قسمت ششم سریال Hawkeye با اینکه چند اشتباه انجام میدهد و کمی عجولانه به پایان میرسد، اما پایان خوب و هیجانانگیزی را ارائه میکند. در ادامه با میدونی و نقد اپیزود پایانی این سریال همراه باشید.
ادامه نقد ممکن است بخشهایی از اتفاقات قسمت ششم سریال Hawkeye را فاش کند
قسمت پنجم سریال Hawkeye با رونمایی از شخصیت شرور اصلی این سریال به پایان رسید و متوجه شدیم پشت همه این قضایا شخص ویلسون فیسک قرار دارد. حالا در اپیزود ششم و پایانی فصل اول سریال هاکای شاهد ورود رسمی کینگپین به دنیای سینمایی مارول هستیم که وینسنت دن آفریو مانند سریال دردویل برای این نقش بازگشته است.
با اینکه انتظار داشتیم بالاخره تکلیف اتفاقات سریال Daredevil مشخص شود، اما این اتفاق حداقل در این سریال رخ نداد و دقیقا نمیدانیم که آیا اتفاقات سریال دردویل بخشی از دنیای سینمایی مارول خواهد بود یا این شخصیتها قرار است با یک ریبوت وارد MCU شوند.
البته چیزی که میتوانیم حداقل انتظار داشته باشیم که دردویل و کینگپین با یک سافت ریبوت قرار است در دنیای سینمایی مارول حضور داشته باشند و الزاما ادامه داستان آنها ارتباطی به سریال Daredevil نخواهد داشت.
در هر حال چیزی که حداقل مشخص است، ویلسون فیسک در حضور دوبارهاش شباهت بیشتری چه از نظر ظاهری و چه از نظر قدرت به نسخه کمیک آن پیدا کرده است. فیسک دیگری نیازی ندارد تا لباس ضد گلوله بر تن کند تا از خودش دفاع کند و در مقابل قدرت بیشتری را نیز پیدا کرده است، اما باید دید دردویل نیز شامل این تغییرات نیز خواهد شد یا همچنان مثل نسخه نتفلیکس بخشی از تواناییهای این شخصیت نادیده گرفته خواهد شد.
از این موضوع عبور کنیم، به اتفاقات پایانی سریال Hawkeye میرسیم که نیمه اول آن روندی مشابه ۵ قسمت گذشته دارد. در طول نیمه اول شاهد بازگشت ویلسون فیسک تا برنامه او برای حذف النور بیشاپ و اکو هستیم و در طول نیمه اول سریال بیننده را آماده مبارزه پایانی میکند.
مبارزه پایانی سریال هاکای اگرچه کمی بهتر میتوانست باشد و کیفیت مبارزات دو قسمت قبل را نداشت، اما شاهد صحنههای سرگرم کننده و خوبی هستیم. از صحنه ابتدایی مبارزه یلنا بلووا با کیت بیشاپ که از بهترین بخشهای این قسمت است تا رویارویی کلینت بارتون و کیت بیشاپ با ترکسویت مافیا. اما سریال Hawkeye با الگو قرار دادن سریالهای قبلی مارول تصمیم میگیرد تا رویاروییهای یک دربرابر یک را در پایان سریال قرار دهد.
در هر حال انتظار داشتیم که یلنا و کلینت بالاخره بدون دخالت شخص دیگری روبهرو یکدیگر قرار بگیرند یا اکو بالاخره با راز مرگ پدرش مواجه شود و برخلاف سریال فالکون و وینتر سولجر نتوانست نبردهای یک دربرابر یک مناسبی در قسمت پایانی ایجاد کند، اینجا شاهد نبردهای تن به تن خوبی هستیم.
اما سریال Hawkeye اینجا چند اشتباه را مرتکب میشود که دوست داشتیم انجام ندهد. مشکل اول این بود که مارول تصمیم گرفت تا تمامی اتفاقات سریال را در طول یک قسمت خلاصه کند و به آن خاتمه دهد و این دقیقا اشتباهی بود که در سریال وانداویژن هم انجام داده بود. شاید بهتر بود تمرکز این اپیزود صرفا روی ترکسویت مافیا و النور بیشاپ خلاصه میشد.
