تایکا وایتیتی و استرلین هارجو در سریال Reservation Dogs با انتخاب موضوعی جسورانه اثری متفاوت را ارائه میکنند که فقط قرار نیست یک گروه خاص از آن لذت ببرند. در ادامه با میدونی و نقد فصل اول این سریال کمدی همراه باشید.
سریال Reservation Dogs داستان چهار نوجوان سرخپوست و بومیان آمریکایی را در اوکلاهما دنبال میکند که روزهای خود را با ارتکاب جرم و مبارزه با گروه رقیب خود میگذرانند. در سریال سگهای منطقه بومی درواقع شاهد تلاش چهار نوجوان هستیم که تصمیم دارند تا با دزدی و جمع کردن درآمدی مشخص، از محل زندگی خود به کالیفرنیا و لس آنجلس مهاجرت کنند.
سریالی که در آن تایکا وایتیتی به استرلین هارجو برای ساخت این سریال کمدی کمک زیادی کرده است و تقریبا تمامی بازیگران سریال به جز چند مورد، بازیگران ناشناسی هستند. اگرچه در ظاهر بهنظر میرسید که قرار است دوباره یک سریال کمدی دیگر را ببینیم، اما سریال Reservation Dogs حرفهای بیشتری برای گفتن دارد و اثری صرفا کمدی نیست.
سریال Reservation Dogs پر از ارجاعات مختلف به فرهنگ عامه آمریکا و همچنین بومیان آن است و همچنین به نبرد بین سرخپوستان با خارجیها در گذشته نیز اشاره میشود. در هر حال آنها روزگاری صاحب این سرزمین بودند و حالا به حاشیه آن رانده شدهاند. با اینکه بخشی از روایت سریال شامل ارجاعات مختلف به چنین مسائلی است، اما هدف اصلی سریال روی بخشهای دیگری تمرکز دارد. سریال در تلاش است تا شعار رویای آمریکایی را نشان دهد. درواقع تلاش چند نوجوان بومی آمریکا برای مهاجرت در کالیفرنیا برای ایجاد یک زندگی بهتر براساس این شعار بنا شده است. آنها درواقع اکنون مثل غریبههایی هستند که در شهرهای کوچکتر بیشتر زندگی میکنند.
سریال Reservation Dogs شاید در ظاهر اثری باشد که تنها برای گروه خاصی ساخته شده است، اما در باطن حرفهایی دارد که گروههای بیشتری را شامل میشود. موضوع مهاجرت، مورد جدیدی نیست و هرساله افراد زیادی برای زندگی بهتر به شکل قانونی یا غیر قانونی برای سفر به کشور یا شهر جدید تلاش میکنند و دستیابی به رویای آمریکایی بخشی از این تلاشها است. در سریال این موضوع به خوبی نمایش داده میشود که حتی برای مهاجرت از یک شهر کوچک در اوکلاهما به ایالت کالیفرنیا هم مشکلات زیادی وجود دارد و صرفا سوار ماشین شدن و رفتن به مقصد نیست. سریال برای بررسی بهتر این موضوع چندین شخصیت نوجوان را ارائه کرده که هر یک شخصیت متفاوتی دارند.
حتی پیش از پخش قسمت پایانی هم قابل پیشبینی بود که شخصیت چیز یا ویلی جک چندان هدفی برای رفتن به کالیفرنیا نداشته باشند یا بیر اسملهیل شخصیتی مردد و دودل است. درواقع الورا دانان تنها شخصیت سریال است که مصمم به رفتن به کالیفرنیا است، اما چگونه در سریال Reservation Dogs درک بهتری از این موضوع به ما داده میشود؟ پس از چند قسمت اول و جایی که شاهد زندگی روزانه تا مشکلات جدید اعضای گروه سگهای منطقه بومی بودیم، در میانه سریال شاهد تغییر روند قسمتها هستیم. تمرکز چهار قسمت سریال روی شخصیتهای اصلی قرار داده شده و در هر اپیزود شاهد تمرکز روی یک کاراکتر هستیم.
