نقد سریال Patria

نقد سریال Patria

مینی‌سریال اسپانیایی Patria، داستان دو خانواده‌ی باسکی را در طول سه دهه دنبال می‌کند. سریالی تاریخی که از طریق داستانی خانوادگی به ماجراهای واقعی مربوط به جدایی ایالت باسک از اسپانیا می‌پردازد. با میدونی همراه باشید.

مجموعه‌ی هشت قسمتی Patria «دیار اجدادی»، اقتباسی تلویزیونی از رمانی به همین نام به قلم فرناندو آرامبورو است. این سریال که توسط کمپانی آلدئا مدیا با مشارکت HBO Latin America ساخته شده، یکی از مینی‌سریال‌های مطرح بخش اروپای شبکه‌ی HBO، در سال تازه گذشته‌ی میلادی است. سریال Patria از درون یک داستان خانوادگی، بر روی یکی از وقایع مهم تاریخ معاصر اسپانیا دست می‌گذارد. داستان درباره‌ی دو خانواده در همسایگی یک‌دیگر است که در گذشته رابطه‌ی نزدیکی با هم داشته‌اند. بیتوری و میرن، زن‌های دو خانواده و همچنین شوهران آن دو، چاتو و خوشیان، رابطه‌ای نزدیک و صمیمانه با یک‌دیگر داشتند. اما پس از ترور چاتو، شوهر بیتوری، به دست تروریست‌های سازمان آتا، همه چیز عوض می‌شود و رابطه‌ی میان اعضای دو خانواده قطع می‌شود.

سریال Patria که توسط کمپانی آلدئا مدیا با مشارکت HBO Latin America ساخته شده، یکی از مینی‌سریال‌های مطرح بخش اروپای شبکه‌ی HBO، در سال تازه گذشته‌ی میلادی است

گروهی از دانشجویان ناامید ناسیونالیست باسک، با الهام از گروه‌های انقلابی و برای مبارزه با حکومت دیکتاتوری فرانکو در سال ۱۹۵۹ گروه اتا را تاسیس کردند.  نام کامل این گروه ائوسکادی تا آسکاتاسونا (EUSKADI TA ASKATASUNA) به معنی سرزمین باسک و آزادی است و در رسانه‌ها به عنوان جدایی‌طلبان باسک شناخته می‌شوند. یک گروه مارکسیستی که در ابتدای فعالیت‌ خود برای مقابله با حکومت فرانکو کارهای فرهنگی انجام می‌دادند، اما به تدریج به یک گروه شبه‌نظامی تبدیل شدند. اولین اقدام عملی این گروه سوء‌قصد به جانِ لویس کاریرو بلانکو، جانشین فرانکو در سال ۱۹۷۳ بود که منجر به مرگ وی شد. پس از ترور بلانکو این گروه فعالیت‌های خود را برای مبارزه با بی‌عدالتی‌های اجتماعی گسترش داد. در سال ۱۹۸۱ در طی حمله‌ی این گروه به سوپر مارکتی در بارسلون ۲۱ نفر کشته شدند. به مدت ۴۰ سال، خشونت خونینی ایالت باسک را فرا گرفت، منطقه‌ای که فقط حدود ۲.۲ میلیون نفر در آن زندگی می‌کنند.

 این اقدام باعث شد که از آن پس از اتا به عنوان یک گروه تروریستی یاد کنند.آن‌ها جنگی طولانی مدت را به قصد جدایی منطقه‌ی باسک از اسپانیا و فرانسه و تاسیس یک کشور مستقل در تمام مناطق باسک آغاز کردند. جنگی که به صورت مستقیم بیش‌تر از یک دهه‌ی به طول انجامید و منجر به مرگ ۸۵۳ نفر شد. این گروه جدایی طلب، در ماه مارس سال 2006، با دولت مرکزی اسپانیا اعلام آتش بس کرد، اما پس از شکست گفت‌وگوهای مقدماتی با دولت و کشته شدن دو شهروند اکوادوری در میدان هوایی مادرید، پیمان آتش بس رسما در ماه ژوئن ۲۰۰۷ لغو شد. اتا پس از چهار دهه مبارزه سرانجام در سال 2011 اعلام آتش بس و توقف مبارزه‌ی مسلحانه کرد و در سال ۲۰۱۸ از انحلال کامل سازمان و پایان دادن به تمام فعالیت‌های خود خبر داد.