بخش دیگر داستان یلنا است. صد البته کلینت بارتون در طول مبارزه نشان داد که هدفی برای صدمه زدن به یلنا را ندارد؛ حتی اگر به قیمت ضربات سنگین یلنا به او باشد و حتی ممکن بود جان او را هم بگیرد. اما تغییر نظر یلنا میتوانست زمینهسازی بهتری داشته باشد تا اینکه با سرعت تغییر نظر بدهد.
درواقع انگار شما تنها یک ساعت فرصت داشتید تا همه اتفاقات را خلاصهوار حلوفصل کنید و شما زمان اضافهای برای پرداختن بهتر و آماده کردن بیننده ندارید. البته باز هم روشی که کلینت بارتون توانست یلنا را متوقف کند، میتواند قابل قبول باشد، اما در هر حال انتظار داشتیم این موضوع به شکل بهتری در سریال اجرا میشد.
البته درنهایت شخصیت شمشیرزن هم چیزی نبود که انتظارش را داشتیم. اما احتمالا بزرگترین مشکل بینندگان با قسمت ششم سریال Hawkeye ورود کینگپین است. البته طرفداران سریال دردویل صرفا منتظر همان نسخه ویلسون فیسک این سریال بودند که این موضوع به خودی خود قرار نیست مشکل باشد و برعکس مارول نیاز داشت تا نسخهای از فیسک را وارد MCU کند که حداقل از نظر قدرت، توانایی مقابله با شخصیتهایی مثل مرد عنکبوتی را نیز داشته باشد تا اینکه آدم اجیر کند تا جلوی دشمنانش را بگیرند.
اما مشکل فیسک نه ظاهری که بیشتر شبیه کمیک شده، است و نه قدرتش و داشتن انتظار متفاوت قرار نیست بهعنوان یک مشکل در سریال یاد شود، بلکه مشکل فیسک عدم پرداخت مناسبش در طول قسمت است.
جلوتر هم گفتم قسمت ششم سریال Hawkeye نسبت به حلوفصل تمامی اتفاقات عجولانه رفتار کرده است و داستان فیسک در مرکز آن قرار دارد. مشکل اصلی فیسک این است که ما بهطور کلی نمیتوانیم ارتباط زیادی با این شخصیت و اهدافش برقرار کنیم و زمان زیادی هم به آن اختصاص داده نشده است. اینجا درست برخلاف یلنا بلووا است که از قسمت چهارم وارد میشود و در قسمت پنجم بهطور کامل به مسیرش تا سریال و هدفی که دنبال میکند پرداخته میشود و ما عملا میدانیم که باید چه انتظاری از او داشته باشیم. اما در مورد کینگپین این موضوع صدق نمیکند و مارول میتوانست تعداد قسمتهای سریال را کمی بیشتر کند تا بیشتر و بهتر به شخصیت کینگپین پرداخته شود یا اینکه داستانش به فصل دوم برده میشد.
البته راهحل دیگری که مارول داشت این بود که مانند یلنا بلووا، کینگپین نیز در اواسط سریال اضافه میشد تا سازندگان فرصت کافی برای پرداختن به این شخصیت را داشته باشند.
اما در هر حال بازگشت ویلسون فیسک خبری خوبی است که میتوانیم انتظار بازگشت او در آثار آینده مارول را نیز داشته باشیم. البته درکنار شکست ناپذیر بودن فیسک و اینکه درنهایت کیت بیشاپ به واسطه انفجار سر کمانهای توانست نجات پیدا کند و درواقع او را به معنای واقعی شکست نداد، شاید بهتر بود درکنار قدرتش و دیوانگی که داشت، کمی او را با برنامهتر مشاهده میکردیم تا اینکه بدون فکر حمله کند. صد البته در سریال Daredevil هم شاهد چنین مواردی بودیم و بهتر بود مارول از این موضوع استفاده میکرد.
