تیم برتون در صیقل دادن زبان تصویری این فانتزی نوجوانانه عالی است و جنا اورتگا برای ایفای نقش اصلی آن کم نمیگذارد. ونزدی با همین ترکیب برنده ما را مهمان آکادمی نورمور میکند.
«نمیدانم صورت من [دقیقا] چه حالتی دارد [که چنین احساسی را در مردم به وجود میآورد]، ولی همیشه افراد مختلف میخواهند روی آن خون بپاشند».
این جملهی جنا اورتگا، بازیگر نقش ونزدی در سریال Wednesday که حالا سابقهی نقشآفرینی در چند اثر ترسناک مختلف را بهدست آورده، کموبیش میتواند برای توضیح جذابیت سریال ونزدی مورد استفاده قرار بگیرد. او به قدری در مرکز نقاط قوت این اثر تلویزیونی قرار دارد که از هر دری به سراغ بررسی سریال برویم، به هنرنمایی وی میرسیم.
بخش به بخش جهان ونزدی و تجربهی کلی ورود به مدرسهی نوجوانهای عجیبوغریب، ازطریق اجرای جنا اورتگا به ما منتقل میشود. چون اینجا با یک سریال شخصیتمحور روبهرو هستیم؛ اثری که بهصورت کلی کمتر سکانسی را میتوانید در هشت قسمت آن پیدا کنید که متمرکز روی خود ونزدی نباشد.
ونزدی شخصیتی با رفتارهای عجیب، غیرمعمول و بیش از حد تاریک برای یک نوجوان است. اشتباه نکنید. این موارد صرفا برخی از ویژگیهای چسباندهشده به شخصیت مورد بحث نیستند، بلکه سرتاسر هویت او را تعریف میکنند. وقتی به آثار پرتعداد ساختهشده براساس داستانهای خانوادهی آدامز نگاه میکنیم، ونزدی طی بیشتر از سه دههی اخیر بهخاطر همین رفتارها تبدیل به یک شخصیت قابلتوجه شده است.
لباسهای سیاهوسفید او، هویت وی را تعریف میکنند. بداخلاقی یکی از پایهواساسهای کاراکتر ونزدی است. در نتیجه با اینکه در بسیاری از داستانها مثلا یک شخصیت میتواند برای مدتی رفتار سردی داشته باشد و سپس طی یک موقعیت احساسی بهصورت کامل آن را کنار بگذارد، چنین اتفاقی پتانسیل نابود کردن کل شخصیت ونزدی را دارد.
«سرد بودن» فقط یکی از رفتارهای معمول این شخصیت نیست، بلکه بخشی از ذات او را شکل داده است. ونزدی به خاطر سرد، سنگدل، عجیب، خشن و متفاوت بودن تبدیل به شخصیتی میشود که مخاطبِ هدف به او اهمیت میدهد. در نتیجه نه نویسنده، نه کارگردان و نه بازیگر نباید با انتخابهای غلط، تکههایی از هویت این کاراکتر را بکنند و دور بیندازند.
اورتگا همین نکته را خیلی خوب فهمیده است و با کمک تیم نویسندگی اثر، گول موقعیتهای احساسی را نمیخورد. بخش زیادی از لذت تماشای سریال ونزدی از این سرچشمه میگیرد که مثل انواعواقسام آثار نوجوانانهی دیگر بارها شخصیتها را در شرایط مناسب برای تغییر رفتار قرار میدهد، اما ونزدی دربرابر تغییر مقاومت میکند. این نوع از قصهها پس از مهم کردن چند شخصیت برای یکدیگر، توجه مخاطب را به روابط آنها جلب میکنند؛ تا درنهایت همین شخصیتها را در موقعیتهای خاصی قرار بدهند و سبب شوند که خود مخاطب در دلش از اثر خواهش کند که فلان اتفاق بینشان بیفتد.