سریال نشان می‌دهد که چگونه آرمان‌های بزرگی مانند آزادی، استقلال، هویت شخصی، عشق به وطن در قالب فعالیت‌های تروریستی، خشونت‌های بی‌رویه، تهدیدها، بدگمانی‌ها و کینه‌ها به یغما می‌روند

البته حمله‌های آن‌ها با خشونت متقابل گروه‌های تروریسم راست افراطی اسپانیا (Far-Right Terrorism in Spain) و گروه‌های آزادی‌بخش ضدتروریستی (GAL; Antiterrorist Liberation Groups ) تلافی می‌شد. GAL جوخه‌های مرگی بودند که مقامات دولت اسپانیا برای مبارزه با ETA – اصلی‌ترین گروه مبارز جدایی‌طلب باسک – به طور غیرقانونی ایجاد کرده بود. آن‌ها از سال‌های ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۷ زیر نظر حزب کارگران سوسیالیست اسپانیا – قدیمی‌ترین حزب اسپانیا که در فاصله‌ی سال‌های ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۶ و ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۱ قدرت را در دست داشتند – فعال بودند. در دادگاه ثابت شده بود که بودجه‌ی آن‌ها توسط مقامات مهم وزارت کشور اسپانیا تامین می‌شده است.

سریال Patria، به اثرات فعالیت‌های تروریستی اتا بر زندگی مردمان سرزمین باسک می‌پردازد و سعی می‌کند تاثیر این اقدامات را بر زندگی هر دو طرف درگیر ماجرا، به تصویر بکشد. این سریال نشان می‌دهد که چگونه آرمان‌های بزرگی مانند آزادی، استقلال، هویت شخصی، عشق به وطن در قالب فعالیت‌های تروریستی، خشونت‌های بی‌رویه، تهدیدها، بدگمانی‌ها و کینه‌ها به یغما می‌روند. خشونتی که حاصلش زندگی‌های ویران شده‌ی غیرقابل ترمیم، عشق‌های از دست رفته و گذشته‌ای است که دیگر بازنمی‌گردد. رفت و برگشت‌های متعدد سریال میان زمان‌های مختلف، ایده‌ی گذر زمان را پررنگ می‌کنند. مدام در زمان و میان کاراکترهای مختلف سریال حرکت می‌کنیم تا ببینیم چه بر این آدم‌ها و زندگی‌های‌شان گذشته است.

این رفت‌ و برگشت‌ها در قالب فلاش‌بک‌های متعدد، به روایت سریال قالبی معمایی داده است. بیتوری پس از گذشت سال‌ها از مرگ همسرش به زادگاه خود بازگشته تا پیش از مرگش، بفهمد چرا همسرش را کشته‌اند. چه کسی او را به قتل رسانده است؟ بیتوری در ابتدای ورودش به زادگاه خود، با استقبال خوبی از جانب اهالی آنجا روبه‌رو نمی‌شود. مردمی که از او روی برمی‌گرداند و می‌خواهند که او آنجا را ترک کند. بازگشت بیتوری برای آن‌ها نشانه‌ی شومی از گذشته‌ای است که نمی‌خواهند به یادش بیاورند. آدم‌هایی که گویی بذر کینه‌های گذشته در وجودشان زنده است.

سریال با چنین سکانسی شروع می‌شود: جایی که زنی جسم بی‌جان همسرش را زیر بارانی تند در کف خیابان در آغوش گرفته است و فریاد می‌کشد. کمی قبل‌تر از این لحظه، مرد پس از دیالوگی کوتاه با همسرش، در سکوت خانه‌ را ترک می‌کند. خانه‌ای در تاریکی و سکوت که گویی زندگی از آن رخت بسته است. حس و حال بدیمنی بر صحنه حاکم است. زن در تاریکی روی صندلی‌ای نشسته و غرق در فکر بنظر می‌رسد. چیزی نمی‌گذرد که صدای گلوله‌ای او را هراسان می‌کند. زن به خیابان می‌آید و با جسد همسرش مواجه می‌شود. سکانسی که در طول هشت فصل سریال از زاویه‌های مختلفی تکرار و در نهایت راز آن حل می‌شود. اما چگونه است که هربار به این سکانس باز می‌گردیم تا هر بار از زوایه‌ی متفاوتی با آن روبه‌رو شویم. این زن و مرد کیستند؟ چه برسرشان آمده است؟

روایت سریال زمانی به سرانجام می‌رسد که راز این سکانس ابتدایی فاش شود. این زنُ، بیتوری و مرد، همسر او چاتو است. اما در آن نیم روز خلوت بارانی چه اتفاقی رخ داده؟‌ برای فهمیدن آن باید به قبل‌تر برویم. زمینه‌هایی که این اتفاق را رقم زده‌اند. چاتو آدم پول‌دار کارخانه‌داری است که جدایی‌طلبان او را خائن می‌دانند و سعی می‌کنند به طریق مختلف و با تهدید کردن، از او باج بگیرند. همچنین در این رجوع به گذشته جزئیاتی از رابطه‌ی شخصیت‌های مختلف با یکدیگر را می‌بیینم. در مرکز آن‌ها دوستی‌های میان دو خانواده است، که چگونه تحت تاثیر ناآرامی‌های پیرامونی به تدریج کمرنگ می‌شود.

