سریال Blood of Zeus، تازهترین ساختهی استودیو Powerhouse Animation، یکی دیگر از تلاشهای نتفلیکس برای عرضهی آثاری الهام گرفته از انیمههای ژاپنی است. با بررسی فصل اول این سریال همراه میدونی باشید.
با وجود آنکه Blood of Zeus، سری انیمیشن داغ و پر بینندهی سرویس پخش Netflix، محصولی از استودیوی آمریکایی Powerhouse Animation است، اما بهعنوان یک انیمه و با مخاطبان هدف طرفداران این مدیوم منتشر شده است. در دفاع از این اقدام تجاری نتفلیکس باید گفت سریال Blood of Zeus، درست مثل سایر آثار Powerhouse Animation، چه از نظر داستانی و چه از نظر جلوهی بصری بیش از آنکه به آثار CG محور غربی شباهت داشته باشد، پیرو خط فکری محصولات صنعت انیمیشن ژاپن است؛ این سریال که پیشتر با عنوان Gods & Heroes شناخته میشد، داستانی اساطیری با چاشنی قدرتهای پر زرق و برق ماورایی را در قالب پویانمایی دو بعدی روایت میکند.
در مرکز داستان این سریال رعیتی به نام هران حضور دارد که به همراه مادرش، الکترا، زندگی فقیرانهای را در خانهای کوچک واقع در حاشیهی یکی از شهرهای یونان میگذراند. او در طول عمر نه چندان بلندش چیزی جز فقر و فلاکت تجربه نکرده و جز مادرش، تنها کسی که روی خوش به او نشان داده، مردی سالخورده به نام الیاس است؛ این پیرمرد اما نه انسانی ساده، که زئوس، فرمانروای قدرتمند الیمپوس، است. دلیل این مهربانی و شفقت نه صرفا دلسوزی و همدردی زئوس، بلکه رازی بزرگ است؛ زئوس در حقیقت پدر واقعی هران است.
در الیمپوس اما همه به اندازهی زئوس خیرخواه هران و الکترا نیستند؛ هرا، همسر قدرتمند خدای رعد و برق، که از شیطنتهای مکرر و بی وفاییهای زئوس به تنگ آمده، بعد از اینکه متوجه میشود الکترا و فرزندش تمام این سالها صحیح و سالم، زیر بال و پر زئوس، به زندگی روزمرهی خود ادامه دادهاند، تصمیم میگیرد نهایتا دست به گرفتن انتقام بزند؛ هرا کمر به سوزاندن زئوس در آتش خشمش میبندد و ابایی ندارد که شعلههای این آتش دامن گیر تمام الیمپوس شود. در این راه هرا نیمه شیطانی به نام سرافیم را با خود همراه میکند؛ فرماندهای خون ریز که خود در حال جنگیدن نبردی دیگر برای انتقام است.
برادران پارلاپانیدس، نویسندگان یونانی الاصل Blood of Zeus، که در کارنامهی خود شکستهایی بزرگ همچون فیلمنامهی اقتباس لایو اکشن Death Note را دارند، با وجود نقصهایی قابلتوجه، در فصل اول این سریال عملکردی راضی کننده را از خود نشان میدهند که حاکی از قدمی رو به جلو برای این تیم دو نفره است. یکی از پررنگترین نقاط قوت این فیلمنامه را میتوان در داستانسرایی بهینهی آن یافت؛ با وجود آنکه Blood of Zeus از ضرب آهنگ یکسان و منسجمی برخوردار نیست، اما زمان زیادی را صرف دنیاسازی و شخصیت پردازی نمیکند. از بهترین نمونههای این مسئله میتوان به سکانسی جذاب از قسمت اول اشاره کرد که طی یک فلش بک داستان ما را همزمان با گذشته و حال دنیای اثر و چند جناح مختلف آشنا میکند؛ این سکانس که از معدود قسمتهای کم و بیش وفادار سریال به داستانهای اساطیری یونان باستان به شمار میرود، پلی است میان ماجرای هران و تاریخ شناخته شدهی الیمپوس.
