در جدیدترین قسمت سریال شهرزاد سیر رخ دادن اتفاقات راستی راستی بالا میگیرد و کار واقعا به دو قسمت پایانی میکشد.
حالا که به قسمتهای پایانی سریال شهرزاد رسیدیم، مهمترین مسئله موجود جدای از کیفیت و خطهای داستانی سریال، چگونگی به پایان رسیدن آن است. حالا فقط دو قسمت از سریال باقی مانده است و ریش و قیچی دست سازندگان است تا شهرزاد را به یک سریال ماندگار با آغازی متفاوت، پرداختی متفاوت و پایانی متفاوت تبدیل کنند یا اینکه آن را به یک سریال تبدیل کنند که آغازی متفاوت داشت، در پرداخت دست به ساختارشکنی زد اما در انتها بازهم درگیر پایانبندیهای کلیشهای سریالهای ایرانی شد و تا جایی که توانست حال مخاطب را بد کرد و با موفقیت به یک خاطره بد تبدیل شد. با توجه روند اتفاقات در فصل سوم سریال شهرزاد، سریال پتانسیل تبدیل شدن به مورد اول را از خود نشان داده است.
در جدیدترین قسمت سریال شهرزاد، از همان ابتدای کار سراغ تلاشهای ناموفق آپرویز برای به دست گرفتن پرونده اکرم بوربوران میرویم. جایی که بازهم مثل بیشتر دقایق سریال بازی منحصر به فرد امیر جعفری بار اصلی سکانس را به دوش میکشد. در واقع امیر جعفری در شهرزاد آنقدر خوب از پس کارش برآمده که در بیشتر مواقع بازیگر روبرو میدانی برای درخشش ندارد و همین بازی بینظیر، امیر جعفری را به یکی از وزنههای بزرگ و مهم فصل سوم سریال شهرزاد تبدیل کرده است. شخصیت آپرویز در ادامه به ملاقات اکرم میرود و از این روش به مخاطب میگوید که هنوز هم برنامههایی در سر دارد. برنامههایی که در صورت عملی شدن بازهم میتوانند موجب یک پیچش دیگر در داستان شوند و اوضاع را بیش از پیش پیچیده کنند. قباد و نصرت با خواندن خبر مرگ تیموری متوجه آغاز جنگ میشوند و میفهمند که اگر یک درصد مرگ تیموری به آنها مرتبط باشد ماجرا دیگر شوخی بردار نیست و جان همه در معرض خطر خواهد بود. سریال دقیقا در زمان و اپیزود مناسب کارش را شروع کرده است و با پرداخت درست به مفاهیم، میتواند به هدفهای بزرگش برسد.
درادامه سریال شاهد ایجاد رابطه عاطفی میان شهرزاد و قباد هستیم. رابطهای که از لحاظ پیرنگ به سختی با عقل جور درمیآید. اما در ادامه همین رابطه دلیلی برای یکی از مهمترین اتفاقهای داستان و کل سریال میشود. جایی که شهرزاد با انتخاب هوشمندانه یک داستان از هزار و یک شب، روایت زندگی خودش را برای قباد تعریف میکند و بلاخره موفق میشود روح قباد را از زندان خاندان دیوان سالار نجات بدهد. اتفاقی که البته به همین سادگی رخ نمیدهد و در پشت پردهاش صحبتهای شهرزاد با قباد در رابطه با روح واقعی او قرار گرفتهاند. در این میان نیز فلشبکهایی از فصل اول میبینیم. با اینکه این فلشبکها در در ظاهر نشاندهنده روابط میان شهرزاد، قباد و بزرگآقا هستند اما در متن به وضوح از فرهاد صحبت میکنند که در تمام آن مدت به اجبار خارج از دایره زندگی شهزاد به زندگیاش ادامه میداد. اما نکته دیگری که در صحبتهای شهرزاد به قباد وجود داشت، تلاش سازندگان برای رفع ابهام از پیرنگ شکلگیری روابط شهرزاد و قباد در فصل اول سریال بود. سریال شهرزاد در این اپیزود بار هم با همان مشکل چند قسمت اخیرش دست و پنجه نرم میکند و آنهم پرداخت دوباره و بیمورد به خانوادهها است. پرداختی که در میانههای این اپیزود اتفاق افتاد و عملا هیچ نقشی در پیشبرد سریال ایفا نکرد.
یکی از مواردی که در چند قسمت اخیر سریال شهرزاد به چشم میخورد، حذف تقریبی شاپور بهبودی از داستان بود. تا جایی که در چند قسمت اخیر هیچ اثری از شاپور به چشم نمیخورد. قسمت چهاردم از فصل سوم سریال بلاخره این تابو را شکست و به شاپور پرداخت. پرداختی که برخلاف پرداختن به خانوادهها بهجا، مهم و تاثیرگذار نیز بود. فرهاد، صابر و شیرین پس از تیموری مستقیم سروقت شاپور بهبودی رفتند. اما صبر کنید، برایتان کمی عجیب نیست که فرهاد پس از قطع ارتباط با آپرویز، چگونه و به چه روشی از برنامههای بهبودی برای خروج از کشور باخبر شد؟ و این دقیقا اتفاقی است که موجب وجود یک اشکال بزرگ در پیرنگ این خرده داستان شده است. اما خب اگر این مشکل را کنار بگذاریم میتوانیم به سراغ پیریزی نقشه ربوده شدن بهبودی توسط فرهاد برویم. نقشهای که هم از عنصر غافلگیری بهره میبرد و هم پیریزی و کارگردانی قابل قبولی دارد. البته حسن فتحی در این سکانس به کشتن و حذف بهبودی راضی نبود، بلکه او را به نوعی از مرگ نجات داد و به این ترتیب داستان سریال را بیش از گذشته پیچیده کرد. حالا باید شاهد تقابل احتمالی قباد-شاپور با فرهاد-شیرین-صابر باشیم. این در حالی است که آپرویز تقریبا از روی رادار هردو گروه حذف شده است و آزادی شهرزاد از عمارت دیوانسالار نیز به احتمال بالا به دلیل اقدامات فرهاد به خطر خواهد افتاد.