نقد سریال شهرزاد؛ قسمت چهارم، فصل دوم

نقد سریال شهرزاد؛ قسمت چهارم، فصل دوم

قسمت چهارم فصل دوم شهرزاد دارای بسیاری از مواردی است که در طی چند هفته گذشته انتظار تماشای آن‌ها را داشتیم. با بررسی این اپیزود همراه باشید.

تند‌باد حوادث نهایتا پس از سه قسمت به فصل دوم سریال شهرزاد می‌رسد و بالاخره پس از مقدمه نسبتا طولانی اثر، نهایتا به‌واسطه رخداد‌های متعدد توانستیم قدری هیجان را تجربه کنیم. جدید‌ترین اپیزود سریال شهرزاد بدون هیچ تر‌دیدی بر‌ترین قسمت فصل دوم است. این دستاورد به دلایل مختلفی تحقق یافته است. در اپیزود‌های گذشته در قالب سکانس‌های طولانی، بی‌کارکرد و اضافه شاهد رابطه عاشقانه فرهاد و شهرزاد بودیم که در جهت هر چه آسمانی‌تر و نخ‌نما‌تر کردن این قبیل لحظات حرکت می‌کردند. خوش‌بختانه در چهارمین قسمت سازندگان بالاخره به این نتیجه رسیدند که تمرکز کمتر روی این رابطه به نفع سریال خواهد بود و تا حد امکان از نمایش آن امتناع کردند. اتفاقات پیرامون خانواده دیوان‌سالار بخش اعظم اپیزود را به خود اختصاص داده‌اند که بر‌خلاف گذشته تنها به قدر‌ت‌نمایی بلقیس، تلاش‌های قباد برای در دست گرفتن کنترل امور و دسیسه‌های نصرت خلاصه نمی‌شود، بلکه به معرفی بیشتر شخصیت‌های تا‌زه وارد می‌پردازد.

چهارمین قسمت با ورود سرهنگ تیموری، شخصیتی که هنوز در چگونگی زنده ماندنش شک و شبهه وجود دارد، به خانه شاپور آغاز می‌شود. در هفته گذشته برای اولین بار در اندک دقایقی شخصیت شاپور به نمایش در آمد و عملا ویژگی‌های شخصیتی او معرفی نشد. اما در اپیزود جدید لایه‌های شخصیتی وی مورد بررسی قرار گرفت و با یکی از جالب‌ترین شخصیت‌های دو فصل سریال شهرزاد آشنا شدیم. شاپور تعاملش با سرهنگ تیموری را با خواندن بخش‌هایی از نمایشنامه بی‌نظیر ویلیام شکسپیر یعنی تاجر ونیزی آغاز می‌کند. این نمایشنامه‌خوانی و دیالوگ‌هایی که در ادامه بین شاپور و سر‌هنگ تیموری رد و بدل می‌شود، طعنه‌هایی هستند به مسائل روز که در واقع اعتراض نویسنده و کار‌گردان به شرایط هنر در دوران فعلی است. استفاده از کلمات نامتعارف برای اشاره به یکی از بزرگان تاریخ ادبیات و نسبت دادن حرکت‌های خلاف عرف‌ جامعه امروزی به آثار او، مواردی هستند که بار‌ها نمونه‌های آن را تجربه کرده‌ایم. قصد سر‌هنگ تیموری برای گوش‌مالی شکسپیر در حالی که نمی‌داند وی ۳۰۰ سال پیش دار فانی را وداع گفته و روشی که معمولا برای از میان برداشتن نویسندگان از سوی امثال سرهنگ تیموری استفاده می‌شود، طنز‌آمیز و در عین حال بسیار تلخ است. سر‌هنگ تیموری نشان می‌دهد که به هر سمت و سویی که به نفع او است، گرایش پیدا می‌کند و تفاوتی ندارد که زنده ماندنش با خانواده دیوان‌سالار محقق شود یا ایفای نقش به عنوان یک نفوذی ضمانت جانش باشد. شاپور که بی‌اندازه شوخ‌طبع و در عین حال مقتدر است، از این پیشنهاد استقبال می‌کند که مسلما منافع متعددی برای او به ارمغان آورد.

