نقد سریال شوالیه ماه (Moon Knight) | فصل اول

نقد سریال شوالیه ماه (Moon Knight) | فصل اول

سریال Moon Knight با بازی درخشان اسکار آیزاک نه‌تنها مستقل‌ترین اثر دنیای سینمایی مارول تا به امروز است، بلکه می‌تواند لقب بهترین سریال این مجموعه تا به امروز را نیز دریافت کند.

چهارشنبه هفته گذشته بالاخره قسمت ششم و پایانی سریال Moon Knight از دیزنی پلاس پخش شد تا پرونده جدیدترین سریال دنیای سینمایی مارول بسته شود. سریال شوالیه ماه از همان ابتدا با وعده یک اثر متفاوت و مستقل در MCU معرفی شد که قرار است مسیری متفاوت نسبت به دیگر آثار تولید شده طی کند و تمامی اتفاقات را تنها در ۶ قسمت ارائه دهد. حالا که پخش سریال مون نایت منتشر شده است، زمان آن فرا رسیده است تا ببینیم که چقدر مارول استودیو و سازندگان سریال به وعده‌های خود عمل کرده‌اند و اینکه آیا سریال به هدفش رسیده یا شکست خورده است.

سریال Moon Knight با تمرکز روی زندگی استیون گرانت آغاز می‌شود که زمان و مکان را گم می‌کند، اما او دقیقا نقش بیننده‌ای را دارد که نمی‌داند چه اتفاقی در حال رخ دادن است و به یکباره وسط یک مبارزه بیدار می‌شود و کنترل بدنش را در دست می‌گیرد. در ابتدا سریال شاهد کشمکش بین استیون گرانت و مارک اسپکتور و همچنین کانشو هستیم که ازطرفی کانشو در تلاش است تا به مارک اخطار دهد که کنترل بدنش را در دست داشته باشد و ازطرفی استیونی را داریم که تلاش می‌کند تا ببیند چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است و دربرابر درخواست‌های مارک ایستادگی می‌کند.

یکی از وعده‌های سریال تمرکز روی جنبه‌های روانشناختی و مشکلات هویتی شوالیه ماه بوده است و حالا می‌بینیم که بخش زیادی از سریال به این موضوع اختصاص داده شده است. برخلاف انتظار ما شاهد صحنه‌های اکشن کمی در طول سریال هستیم و درواقع در هر قسمت تنها برای لحظات کوتاهی صحنه اکشن نمایش داده می‌شود و به‌طور مثال ما تنها در لحظات کوتاهی از پایان قسمت اول و دوم شاهد حضور شوالیه ماه هستیم. این موضوع باعث شده تا سازندگان زمان کافی برای پرداختن به مشکلات استیون گرانت و مارک اسپکتور در اختیار داشته باشند.

در مجموع تمرکز فصل اول سریال Moon Knight روی دو هویت مارک اسپکتور و استیون گرانت است و حتی هویت مستر نایت به‌عنوان لباس شخصیت استیون گرانت به تصویر کشیده شده است. با اینکه بخشی از تلاش سریال روی نمایش هویتی شوالیه ماه است و حتی توسط آرتور هاروو هویت‌های مختلف و متفاوت این شخصیت به چالش کشیده می‌شود، اما اوج این تنش بین شخصیت‌ها در اواخر قسمت چهارم تا قسمت پنجم است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.

اما چگونه هویت استیون گرانت و مارک اسپکتور در سریال Moon Knight به تصویر کشیده شده‌اند؟ در دنیای کمیک ظاهر هر نسخه این شخصیت تا حدودی متفاوت‌تر از دیگری است و به همین منظور تشخیص آن حداقل از نظر ظاهری کار به نسبت راحت‌تری است، اما در سریال شوالیه ماه اسکار آیزاک نقش تمامی نسخه‌های این شخصیت را بر عهده دارد. شاید بهتر است بگوییم که آیزاک آزادی عمل بالایی را در شخصیت پردازی هر نسخه شوالیه ماه داشته است که با نسخه کمیک آن نیز تفاوت‌هایی را دارد.

