نقد سریال ۹ غریبه کامل (Nine Perfect Strangers) | نفوذ به روان انسان

نقد سریال ۹ غریبه کامل (Nine Perfect Strangers) | نفوذ به روان انسان

سریال Nine Perfect Strangers یا «نه غریبه کامل» درامی روانشناختی و رازآلود با بازی نیکول کیدمن است که سعی به نفوذ در روح و روان انسان دارد. با نقد این سریال همراه میدونی باشید.

سریال Nine Perfect Strangers «نه غریبه کامل»  سفری به سوی خویشتن است. قصه ای که شما را به درون واقعیت‌های تلخ خودآگاه و ناخودآگاهتان پرتاب می‌کند و سعی بر این دارد که مخاطب را با دردهایش روبه‌رو کند و او را به عمق سیاهی‌های روحش برساند. ۹ غریبه‌ کامل تلاش بر این دارد که یک تراپیست باشد و ضربه‌های کابوس‌وار و پی در پی و منهدم کننده به روح و روان کارکترهایش را خنثی کند. سریال داستانی از رویارویی‌ها است، ملاقات با هر آنچه که در ناخودآگاه خود به جنگ با آن برخاسته‌ایم، فراموششان کرده‌ایم یا هر روز آن‌ها را در خودآگاه به‌طرز دردناکی برای خود تکرار می‌کنیم. سریال Nine Perfect Strangers یک درام است که سعی بسیاری را برای رازآلود بودن و روانشناسانه پیش رفتن انجام می‌دهد.

همه‌ی موقعیت‌هایی که شخصیت‌های این نمایش در آن قرار گرفته‌اند، تجربیاتی نزدیک به خاطرات انسان‌ها در دنیای واقعی هستند چیزهایی که همه‌ی ما ممکن است زمانی آن‌ها را از سر گذرانده باشیم یا به‌زودی با آن‌ها برخورد کنیم. قصه‌ی آن‌ها چیزی فراتر از داستان‌های واقعی ندارد و همه‌اش درد و رنجی است که با ما آشناست. کارگردان سعی بسیاری برای همذات پنداری مخاطب با این غریبه‌ها می‌کند و برای همین ضعف‌های این سریال ممکن است کمتر به چشم بیاید و بیننده را آزار دهد، چراکه سازندگان احساسات شما را نشانه گرفته‌اند.  

در ادامه بخش‌هایی از داستان سریال فاش می‌شود

۹ آدم غریبه و ثروتمند که یکدیگر را نمی‌شناسند، برای بازیابی خود به یک آرامکده‌ی مرموز و لوکس در دل طبیعت می‌روند. در آن‌جا ماشا (Nicole Kidman)، زنی پر رمز و راز که مسئولیت و درمان مهمانان را بر عهده دارد، این غریبه‌ها را وارد یک پروتکل درمانی خطرناک می‌کند، پروسه‌ای که آن‌ها را به عالم دیگری می‌برد.  

فکر اولیه‌ی سریال از آن ایده‌های فوق‌العاده و سرتاسر پتانسیل‌دار است که هر کسی را وسوسه می‌کند و زرق‌وبرق تماشایی‌اش را بر چشم مخاطب می‌نشاند. یک عمارت در دل طبیعت و دور از چشم مردم که خوراک فیلم‌های مرموز است، یک زن روسی با موهای بلند بلوند گالادریل و لباس‌های سفید که همچون ملکه‌‌ی برفی باید انتظار جادوهای یخی را از او داشت. رازهایی برای برملا شدن که مخاطب را در انتظار معمایی ترسناک می‌گذارد و از همه مهم‌تر ایده‌ی روانشناختی اثر است که به هر داستانی وارد شود عمقی بسیار برای تفکر و غرق شدن مخاطب در دل قصه ایجاد می‌کند.