این قسمتها هم باعث میشوند تا با هر شخصیت و خصوصیات رفتاری سریال Reservation Dogs بیشتر و بهتر آشنا شویم و هم اینکه تصمیم نهایی هر شخصیت را منطقیتر و بهتر جلوه میکند. اگرچه تمرکز سریال روی ۴ شخصیت اصلی است، اما کاراکتر مهم سریال درواقع دنیل است. دنیل نقش مهمی روی تصمیم این شخصیتها گذاشته و ما در ابتدا تنها میدانیم که او به دلیلی فوت کرده است. کم کم سریال سرنخهای بیشتری را با ما به اشتراک میگذارد و از اپیزودی که تمرکزش روی شکار رفتن ویلی جک با پدرش است، متوجه میشویم که دنیل دچار مشکلات رفتاری و احتمالا بیماری روانی و افسردگی شدید بوده است.
سریال Reservation Dogs از همان ابتدا تلاش کرده تا درکنار یک روایت کمدی درام، یک روایت اجتماعی را نیز داشته باشد و همین موضوع به شاکله اصلی داستان تبدیل شده است. سوالی که در طول قسمتهای هر شخصیت از خودمان میپرسیم این است که بهطور مثال ویلی جک باتوجهبه اینکه به پدر و مادرش بسیار نزدیک است، چرا تصمیم به مهاجرت به یک ایالت ناشناخته گرفته است. مرگ دنیل درواقع نقطه مهمی در سریال است که در طول قسمت الورا بالاخره با آن مواجه میشویم. به عقیده من مهمترین، تاثیر گذارترین و حتی بهترین اپیزود سریال Reservation Dogs درواقع قسمت هفتم آن است.
سریال Reservation Dogs نهتنها حادثه تراژدیک دنیل را به تصویر میکشد، بلکه دید بهتری از این داستان و همچنین بیماری روانی میدهد. شاید دنیل ایده رفتن به کالیفرنیا را به الورا داد و شاید جواب مثبت از او گرفته باشد، اما بیماری و افسردگی او انقدر گسترده شده بود که دیگه او تنها راهی که برای خودش میدید، به دار آویختن خودش بود.
او بزرگترین ضربه ممکن را به الورا زد و در مقابل مهمترین تصمیم زندگی او را نیز رقم زد که حالا مجبور است عشق مخفی خود را دفن کند و اکنون تنهاتر از همیشه است. نمایش چنین اتفاقاتی در آثار تلویزیونی و سینمایی امروز بیشتر از قبل شدند و بدون شک سریال Thirteen Reasons Why نقش مهمی در این داستان داشت، اما راستش سریال Reservation Dogs در به تصویر کشیدن نسخه واقعگرایانهتر این موضوع عملکرد بهتری داشته است.
پس از نمایش این قسمتها، اپیزود نهایی سریال Reservation Dogs نقش مهمی در آینده سریال داشت. ما در طول قسمتهای مختلف شاهد این موضوع بودیم که الورا واقعا تنها شخصیتی است که تلاش میکند تا به کالیفرنیا برود و سه شخصیت دیگر چندان با او هم مسیر نیستند. در مقابل جکی، رهبر گروه مافیا NDN وارد ماجرا میشود و او ظاهرا دقیقا همان شخصی است که میتواند هم مسیر الورا شود. برخلاف بیر که چندان در مورد رفتن به کالیفرنیا مطمئن نیست، جکی دقیقا همان کسی است که الورا به او نیاز دارد و اگر سریال در پایان تصمیم متفاوتی میگرفت، میتوانست اشتباه بدی در مورد آینده هر شخصیت کند.
