هفتمین قسمت از فصل دوم سریال شهرزاد ترکیبی از تمامی جنبههای مختلف سریال است که تاکنون به نمایش درآمده و اکنون عنصر جدیدی نیز به آن اضافه شده است.
فصل دوم سریال شهرزاد در طی هفت اپیزودی که از آن پخش شده پر فراز و نشیب ظاهر شده و ماهیتهای مختلفی به خود گرفته است. سریال شهرزاد قرار بود داستانی عاشقانه باشد که به واسطه رخدادهای غافلگیرکننده تجربهای بیمانند در بین آثار ایرانی باشد. اما نهایتا به همان چیزی تبدیل میشود که لازم بود از آن دوری کند. فصل دوم اما اساس سریال را تغییر داده است. در این فصل تم مافیایی و اختلافات میان خانوادهها به عناصر اجتماعی اثر اضافه شده و در کنار آنها خرده داستانهای متعدد بسط داده میشوند. نتیجه این ویژگی این است که فصل دوم به درجهای رسیده است که از لحاظ سرگرمکننده بودن دست کمی از فصل اول ندارد. منتهی روند رسیدن به این سطح کمی کند طی میشود.
تا قسمت هفتم بدون شک شاپور برترین شخصیت جدید سریال شهرزاد (البته سروان آپرویز با هویت دوگانهاش فراموش نشود) است. در قسمتهای قبل لایههای مختلف شخصیت او مورد بررسی قرار گرفت و در این اپیزود نیز اندکی بیشتر با او آشنا میشویم. شاپور همانقدر که همانند یک جوان عاشقپیشه برای جلب محبت معشوقه از هیچ تلاشی فروگذار نیست و در مقابل ثریا نیمه تاریکش را فراموش میکند، قاتلی بیرحم است که به راحتی زیردستان دردسرساز را از میان برمیدارد. به نظر میرسد که شاپور عادت دارد پیش از هر بار دست به قتل زدن گذشته خودش را برای مقتول بازگو کند. همانطور که پیش از این گفته شد، این اقدام او میتواند دلایل متفاوتی داشته باشد؛ در زندگی شاپور شخصی وجود ندارد که وی بتواند بدون هیچ نگرانی سفره دلش را برای او باز کند و با این عمل شاپور عملکردهای کنونیاش را توجیه و خود را از هرگونه اتهامی تبرعه میکند.
گذشته و حال شاپور و قباد بسیار به هم شبیه است و تقابل این دو شخصیت مسلما سکانسهای جالب توجهی را پدید خواهد آورد. هر دوی این شخصیتها گذشتهای پر رنج و عذاب و به دور از توجه و محبت اطرافیان داشتهاند. قباد در زیر سلطه بزرگ آقا، بازیچهای برای پسر عموهایش بود و شاپور و مادرش از طبقه پایین اجتماع هستند، بار اشتباهات تمام اعضای خانوادهاش را به دوش میکشند. ازدواج اجباری شهرزاد با قباد سرآغاز زندگی مشترکی است که برخلاف زندگی او با فرهاد، عاری است از عشق. در طرف مقابل ثریا تنها زندگی مشترک با شاپور را تحمل میکند، بیآنکه عشقی بین آنها وجود داشته باشد یا از رفتارهای محبتآمیز شاپور استقبال کند. قباد و شاپور برای به دست آوردن محبت کسی که به آن علاقه دارند بسیار تلاش میکنند، یکی موانع و مواردی که محبوبش از آنها نفرت دارد را کنار میزند و دیگری به غافگیری متوسل میشود. شاید اگر قباد و هر کس دیگری در شرایط مشابه قرار میگرفت، به وضعیتی بدتر از شاپور منجر میشد. نسخهای از قباد را تصور کنید که دوباره شهرزاد را به دست آورده و از تمام قدرتش برای تثبیت جایگاهش و نابودی تهدیدها استفاده میکند. اگر قباد در فصل اول به شکل دیگری به تصویر کشیده میشد، هماکنون میتوانستیم انتظار کشتن زیردستان با خونسردی کامل را از او داشته باشیم.
