قسمت دوم فصل دوم سریال شهرزاد در حالی با یک هفته تاخیر پخش شد که اولین قدم در راه بازگشت به نقاط قوت فصل اول را نسبتا محکم برمیدارد.
فصل دوم سریال شهرزاد پس از مدتها انتظار و خبرهای ضد و نقیض در رابطه با ساخت و ادامه پخش آن، نهایتا با انتشار قسمت اول در روزهای پایانی خرداد ماه آغاز شد. قسمت آخر فصل اول با رخدادهای متعدد و بسیار مهمی همراه بود. از طرفی فرهاد و شهرزاد پس از کش و قوسهای فراوان، تجربه اتفاقات غیرمنتظره و درگیر شدن در مسائلی که سرنوشتشان را دگرگون میکند، به هدف قلبیشان دست پیدا کرده و زندگی مشترک را آغاز کردند. اما در نیمه تاریک داستان اوضاع بسیار متفاوتی رقم خورده است. درست در لحظه مرگ بزرگ آقا، آنتاگونیست سریال و فردی که زندگی دیگر شخصیتها را کنترل میکند و به جای آنها تصمیم میگیرد و رخ دادن اتفاقی ناگوار برای شیرین، رازی بزرگ در رابطه با قباد برملا میشود. فصل دوم سریال شهرزاد از نقطه پایانی فصل اول آغاز میشود و در قسمت اول ماه عسل لبریز از عشق شهرزاد و فرهاد و جنون قباد را به تصویر میکشد.
قسمت دوم با پیگیری کلیف هنگر نهچندان جالب قسمت اول آغاز میشود. در سکانس پایانی قسمت اول مشاهده کردیم که چند نفر به دستور نصرت و در طی یک برنامه از قبل پیشبینی شده قصد زیر گرفتن فرهاد را دارند. با این وجود که چنین طرحی برای پایانبندی جالبتوجه به نظر میرسد، اما به دلیل ضعف در فیلمبرداری و جایگیری دوربین از همان قسمت اول مشخص بود که فرهاد جان سالم به در برده است و مخاطب بینیاز از مشاهده قسمت دوم از نتیجه اتفاق رخ داده باخبر میشود، به همین دلیل نمیتوان آن را یک کلیف هنگر نامید. از این دست سکانسهایی که در انجام وظیفه خود موفق عمل نمیکنند، میتوان به سکانس ابتدایی قسمت اول اشاره کرد که در آن سه شخصیت مهم سریال به دست قباد کشته میشوند. اما همانقدر که به مرگ مایکل اسکافیلد در فصل پنجم سریال فرار از زندان بیاعتماد بودیم، باور کشته شدن مهمترین شخصیت سریال شهرزاد آن هم در دقایق اولیه فصل جدید بسیار سخت است.
با مرگ بزرگ آقا در فصل اول، این نگرانی به وجود آمد که سازندگان سریال چه کسی را جایگزین آن خواهند کرد. در قسمت اول فصل دوم با شخصیت جدیدی آشنا میشویم که علیرغم شباهتهایش با برادرش یعنی بزرگ آقا، در نوع عملکرد بسیار متفاوت است. اگر بزرگ آقا بهواسطه قدرتش افراد را کنترل و از طریق حمایتهای متعدد افراد را مطیع خود میکند، بلقیس با استفاده از هوشش و بخشهای ناگفته زندگی افراد، آنان را به بردههای خود تبدیل میکند. قسمت دوم روند آشنایی مخاطب با ویژگیهای شخصیتی او را ادامه میدهد و نشان میدهد که طبق منطق او اگر با روشهای مسالمتآمیز مانع کنار نرفت، استفاده از روشهای خشونتآمیز بلامانع است. با این حال بلقیس نمیتواند جایگزین بزرگ آقا باشد زیرا که او نیز فرد دیگری را برای این جایگاه در نظر گرفته و براساس تحقق اهداف وی عمل میکند. قباد که زمینهچینیهای تبدیل شدنش به آنتاگونیست سریال از فصل اول کلید خورده بود، اکنون پتانسیلش را به خوبی به نمایش گذاشته است. او نه تنها جایگاه بزرگ آقا به عنوان آنتاگونیست را به دست میآورد، بلکه رسما کنترل امور خانواده دیوانسالار را در دست میگیرد. قسمت دوم در حالتی پدرخوانده-وار و مافیاگونه به پایان میرسد، سکانسی با استناد به دیالوگ قباد و ویژگیهای شخصیتی که جدیدا به آن تبدیل شده است، ظهور آنتاگونیست تازه را نوید میدهد. در این بین نباید از نقش موثر نصرت در قدرت یافتن نیمه تاریک قباد غافل شد. نصرت به این دلیل که قدرتی در مقابل قباد و بلقیس ندارد و از رازی بزرگ باید حفاظت کند، اهدافش را از طریق قباد پیگیری میکند و هیچ بعید نیست که در آینده به آنتاگونیست اصلی سریال تبدیل شود.
