نقد سریال شهرزاد: قسمت سیزدهم، فصل دوم

نقد سریال شهرزاد: قسمت سیزدهم، فصل دوم

اگر چه قسمت سیزدهم فصل دوم سریال شهرزاد سکانس‌های اکشن اپیزود قبل را ندارد، اما در عوض مثل اکثر قسمت‌های فصل دوم بدون اثر ظاهر نمی‌شود.

سریال شهرزاد در فصل دومش چندان متعادل ظاهر نشده است، گاهی بی‌نهایت عاشقانه می‌شود و گاهی شدیدا مافیایی، گاهی اکشن می‌شود و گاهی شخصیت و دیالوگ‌-‌محور. درست است که این تغییرات زمینه‌ساز تحول سریال نسبت به فصل اول و روایت همزمان چندین خرده داستان، در کنار داستان اصلی سریال (که همان رابطه پر فراز و نشیب شهرزاد با قباد بوده) است. اما در عین حال موجب شده است که داستان اصلی کم‌رنگ‌ شده و در بسیاری از اپیزود‌ها کاملا فراموش شود. در اپیزود‌های ابتدایی که جنگ‌های مافیایی بخش اعظم سریال را به خود اختصاص داده بود و شهرزاد در کم‌ تعداد‌ترین سکانس‌ها حضور داشت، این نگرانی به وجود آمد که ماهیت سریال در فصل دوم سریال شهرزاد ۳۶۰ درجه تغییر کند. در مقام مقایسه می‌توان به سریال Mr. Robot اشاره کرد. در اپیزود‌هایی که الیوت در آن‌ها حضور نداشته یا نقش حداقلی داشت، این نگرانی به وجود می‌آمد که خرده داستان‌ها و دیگر شخصیت‌ها، جذابیت و پتانسیل کافی را نداشته باشند که خوش‌بختانه این نگرانی به سرعت رفع شد. سریال شهرزاد اما متاسفانه در خلق خرده داستان‌ها تا حدی شکست خورده که دلیل آن را می‌توان عدم استفاده درست از شخصیت‌ها و پیش‌برد ضعیف آن‌ها دانست. قسمت ۱۳ فصل دوم سریال شهرزاد مجموعه‌ای از تمام خرده داستان‌هایی است که تا‌کنون به نمایش در آمده‌اند.

سریال شهرزاد بر چندین رابطه استوار است که یا همواره در حال تحول هستند یا بدون هیچ تغییر به روند تکراری خود ادامه می‌دهند. در حالی که رابطه شهرزاد و فرهاد بدون پیشرفت خاصی همچنان خسته‌کننده بوده و تنها شک موقت توانست آن را از یک‌نواختی نجات دهد. در مقابل روابط چند وجهی قباد با شهرزاد و اکرم با اینکه در سکانس‌هایی نظیر درخواست بزرگان خانواده دیوان‌سالار از شهرزاد و جواب او و با‌خبر کردن قباد از زندگی پنهانی نصرت و افشای ماجرای قتل خدمتکار خانه به دست شیرین توسط اکرم، جزء بخش‌های مهم سریال هستند، اما باز هم پتانسیل گسترش دادن بیشتر را ندارند و اگر در تمام اپیزود‌ها به آن‌ها پرداخته شود، گرایش به کلیشه‌ها بیش از پیش خواهد بود. سازندگان سعی کرده‌اند با پرداخت بیشتر به رابطه صابر و شیرین که مقدمه آن از قسمت‌های قبل شروع شده بود، جای خالی تم عاشقانه را پر کنند. صابر نه قدرت و پیشینه قباد را دارد، نه روحیه آزادی‌خواهی و عدالت‌طلب فرهاد. با این حال این رابطه عناصری را از نمونه‌های مشابه‌اش را به ارث برده است. به همان اندازه نا‌متعارف و ناملموس است که رابطه شربت و نصرت بود، منتها با دز موزیکال پایین‌تر. به همان اندازه پر فراز و نشیب و پر از موانع است که رابطه فرهاد و شهرزاد بوده است. نهایتا به همان اندازه تحت تاثیر عوامل خارجی است که رابطه شهرزاد و قباد بوده است. به طور قطع نمی‌توان گفت که رابطه این دو شخصیت جایگزین مناسبی است یا خیر، اما در شرایطی که تم عاشقانه اثر بی‌فروغ‌تر از همیشه است، وجود آن به شدت احساس می‌شود. جدای از شخصیت‌ها بدون شک یکی از عوامل اصلی جذابیت رابطه مذکور بازی زیبای امیر حسین فتحی و پریناز ایزدیار است.

