سریال The Book of Boba Fett در بهترین لحظات خود موفق به پررنگ کردن عناصری از دنیای جنگ ستارگان میشود که بسیاری از مخاطبها قبلا توجه کمتری به آنها داشتند. همراه میدونی باشید.
کتاب بوبا فت انقدر دقایق جذاب دارد که طرفدارهای استار وارز نخواهند یک مرتبه تماشای آن را از دست بدهند
جان فاورو، دیو فلونی و رابرت رودریگز در کتاب بوبا فت همزمان چند هدف متضاد را دنبال کردند و به اکثر آنها دست یافتند. اما همین که روی تضاد خواستههای سریال با یکدیگر تاکید دارم، به خوبی نشان میدهد که نحوهی رسیدن آنها به این اهداف میتوانست کنترلشده و بهتر باشد؛ تا مخاطب هر بار متوجه نشود که در هر اپیزود، تیم سازنده دقیقا بهدنبال انجام چه کاری است.
ایراد را شاید بتوان به اصطلاح، بیش از حد رو بازی کردن سازندگان دانست. مسئله این نیست که آنها کارهای هیجانانگیزی را با این اثر هفت قسمتی انجام ندادهاند. زیرا سریال The Book of Boba Fett هم به ابعاد حماسی و فانتزی استار وارز مقداری شاخوبرگ بیشتر میدهد و هم چند شخصیت از جمله خود بوبا فت را به مراتب بهتر از قبل معرفی میکند. ولی وقتی شامل اپیزودی میشود که عملا میتواند یک قسمت متعلق به سریال مندلورین باشد، مخاطب مدام میفهمد که کتاب بوبا فت کجا بهدنبال ایفای نقش در خط داستانی عظیم استار وارز است و کجا واقعا میخواهد قصهی خود را تعریف کند؛ برخلاف The Mandalorian که خیلی بهتر از پس ذوب کردن این دو در دل یکدیگر برآمد.
(این مقاله داستان سریال The Book of Boba Fett را اسپویل میکند)
دلیل بیان این نکته در ابتدای کار، اصلا شروع بررسی با حمله به اثر نیست. زیرا بسیاری از طرفدارهای جنگ ستارگان (جنگهای ستارهای) شانس لذت بردن از سکانسهای عالی سریال را دارند و نباید یک بار تماشای آن را از دست بدهند. اما اگر این حقیقت دربارهی عدم وجود روند، لحن و هدف یکپارچه در کل سریال The Book of Boba Fett را نپذیریم، به اشتباه گرفتار عیبجویی خواهیم شد. زمانیکه با تاثیرگذاری این مشکل روی کتاب بوبا فت کنار بیاییم، توانایی قدم گذاشتن به فراتر از آن را پیدا میکنیم؛ نه برای اینکه یک نکتهی منفی انکارناپذیر را نبینیم، بلکه به این هدف که اجازه ندهیم آن نکتهی منفی باعث چشمپوشی غلط و غیرمنصفانهی ما روی تعداد زیادی از نکات مثبت شود.
وقتی سریال The Book of Boba Fett را به این شکل میشناسیم، بهسادگی میتوانیم قصهگویی آن را به سه بخش تقسیم کنیم؛ گذشتهی بوبا فت، داستان تلاش او کنار فنک شند برای به کنترل درآوردن موس اسپا تاتویین و در آخر ماجراهای مربوطبه مندلورین که داستان کلی مجموعهی استار وارز را گسترش میدهد.
اثر مورد بحث در هر کدام از این سه بخش موفق به انجام کارهایی مشخص میشود. ولی بدون شک کتاب بوبا فت فقط آنجا روی پای خود میایستد و کاری ویژه انجام میدهد که قصهی همراهی بوبا با مهاجمهای تاسکن را به تصویر میکشد. در آن خط داستانی، مخاطبها انتظار پاسخ داده شدن سوالی بهخصوص را داشتند که میپرسید چگونه بوبا فت از شکم سارلاک زنده بیرون آمد. جان فاورو و اعضای تیم او با عبور سریع از پرسش مورد اشاره، از این فرصت برای رسیدن به یک داستانگویی تازه بهره میبرند. به همین خاطر طی چند اپیزود، سریال The Book of Boba Fett یکی از عناصر دنیای جنگ ستارگان را عمیقتر از همیشه نشان میدهد.