او برای استیون گرانت لهجه بریتانیایی را انتخاب کرد و همچنین علاقه زیادی به ماجراجویی در مکان‌هایی مثل اهرام مصر دارد که در قسمت‌های بعدی دلیل آن توضیح داده می‌شود. در مقابل مارک اسپکتور لهجه آمریکایی دارد و او درواقع شخصی است که باید کارهای مدنظر کانشو را انجام دهد و به دلایلی در مابقی زمان‌ها بدنش در اختیار استیون باقی می‌ماند که تا مدت‌ها از وجود مارک خبر نداشته است. در مجموع اسکار آیزاک وظیفه و کار بسیار سختی را در سریال داشته است و او توانسته با توانایی که دارد، اختلاف معناداری را بین این دو شخصیت ایجاد کند.

درواقع این اختلاف صرفا با لهجه یا توانایی این دو شخصیت ایجاد نشده و آیزاک تلاش کرده است تا حتی در نحوه راه رفتن یا حرف زدن شخصیت‌ها یا حتی نگاه کردن آن‌ها تفاوت ایجاد کند تا جایی‌که وقتی بدن این شخصیت از یک نسخه به نسخه دیگر واگذار می‌شود، حتی بدون اینکه او حرفی بزند، می‌توانیم این تفاوت را احساس کنیم. بازی اسکار آیزاک در سریال Moon Knight نه‌تنها یکی از بهترین نقش‌‌آفرینی‌های دنیای سینمایی مارول است، بلکه یکی از بهترین بازی‌های او نیز می‌تواند لقب بگیرد.

آیزاک احتمال دارد با بازی درخشانی که در سریال Moon Knight داشته، شانس خوبی را در فصل جوایز نیز داشته باشد. درکنار آیزاک شاهد بازی خوبی ایتن هاوک نیز هستیم که نقش نسبتا متفاوتی را در مارول بر عهده داشت و شاید می‌توانست نقش او در سریال گسترش پیدا کند. همچنین می کالاماوی نیز پابه‌پای آیزاک و هاوک در سریال حرکت کرد و به‌جای اینکه دوباره یک شخصیت معشوقه یا همسر ابرقهرمان تکراری و تیپیکال را مشاهده کنیم که درنهایت کسی به آن اهمیت ندهد، به شخصیتی قابل لمس‌تر و قابل احترامی تبدیل شد.

اما درکنار اینکه بخش زیادی از تمرکز سریال Moon Knight روی دوگانگی هویت شوالیه ماه و کشمکش بین نسخه‌های مختلف آن است و کمتر شاهد پرداختن به صحنه‌های اکشن و حتی نمایش لباس شوالیه ماه هستیم، در طول داستان باورهای این شخصیت‌ها توسط شخصیت هاروو به چالش کشیده می‌شود. درواقع شخصیت لیلا که همسر مارک است، در طول داستان هم مرز اخلاقی این شخصیت محسوب می‌شود و هم تنها کسی است که می‌تواند جلوی او را برای سقوط به تاریکی بگیرد.

سریال درکنار اینکه تلاش می‌کند تا بیشتر داستان را از نگاه هویت‌های مختلف مون نایت دنبال کند، اما در مقابل شاهد وجود المان‌های فراطبیعی تا ماجراجویی به سبک فیلم‌های ایندیانا جونز نیز هستیم و حتی موجودی ترسناک نیز در طول قسمت چهارم نمایش داده می‌شود. البته انتظار داشتم این بخش از سریال پرداخت بیشتری داشته باشد، اما هر زمان سریال به سراغ این موارد می‌رود، شاهد بهبود داستان و سرعت بخشیدن به آن هستیم. بااین‌حال، سریال درنهایت لحن تاریک‌تری در مقایسه با بیشتر آثار مارول دارد و مستقل‌ترین اثر MCU تا به امروز است.