Powerhouse Animation در همان ابتدای امر و با به تصویر کشیدن بسیار خوب جنگ بین تایتانها و خدایان اساطیری یونان باستان، تواناییهای خود بهعنوان یکی از آخرین پرچمداران انیمیشن دو بعدی در غرب را به رخ میکشد. از این مقدمهی خیره کننده که گذر کنیم، به معرفی دو قطب اصلی داستان میرسیم. در یک سوی این توازن هران قرار دارد؛ قهرمانی که حرف زیادی برای گفتن ندارد. اگر داستان هران را بر برداری رسم کنیم، به وضوح میبینیم که در نگارش او از فرمولی استفاده شده که پیش از این بارها در پوستههای مختلف شاهده آن بودهایم؛ او پسری به ظاهر عادی با گذشتهای مغشوش و تلخ است، که از قدرت و ماهیت واقعی خود آگاه نیست. او حالا راهنمایی یافته تا بعد از آشنایی با تواناییهای خود، راهی سفری قهرمانانه شود.
رسم ساخت قهرمانانی اینچنینی، رسم تازهای نیست؛ هران همچون بسیاری از شخصیت اصلیهای تاریخ سینما و ادبیات که ارتباط برقرار کردن با او برای عمده مخاطبان کار سختی نباشد. عدم وجود خصوصیات اخلاقی قابلتوجه در او و حتی فقدان نکات متمایز کننده در طراحی قدرتها و ظاهر هران اما او را به قهرمانی فراموش شدنی بدل میکند که همراه شدن با او صرفا به زمان تماشای سریال بدل میشود. در عوض سرافیم، نیمه شیطانی که درست در نقطهی مقابل هران قرار دارد، از شخصیتی جذاب برخوردار است. این شرور خاکستری، با وجود آنکه یک شیطان است اما شخصیتی انسانی دارد؛ با وجود مسیر تاریک و پر خون سرافیم، او صرفا محض شر در آن قدم ننهاده، اشتباه میکند، شکست میخورد، دوباره برمیخیزد، عواطف و احساسات عمیق از خود نشان میدهد و مسیری پر پیچ و خم را پشت سر میگذارد. سریال به صورتی تأثیرگذار بیننده را به گذشتهی سرافیم میبرد و باعث میشود که حس هم ذات پنداری را با دو طرف این تقابل کلاسیک خیر و شیر حس کنیم.
جذابیت اصلی فصل اول Blood of Zeus اما نه در پنجه افکنی هران و سرافیم، که در نبرد نفس گیر زئوس و هرا و درگیرهای داخلی ساکنین الیمپوس نهفته است. زئوس و هرا، این دو ابر قدرت الیمپوس، از هر راهی برای رسیدن به مقاصد خود استفاده میکنند. این کشمکش شعلهور شده از خیانت و حسادت عرش خدایان را به لرزه درمیآورد و موجب شکافی عمیق در بنیان قدرت و تعادل دنیا میشود؛ دو دستگی پیش آمده پای دیگر خدایان را نیز به این نزاع بازی میکند و مقابل هم قرار میدهد؛ خدایان الیمپوس هر یک از قدرتهای ماورایی جذابی برخوردار هستند و در طراحی مدلهای آنها اغلب تنوع و گستردگی دیده میشود. با وجود اینکه Blood of Zeus از چنین مهرههای داستانی قدرتمندی برخوردار است اما در فصل اول آنطور که باید از این پتانسیل بهرهبرداری نمیکند؛ با اینکه در لحظاتی از فصل اول داستان به ما نوید زیر داستانهایی جذاب از تقابل این شخصیتها، برای مثال زئوس دربرابر پوسایدن یا هرمس و آپولو دربرابر آرس، میدهد، اما هیچگاه عمقی به آنها نمیپردازد. بااینحال اما شاید نه در مقابل هم، که بیشتر شخصیتهای فرعی سریال از زمان درخشش خود درکنار هم بهرهمندند و برخی از بهترین صحنههای اکشن سریال را شکل رقم میزنند.