البته شاید ورود دردویل میتوانست غافلگیری خوب دیگری باشد، اما باز هم زمانیکه پرداخت مناسبی برای آن نباشد نمیتوانستیم صرفا از حضور دردویل خوشحال شویم. اما پایان بندی کینگپین شاید جنجالیترین بخش قسمت ششم سریال Hawkeye باشد، اما چرا این خشم اشتباه است؟ متاسفانه واکنش ما به هر اتفاقی این روزها منفی شده و بدون اینکه دلیل آن را بدانیم یا بهدنبال جواب آن باشیم، میخواهیم به بدترین شکل ممکن به یک اتفاق در یک سریال یا فیلم واکنش نشان دهیم. البته این موضوع شاید کمی هم تقصیر مارول باشد که فکر میکند بسیاری کمیکها را مطالعه کردهاند و از ارجاعات بعدی خبر دارند. صد البته که حتی بسیاری از طرفداران سریال دردویل هم قرار نیست کمیک خوان باشند.
صحنه اکو و فیسک در اپیزود پایانی سریال Hawkeye با الهام از شماره ۱۵ کمیک Daredevil Vol 2 ساخته شده است که در آن مایا مانند سریال به فیسک شلیک میکند. در این کمیک فیسک نهتنها زنده است بلکه به شکل موقت نابینا شده و در ادامه شاهد بازگشت او در شماره ۴۶ همین کمیک هستیم. البته کینگپین در ادامه بینایی خود را دوباره بهدست میآورد.
حالا در سریال هاکای شاهد صحنه تقریبا مشابهی هستیم که قابل انتظار است مانند کمیک، کینگپین بینایی خود را به شکل موقت از دست داده باشد. البته مارول تصمیم گرفت تا این صحنه را با یک کلیفهنگر به پایان برساند و سرنوشت فیسک را مشخص نکرد تا یکی از جنجالیترین روزهای خود را نیز سپری کند. روی کاغذ این موضوع اشتباه نیست و اتفاقا یک پایان کلیفهنگر میتواند هیجانانگیز باشد، اما مارول همه گروهها را در نظر نگرفته و این موضوع باعث واکنشهای اخیر شده است.
حالا سؤال اصلی این است که ویلسون فیسک قرار است در سریال اکو بازگردد؟ احتمالش زیاد است. اما مارول صرفا این شخصیت را برای یک قسمت و سپس حذف کردنش بازنگردانده است و اگر بخواهد خط داستانی کمیک را دنبال کند، احتمالا باید منتظر خط داستانی بسیار متفاوتتری از این شخصیت در MCU در مقایسه با سریال دردویل باشیم.
اما مورد بعدی صحنه پس از پایان سریال است که میتوانست به ماجراجویی بعدی هاکای و کیت بیشاپ یا اکو یا یلنا بلووا یا حتی سرنوشت ویلسون فیسک اشاره داشته باشد. البته پخش نسخه کامل موزیکال اونجرز نکته منفی نیست، اما این صحنه میتوانست بهعنوان یک صحنه جدا پخش شود تا اینکه بهعنوان صحنه پس از پایان سریال هاکای قرار داده میشد.
البته یکی از نظریههای طرفداران در مورد سریال Hawkeye نیز درست درآمد و آن هم این بود که زن کلینت بارتون درواقع ایجنت ۱۹ یا ماکینگبرد است و بدین ترتیب مارول رسما اتفاقات سریال ماموران شیلد را نادیده خواهد گرفت. البته آیا باید منتظر بازگشت ماکینگبرد به خدمت باشیم یا این تنها یک ارجاع به هویت این شخصیت بود؟
قسمت ششم سریال Hawkeye پایانی قابل قبول برای سریال است که شامل لحظات جذاب و سرگرم کننده زیادی است و همچنین توانسته داستان سریال را با تم کریسمسی ترکیب کند. صد البته این قسمت مشکلاتی هم داشت و کمی انتظار بیشتری داشتیم، اما سریال هاکای در را برای ادامه ماجراجویی کلینت بارتون و کیت بیشاپ باز گذاشت و امیدواریم بیشتر از این دو شخصیت در آینده ببینیم.