هنوز دقیقا نمیدانیم که فصل دوم سریال Reservation Dogs چه مسیری را دنبال خواهد کرد، اما چیزی که مشخص است تصمیم شجاعانه پایان فصل اول و اضافه شدن احتمالی جکی به بازیگران اصلی سریال میتواند اتفاق مثبتی در روند اتفاقات سریال باشد و حتی سریالی به مراتب بهتر و پر چالشتر از فصل اول را ببینیم. در هر حال باید عواقب تصمیم الورا تا نتایج تصمیم دیگر شخصیتها را در آینده ببینیم.
اما در هر حال وقتی صحبت از یک سریال کمدی میکنیم، بدون شک کمدی و طنز نقش مهمی در سریال دارند. اگرچه جلوتر گفتم بخش درام و اجتماعی در سریال Reservation Dogs بسیار پر رنگتر از انتظار اولیه است، اما سریال دارای کمدی خوبی است. سریال در استفاده از شوخی و صحنههای طنز زیادهروی نکرده است و نکته جالبتر این است که بیشتر کمدی سریال روی دوش شخصیتهای فرعی و مکمل سریال است.
شخصیتهایی مثل پلیس شهر تا دایی براونی (دایی الورا)، کنی بوی و غیره که هر یک بیش از شخصیتهای اصلی بخش کمدی سریال را روی دوش خود حمل کردهاند و نتیجه کار هم بسیار مثبت بوده است. البته این موضوع به معنای این نیست که شخصیتهای اصلی نقشی در کمدی سریال ندارند، اما شوخیهایی که شخصیتهای بزرگسال میکنند، از نکات جالب سریال است. درواقع شخصیتی مثل کنی بوی بخش جذابی از سریال است که هر زمان شاهد حضورش هستیم، به بهترین شکل ممکن داستان یک فیلم و تحلیل آن را ارائه میکند و حتی جالبتر اینکه با موضوع قسمت نیز همخوانی دارد.
همچنین سریال دارای شخصیتهایی مثل روح سرخپوست نیز است که شاید بتوان به جرات گفت که بهترین بخش کمدی سریال نیز به او تعلق دارد و بخشی غیر منتظره و جذابی در سریال Reservation Dogs است. البته تا در بخش شخصیت روح سرخپوست قرار داریم جا دارد به این نکته هم اشاره کنم سریال در جایی به خرافات و افسانهها میپردازد و نکته جالب این است که هرگز نه آن را کاملا تکذیب میکند و نه تایید و برعکس به عقیده هر شخص در سریال احترام میگذارد. ما در طول سریال شاهد تغییر نسلها هستیم که بخشی دیگر اعتقادات گذشته را باور ندارند و ۴ نوجوان اصلی سریال نیز درواقع نماینده این موضوع هستند. سریال Reservation Dogs دارای بازیگر خیلی شناخته شدهای نیست و زان مککلارنون، بازیگر سریال فارگو شاید شناخته شدهترین بازیگر سریال باشد که نقش پلیس شهر یا افسر بیگ را بر عهده دارد.
البته بازیگران شناخته شده بیشتری مثل بیل بور هم در سریال حضور دارند که بیل بور در قسمت هفتم سریال Reservation Dogs حضور داشت و توانست شیمی فوقالعادهای را با دوری جیکوبز، بازیگر نقش الورا دانان داشته باشد. اگرچه بازیگران اصلی اصلا شناخته شده نیستند، اما انتخابهای خوبی را شاهد هستیم که معیار صرفا ظاهر یا شهرت نبوده و کاملا حس یک گروه محلی را به بیننده القا میکند.
البته دوری جیکوبز بازیگر به مراتب با سابقهتر بیشتری است و بازی خوب او در سریال میتواند باعث شود او را در فیلم و سریالهای بیشتری در آینده ببینیم؛ البته اگر بازیگر ویلی جک را فراموش نکنیم. در مجموع سریال Reservation Dogs یکی از بهترین سریالهای کمدی و جدید امسال است و میتواند گزینه متفاوت و جالبی برای تماشا باشد.