نقد سریال هیولا؛ قسمت یازدهم

نقد سریال هیولا؛ قسمت یازدهم

با میدونی در نقد سریال هیولا همراه باشید تا به بررسی یازدهمین قسمت از جدیدترین ساخته مهران مدیری بپردازیم و ببینیم هوشنگ شرافت در کجای پروسه تبدیل شدن به یک هیولا قرار دارد.

آرام آرام به پایان‌بندی سریال هیولا نزدیک می‌شویم و باید وارد فاز نهایی قصه شویم، اما وضعیت شخصیت هوشنگ و واکنش‌های او همچنان متناقض و عجیب است! قسمت یازدهم با بگومگوی دو کارمند شرکت حافظان جنگل شروع می‌شود، دو شخصیتی که با درنظرگرفتن حضور کوتاهی که در سریال داشته‌اند، موفق عمل کرده و توانسته‌اند لحظات مفرحی را برای ما خلق کنند. منظورم از واکنش‌های عجیب هوشنگ به همین بخش ابتدایی این قسمت بازمی‌گردد، آیا نقش اول قصه ما بعد از مدتی فعالیت در حافظان جنگل نفهمید او عملا فهرست کار روزانه ندارد و مطالبه کردن برنامه کاری از منشی امری کاملا بیهوده است؟ چطور ما وقتی منشی از خرید قند حرف زد به‌سادگی متوجه شدیم منظورش خرید یک یا چند کیلو قند است (درست همانند چای در قسمت‌های پیشین)، اما آقای مدیرعامل متوجه وضعیت شرکت نیست؟ همین هوش پایین شخصیت وقتی منجر به خلق هیچ صحنه خنده‌داری هم نمی‌شود، به مرور او را به فردی تک بعدی و تکراری در نزد مخاطب جدی تبدیل می‌کند، اتفاقی که با وجود آرزوهایمان در ابتدای سریال برای هوشنگ شرافت رقم خورده است.

در بخش بعدی نوبت می‌رسد به یک دورهمی زنانه دیگر! باور کنید حساب این دورهمی‌های اغلب تکراری از دستم در رفته است! واقعا چرا تیم نویسندگی سریال به سرپرستی مهراب قاسم‌خانی اینقدر ضعیف عمل کرده و حتی از تزریق کمی خلاقیت و طنز به دیالوگ‌های دورهمی‌های زنانه هیولا خودداری کرده‌اند. در قسمت دهم مینا به خانه هوشنگ آمده تا مطمئن شود از ارث و میراث خاندان شرافت چیزی باقی نمانده باشد که او از آن بی‌خبر است. ابتدا مینا در تحقیر شهره و مادر سنگ تمام می‌گذارد و با تاکید بر وضعیت مالی بهتر شوهرش، مدام مستاجر بودن را مانند یک چماق برسر شهره می‌کوبد، ولی شبنم مقدمی و گوهر خیراندیش کم نمی‌آورند و با گفتن از گشایش‌های جدید مالی که برایشان اتفاق افتاده، او را تا مرز سکته پیش می‌برند! در قسمت قبلی گفتم هر وقت مهیار مهرافزون و هوشنگ شرافت به هم می‌رسند تمام صحبت آن‌ها پیرامون پول و کرایه خانه است. در مورد خانوم‌های سریال همچنین امری صدق می‌کند. هر وقت چند زن دور هم جمع می‌شوند شروع می‌کنند به طاقچه بالا گذاشتن و دم زدن از رفاه مالی که دارند، انگار هیچ موضوع دیگری برای طرح شدن در یک جمع زنانه و خلق چند موقعیت خنده‌دار وجود ندارد! قبول دارم چشم و هم‌چشمی و چنین بحث‌هایی متاسفانه در میان ایرانی‌ها وجود دارد، اما باور کنید تمام گفت‌وگوهای آن‌ها را شامل نمی‌شود ولی در سریال هیولا هربار که چند زن را در یک قاب دیدیم شروع کردند به فخر فروشی!

در ادامه می‌رسیم به یکی از عادت‌های همیشگی شهره که مزه خود را از دست داده است. شبنم مقدمی یک بار دیگر خانومی را گیر می‌آورد تا به او بگوید «وای ما خیلی پولداریم» و این رفتار او به اینجا ختم نمی‌شود و برای بار دهم یا نهم طی سریال در بخشی که به شرکت حافظان جنگل می‌رود، شاهد هستیم تلفن را برمی‌دارد و به دوستانش زنگ می‌زند تا از گشایش‌های اقتصادی و پیشرفت‌های چشم‌گیری که برایشان اتفاق افتاده بگوید.