(از اینجا به بعد مقاله بخشهایی از داستان فصل اول سریال Wednesday را اسپویل میکند)
سریال ونزدی دقیقا از همین موقعیتها برای تاکید روی هویت ونزدی آدامز بهره میبرد؛ حرکتی که عملا تبدیل به یکی از نمونههای استفادهی خوب سریال از انتظارات مخاطب میشود.
ماجرا از زمانی کلید میخورد که ایند سینکلر با نقشآفرینی اما مایرز را بهعنوان هماتاقی ونزدی میشناسیم. به محض اینکه ونزدی با لباس سیاهوسفید خود قدم به اتاق ایند میگذارد، سریال Wednesday به کمک طراحی صحنهی عالی و تفاوتهای تصویری واضحی که بین گریم و لباس این دو به چشم میخورد، مخاطب را برای چند تجربهی داستانی آماده میکند.
اول از همه تماشاگر آشنا با این نوع از سریالهای متمرکز روی شخصیتهای نوجوان، به سرعت متوجه میشود که طی چند قسمت احتمالا آنها با یکدیگر دوست خواهند شد. مطابق الگوهای دیدهشده در آثار مشابه، ایند دختری است که باید در چند رخداد احساسی ونزدی را بهصورت اساسی دچار تغییر کند؛ تا مثلا ونزدی هم احساسات فراوان را از خود به نمایش بگذارد و به شکل مفصل مشغول عذرخواهی بابت رفتارهای سرد و خشک خود شود.
سریال Wednesday با دوستداشتنی کردن شخصیت ایند سبب میشود که حتی مخاطب به اشتباه در بعضی از موقعیتها چنین انتظاری را از ونزدی داشته باشد. اما حتی وقتی ونزدی رسما ایند را فریب میدهد تا از مدرسه فرار کند و باعث آسیب دیدن وی میشود، در آخر شاهد هیچگونه خواهش و تمنا از سوی ونزدی نیستیم. ایند از اتاق مشترک میرود و پس از چند روز بازمیگردد. در زمانیکه ارتباط بین آنها دوباره جلوهای بهتر به خود میگیرد، خبری از بغل کردن نیست و باز هم ونزدی مرزهای خود را دارد.
حتی سکانس مربوطبه قسمت پایانی که ایند پس از آن همه نبرد و خونریزی به سوی ونزدی میدود و او را در آغوش میگیرد، بیش از حد دراماتیک نمیشود. جنا اورتگا در آن سکانس هم حد و مرزهایی را برای نقشآفرینی خود در نظر میگیرد تا در آغوش گرفتن ایند، نشاندهندهی احترام و همراهی ونزدی با یک دوست در موقعیتی عجیبوغریب باشد؛ نه رفتاری که هویت ونزدی را از بین میبرد.
در همین حین برخلاف فیلمهای The Addams Family با نقشآفرینی کریستینا ریچی که در دههی ۱۹۹۰ میلادی پخش شدند، سریال Wednesday همزمان با احترام گذاشتن به هویت خاص و عجیب ونزدی، او را محدود به رفتارهای سرد و حرفهای تند نمیکند.
آلفرد گوف و مایلز میلر بهعنوان شورانرهای سریال درکنار اعضای دیگر تیم نویسندگی میخواهند ونزدی در این اثر تلویزیونی هم با همان هویت ویژهی خود در مرکز توجه قرار بگیرد و هم عمق بیشتری پیدا کند. ونزدیِ شکلگرفته توسط جنا اورتگا و تیم برتون ابایی از متفاوت بودن با دخترهای نوجوان بسیاری از فیلمها و سریالهای نوجوانانه ندارد؛ چه وقتی موقع نبش قبر از بوی جنازه لذت میبرد و چه زمانیکه میخواهد پنج دقیقه بیشتر سرمای محفظههای سردخانه را احساس کند.
اما همین شخصیت در سریال Wednesday فرصت اشتباه کردن، پا را از حد فراتر گذاشتن، فریب خوردن، مورد قضاوت قرار گرفتن و تغییر اجباری بعضی از برخوردهای خود را دارد. سازندگان درحالیکه از کلیشههای این نوع از سریالها همچون وجود دانشآموز حسود و سطح بالا در مدرسه، مثلث عشقی و ماجراجوییهای شبانه بهره میبرند، اجازه میدهند که ونزدی به سبک خود آنها را مقابل چشمهای بیننده بگذارد.