همانطور که در نقد قسمت دوازدهم گفته شد، زندگی مشترک شاپور و ثریا از همان ابتدا بنایی در حال فرو‌پاشی بود که زلزله‌های متعدد به روند سقوط آن کمک می‌کنند. در ویدیو «آنچه خواهید دید» اپیزود دوازدهم سکانس‌هایی به نمایش در آمد که جدای از اسپویل بخش‌های مهمی از قسمت سیزدهم، این پیش‌بینی را به وجود آوردند که قرار است آخرین دیوار سالم نیز فرو بریزد. در لا‌به‌لای صحبت‌های نه‌چندان آرام شاپور و ثریا یکی از شباهت‌های رابطه این دو شخصیت به شهرزاد و قباد نمایان می‌شود. زندگی مشترک شهرزاد و قباد نا‌خواسته آغاز و نا‌خواسته به پایان رسید. در واقع این بزرگ‌آقا بود که به جای آن‌ها فکر و تصمیم‌گیری می‌کرد. ثریا در شرایطی مشابه، به‌واسطه باخت پدرش از شاپور، مجبور به پذیرش زندان و ازدواج با زندان‌بانش شد. تلاش ثریا برای کمک به شیرین و بلقیس و مخفی کردن کار‌هایش از شاپور که نهایت تلاشش را به کار می‌بندد که او را کنترل کند، به مشاجره‌ای ختم می‌شود که مقدمات رو‌یا‌رویی شهرزاد با شاپور می‌شود. شاپور به مانند تمامی افرادی که به روش‌های مختلف آن‌ها را تحت کنترل دارد و خواسته‌اش را به آنان تحمیل می‌کند، سعی می‌کند شهرزاد را نیز به اختیار خود در آورد. منتهی او نه از پیشنهاد‌ شاپور استقبال می‌کند و نه از تهدیدش می‌‌هراسد. شهرزاد نماد افرادی است که با شناخت اصول انسانیت، اجازه نمی‌دهند که خود را در جایگاه فراتری از دیگران قرار دهند و به عنوان یک زن نسبت به حق و حقوقی که به عنوان یک انسان هویت مستقل داشته، آگاهی دارد. اما ثریا دقیقا نقطه تضاد شهرزاد است. شخصیتی که خود را فراموش کرده و در کنار روحیات خیر‌خواهانه‌ای که دارد، خود را به عنوان یکی از دارا‌یی‌های شاپور که تنها باید تحمل کند، پذیرفته است. به همین دلیل است که در عین جلوگیری از افشای حقیقت، عشق شاپور را نیز پس می‌زند.

فعالیت‌های سیاسی فرهاد پیش از این به روش‌های پنهانی و نیمه مسالمت‌آمیز ختم می‌شد، جایی که او از طریق انتشار شب‌نامه اعتراض خود را به شرایط موجود ابراز می‌کرد. اما فرهاد به قدرت و توانایی‌های قلمش بی‌اعتماد و از رخ داد تغییر به‌واسطه آن ناامید است، به سمت فعالیت‌های موثر گرایش پیدا کرده است. یکی از این فعالیت‌ها تلاش برای نجات دکتر مصدق از زندان است. این اقدام اگر چه با حقایق تاریخی هم‌خوانی ندارد، اما حداقل می‌توانست وجهه تاریخی سریال را تقویت کرده و آن را وارد ابعاد جدیدی کند که مسلما به اثری هیجان‌انگیز‌تر از قبل تبدیل می‌شد. متاسفانه کمک به دکتر مصدق برای فرار از زندان رکن ۲ ارتش رای کافی را نیاورد تا مخاطب بیشتر از فرهاد از عملی نشدن این تصمیم ناراحت شود. اما سکانس‌های بحث‌های فلسفی و ایدئولوژیک فرهاد و اعضای انجمن چندان بی‌ارزش نیست. فرهاد به مانند یک چریک کهنه‌کار نقشه‌ای را مطرح می‌کند که از شخصیت صلح‌طلب و میانه‌رو او انتظار نمی‌رود. در گفت و گوی او با شهرزاد زمینه‌چینی این تغییر در رویکرد و نگرشش انجام شده بود. تقابل جوان‌های ماجرا‌جویی همچون فرهاد که از اقدام و طبعات تلاش برای نجات دکتر مصدق نمی‌ترسند و قصد دارند از هر روشی به اهدافی همچون آزادی دست یابند، با افرادی که با‌تجربه‌تر هستند، نسبت به نتیجه منفی اعمالشان نگران هستند و از تاریخ درس گرفته‌اند، سکانس‌های جالبی را به وجود می‌آورند که برای هر ایده‌آلیستی که در آرمان‌ها، فلسفه و تعابیر شاعرانه غرق شده است، تماشایی و پند‌آموز خواهد بود.

