در هفتمین قسمت فصل سوم سریال شهرزاد، نقشه سروان آپرویز با موفقیت ادامه پیدا میکند، شادی خانوادههای دماوندی و سعادت از بین میرود و اختلاف بین قباد و شاپور شدت میگیرد.
ششمین اپیزود فصل سوم سریال شهرزاد از جهاتی اتفاقات داستانی مهمی را رقم زده است که آینده سریال را متحول میکنند. این اپیزود به جای نمایش خردهداستانهای متعدد سریال شهرزاد، بخش اعظم تمرکز خود را به پیگیری دو داستان که از قسمت قبل زمینهچینی شده بود، اختصاص داد. در این اپیزود مشاهده کردیم که با اعمال نفوذ سرهنگ تیموری، نقشه نجات دکتر مصدق به تلهای برای قتل همفکران فرهاد و دستگیری او تبدیل شد. در موازات این داستان بهواسطه مواد مخدر جاسازی شده در ماشین که توسط افراد شاپور بهبودی انجام شده، هاشم و اصغری دستگیر میشوند. این نقشه تنها به دستگیری ختم نمیشود و افراد خانواده بهبودی پس از نجات دو شخصیت مذکور، آنها را به جایی میبرند که شاپور مقدمات کشتن آنها را چیده است. اگرچه این بخشها بار درام داستان را قوت میبخشند، در جهت سانتیمانتالیسم قدم برمیدارند و سکانسهای جالب توجهی از جمله رهبری ارکست مرگ توسط شاپور را در خود دارند، اما به دلیل وجود مشکلات متعدد در آنها، تاثیر خود را از دست میدهند. مشکلاتی اعم از استفاده بیش از اندازه از صحنههای اسلو موشن و غیر منطقی بودن دیالوگهای هاشم و اصغری در آخرین لحظات.
سریال شهرزاد به عنوان سریالی که تلاش میکند اتفاقاتش را با روندی منطقی به نمایش بگذارد، از کوچکترین جزئیات چشمپوشی نکند و پس از هر اتفاق، تاثیر آن روی جهانش را به تصویر بکشد، در بخش اعظم جدیدترین اپیزود خود به پیگیری رخدادهای قسمت قبل اقدام میکند. این روند باعث شده است که ۲۰ دقیقه ابتدایی اثر بدون در نظر گرفتن صحبت مخفیانه شهرزاد با کبیر با استفاده از تلفن و تغییر صدا و بازجویی سرهنگ تیموری از فرهاد با هدف پیدا کردن همدستان و عاملین اصلی نقشه نجات دکتر مصدق، تنها به مشاهده عزاداری خانوادههای دماوندی و سعادت و یادآوری خاطرات هاشم توسط شیرین و صابر ختم شود. همچنین در این دقایق شاهد بخشهایی بودیم که در پایان فصل دوم به عنوان تیزر فصل سوم به نمایش در آمد. این بخش به همان مشکلی دچار است که موقعیتهای حساس اپیزود ششم درگیر آن بودند: استفاده بیش از اندازه از تکنیک حرکت آهسته. همچنین سکانسهای اضافهای در این بخش وجود دارد که سازندگان میتوانستند آنها را کاملا حذف یا حداقل مدت آنها را کاهش دهند. تنها نکته مثبت این بخش بازی عالی ترانه علیدوستی است که از حالتهای چهره و زبان بدن به بهترین شکل ممکن استفاده میکند.
پس از گذر از ۲۰ دقیقه ابتدایی اثر است که اپیزود هفتم وارد مرحله پیشروی اتفاقات میشود و با گذر از سکانسهای احساسی، در جهت ادامه داستان حرکت میکند. این امر به دلیل حضور سروان آپرویز رقم میخورد که اگر تمام ویژگیهای شخصیتیاش از جمله با برنامه و حساب شده عمل کردن، عدم اطاعت از قوانین و مقررات و پیروی نکردن از مناسبات و شیوه کارکرد طبقههای اجتماعی، را که در طی فصل دوم با آنها آشنا شدیم، کنار گذاشته و نادیده بگیریم، اصلیترین دلیل موفقیت این شخصیت در بهبود شرایط سریال شهرزاد، بازی بینظیر و فوقالعاده امیر جعفری است. هنرمندی که به خوبی توانسته ریزهکاریها و خصوصیات نقش سروان آپرویز را درک کرده و به مرحله اجرا درآورد. دارامی که در قسمت قبل به دنبال هاشم بود و نهایتا به قتلگاه برنامهریزی شده میرسد، پس از آنکه از سقوط نجات پیدا میکند، با در دست داشتن اطلاعات مهمی که مسلما به نفع سروان آپرویز و به ضرر خانوادههای دیوانسالار و بهبودی است، خود را به شهربانی میرساند. با مشاهده عکسها و شنیدن گفتهها، سروان آپرویز که در هنگام رویارویی با تندی با دارامی برخورد کرد، به یکباره تغییر رفتار داده و حتی به زیردستش اجازه نشستن میدهد.