سریال درواقع ارتباطی با هیچ فیلم یا سریالی ندارد که نکته مثبتی است و به سریال هم کمک زیادی کرده است، اما پیش از آنکه به قسمت‌های اصلی داستان و همچنین پایان آن برسیم، باید به تیم کارگردانی و نویسندگی سریال Moon Knight هم اشاره کرد. تیم محمد دیاب به‌همراه جاستین بنسن و ارون مورهد، یکی از بهترین عملکردها را در میان کارگردان‌های سریال‌های MCU داشته‌اند و در طول هر قسمت می‌توانیم کیفیت بالای کارگردانی سریال Moon Knight را مشاهده کنیم. این موضوع قابل مقایسه با سریال Loki و سریال WandaVision است و حتی می‌تواند تا حتی آن را بهتر توصیف کرد.

در مقابل جرمی اسلیتر با تجربه خوبی که این چند سال به‌دست آورده بود، عملکرد خوبی در رهبری تیم نویسندگان سریال شوالیه ماه داشت؛ اگرچه در بخش‌هایی مثل قسمت‌های دوم و سوم سریال می‌توانست سرعت و پرداخت بهتری داشته باشد. اما موسیقی سریال Moon Knight یکی از دیگر از نکات مثبت آن است. هشام نزیه، آهنگساز شناخته شده مصری عملکردی خیره کننده داشت و او چند قطعه بسیار خوب برای سریال ساخته است، اما هرچقدر موسیقی سریال و فیلم‌برداری آن قابل تحسین باشد، جلوه‌های ویژه سریال افت و خیز زیادی داشته است.

با اینکه سریال‌های مارول دیزنی پلاس از بودجه بالایی برخودار هستند، اما مشخص نیست که چرا سریال Moon Knight از کیفیت پایین جلوه‌های ویژه در برخی از قسمت‌ها برخودار است. صد البته سریال لحظات خوبی از نظر فنی دارد و کانشو بسیار خوب به تصویر کشیده شده و کیفیت طراحی و اجرای او واقعا خوب است، اما در باقی موارد این موضوع خیلی صدق نمی‌کند. یا حتی طراحی لباس مون نایت یا مستر نایت از بهترین طراحی‌های MCU است، اما شاید مارول باید مدیریت بهتری از نظر هزینه‌های CGI پیدا کند.

ادامه نقد ممکن است بخش‌هایی از داستان سریال Moon Knight و پایان آن را برای شما فاش کند

اوج سریال Moon Knight از قسمت چهارم آغاز می‌شود؛ جایی که استیون گرانت و لیلا وارد مقبره می‌شوند و حالا با موجودی فراطبیعی مواجه شدند. در پایان مارک توسط آرتور هاروو کشته شد و ما شاهد ورود او به برزخ هستیم. نکته جالب توجه این است که او در تیمارستانی بیدار می‌شود که تمامی نسخه‌های او حضور دارند. اما او تنها استیون را پیدا می‌کند و با تابوت دیگر کاری ندارد. نکته مهم این بخش درواقع این است که این برزخ برگرفته از ذهن مارک است.

این بخش شاید به سریال Legion یا حتی فیلم Shutter Island ارجاع داشته باشد، اما نشانه‌های مهمی از کلیت داستان وجود دارد که در قسمت‌های گذشته تا صحنه پس از پایان قابل مشاهده است. ما در اینجا بالاخره به سوالات خود دست پیدا می‌کنیم و متوجه می‌شویم که چگونه استیون گرانت خلق شده و چرا مارک دیگر کنترل بدنش را در اختیار ندارد. گذشته تاریکی که برای هر دو شخصیت وجود دارد و این نشان می‌دهد که چقدر کودکی یک شخصیت می‌تواند روی هویت بزرگسالی آن و همچنین اختلالات هویتی آن تأثیرگذار باشد. درواقع سریال Moon Knight شاید یک مینی سریال باشد، اما داستان منشا این شخصیت را روایت می‌کند.

قسمت پنجم بالاخره نشان می‌دهد که شاید ما در حال تماشا یک داستان منشا تیپیکال ابرقهرمانی نیستیم، اما به روشی خلاقانه‌تر به منشا این شخصیت پرداخته می‌شود و حالا با مواجه شدن مارک و استیون دربرابر یکدیگر، این منشا داستانی تکمیل می‌شود تا بالاخره شخصیت شوالیه ماه بتواند کنترل خودش را به‌دست بگیرد. قسمت پایانی سریال Moon Knight با اینکه قسمتی اکشن‌تری است و حتی مبارزه‌ای به سبک و بزرگی گودزیلا و کینگ کونگ دارد، اما پایانی مناسب برای یک سریال است.