سازمان اتا جنگی طولانی مدت را به قصد جدایی منطقه‌ی باسک از اسپانیا و فرانسه و تاسیس یک کشور مستقل در تمام مناطق باسک آغاز کرد. جنگی که به صورت مستقیم بیش‌تر از یک دهه‌ی به طول انجامید و منجر به مرگ ۸۵۳ نفر شد

رابطه‌ی بیتوری و میرن با کدورت و کینه همراه می‌شود. خوشیان از ترس همسرش و همچنین فشار جامعه‌ی پیرامون، دوستی‌اش با چاتو را قطع می‌کند و حتی دیگر جواب سلام او را در خیابان نمی‌دهد. مردم شهر خانواده‌ی بیتوری را باسکی نمی‌دانند و سعی می‌کنند به طرق مختلف آن‌ها را تحت فشار بگذارند تا شهر را ترک کنند. همچنین چاتو از جایی به بعد از طرف جدایی طلبان تهدید می‌شود، اما او تمایلی ندارد شهر محل زندگی‌‌اش را ترک کند. خوزه ماری، پسر بزرگ میرن، عضو گروه جدایی طلبان است و به تدریج وارد فعالیت‌های تروریستی این سازمان می‌شود. بیتوری گمان می‌کند که خوزه ماری، که اکنون در زندان است در قتل همسرش نقش داشته یا حداقل اطلاعاتی در این رابطه دارد. او می‌خواهد به طریقی با خوزه‌ ماری ارتباط برقرار کند تا بفهمد چه کسی همسرش را کشته است. اما میرن مانع این کار می‌شود. عواطف مادری او باعث شده که همه جوره پشت فرزند خطاکارش بایستد. او نمی‌خواهد بپذیرد که پسرش گناهگار است. بیتوری با مرگ همسرش کنار نیامده و رنج گذشته را به دوش می‌کشد، و میرن با درد فراق از فرزندش و همچنین رنج‌هایش به عنوان یک مادر دست و پنجه نرم می‌کند.

روایت سریال در دو خط اصلی پیش می‌رود: زمان گذشته که از طریق فلاش‌بک‌ها روایت می‌شود. اتفاق‌های گذشته نیز خود شامل خرده داستان‌های مختلفی است: تحول رابطه‌ی میرن و بیتوری، و چاتو و خوشیان. اتفاق‌هایی که برای هر کدام از دو خانواده و اعضای آن رخ می‌دهد؛ از جمله فشارهایی که به چاتو وارد می‌شود و یا ماجراهای مربوط به خوزه ماری. همچنین زمانی هم به سایر اعضای دو خانواده اختصاص داده می‌شود و تاثیرات اتفاق‌های پیرامونی را بر زندگی هر کدام از آن‌ها می‌بینیم. ماجراهای زمان حال، بر تلاش بیتوری برای فهمیدن راز قتل همسرش متمرکز است و از طریق آن، زندگی این آدم‌ها و روابطشان در زمان حال نشان داده می‌شود. اینکه چگونه هر کدام از آن‌ها به نوعی تحت تاثیر اتفاقات گذشته هستند. همه‌ی این آدم‌ها باید برای یک‌بار هم که شده که با گذشته‌ی شان روبه‌رو شوند، آنگاه است که می‌توانند نگاهی به آینده داشته باشند.

داستان مبارزات جدایی طلبان باسک به جدایی و شکاف روابط میان‌ آدم‌های یک شهر می‌رسد. چگونه آدم‌هایی که در نسبت‌های نزدیکی با یک‌دیگر قرار دارند برای هم بیگانه می‌شوند

آنچه که هسته‌ی اصلی سریال را شکل می‌دهد، روابط میان کاراکترهای آن است که در پیوند با ماجراهای سیاسی پیرامونی قرار می‌گیرد. داستان مبارزات جدایی طلبان باسک به جدایی و شکاف روابط میان‌ آدم‌های یک شهر می‌رسد. چگونه آدم‌هایی که در نسبت‌های نزدیکی با یک‌دیگر قرار دارند برای هم بیگانه می‌شوند. چگونه ریشه‌های این شکاف، زندگی این آدم‌ها را دگرگون می‌کند. بیتوری پس از سال‌ها به باسک بازمی‌گردد تا روایت‌گر پیوند باشد؛ زمانی که ادم‌ها حداقل برای لحظه‌ای هم که شده دوباره مانند قدیم در کنار یک‌دیگر قرار بگیرند. همانند لحظه‌ای که بیتوری و میرن پس از سال‌های برای لحظه‌ای در خیابان همدیگر را در آغوش می‌‌کشند.