سرهنگ تیموری، علی‌رغم در‌جه‌اش به هیچ عنوان شخصیت مقتدری نیست، اما قواعد بازی با بزرگان را بلد است و با مجیز گویی، ارادت و وعده‌های متعدد رضایت خاطر آن‌ها را تامین می‌کند. اما سروان آپرویز به عنوان مجری قانونی که توسط خانواده‌هایی همچون دیوان‌سالار نوشته شده، چندان به مانند مافوقش عمل نمی‌کند. پیش از این مشاهده کردیم که او شخصا ضعف‌های قانون را رفع کرده و به سیستم حاکم بر آن که کاملا به سود قدرت‌مندان است، بی‌اعتنا است. این ویژگی او که در مواجهه با مافوق و قباد رگه‌هایی از آن به نمایش گذاشته شده، در تعامل با بلقیس دیوان‌سالار به اوج می‌رسد. دوری از احترام‌های مرسوم به اعضای خانواده‌های تاثیر‌گذار و طنز نهفته در اعمال و گفتارش، در کنار هویت دو‌گانه او، نشان از شخصیت‌پردازی جالب سروان آپرویز دارد که برای خودنمایی بیشتر در فصل دوم تنها دو اپیزود فرصت دارد.

در قسمت دوازدهم شخصیت امین آقا شیروانی با بازی عالی امیرکاوه آهنین‌جان معرفی شد که در جدید‌ترین اپیزود نیز دقایقی دوربین را در اختیار گرفته است. اما در اپیزود هفته گذشته هر‌چه این شخصیت آرام بوده و کنترل اوضاع را در دست داشت، این‌بار نگران، هراسان و گیج ظاهر می‌شود. این تغییر ۳۶۰ درجه‌ای می‌تواند به دلیل ترس او از قدرت خانواده دیوان‌سالار باشد. آن‌چه که باعث می‌شود این شخصیت باور‌پذیر باشد، انتخاب مناسب بازیگر و توانایی‌های در او بروز حس و حال‌های متفاوت و غیر‌قابل پیش‌بینی بودن است.

قسمت سیزدهم فصل دوم سریال شهرزاد در کنار سکانس‌هایی تماشایی نظیر مکالمه بلقیس و شیرین در آسایشگاه جدید که از برخورد پرستاران تا دکوراسیون بسیار متفاوت از تیمارستان قبل است، تا پشیمانی شاپور از رفتار‌هایش که در اکثر مواقع به‌واسطه بازی فوق‌العاده بازیگران محقق شده‌اند، چندان بی‌نقص ظاهر نمی‌شود. مواردی همچون اضافه کردن رابطه گذشته هاشم و بلقیس به داستان و تمرکز بیش از اندازه روی رابطه‌ای که پر است از تناقض و روند تکراری لو دادن بخشی از اپیزود در قالب طرح روی جلد، به تجربه کلی صدمه می‌زنند. با این وجود که روند کند همچنان حفظ شده، سرانجام اتفاقات اپیزود قبل به نمایش در نیامد و قباد در دقایق کوتاهی حضور داشت، اما نمی‌توان اپیزود سیزدهم را تمام بی‌اثر و خسته‌کننده دانست، بلکه این اپیزود جزء معدود قسمت‌هایی است که در هنگام مشاهده آن متوجه گذر زمان نخواهید شد.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
6 + 9 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.