شاید انتظار بیشتری از صحنه‌های اکشن داشته باشیم، اما سریال بدون آنکه محتوای اضافه‌ای را به بیننده ارائه دهد، داستان را به اتمام می‌رساند. شاید احساس کنیم آرتور هاروو می‌توانست حضور بیشتری داشته باشد یا حتی سریال چند قسمت بیشتر طول بکشد، اما این موضوع می‌توانست به روند سریال ضربه بزند. همچنین آرک داستانی آرتور هاروو در پایان سریال تکمیل شد و درواقع اگر قرار بود داستان این شخصیت ادامه پیدا کند، سازندگان نیاز داشتند تا تغییری بزرگ در این شخصیت ایجاد کنند.

درمجموع پایان بندی سریال Moon Knight شاید از سریال Loki پایین‌تر باشد، اما به سرنوشت سریال وانداویژن یا سریال Hawkeye نیز دچار نمی‌شود. البته ما در طول قسمت پایانی شاهد معرفی شخصیت اسکارلت اسکراب نیز هستیم که درواقع در دنیای کمیک، پدر لیلا این شخصیت است و حالا مارول نسخه دیگری از این شخصیت را معرفی کرده است. درواقع شخصیت اسکارلت اسکراب شاید تنها بخشی باشد که بهتر بود در زمان بهتری معرفی و به آن پرداخته می‌شد و تا حدی معرفی آن در اواخر سریال عجولانه و متوسط بوده است.

البته بدون شک سریال پتانسیل این را داشت که به عواقب حضور آموت بپردازد تا اینکه تنها حضور کوتاهی از این شخصیت را به تصویر بکشد، اما زمانی‌که از دنیای سینمایی مارول صحبت می‌کنیم، باید این مورد را در نظر داشته باشیم که یک اتفاق در سریال Moon Knight اگر قرار است تاثیرش بزرگ‌تر باشد، باید روی آثار دیگر نیز شاهد تاثیرش باشیم و باتوجه‌به کلیت سریال، کمی مشکل به‌نظر می‌رسید که این داستان ادامه پیدا کند. البته شاید در آینده مارول استودیو گروه Midnight Sons را معرفی کند که در آن زمان می‌توان شاهد داستان‌های ماورایی بیشتری از مارول باشیم.

اما می‌رسیم به صحنه پس از پایان سریال Moon Knight که بدون شک یکی از بهترین صحنه‌های پس از پایان مارول است. پس از پایان سریال ما دیدیم که استیون و مارک احساس کردند که دیگر آزاد شدند، اما واقعا همه‌چیز تغییر نکرده و درواقع انگار به قسمت اول سریال بازگشته‌ایم. اگر به قسمت سوم بازگردیم، شاهد آن بودیم که در چند صحنه استیون و مارک کنترل بدن خود را از دست دادند یا در قسمت چهارم تابوت مشکوک دیگری وجود داشت که باز نشد. یا حتی در قسمت پنجم یک هویت متفاوت دنبال کشتن آرتور هاروو ساختگی بود.

درنهایت در قسمت ششم او دوباره کنترل بدن شوالیه ماه را در دست گرفت و مانع کشته شدن مارک شد. خب بهتر است به کانشو بازگردیم که در یک صحنه جذاب و در داخل لیموزین و لحظه‌ای که کار آموت و آرتور هاروو را تمام کرد، ما را با جک لاکلی آشنا کرد که آماده است تا تمامی دستورها کانشو را انجام دهد. جک لاکلی هویت و آواتار دیگر هویت اصلی شوالیه ماه است که انتظار داشتیم معرفی شود، اما چه زمانی و چگونه سؤال ما بود که سریال به روشی متفاوت این کار را انجام داد.