وقتی ونزدی میخواهد با حفظ شخصیت خود نشان دهد که ایند برای او بیارزش نیست، به احساسات تینگ اشاره میکند. زمانیکه ونزدی کمی تحت تاثیر تفاوت تایلر با دیگران قرار میگیرد، سریال از همین اتفاق برای تاکید روی متفاوت بودن ونزدی با نمایش علاقهی وی به یک فرد جانی بهره میبرد. شاید یکی از نقاط اوج این ماجرا را بتوان در سکانس رقص اپیزود چهارم دید.
چنین مراسمهایی را در انواعواقسام سریالهای انگلیسیزبان با محوریت یک شخصیت نوجوان دیدهایم. اما نسخهای که سریال Wednesday از مراسم رقص ارائه میکند، حسوحال خود را دارد. طراحی عالی حرکات ونزدی در این سکانس که عملا او را بارها شبیه یک مردهی متحرک جلوه میدهد درکنار تضاد لباس وی با پوشش همهی افراد حاضر در سالن، فقط نقطهی شروع را تشکیل میدهند.
هنگامی بهخاطر شوخی برخی از نوجوانهای متنفر از دانشآموزهای نورمور ناگهان مایع خونمانند روی سر و صورت همه میریزد و ونزدی آن وسط مشغول لذت بردن مطلق از رخ دادن این اتفاق است، تیم سازنده فرمول موفق سریال را نشان میدهد؛ همزمان شبیه و بیشباهت بودن به بسیاری از فانتزیهای نوجوانانهی دیگر. استفاده از الگوهای جواب پسداده بدون بیهویت و دستدوم شدن.
Wednesday خالی از دقایق اضافه نیست. سریال با اینکه چند مرتبه با ایجاد تغییر در الگوهای آشنا موفق به جلب کردن بیشتر توجه مخاطب به سوی شخصیت اصلی خود میشود، از خطوط داستانی فرعی اضافه مثل داستان ملاقات بیانکا با مادر خود رنج میبرد. تازه نباید فراموش کرد که بعضی از کاراکترها به خودی خود هرگز اهمیت یا کششی برای مخاطب پیدا نمیکنند و صرفا بهعنوان مترسکهای مورد نیاز برای جلو بردن داستان ونزدی کاربرد دارند.
اهمیت بسیار زیاد ونزدی برای سازندگان سریال Wednesday و مخاطبهای آن ظاهرا گاهی باعث شده که بعضی از شخصیتها بیش از حد در نقش تکخطی خود فرو بروند. برای نمونه خاویر انقدر همواره توسریخورده ظاهر میشود که گویا تمام هدف تیم نویسندگی از خلق این شخصیت، تاکید روی قضاوت اشتباه ونزدی بوده است. درحالیکه اگر خاویر عمق بیشتری پیدا میکرد و طیف گستردهتری از احساسات را طی موقعیتهای مختلف نشان میداد، داستان منطقیتر میشد و او شبیه یک ابزار داستانی به نظر نمیآمد.
البته تمام شخصیتها چنین شرایطی ندارند و برای نمونه ویمز بهعنوان مدیر نورمور با گذر زمان به اهمیت بیشتری میرسد. وی هم هویت و اصول رفتاری خود را دارد و هم به شکل منطقی به شکلگیری یکی از پیچشهای داستانی سریال کمک میکند. مورتیشا و گومز هم با اینکه حضور نسبتا کوتاهی در اپیزودها دارند، تاثیری بهجا و قابلتوجه روی داستانگویی سریال ونزدی میگذارند. چون رابطهای جایگزینناپذیر بین آنها و ونزدی برقرار میشود. در همین حال یوجین و فستر را میتوان شخصیتهایی دانست که نه در تمامی دقایق، اما طی چند سکانس مشخص واقعا آوردههای خود را برای سریال دارند.