در صورت ادامه روند فعلی و تبدیل شدن قباد به آنتاگونیست اصلی سریال، بدون شک بسیار متفاوتتر از بزرگ آقا عمل خواهد کرد. بزرگ آقا یک شخصیت مستبد بود که براساس صلاحدید خود تصمیم میگرفت. منطق این شخصیت حکم میکند که دخترش از هر کس دیگری مهمتر است و برای محافظت از او حاضر به نابودی هر کس و هر زندگی است. همین اهمیت دادن او به خانواده و منطق فکری و عملی است که باعث شده است شهرزاد با خیال راحت فرزندش را به او سپرده و راهی ماه عسل شود. تصمیمی که با توجه به شخصیتپردازی بزرگ آقا در فصل اول منطقی است. اما قباد نه تنها منطق و قوانین بزرگ آقا را ندارد، بلکه تصمیماتش را به تنهایی نمیگیرد. نصرت و بلقیس به عنوان محرکهای قباد این توانایی را دارند که عدم تعادل روانی قباد را که در خواب و بیداری او را رها نمیکند، به بالاترین حد خود برسانند. پس مخاطب و شهرزاد حق دارند که نگران اعمال قباد پس از به دست گرفتن قدرت خانواده دیوانسالار باشند. خصوصا اینکه شیرین با شرایطی نامناسب و با اعمال نفوذ نصرت در محلی نگهداری میشود که کوچکترین خطری برای قدرتیابی قباد نداشته باشد. اما بازگشت قریبالوقوع او معادلات را برهم خواهد زد.
اکثر دقایق سریال به سه آنتاگونیست اختصاص داده شده است. به همین دلیل است که رابطه عاشقانه بین فرهاد و شهرزاد بدون هیچ تغییر و تحول بزرگی به روند قسمت اول ادامه میدهد. ریتم قسمت دوم فصل دوم شهرزاد آرام است و یکی دو غافلگیر زودگذر خللی در آن ایجاد نمیکنند، اما امیدواریم که این آرامش قبل از طوفان باشد وگرنه سریال شهرزاد به سمت کلیشهها حرکت کرده و تمام نقاط قوت فصل اول را از دست خواهد داد. یکی از ویژگیهای سریال شهرزاد که در فصل اول نیز از آن بهره میبرد، اشاره مسائل تاریخی و نقد کردن مشکلات اجتماعی است. درست است که همچنان باید این سریال را یک اثر عاشقانه دانست، اما اشاره به نقل قول مشهور ویل دورانت و شکایت از نبود آزادی هنر و ادبیات حرکتهایی هر چند کوچک در جهت بهبود ابعاد اجتماعی اثر است.
دو مشکل کماهمیت اما نابخشودنی در قسمت دوم مشاهده میشود. سه زیردست بزرگ آقا که تمام اوامر او را اجرا میکنند، بدون حضور او دچار نوعی سردرگمی و اضطراب هستند که برای رفع آن سعی میکنند به هاشم نزدیک شوند. این اتفاق بسیار منطقی و قابل پیشبینی بود اما اشکال در نحوه نمایش حالت روانی این سه فرد است. احمق نشان دادن و حرکتهای کودکانه بدون شک نمیتواند نشان از ناآرامی درونی باشد. نحوه کشته شدن معقول خان هم از لحاظ فنی مشکل دارد و زاویه شلیک گلوله با محل برخورد هماهنگی ندارد.
هر چند قسمت دوم فصل دوم سریال شهرزاد از لحاظ فنی و هنری چندان بدون اشکال و نقص ظاهر نمیشود، در شخصیتپردازی آنتاگونیستهایش عالی عمل میکند و فعلا نگرانیهای مخاطب در رابطه با جای خالی بزرگ آقا را تا حدودی رفع میکند. اما تمرکز روی این بخش باعث شده است که سمت دیگر داستان یعنی شخصیتهای خارج از خانواده دیوانسالار هیچ تاثیری در پیشبرد داستان نداشته باشند و صرفا به حرکت مخالف جریان هاشم در زمان رایگیری ختم شود. با این حال سریال شهرزاد همچنان سرگرمکننده بوده و کمی متفاوت از دیگر سریالهای همردهاش عمل میکند. تفاوتی که در گذشته بیشتر به چشم میآمد و امید میرود که باز هم شاهد آن باشیم.