اگر بخواهیم از قسمت رازآلود بودن ماجرا به سریال وارد شویم، ۹ غریبه کامل نمی‌تواند تعلیقِ جنبه‌ی معمایی اثر را به خودش اضافه کند و مخاطب را با هیجانی قدرتمند درگیر خود کند. اولین راز متعلق به ماشایی است که نقش‌اش را نیکول کیدمن بازی می‌کند، او در ابتدای فیلم، پیام‌های تهدیدآمیز می‌گیرد و فیلم شیرجه زدنش به داخل دریاچه برایش فرستاده می‌شود اما این تعلیق‌ها ادامه پیدا نمی‌کنند و حتی در چند قسمت نیز  اسمی دیگر از این اتفاقات آورده نمی‌شود و این اتفاقات رازآلود تنها در حد حرف باقی می‌مانند و پرداختی معمایی به خود نمی‌گیرند.

 لارس با بازی لوک ایوانز (Luke Evans) که به‌عنوان یک خبرنگار تحقیقاتی و نفوذی یک مجله وارد آرامکده شده است در ابتدای فیلم با تلفن‌ها و صحبت‌های مخفی‌اش در دل مخاطب جریانی از استرس و هیجان راه می‌اندازد و او را مشتاق داستانی معماگونه می‌کند: که این شخصیت چه کسی است؟ چه کاری می‌خواهد انجام دهد؟، اما این ماجرا نیز شبیه قصه‌ی ماشا پیش می‌رود و هر چقدر که می‌گذرد نقش لارس به‌عنوان یک خبرنگار مرموز کمرنگ‌تر می‌شود و شمایل یک مهمان عادی را بدون هیچ دلیل دراماتیکی بازی می‌کند.   

 راز دیگر  ۹ غریبه کامل، کارمل (Regina Hall) است. او که پیش‌داستانش ارتباط مستقیمی با ماشا دارد و در گذشته قصد کشتن او را نیز داشته، آنچنان دارای پتانسیل بالایی برای ایجاد بستری از انتقام و تعلیق است که مخاطبش خودبه‌خود، خود را برای یک داستان پرکشش و حتی جنایی طلب‌کار کارگردان می‌کند اما این شخصیت با آن همه انگیزه برای منفجر شدن، کاری از پیش نمی‌برد و مانند یک مهمان عادی تسلیم، یک اثر درام می‌شود.

از بعد روانشناختی سریال هم اگر بخواهیم کارمل را تراپی کنیم او شبیه به یک انبار باروت است و دیدن ماشا کبریتی است که باعث تحریک بیشتر او خواهد شد اما این کارکتر اقدامی درخور از خود را بروز نمی‌دهد و در سطح باقی می‌ماند. کارمل بدون اتفاق دراماتیکی مناسبی از ذات شخصیتی خود فاصله گرفته است و این همان چیزی است که مخاطب را ناامید خواهد کرد چراکه او امیدی برای تزریق رازها و اتفاقات هیجان‌انگیز به سریال است.

 Nine Perfect Strangers بعد رازآلود بودن خود را از دست می‌دهد و بستر مناسبی را برای بسط معماهای افراد فراهم نمی‌کند. همین اتفاق باعث می‌شود که این سریال مقداری از هیجان تعلیق برانگیز خود دور شود و مخاطب ناامید بازگردد.

شخصیت‌های سریال از جنبه‌ی روانشناختی برای این درام قابل اعتنا هستند و بعد روانشناسانه‌ی آن‌ها قرار است این قصه را پیش ببرد. هرکدام از کارکترهای این آرامکده ترومای خاصی را به دوش می‌کشد: خانواده ناپلئون نمی‌توانند مرگ فرزندشان را تحمل کنند و مدام آن خاطره‌ی تلخ را به درون ناخودآگاهشان هل می‌دهند و آن را پس می‌زنند، کارمل خودش را به گذشته غل و زنجیر کرده است و درد خیانت را هر روز با خودش تکرار می‌کند. تونی (Bobby Cannavale) ستاره‌ی سابق فوتبال معتاد است و با خاطره‌ی یک قتل به این آرامکده آمده است. فرانسیس (Melissa McCarthy) نیز هم دوران افول کاری‌اش را می‌گذراند و هم اینکه مشغول دست‌وپنجه نرم کردن با خاطره‌ی کسی است که پول‌هایش را بالا کشیده است. 

