهند و خود را محدود به یک چارچوب روایتی سفتوسخت نمیکنند.
البته وجود عناصر تصویری مشابه و جذاب هم به مستند High Score کمک شایانی میکند؛ تا در عین روایت داستانهایی متفاوت، همیشه محصولی دارای هویت مشخص باشد. خوشبختانه موشنگرافیکهای سریال را باید یکی از آن عناصری دانست که نهتنها به شکل هوشمندانه در متن و حاشیهی داستانگویی آن قرار گرفتهاند، بلکه بارها و بارها ارزش مالی محصول را نیز به رخ میکشند. مخاطب همیشه کموبیش به ظاهر اهمیت میدهد و این کیفیت بصری قابلتوجه، قطعا روی جدی گرفته شدن سریال توسط بیننده تاثیر میگذارد. از آن مهمتر هم این است که سازنده بدون بینظم جلوه دادن سریال خود، میتواند با کمک این زبان تصویری گسترده و جذبکننده، به انجام کارهای تصویری متفاوت بیاندیشد و تنوع بصری قابل توجهی را تقدیم تماشاگر مستند High Score کند.
فرقی نمیکند که به مسابقات قدیمی دنیای بازیهای ویدیویی اهمیت میدهید، میخواهید ریشههای تولد ژانر نقشآفرینی درهنر هشتم را کشف کنید یا عاشق شنیدن اطلاعات عجیب راجع به جنگ کنسولی سگا با نینتندو هستید. چون این سریال انقدر همهی موارد مورد اشاره را به شکل درهمتنیده و همزمان در قالب اپیزودهای جداگانه تقدیم ما میکند که میخواهیم تکتک آنها را از دل دقایق بیرون بکشیم.
بهگونهای که High Score در عین آن که بدون نقص نیست، واقعا تصمیمگیری راجع به تماشای خود را برای مخاطبان آسان کرده است. صرفا باید بدانید که آیا علاقهای به آشنایی بیشتر و عمیقتر با جهان بازیهای ویدیویی دارید یا نه. زیرا حتی اگر تمایل متوسطی به افزایش دانش خود راجع به تاریخ صنعت/هنر ویدیوگیم داشته باشید، قطعا از دیدن و شنیدن چندین و چند دقیقه از سریال High Score لذت میبرید.
High Score برای روایت قصهها روی انسانها تمرکز میکند. این سریال بهمعنی واقعی کلمه شما را با قهرمانهایی ناشناخته در تاریخ ویدیوگیم آشنا خواهد کرد که هرکدام مسیرهای سختی را پیمودند و ویدیوگیم را جلو بردند. همچنین برای اینکه هیچکدام از اپیزودها خستهکننده نشوند، سازنده مدام بهجای یک انسان به چند انسان میپردازد. به این معنی که قصههای بزرگ را از زوایای دید متفاوت روایت میکند و اینگونه به یک قصهگویی منحصربهفرد میرسد.
در حقیقت شاید افرادی که شدیدا اهل تحقیق باشند، همهی داستانهای واقعی حاضر در قسمت به قسمت سریال High Score را بدانند. اما قطعا آنها را از زبان سه شخص خاص انتخابشده برای روایت هر داستان در هر اپیزود نشنیدهاند. همچنین نباید فراموش کرد که وجود چند راوی در مستند High Score همواره باعث میشود که حتی اگر بعضی از قصهها برای مخاطب آنچنان جذاب نبودند، او بتواند از شنیدن قصههای پرکشش برای خود لذت ببرد. تازه فرم داستانگویی اثر کاری کرده است است که مستند High Score گاهی واقعا با افشای یک حقیقت راجع به ارتباط آدمهای مختلف، مخاطب را به هیجان بیاورد؛ اتفاقی که در بسیاری از مستندهای اینگونه رخ نمیدهد.