عملکرد متفاوت شاپور در سه موقعیت متفاوت، نشان از شخصیت پیچیده و در عین حال غیر‌قابل پیش‌بینی او دارد. در مواجه با سر‌هنگ تیموری، دانش شاپور نسبت به ادبیات و هنر، تفاوت‌های او نسبت به برادرش و استفاده از فرصت‌ها به نمایش در می‌آید. در سکانسی که مخفیانه سه نوازنده ویولن را با هدف نواختن اثر مشهور دمیتری شوستاکوویچ به پشت در اتاق ثریا، با بازی آتنه فقیه نصیری آورده و سالگرد ازدواج را به  تبریک می‌گوید، روی دیگر شخصیت شاپور بروز پیدا می‌کند. اما سومین حالت شاپور متضاد‌ترین و در عین حال جالب‌ترین لایه شخصیتی وی است. شاپور باید به وضعیت دو زیردستش رسیدگی کند که در روند کار پنهانی او اختلال ایجاد کرده‌اند. اما او به جای سوال در مورد نحوه رخ دادن اتفاق، از زندگی‌اش می‌گوید. او دلیل این اقدامش را درد دل می‌داند که می‌توان آن را نتیجه تنهایی در زندگی شخصی‌اش است. به همین دلیل است که برای انجام این کار نزدیک‌تر از زیر‌دستانش پیدا نکرده است. شرح گذشته‌ای که در وضعیت فعلی شاپور بی‌تاثیر نیست، از نقاط قوت چهارمین اپیزود فصل دوم سریال شهرزاد است. شاپور دست به قتل نمی‌زند اما از میل به بقای انسان باخبر است و از آن برای حذف عناصر نا‌مطلوب استفاده می‌کند. وی از این جهت به بزرگ‌آقا شباهت دارد که به افراد نزدیک و به اصطلاح بازو‌های قدرتش اهمیت می‌دهد و حتی پس از مرگ، دست از حمایت از خانواده‌شان بر‌نمی‌دارد.

کنترل قباد توسط بلقیس دیوان‌سالار باری دیگر به واسطه دیکته کردن اجازه ترخیص به نمایش گذاشته می‌شود. نامه‌ای که به مراجعه عمه شیرین به تیمارستان و رو‌به‌رویی با رئیس این مرکز منجر می‌شود. این شخصیت بر‌خلاف ظاهر کمیک و رفتار‌های خنده‌آورش، زیرکی و ذکاوت خاصی دارد که از دیالوگ‌های با‌مفهوم و اعمال سنجیده او می‌توان این ویژگی را دریافت کرد. شاید بتوان دلیل ظاهر عجیب و غریب او را زندگی در کنار بیمارانی که از سلامت عقل بر‌خور‌دار نیستند و نادیده گرفتنه شدن توسط جامعه دانست، اما اگر از شخصیت متفاوتی استفاده می‌شد که بین گفته‌ها و ظاهرش تناقض مثال‌زدنی وجود نداشت، نتیجه بهتری به دست می‌آمد. بر‌ملا شدن رازی که از فصل اول بر جا مانده و مانور زیادی روی آن داده نشده، حاکی از هوشمندی نویسندگان در استفاده از رخداد‌های کم‌اهمیت و تقریبا بی‌تاثیر است. اکرم به مانند قباد از بازگشت احتمالی شیرین نارا‌ضی است و سخت تلاش می‌کند که مانع وقوع این اتفاق شود. قباد قصد دارد با کنار زدن شیرین، زندگی دوباره‌ای را با شهرزاد آغاز کند، اما انگیزه اکرم تا‌کنون به درستی مشخص نشده و بر‌اساس شواهد می‌توان تئوری‌پردازی کرد. کشف حقیقت زمینه‌ساز اولین حضور شهرزاد در قسمت چهارم است. حضوری کوتاه و چند دقیقه‌ای که تفاوت قابل توجهی با سکانس‌های طولانی او با فرهاد دارد. اجازه خروج کبیر از خانه دیوان‌سالار توسط بلقیس برای چندمین بار ثابت می‌کند که قباد آن‌قدر که تصور می‌کند قدرت ندارد و تا حدی آزادی عمل دارد که عمه‌اش به او اجازه می‌دهد.

در کنار نمایش تمام حوادث و اتفاقاتی که به سرعت رخ می‌دهند، چهارمین قسمت فصل دوم سریال شهرزاد وظایف مختلفی را به انجام می‌رساند. در این اپیزود رابطه بین نصرت و لاله مشخص می‌شود، زمینه آشنایی مخاطب با شخصیت‌های شاپور و ثریا فراهم می‌شود؛ یکی به صورت کامل و دیگری به طور مختصر، نیمه آشکار سروان آپرویز که در استفاده از طنز و طعنه‌زدن بسیار موقعیت‌طلب است، به نمایش در می‌آید، تکیه زدن بلقیس بر مسند قدرت اثبات می‌شود و تلاش‌های اکرم برای حذف شیرین به نتیجه می‌رسد. در این قسمت بخش اعظمی از انتظارات بر‌آورده می‌شود و صبوری مخاطبین تا حدی به نتیجه می‌رسد. سریال شهرزاد نهایتا توانست مسیر درست را پیش گرفته و خود را کمی از سر‌آشیبی سقوط دور کند. این تغییر مسیر زمانی معنا پیدا می‌کند که تنها به یک قسمت ختم نشود و در ادامه با جدیت بیشتری دنبال شود.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
8 + 1 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.