استار وارز پر از موجودات عجیب و ابعاد فانتزی گوناگون است. اما مخاطبی که فقط آثار لایو اکشن سینمایی و تلویزیونی این جهان داستانی را تماشا میکند، شاید موفق به در آغوش کشیدن تماموکمال همهی آنها نشده باشد. حالا نباید از یاد برد که فاورو و فلونی با مندلورین یک وسترن فضایی معرکه را تقدیم مخاطب کردند تا استار وارز را در ذهن آنها گسترش دهند؛ تا همهچیز برای برخی از مخاطبها محدود به نیرو، ابعاد علمی-تخیلی داستان، جدای و سیث نباشد.
اکنون میبینیم کتاب بوبا فت چه پرداخت خوبی را برای تاسکن یا همان مردم شنی کنار گذاشته است؛ آن هم در قالب داستانی با محوریت تلاش یک مرد برای پیدا کردن دوبارهی زندگی. سریال The Book of Boba Fett در بسیاری از بخشها مشغول انجام همان کارهایی میشود که در جایگاه اثر جدید شبکه دیزنی پلاس باید به انجام آنها میپرداخت. اما جایی بین آخرین گامهای بوبا فت در بیابان و سختگیریهای قابل احترام مهاجمهای تاسکن، The Book of Boba Fett از انجام وظایف خود فراتر رفت و عمق داستانگویی آثار لایو اکشن اصلی Star Wars را افزایش داد.
تیم سازنده در تمامی بخشها میخواست چنین دستاوردهایی داشته باشد. تمرکز روی کسبوکارها و سبک زندگی جریانیافته در تاتویین، شخصیتهایی که انگار از یک داستان سایبرپانکی بیرون آمدهاند، تمرینات گروگو، اطلاعات بیشتر از گذشتهی مندلور و حتی سوارکاری با Rancor نشان میدهند که تیم سازنده همچنان در تمامی بخشها بهدنبال افزایش عمق و جزئیات جهان خلقشده توسط سری فیلم Star Wars است.
اما در دو بخش دیگر سریال The Book of Boba Fett هرگز این اطلاعات مربوطبه جهان استار وارز، انقدر تمیز و زیبا در دل یک روایت احساسی قابل لمس قرار نگرفتهاند. پس بارها موقع دنبال کردن خط داستانی زمان حال، آرزوی رفتن بوبا به تانک آب را داشتم تا زودتر زمان تماشای رویدادهای مربوطبه گذشته برسد. مسئله فقط این نیست که سازنده چه کاری را انجام میدهد. بلکه شیوهی انجام آن توسط سازندگان سریال است که احساس مخاطب نسبت به آنها را مشخص میکند. پس از آنجایی که ارتباط احساسی مخاطب با خط داستانی مدرن متمرکز روی فنک و بوبا واقعا استحکام خط داستانی گذشته را ندارد، رابطهی مخاطب با توضیحات داستانی قرارگرفته در آنها نیز فرق میکند.
یکی از دلایل اصلی شکل نگرفتن ارتباط احساسی مورد نیاز در خط داستانی زمان حال، بسیار زیاد بودن تعداد پیروزیهای ناگهانی بوبا است. او درحالیکه باید برای به کنترل خود درآوردن یک حکومت کوچک و پرشده از افراد سرکش بجنگد و با چالشهایی همچون از راه رسیدن دو عضو از خانوادهی جابا مواجه میشود، همواره در نگاه مخاطب یک پیروزی تضمینشده دارد. البته که هیچکس انتظار نداشت ناگهان بوبا فت در این قصه کشته شود. اما به طرز عجیبی میبینیم که خط داستانی گذشته در ایجاد تعلیق، موفقتر عمل میکند. چرا؟ چون حداقل کاراکتر را در شرایطی میگذارد که مخاطب را به سمتوسوی پرسیدن یک سؤال سوق میدهد: «چگونه او از این شرایط جان سالم به در خواهد برد؟».
طبیعتا وقتی مشغول دنبال کردن خط داستانی گذشته هستیم، به خوبی میدانیم که در انتهای آن بوبا فت زنده میماند. زیرا اطلاع داریم که چند سال بعد چه اتفاقاتی برای او رخ میدهند. ولی داشتن این اطلاعات داستانی، جلوی شکلگیری احساسات در وجود مخاطب را نمیگیرد.