برخورداری از تنوع لازم برای همراه کردن مخاطب با اثر یکی از بزرگترین دغدغههای سریال High Score است. به همین خاطر همیشه میتوان نقش ابزارهای داستانگویی متفاوت را در آن دید و متوجه شد که کارگردان اثر چهقدر خوب برای نگه داشتن مخاطب خود میجنگد. سریال High Score گاهی با صدای راوی، گاهی با مصاحبه و گاهی فقط با انیمیشنهای جذابی که کاملا گرهخورده به دنیای بازیها ویدیویی هستند، قصه میگوید و هرگز خود را محدود به یک شیوه نمیکند. حتی در تصویرسازیهای سریال هم میتوان همین توجه زیبا به تنوع را دید و متوجه شد که سازنده چهقدر همزمان به استفاده از فوتیجهای قدیمی، فیلمبرداری لحظات تازه و حتی خلق سکانسهای جذاب با CGI به کمک افراد مصاحبهشونده اهمیت داده است. High Score به مراتب بیشتر از آنچه که از یک مستند تلویزیونی با محوریت تاریخ بازیهای ویدیویی انتظار داریم، روی سرگرمکننده بودن، متنوع به نظر رسیدن و جذب حداکثری مخاطب وقت میگذارد. در نتیجه اگر مثلا مستند From Bedrooms to Billions - The Playstation Revolution را فقط میتوانیم به گیمرهای شدیدا علاقهمند به برند پلیاستیشن توصیه کنیم که از قضا عاشق شناخت تاریخ ویدیوگیم هستند، سریال High Score را واقعا میتوان به گروه بزرگتری از تماشاگرها پیشنهاد کرد.
این وسط یکی از معدود نقاط ضعف انکارناپذیر سریال را میتوان به چشم آمدن تلاش واضح آن برای کسب پوشش رسانهای بیشترها و نقدهای مثبت بعضی افراد خاص دانست. مشکل این نیست که سریال High Score میخواهد به اقلیتهای متفاوت در تاریخ ویدیوگیم بپردازد و نقش آنها در این صنعت/هنر را هم نشان بدهد. مشکل این است که سازنده چنین کاری را به شکل فروشده در چشم مخاطب انجام داده است و عملا گاهی به روایت خود خیانت میکند.
برای نمونه با اینکه اکثر اپیزودهای سریال تشکیلشده از داستانگوییهای به هم پیوسته و جداییناپذیر هستند، در دو قسمت بدون هیچ شکی متوجه میشوید که مثلا یک روایت فقط برای پرداختن به چنین موضوعاتی داخل High Score قرار گرفته است. این یعنی مخاطب حداقل دو مرتبه در طول دیدن مستند High Score میفهمد که در حال دیدن اثری است که گاهی برای کسب ستایشهای بیشتر، تن به انجام کارهای زورکی و نهچندان تأثیرگذار میدهد. اصلیترین دلیل ناراحتکنندگی مواجهه با چنین حرکتی هم این است که ما احساس میکنیم روایتی بهشدت جذاب، اندکی قربانی دقایق اضافه و قابل حذف میشود.
سریال High Score برای نگاه انداختن به هر قصه، چشماندازهای هیجانانگیزی را دنبال میکند؛ چه وقتی که شما را پا به پای یک کودک به سکوی قهرمانی در نخستین مسابقات بزرگ بازیهای ویدیویی میرساند و چه زمانیکه میخواهد کمی مهربانانهتر و انسانیتر، به بررسی برخی شکستها بپردازد. بعد از دیدن این مستند نهتنها شناخت بیشتری راجع به دنیای بازیهای ویدیویی دارید، بلکه احتمالا آرامتر و دوستانهتر مشغول انتقاد از بازیهای ضعیف میشوید.
نتفلیکس با مستند High Score بدون شک اعتماد مخاطبان گیمر به خود را افزایش میدهد و به یاد همه میآورد که چهقدر دنیای بازیهای ویدیویی، یک تاریخ غنی و شنیدنی را یدک میکشد. تازه از آنجایی که با یک مستند سرگرمکننده سر و کار داریم، میتوانیم امیدوار به دیده شدن آن توسط غیرگیمرها باشیم؛ اتفاقی که اگر رخ بدهد، حتما میتواند میزان احترام افراد مختلف به بازیسازها و گیمرها را بیشتر کند. بالاخره چه کسی میتواند پس از دیدن تلاش یک بازیساز برای وارد کردن اصول اخلاقی به ویدیوگیم و ساخت جریانی از آثار متفاوت که تا امروز بازیکنان را دعوت به باشعوری کردهاند، زیبایی صنعت/هنر ویدیوگیم را زیر سؤال ببرد؟