 بنابراین در ظاهر با سریالی مواجه هستیم که یک ملودرام خانوادگی را در بستری از رخدادهای واقعی و تنش‌های سیاسی خشونت‌بار، با نگاهی انسانی به تصویر می‌کشد. سریال موفق می‌شود داستان پر شاخ و برگ خود را کم و بیش در مسیری درست پیش ببرد، هرچند برخی از حاشیه‌روی‌های زیاد یا تکرار برخی موقعیت‌ها باعث شده که ریتم آن در بعضی از اپیزودها افت کند. همچنین موقعیت مرکزی سریال تا حد زیادی قابل پیش‌بینی است و تقریبا از همان قسمت‌های ابتدایی می‌توانیم حدس بزنیم که سریال چه مسیری را تا انتها طی خواهد کرد. اما شخصیت‌های جذاب، بازی‌های به اندازه، روابط درگیرکننده‌ی میان آن‌ها و تم انسانی سریال باعث می‌شود که داستان آن را تا انتها دنبال کنیم.

شخصیت‌های جذاب، بازی‌های به اندازه، روابط درگیرکننده‌ی میان آن‌ها و تم انسانی سریال باعث می‌شود که داستان آن را تا انتها دنبال کنیم

استراتژی روایی سریال برای پرداخت یک ماجرای واقعی از درون یک داستان خانوادگی، منجر به پرداختی یک سویه شده است. فیلم چندان به اعتقادات و آرمان‌های مردم عادی باسک نزدیک نمی‌شود. مردمی که ربطی به اعضای گروه تروریستی اتا ندارند اما طرفدار آرمان جدایی باسک از اسپانیا هستند. این مسئله در شیوه‌‌ی پرداخت دو خانواده‌ی سریال نیز دیده می‌شود. شخصیت میرن در مقایسه با بیتوری همدلی کم‌تری برمی‌انگیزد. بیتوری با مخالفت‌هایی که بیش‌تر گویی از لجاجت و خودرایی‌اش می‌آید، همچون عنصر ناسازگاری در جهان سریال حضور دارد. از آن سو شخصیت بیتوری با بلندطبعی، روحیه‌ی خالصانه، بخشنده و پذیرایش را به رخ می‌کشد. در حالی که هیچ کدام از مردم شهر از کشیش گرفته تا اهالی و کسبه‌ی آنجا دل خوشی از بازگشت بیتوری به شهر ندارند.

همچنین وجه ملودراماتیک سریال باعث شده که وجه تاریخی و سیاسی سریال تقلیل پیدا کند. به عنوان نمونه سریال توضیح نمی‌دهد که چرا اعضای گروه جدایی طلبان باسک دست به چنین اقداماتی می‌زنند؟ ریشه‌ی برخوردهای خشونت‌آمیز آن‌ها از کجا می‌آید؟‌ با در نظر گرفتن این نکته که پس از تماشای Patria، فقط یکی از اقدامات تروریستی اعضای جدایی طلبان – قتل چاتو -  به شکل پررنگی در ذهن مخاطب باقی می‌ماند. چاتو که در تمام سریال به عنوان شخصیتی دوست‌داشتنی، خانواده‌دوست و با خصیصه‌های انسانی معرفی می‌شود. درنیتجه سریال از همان ابتدا بدون در نظر گرفتن آنچه که این شرایط را رقم زده فقط در پی مجکومیت اقدامات گروه تروریستی اتا است.

سریال توضیح نمی‌دهد که چرا اعضای گروه جدایی طلبان باسک دست به چنین اقداماتی می‌زنند؟ ریشه‌ی برخوردهای خشونت‌آمیز آن‌ها از کجا می‌آید؟‌

علاوه بر این به فعالیت‌های گروه‌های تروریسم راست افراطی اسپانیا و گروه‌های آزادی‌بخش ضدتروریستی‌ای که زیر نظر حکومت اسپانیا فعالیت می‌کردند، به غیر از چند موقعیت محدود اشاره‌ای نمی‌شود. این گروه‌ها چه نقشی در گسترش خشونت و افزایش‌ تنش‌ها میان جدایی طلبان و حکومت اسپانیا داشته‌اند؟ گروه‌هایی که در همان سال‌ها، اقدامات خشونت‌بار  زیادی را به شکلی غیرقانونی و قانونی مرتکب شده‌اند و حتی در مواقعی زندگی آدم‌های بی‌گناهی را نابود کرده‌اند. سریال‌ Patria از طریق روایت خانوادگی تر و تمیز و با تاکید بر تم انسانی، بخشی از واقعیت آنچه که رخ داده را کم‌رنگ جلوه می‌دهد و بخشی را نیز نادیده می‌گیرد. در نتیجه با سریالی روبه‌رو هستیم که با وجود پیام انسانی تاثیرگذارش از دیدگاه سیاسی محافظه‌کارانه‌ای سود می‌جوید.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
16 + 1 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.