داستانگویی تصویری قدرتمند به همراه موسیقی و صداگذاری حسابشده، وحشت گرهخورده به تلاش برای زنده ماندن در این بیابان را به مخاطب انتقال میدهد. وقتی سخت بودن شرایط را باور کردیم، موقعیت را با شناخت بیشتر مردم شنی بهتر از قبل درک میکنیم. سپس شاهد تلاش قدم به قدم و منطقی بوبا فت برای استفاده از شرایط به نفع خود هستیم. راستی هدف او نیز کاملا مشخص است. چرا که مدام چالش تلاش برای زنده ماندن در این محیط سختگیر به تصویر کشیده میشود و تماشاگر میبیند که بوبا میخواهد زنده بماند. بوبا میخواهد فرصتی برای رستگاری داشته باشد.
سؤال «چگونه او از این شرایط جان سالم به در خواهد برد؟» را به یاد دارید؟ در داستان زمان حال تقریبا خبری از آن نیست. سریال بارها با ارائهی زودهنگام اطلاعات اضافه به مخاطب، پاسخها را از قبل به او میدهد. مثلا از همان زمان که Rancor را دیدیم، شکی نداشتیم که در نبرد نهایی به کمک بوبا فت میآید و از همان لحظه که دین جارین موافقت خود برای همکاری با فنک را اعلام کرد، مطمئن بودیم که آنها پیروز میشوند. پس بهجای اینکه شاهد روند منطقی شکلگیری چالش دربرابر شخصیت، تلاش قدم به قدم او برای پیروزی و سپس رسیدن به موفقیت لذتبخش باشیم، فقط با نبردهایی روبهرو میشویم که در اکثر لحظات انتظار به پایان رسیدن آنها با از راه رسیدن فلان کمک را میکشیم.
تازه خود سریال هم آنچنان توانایی نمایش دلیل تمایل بسیار زیاد بوبا فت و فنک شند به حفظ حکومت موس اسپا را ندارد. در نتیجه برخی از مخاطبها که بدون هیچ مشکلی متوجه جنگ توقفناپذیر بوبا برای زنده ماندن در خط داستانی گذشته میشوند، اینجا شاید آنچنان چرایی مقاومت او را درک نکنند.
اکشنهای جذاب، طراحی صحنهی بسیار خوب و جلوههای ویژهی عالی جایی نرفتهاند. کتاب بوبا فت کمتر لحظهای را در خود جا داده است که برای مخاطب هدف، سرگرمکننده نباشد. ولی فاصلهی زیادی بین سطوح ارتباط احساسی بیننده با اثر در سه بخش مختلف آن وجود دارد که جلوی تبدیل شدن سریال به محصولی ایستاده روی پای خود را میگیرد؛ درحالیکه بدون شک در طولانیمدت، استار وارز میتواند از آن سود ببرد. همانگونه که دیدیم معرفی مفصل بسکار در مندلورین، عملا مخاطبها را مهیای پذیرش بهترین جواب ممکن برای توضیح چگونه زنده ماندن بوبا فت کرد.
بهعنوان مخاطبی که قرارگیری آسوکا تانو، لوک اسکایواکر (با CGI بسیار پیشرفتکرده نسبت به فصل دوم سریال مندلورین)، گروگو و دین جارین در فاصلهی چند متری یکدیگر میتواند تمام وجود او را پر از هیجان کند، سخت میتوان به چنین اثری سخت گرفت. اما نباید وقتی The Book of Boba Fett وظیفهی خود بهعنوان تکهای از یک پازل داستانی بسیار بزرگ را انجام میدهد، کم آوردن چند بخش آن در رسیدن به هویت مخصوص به خود را انکار کنیم.
در چنین جهانهای داستانی گستردهای، معمولا بهترین لحظات هر ساختهی سینمایی و تلویزیونی آنهایی هستند که میتوان گفت در هیچکدام از فیلمها و سریالهای دیگر مجموعه پیدا نمیشوند. کاش کتاب بوبا فت تعداد بیشتری از آن لحظات را در خود جا داده بود. کاش تکتک آثار جدید در حال ساخت استار وارز، سکانسها و خطوط داستانی پرشماری داشته باشند که هویت ویژهی آنها را معرفی میکنند.
میدانید نکتهی مهم کجا به چشم میآید؟ آنجا که میشود تماشای سریال The Mandalorian را به هر بینندهی ناآشنا با Star Wars هم پیشنهاد داد تا قدم به این دنیای فوقالعاده بگذارد. اما پیشنهاد کردن The Book of Boba Fett به چنین تماشاگرهایی کموبیش بیمعنی است.