تنها مشکلی که دامن گیر شخصیتهای فرعی Blood of Zeus است اما عدم فرصت طلبی سریال و استفاده از پتانسیل زیر داستانهای مربوطبه ایشان نیست؛ این شخصیتهای فرعی رنگارنگ و جذاب اغلب به دام تک بعدی بودن میافتند و تقریبا هیچ یک آن گسترش و نموی که لایقش هستند را دریافت نمیکنند و همین نکته خود به یکی از بزرگترین نقاط ضعف Blood of Zeus بدل شده است. در این سریال ما با داستانی پر افت و خیز مواجهیم و وقایع جدی و بعضا دردناک متعددی را میبینیم، اما نکته آن است که خلا شخصیت پردازی قابل قبول و تک بعدی و کارتونی بودن این شخصیتها باعث میشود نقشی آنچنانی جز سببی برای مجللتر کردن نبردها نداشته باشند و از نظر احساسی، حتی بعضا با مرگ خود، نتوانند بیننده را آنطور که باید تحت تاثیر قرار دهند. ریشهی بخشی از این مشکل را میتوان در دیالوگها و صداگذاری شخصیتها نیز جست و جو کرد؛ Blood of Zeus بهراحتی میتوانست با تنوع دادن در الگوهای صحبتی و نوع اجرای گویندگان بخشی از مشکلات شخصیت پردازی را رفع کند، اما صداگذاری در Blood of Zeus، همچون سایر آثار Powerhouse Animation، تعریف چندانی ندارد و اغلب شخصیتها از مشکل لحن بیان مشترک و صداهای مشابه رنج میبرند.
درست مثل Castlevania، مطرحترین ساختهی Powerhouse Animation، صحنههای اکشن خونین و پرتنش از برجستهترین لحظات اثر هستند. شاید حرکات در Blood of Zeus بهدلیل محدودیت بودجه و تفاوت در سبک پویانمایی از صیقل و نرمی قابل مشاهده در انیمهها برخوردار نباشند، اما این نکته به معنای آن نیست که مبارزات متعدد این انیمیشن کماکان خیره کننده و جذاب نیستند. آزمون و خطای Powerhouse با قدرتهای برگرفته از عناصر طبیعی مختلف رنگ و بویی تازه به نبرد آرایی این استودیو بخشیده است؛ اگر نقطه قوت مبارزات Castlevania را نبردهای تن به تن و حرکات فیزیکی تحسین برانگیز بدانیم، گستردگی و خلاقانه بودن اشکال مبارزه و ترسناکتر بودن میدان نبرد برگ برندهی Blood of Zeus است.
با تمام این اوصاف اما اگر بخواهیم دربارهی بهترین جبنهها از جلوهی بصری این سریال صحبت کنیم، باید بحث را به سمت بازخلق زیبای یونان باستان در قاب تصویر بکشانیم. از کوه الیمپوس گرفته تا دنیای مردگان، دنیای اساطیری یونان باستان درست آنطور به تصویر کشیده شده که به خاطر داریم و مکانهای جدید این اثر، برای نمونه درهی مردگان، به همان اندازه مرموز و باشکوه و مناسب نبردی تمام عیار میان نامهایی کم و بیش آشنا هستند. نکتهی شایان ذکر دیگر دربارهی جلوهی بصری این انیمیشن، طراحی خیره کنندهی شخصیتهای تایتان است؛ هر چقدر که Powerhouse در طراحی مدل انسانها از ماجراجویی و تنوع دوری کرده، در ترسیم تایتانها سنگ تمام گذاشته ایست. تایتانها موجوداتی ناشناخته، عجیب و ترسناکاند و Blood of Zeus با این سرکشی در طراحی درست این خصوصیات را در ایشان هویدا میکند. این جلوهی بصری قابل قبول به موسیقی متنی آراسته شده که خیلی بیشتر از کلمات و دیالوگها در انعکاس احساسات ثمر بخش است. این قطعات به کار رفته ضمن اینکه از رایحهی دورهی تاریخی اثر برخوردار هستند، بلکه حماسه را فریاد میزنند و بار عظیمی از هویت اثر را به دوش میکشند.
با اینکه در پایان فصل اول Blood of Zeus به نقطهی عطف داستانی میرسیم، اما این پایان ماجرای هران و سایر ساکنین الیمپوس نیست. در لحظات پایانی فصل اول داستان نوید ورود شخصیتی مخوفتر و قدرتمندتر را به مرکز داستان میدهد. درحالیکه Castlevania را هنوز میتوان بهترین ساختهی Powerhouse Animation دانست، اما Blood of Zeus با رفع برخی مشکلات در شخصیت پردازی، استفادهی بهینهتر از تمامی مهرههای داستانی و پرداختن بیشتر به ساب پلاتها میتواند به شکوفایی کامل برسد و به اثری ماندگار بدل شود.