اگر کوچکترین شناختی نسبت به سروان آپرویز داشته و رفتارهای خاصش را زیر نظر گرفته باشیم، به این نتیجه میرسیم که رفتارهای متضاد او چندان آینده خوشی نخواهند داشت. به همین دلیل است که محبتهای سروان آپرویز به دارامی، دعوت او به شام و رساندن تا خانه، نمیتوانند این تصور را در مخاطب ایجاد کنند که این اعمال بدون هیچ قصد و غرضی انجام میشوند. در واقع شخصیت سروان آپرویز تاکنون نشان داده که نقشههای مختلفی در سر دارد و برای تحقق آنها از هیچ اقدامی فروگذار نیست. این اقدامات موارد مختلفی از جمله سوءاستفاده از افراد و حتی حذف موانع را نیز شامل میشود. دارامی پس از آنکه وظیفهاش را به درستی انجام داد و طرح و برنامههای سروان آپرویز را یک قدم به عملی شدن نزدیک کرد، تمام تاثیر خود را از دست داد. شخصیتی که تاثیرش در روند داستان سریال شهرزاد به همین مقطع ختم میشود و سازندگان چندان به وجود آن نیازی ندارند. پس منطقی است که دارامی برای اینکه هیچ مانعی ایجاد نکرده و در روند نقشههای سروان آپرویز خللی ایجاد نکند، به راحتی کنار گذاشته شود. بدون شک حذف شخصیت دارامی نمیتواند به مانند هاشم و احتمالا فرهاد روی داستان تاثیرگذار باشد، اما بدون شک اطلاعاتی که او در اختیار سروان آپرویز قرار داده اپیزودهای آتی سریال را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
در فصل دوم و از زمان بازجویی، سروان آپرویز تلاش کرد که رابطه نزدیکی با اکرم داشته باشد. این تصمیم به این دلیل است که او از اهمیت مهرهها، حتی کوچکترین آنها، در ایجاد اتفاقها و تغییر روال اوضاع باخبر است. بارها مشاهده کردهایم که او چگونه از افراد استفاده میکند و از طریق آنها اهداف خود را پیش میبرد. سروان آپرویز از روشهای مختلفی اعتماد را جلب میکند. به دارامی که مدتها فقط دستورات را اجرا کرده، از در مهر و دوستی وارد میشود و در قبال اکرم که همواره به مانند یک عنصر نامطلوب رفتار شده و رنگ عشق را ندیده، ابراز علاقه کرده و به زندگیاش اهمیت میدهد. این اقدامات باعث شدهاند که اهداف واقعی مخفی مانده و افراد بدون آنکه بدانند نقش خود را به بهترین شکل ایفا کنند. متولد شدن فرزند اکرم و قباد، دقیقا همان چیزی است که او برای تکمیل نقشهاش به آن نیاز دارد. رقص سروان آپرویز در پایانبندی سریال به آن دلیل است که تمام نقشههایش در مسیر درست قرار گرفتهاند و تمام اهدافش محقق خواهند شد. هیچ عملی دیگری نمیتوانست تمام حس و حال سروان آپرویز را اینگونه به نمایش بگذارد.
به جز سروان آپرویز که باید او را مهمترین شخصیت اپیزود دانست، سکانس جالب توجهی را از شاپور و قباد مشاهده کردیم. سکانسی که به دلیل برهم خوردن برنامههای قباد به وقوع میپیوندد. قباد با وجود تمام اختلافها هیچگاه تصمیم به قتل هاشم نداشت، با این حال رئیس خانواده بهبودی به این دلیل که توان بازخواست خود را نداشته، به سراغ نزدیکترین متهم خروج ثریا از زندانی که توسط خود او ساخته شده میرود. این متهم کسی نیست جز هاشم دماوندی. پس از آنکه قباد از تغییر در نقشهاش آگاه میشود، بدون فکر با سرهنگ تیموری تماس میگیرد. تماسی که نه تنها نتیجهای ندارد، بلکه قابل حذف نیز است. اما در این جا است که نصرت باری دیگر ثابت میکند که منطقیترین فرد حاضر در خانواده دیوانسالار است. فردی که برخلاف قباد، شرایط را سنجیده و براساس آن تصمیم میگیرد. دیالوگهای طعنهآمیز شاپور و برشمردن جرمهایی که به گردن قباد، سرهنگ تیموری و بسیاری دیگر است، چنان تلخ است که تحمل آنها چندان آسان نیست. در سناریوی شاپور، بیگناهترین فرد خودش است، کسی که شاید هاشم را کشته باشد، اما در وقوع اتفاقاتی که به آن منجر شده، کمترین تاثیر را داشته است. با انداختن سیگار در لیوان توسط قباد و از بین رفتن اتحاد بین دیوانسالار و بهبودی، جنگهای مافیایی به اوج خود خواهند رسید.
هفتمین اپیزود از فصل سوم سریال شهرزاد در بخشهایی از جمله درگیری بین سرهنگ تیموری و فرهاد غیرمنطقی ظاهر میشود و در عین داشتن سکانسهای اضافه، از مشکل استفاده بیش از اندازه از اسلو موشن رنج میبرد. با این حال سکانس دو نفره قباد و شاپور، بازی عالی امیر جعفری و شخصیتپردازی فوقالعاده سروان آپرویز، چنان سکانسهای بینظیر و تماشایی را پدید میآورند که میتوان از مشکلات این قسمت چشمپوشی کرد. سریال شهرزاد برای چندمین بار ثابت کرد که از قوانین معمول در بین سریالهای داخلی پیروی نمیکند. هماکنون این سریال در مسیری قرار گرفته که نمونه آن را تاکنون در بین آثار ایرانی مشاهده نکردهایم.