درواقع در طول قسمت سوم یا ششم، ما دقیقا مشابه کات خوردن تصویر در قسمت اول سریال Moon Knight بودیم که مارک کنترل بدن را به‌دست می‌گرفت و ما تنها صحنه‌های استیون را مشاهده می‌کردیم. درواقع هویت جک لاکلی به‌عنوان هویت پنهان و تحت فرمان کانشو است و یجورایی او این هویت را برای زمانی نگه داشته بود که مارک نافرمانی کند. حالا که مارک تصمیم متفاوتی گرفته، کانشو راه را برای جک لاکلی باز کرد تا کار آموت و آرتور را یکسره کند.

البته این هویت ظاهرا در قسمت پنجم هم حضور داشت که به‌خوبی می‌توانستیم تفاوت آن را با استیون و مارک تشخیص دهیم و اینجا دوباره می‌توان به بازی درخشان اسکار آیزاک پرداخت که به خوبی توانست هویت سوم شوالیه ماه را نیز به تصویر بکشد. البته شاید برخی احساس کنند که جک لاکلی دیر معرفی شد، اما درواقع او در بهترین حالت ممکن در سریال Moon Knight معرفی شد تا شاهد کشمکش بین سه هویت در آینده باشیم. احتمال دارد در آینده مسیر جک لاکلی به شکل کامل‌تر به تصویر کشیده شود، اما آیا سریال مون نایت یک اثر تک فصلی است؟

باتوجه‌به صحنه پس از پایان می‌توان گفت که این موضوع درست نیست. درست است که مارول استودیو و سازندگان سریال Moon Knight بارها تاکید کرده‌اند که این سریال یک داستان ۶ قسمتی است، اما پایان‌بندی سریال چیز دیگری به ما می‌گوید و مانند سریال لوکی، داستان سریال واقعا به پایان نرسید و درواقع داستان آن تازه شروع شده است. ما اگر قرار باشد تا شوالیه ماه را در اثر دیگری از مارول ببینیم، نیاز داریم تا پایانی متفاوت‌تر از پایان فصل اول را ببینیم، اما مارول استودیو فعلا این سریال را به‌عنوان یک سریال محدود معرفی کرده است.

چند دلیل ممکن است وجود داشته باشد. اول اینکه بسیاری اعتقاد دارند مارول استودیو نمی‌خواهد سریال Moon Knight با سریال Loki در جوایز امی رقابت کند و پس از آن احتمال دارد تا ساخت فصل بعدی سریال تایید شود که درواقع سناریویی مشابه سریال Big Little Lies است. مورد دوم این است که مارول استودیو احتمال دارد ادامه داستان شوالیه ماه را به‌جای اینکه در قالب یک سریال تولید کند، آن را در یک فیلم سینمایی ادامه دهد. مون نایت دارای این پتانسیل است که دارای فیلم مستقل خودش باشد و حتی در گیشه موفق عمل کند.

اما نوع روایت آن فعلا به شکلی است که این موضوع کمی دور از ذهن است. البته احتمال دارد فصل دوم سریال Moon Knight یا حتی فیلم آن خشونت بیشتری هم پیدا کند و شاید بخشی از دلیل آن این موضوع باشد. در هر حال دیزنی پلاس با تغییراتی که داشته می‌تواند میزبان آثار بزرگسال باشد و خب می‌دانیم که بخشی از شهرت شوالیه ماه در کمیک خشونت بالای این شخصیت در مبارزات است. در هر حال آینده جواب سؤال ما را خواهد داد.

پایان اسپویل

سریال Moon Knight درنهایت مستقل‌ترین اثر MCU تا به امروز است که فعلا ارتباطی با دیگر آثار این مجموعه ندارد؛ اگرچه این سریال تا حدی می‌تواند بخش ماورایی مارول را گسترش دهد و زمینه را برای این داستان‌ها آماده کند. اما این سریال با داستان و روایتی نسبتا متفاوت‌تر و تمرکز بیشتر روی مشکلات هویتی و رفتاری و شخصیت پردازی آن‌ها و با بازی بسیار درخشان اسکار آیزاک می‌تواند لقب بهترین سریال دنیای سینمایی مارول تا به امروز را بگیرد و در پایان تنها می‌توانیم بی‌صبرانه منتظر ادامه داستان شوالیه ماه باشیم.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
2 + 3 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.