بعد از چند قسمت، هیولا من را به یاد ابتدای سریال انداخت؛ یعنی زمانی‌که مهران مدیری مدام مشکلات اجتماعی را پیش رویمان فهرست می‌کرد و از کنار آن‌ها بدون پرداختی مناسب می‌گذشت. در قسمت دهم سری به آشفته بازار مسکن می‌زنیم. کرایه خانه‌ها به طرز سرسام‌آوری افزایش پیدا کرده و خانواده شرافت همانند بسیاری از خانواده‌های ایرانی از اجاره یک منزل مناسب بازمی‌مانند، اما هوشنگ آقای کامروا را دارد تا با چند کلمه ۲۰۰ میلیون تومان ناقابل از او بگیرد تا هم به خوبی درک کنیم معلم شیمی سریال هیولا کاملا شرافتش را زیر پا گذاشته و هم باری دیگر مهران مدیری به این مسئله تاکید کند که بسیاری از هیولایی که امروز آن‌ها را به واسطه دزدی‌ها یا سایر فعالیت‌های ناهنجارشان سنگ می‌زنیم، افرادی بوده‌اند از جنس ما که به‌دنبال نیاز و مشکلات مالی قدم در این راه گذاشته‌اند. یکی از ایرادات کلی که به سریال گرفته می‌شود و آن را به قسمت دهم نیز وارد می‌دانم، بی‌اراده بودن بیش از اندازه هوشنگ در مقابل رشوه‌خواری و پذیرش پیشنهادهای وسوسه کننده مالی است. هر وقت فرهاد اصلانی در چنین موقعیتی قرار گرفت، در مقابل مهران مدیری یا خانواده‌اش کم آورد و پایش را تا پاشنه روی شرافتش گذاشت و این آرزو بر دل مخاطب ماند که یک‌بار هوشنگ برای این رفتارش استدلالی بیاورد، با همسرش درد و دلی کند یا هر عمل دیگری که رفتارش را حتی اندکی توضیح دهند.

مثل اینکه تیم سازنده سریال هیولا قصد دارند با سکانس‌های تکراری ما را عاصی کنند! اگر در خاطرتان باشد چند قسمت قبل از نقش بازی کردن هوشنگ در مقابل معلمان بیچاره قصه به هنگام تحصن در مقابل مؤسسه خاف گفتم، در این قسمت هم سکانسی کاملا مشابه را شاهد بودیم تا بتوان گفت به نظر سریال هیولا از قانون پایستگی سکانس پیروی می‌کند! هر سکانس جدید و جالبی که ببینیم در قسمت‌های بعدی تکرار می‌شود و این اتفاق آنقدر رخ می‌هد تا آن عمل کاملا نخ‌نما و تکراری شود.

در پایان قسمت یازدهم بالاخره هوشمند به تیم هیئت مدیره خاف اضافه می‌شود تا یکی از جالب‌ترین بخش‌های این قسمت و حتی کل سریال را نظاره‌گر باشیم. درحالی‌که چند دقیقه قبل یکی از معلمان معترض از بیکاری فرزندان سایر معلمان با وجود داشتن تحصیلات عالیه می‌گوید، هوشمند را می‌بینیم که حتی یک خودکار برای یادداشت کردن سرفصل‌های مورد بحث در جلسه ندارد، اما به‌لطف پدرش به یکی از اعضای هیئت مدیره خاف تبدیل شده است.

در آنچه در قسمت آینده خواهیم دید، شاهد بودیم هوشنگ یک قدم بزرگ به سمت هیولا شدن بر می‌دارد و تحت تاثیر حرف‌های همسرش بر سر کارمندانش فریاد می‌کشد، با غرور از بهبود وضعیت مالی خود به مهرافزون می‌گوید و از آن طرف پلیس باهوش سریال هیولا یک قدم دیگر به دستگیری او نزدیک‌تر می‌شود. همچنین مهران مدیری و سایر اعضای مؤسسه خاف با انتقال مبالغی به حساب هوشنگ شرافت، قصد دارند پرونده‌سازی برای او در خصوص جنگل‌خواری را به انتها برسانند تا با قربانی کردن هوشنگ خودشان جان سالم به در ببرند.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
2 + 0 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.