هیچکدام از اضافات قابل حذف سریال ونزدی قرار نیست مخاطبهای هدف آن را از تماشای این اثر تلویزیونی پشیمان کنند. چون اینجا با اثری روبهرو هستیم که اصلا از هویت خود خجالت نمیکشد و در هر بخش هرچهقدر که بخواهد سراغ اغراقهای داستانی و تصویری میرود.
نتیجه چیست؟ مخاطب بهسادگی و حتی صرفا با تماشای تریلرها میفهمد که آیا علاقهای به دیدن یک فانتزی تاریک نوجوانانهی جریانیافته در مدرسهی عجیبوغریبها با محوریت یک دختر تندمزاج دارد یا نه. این سؤال به قدری تعریفشده و مشخص به نظر میرسد که اکثر افراد با قاطعیت به آن جواب میدهند؛ چه پاسخ آنها بله و چه خیر باشد. در گذشته هم بارها و بارها دیدهایم آثاری که تکلیفشان با خودشان مشخص است، شانس بالایی برای دیده شدن از سوی میلیونها نفر دارند.
همانقدر که حملهی یک دختر با ماهیهای گوشتخوار به پسر زورگو برای عدهای بچگانه و مضحک به نظر میرسد، چنین سکانسی میتواند تصمیم عدهای دیگر برای تماشای اثر را قطعی کند.
سریال ونزدی خوشبختانه سعی نمیکند که عجیب بودن خود را عادی نشان دهد. آثاری که شخصیتهایی مثل ونزدی دارند، معمولا در حال تلاش برای قهرمانسازی از او دچار اشتباه میشوند. چون انقدر روی فوقالعاده بودن کاراکتر در نگاه دیگران مانور میدهند که دیگر عجیب و متفاوت بودنش به چشم نمیآید.
اما ونزدی با اینکه گاهی به برخی از شخصیتهای فرعی اجازهی ستودن ونزدی آدامز را میدهد، از تاکید روی واقعا عجیب بودن او هم نمیترسد. اینکه ونزدی حاضر است تایلر را بهصورت جدی با ابزار شکنجه مورد آزار قرار بدهد تا اثبات کند که وی همان هاید قاتل است، دانشآموزهای دیگر را همانگونه که باید به وحشت میاندازد؛ تا حدی که آنها رفتار ونزدی را به ویمز گزارش میدهند. حتی با اینکه حق با ونزدی بوده است و وی عملا با حمله به تایلر مشغول انجام یک کار قهرمانانه شده، آمادگی یک نوجوان برای استفاده از ابزار شکنجه بدون شک بسیار بسیار عجیب است. پس هرگونه تلاش برای عادی جلوه دادن این رفتار، ابلهانه به نظر میرسد.
گویا تیم برتون، کارگردان بزرگ ژانر فانتزی در سر و شکل دادن به نوع تصویرسازی سریال ونزدی نیز با همین رویکرد جلو رفته است؛ تا اجازه دهد همهی چیزهای عجیب، واقعا عجیب به نظر بیایند. رنگبندیهای به کار رفته در سکانسهای مختلف، طراحی مفصل محیطهای داخل آکادمی و حتی CGIهای غیرطبیعی و کارتونی میتوانند با این هدف در سریال قرار بگیرند که خیالی و اغراقآمیز بودن ونزدی را فراموش نکنیم.
فانتزی در بسیاری از مواقع نیازی ندارد خود را پشت ماسکهای عامهپسندتر پنهان کند. چه دیالوگنویسی بامزه در رابطه با علاقهی ونزدی به استفاده از چاقو و چه همهی سکانسهای متمرکز روی نقش معرکهی تینگ در روایت داستان، بیرونآمده از دل خجالت نکشیدن سریال Wednesday هستند. راستی ونزدی با اطمینان بیش از اندازه به خود باعث شد که زن روانشناس بمیرد. چهقدر دلچسب که در هیچ سکانسی قرار نیست کسی به ونزدی بگوید «تقصیر تو نبود که زن روانشناس مرد. خودت را سرزنش نکن».