از همه مهم‌تر خود ماشا است که نقش یک گورو را بازی می‌کند، این کارکتر درد فقدان دخترش را به دوش می‌کشد و همه کاری می‌کند تا که بتواند به‌نوعی این مسئله را برای خودش حل کند او یک تجربه نزدیک به مرگ داشته است و برای همین اتفاقات یکی از شخصیت‌های پتانسیل‌دار برای انفجار در یک اثر اینچنینی است که متاسفانه همه‌اش در سطح باقی می‌ماند و چیزی به لایه‌های درونی و روانی او نفوذ نمی‌کند. درواقع شخصیت‌های دیگر نیز اینچنین هستند و درام به عمق داستان روحشان به اندازه کافی نفوذ نمی‌کند و ما نمی‌توانیم شاهد یک اثر روانشناختی پرکیفیت باشیم.

۹ شخصیتی که برای درمان و بازیابی به این آرامکده می‌روند، نمی‌توانند سبب ایجاد موقعیتی خاص برای درام شوند و تنها شخصیت دلیله با گزارش دادن به پلیس تغییراتی خوب را برای این قصه ایجاد می‌کند وگرنه کارکترهای اصلی سریال همانگونه که تخت پیش آمده‌اند، به‌صورت یکنواخت نیز ادامه می‌دهند چراکه آنگونه  شایسته‌ی شرایط است پرداخت نشده‌اند.

سریال Nine Perfect Strangers، بر پایه‌ی نظریه‌ی روانکاوی فروید پیش می‌رود و ماشا درد فقدان، خشم، ترس، عزت‌نفس، خیانت، مرگ، قتل و... را با روبه‌رو کردن این ۹ نفر با اتفاقات گذشته‌شان و بیرون کشیدن دردهای پس‌زده شده از ناخودآگاهشان ... درمان می‌کند. او آن‌ها را با خودشان روبه‌رو می‌کند و تا سرحد دیوانگی به آن‌ها طعم مرگ را می‌چشاند تا بتواند از درون این کارکترها شخصیتی رشد یافته و عاری از درد و رنج بیرون بکشد. «رهایی»، داستان اصلیِ Nine Perfect Strangers است، قصه‌ای که ناخودآگاه آدمی را برای به‌دست آوردن آماده می‌کند.

روشی که ماشا برای رویارویی مهمانانش با ناخودآگاه، دردها و خاطرات ناخوشایندشان ... انجام می‌دهد، برگرفته از مراسمات مذهبی و آیینی در فرهنگ قبائل باستان است، آئینی که ابتدا تمدن مایا آن را بنا نهاد. ماشا همانند شمن‌ها به مهمانانش دوزی از قارچ جادویی را می‌خوراند و طی یک مدیتیشن گروهی به همراه خانواده‌ی ناپلئون به دیدار مردگان خود می‌روند و با تعلقات روحی خود ملاقات می‌کنند.

سریال ۹ غریبه کامل، تلاش مضاعفی برای روانشناسانه حرکت کردن، انجام می‌دهد و سعی بر خاص بودن دارد که این تلاش در جاهایی جواب می‌دهد و در بعضی مواقع نمی‌تواند انتظارات مخاطب را برآورده کند. مشکل اصلی سریال، پرداخت متوسط آن است که ایده‌ی شیک‌اش را کمرنگ می‌کند که البته کلیت Nine Perfect Strangers تا حدودی خوب از آب درآمده است.

 این نمایش که اقتباسی از کتاب لیان موریارتی است یک سریال هپی‌اندینگ (Happy ending) محسوب می‌شود، که در آن همه‌ی شخصیت‌ها به رستگاری می‌رسند و ماشا هم سوار بر ماشینی به توهمی همیشگی برای بودن با دخترش فرو می‌رود. ۹ غریبه کامل، داستانی درباره‌ی همه‌ی ما انسان‌ها است و بیننده با این غریبه‌ها ارتباطی عمیق برقرار می‌کند و خود را جای تک‌تک آن‌ها می‌گذارد. فضاسازی سریال مخاطب را به اعماق خودش می‌کشد و ناخودآگاه او را دستکاری می‌کند. این اثر از آنجائیکه دست روی احساسات بیننده‌اش می‌گذارد و از دریچه‌ی درونیات و مشکلات خودش را عرضه می‌کند، می‌تواند اثری جذاب برای تماشا باشد.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
4 + 3 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.