از همان فصل اول شباهتهای میان سریال شهرزاد و مجموعه فیلمهای پدرخوانده قابل مشاهده بود. برخی سکانسها کپی کامل بودند و برخی دیگر با تغییرات متعدد از فیلمهای مذکور به عنوان منبع الهام استفاده کردهاند. واضحترین اقتباس سریال شهرزاد از فیلمهای پدرخوانده، قتل زنجیرهای رؤسای دیگر خانوادهها در فصل اول است. هفتمین اپیزود فصل دوم نیز از این قاعده مستثنی نیست. درست است که سکانس حمله افراد شاپور به نوچههای بزرگ آقا/قباد تفاوتهای گستردهای با صحنه تیراندازی به دون کورلئونه دارد، اما اگر این فیلم را مشاهده کرده باشید سریعا سکانس مذکور را به یاد آورده و به راحتی متوجه شباهتها خواهید شد. تاکنون از جنگهای مافیایی تنها قتلهای نوبتی را مشاهده کردهایم. موردی که تنها با حضور قباد میسر شده و اگر بزرگآقا همچنان در راس قدرت قرار داشت به هیچ عنوان عملی نمیشد. با این حال تم مافیایی پتانسیل بالایی برای تزریق هیجان دارد که امیدواریم در قسمتهای آینده بیش از پیش مورد استفاده قرار بگیرد.
هفتمین اپیزود دارای دو بخش طنز و کاملا بدون کارکرد است. طنز کلامی در بسیاری از اپیزودها وجود داشته است، اما سکانسهای آموزش رانندگی به شهرزاد توسط فرهاد و رانندگی اصغری جزء معدود تلاشهای سازندگان در جهت خلق موقعیتهای طنزآمیز است. وجود چنین سکانسهایی در یک اثر کمدی بدون اشکال است، اما در سریالی که قرار است داستانی جدی و تاریک را روایت کند، این دست لحظات تنها به اعتبار و ارزش اثر خدشه وارد میکنند. حذف چنین سکانسهایی اضافهای نهتنها خدشهای به سریال وارد نمیکند، بلکه میتوان آنها را با لحظات تاثیرگذار در داستان جایگزین کرد. پس از چندین هفته نهایتا شاهد اولین هنرنمایی معصومه بیگی در نقش سیمین (اگر حضور کوتاه او در قسمت دوم را نادیده بگیریم) هستیم. میمیک صورت و رعایت لحن در هنگام ادای دیالوگ ویژگیهایی هستند که در بازی او قابل مشاهده است.
با پخش هر قسمت از دومین فصل سریال شهرزاد، بیش از پیش لایههای مافیایی اثر تقویت میشوند، اما تاکنون بهرهبرداری درستی از آنها نشده و دیگر وقت آن رسیده که قتلهای نوبتی به پایان برسد. شاید «خون به پا کردن» شاپور همان عنصری باشد که سریال را از روند کند و یکنواختش خارج کند. بهترین سکانسهای فرهاد در فصل دوم دقایق ابتدایی اپیزود هفتم و انجام بحثی منطقی با شهرزاد در زمینه مسائل اجتماعی است که امیدواریم با ورود شهرزاد به نیمه سیاسی فرهاد بیشتر شاهد این دست سکانسها باشیم. لحظات دوتایی قباد و شهرزاد و دیالوگهای بین قباد و نصرت که هرچند کوتاه اما بااهمیت و تاثیرگذار هستند همچنان برترین لحظات سریال را تشکیل میدهند. اگر اشتباهات سازندگان در رابطه بین بلقیس و هاشم و طنزهای نابجای سریال را نادیده بگیریم، اپیزود هفتم به مراتب بهتر از قسمتهای قبلی است. باید صبر کرد و دید که تم مافیایی تا چه اندازه گسترش یافته و رابطه بین شهرزاد و قباد به کجا خواهد انجامید، زیرا این دو مورد مهمتر از دیگر جنبههای سریال هستند.