نقد سریال ارباب حلقه ها: حلقه های قدرت (فصل اول) | قسمت اول و دوم

نقد سریال ارباب حلقه ها: حلقه های قدرت (فصل اول) | قسمت اول و دوم

سریال The Lord of the Rings: The Rings of Power در دو اپیزود آغازین خود با تمرکز روی نمایش آردا و شخصیت‌های گوناگون آن می‌خواهد تماشاگر را به شکل جدی با این جهان داستانی آشنا کند.

ارباب حلقه‌ها: حلقه‌های قدرت اثری است که از مدت‌ها قبل از پخش، بحث‌ها در رابطه با آن شروع شدند. این موضوع دلایل زیادی دارد. اول از همه با محوبیت، شناخته‌شدگی و ارزش بسیار زیاد آثار جی. آر. آر. تالکین روبه‌رو هستیم که میلیون‌ها انسان در نقاط مختلف دنیا به‌شدت آن‌ها را دوست دارند. ارباب حلقه‌ها به قدری معروف است که حداقل درصد بسیار زیادی از مخاطب‌های سریال The Lord of the Rings: The Rings of Power شبکه آمازون پرایم ویدیو، از قبل جهان آن را می‌شناسند.

اسپانسر پوشش محتوای سریال ارباب حلقه ها فروشگاه کارزین تل، بزرگ‌ترین فروشنده اسپیکر‌های سونی و جی بی ال با گارانتی است.

بزرگی ارباب حلقه‌ها در مدیوم‌های مختلف سرگرمی باعث می‌شود که تعداد بسیار زیادی از بینندگان از همان ابتدا سریال حلقه‌های قدرت را با دقت زیر نظر بگیرند. این موضوع همان‌قدر که پتانسیل محصول برای موفقیت را افزایش می‌دهد، کار سازندگان را نیز سخت می‌کند. چون آن‌ها نه از نقطه‌ی صفر در حال خلق کردن یک جهان داستانی هستند و نه می‌خواهند یک اثر کمتر شناخته‌شده را به مدیوم تلویزیون بیاورند. میلیون‌ها مخاطب شناخت خود، درک خود و نظرات خود در رابطه با هر داستان روایت‌شده در آردا (Arda) را دارند و این یعنی ثانیه به ثانیه‌ی The Lord of the Rings: The Rings of Power موشکافانه مورد بررسی و نقد قرار می‌گیرد.

البته که شبکه آنلاین آمازون پرایم ویدیو با درنظرگرفتن همه‌ی این موارد، آتش سریال را با تبدیل کردن آن به پرخرج‌ترین محصول تلویزیونی تاریخ، شعله‌ورتر نیز کرد. ۲۵۰ میلیون دلار خرج برای دریافت حق اقتباس، ۴۶۵ میلیون دلار خرج برای تولید فصل اول و اختصاص دادن مبلغی عظیم به تبلیغات اثر کاری کردند که تا همین‌جا حدود یک میلیارد دلار برای سریال The Lord of the Rings: The Rings of Power خرج شده باشد.

انواع‌واقسام این موارد کاری کردند که سریال ارباب حلقه‌ها: حلقه‌های قدرت قبل از اینکه یک خط از داستان را روایت کند، تیترهای زیادی را به خود اختصاص دهد. به همین خاطر شاید شوکه‌کننده‌ترین نقطه‌ی قوت سریال طی دو اپیزود آغازین، وقت گذاشتن تیم سازنده روی لحظات احساسی ساده‌ای است که کم‌سر‌وصدا می‌گذرند.

بعد از آن همه جوش‌وخروش از سوی مخاطب‌ها و رسانه‌ها که بعضا به نفع و بعضا به ضرر سریال بودند، حلقه‌های قدرت در ذهن بسیاری از بینندگان به‌عنوان اثری معرفی شده بود که می‌خواهد قاب به قاب، روایتی حماسی و شلوغ را تحویل بدهد. البته که سریال در بسیاری از دقایق واقعا مشغول انجام همین کار است، اما بین آن‌ها فرصت‌های زیادی هم برای نشان دادن درست جهان داستانی خود و شخصیت‌های قصه پیدا می‌کند.

مواجهه با این لحظات، در نوع خود شوکه‌کننده و شیرین است؛ مخصوصا طی دو اپیزود اول و در زمانی‌که سریال باید مشغول پایه‌ریزی روایت باشد. ارباب حلقه‌ها: حلقه‌های قدرت در همان قسمتی که چند اتفاق عظیم و کلیدی در سرزمین میانه را به تصویر می‌کشد، وقت پرداختن به شیطنت‌های یک دخترک کنجکاو هارفوت را هم دارد. جی. دی. پین و پاتریک مکای در مقام شورانرهای سریال نه‌تنها به وسیله‌ی این روایت مکان‌های مختلف در نقشه‌ی وسیع این جهان را به تصویر می‌کشند، بلکه تنوع کاراکترهای حاضر در آن را هم نشان می‌دهند؛ با تاکید روی ارتباط قابل درک برخی از شخصیت‌ها.

کم‌وبیش تا این‌جا روی هر خط داستانی سریال The Lord of the Rings: The Rings of Power که دست می‌گذاریم، حداقل دو شخصیت را پیدا می‌کنیم که به‌سادگی با درک احساس آن‌ها نسبت به یکدیگر می‌توانیم بیشتر به داستان نزدیک شویم. ارتباط این شخصیت‌ها می‌تواند بسیار ساده و قابل فهم باشد؛ از علاقه‌ای تقریبا سرکوب‌شده به خاطر باورهای دیگران تا اعتماد دو ناشناس به هم برای جان سالم به در بردن از حادثه‌ای خطرناک. اما وجود همین طناب‌های نازک که بیننده می‌تواند آن‌ها را در دست بگیرد، سبب می‌شود که او قصه‌ها را گم نکند. چون شخصیت‌های قابل‌توجه صرفا با نژاد، سن و ظاهرشان معرفی نمی‌شوند، بلکه در قبال یکدیگر ویژگی‌های رفتاری بارز دارند.

وقتی سریال به سرعت از لوکیشنی به لوکیشن دیگر می‌رود و به فضاسازی‌های بسیار متفاوت می‌پردازد، تصویرسازی‌های پرجزئیات آن نقش زیادی در معرفی درست این مکان‌ها دارند. جلوه‌های ویژه خیره‌کننده درکنار طراحی صحنه عالی آن‌چنان قدرتی به برخی از قاب‌های سریال می‌دهند که انصافا در کمتر اثر تلویزیونی دیده شده است. ارباب حلقه‌ها: حلقه‌های قدرت طی بسیاری از سکانس‌ها می‌تواند آن‌چنان شبیه بلاک‌باسترهای پرخرج سینمایی باشد که حتی مقداری جداشده از هر سریال گران‌قیمت دیگر به نظر برسد.

اما همه‌ی این‌ها اگر قصه توانایی نگه داشتن مخاطب و جلب توجه او را نداشته باشد، در طولانی‌مدت می‌توانند برای عده‌ای حکم شلوغی‌های گمراه‌کننده را پیدا کنند. به همین خاطر دل‌چسب به نظر می‌رسد که حتی شخصیت «غریبه» به‌عنوان بزرگ‌ترین علامت سؤال شکل‌گرفته در داستان، در دل شخصیت‌پردازی یک کاراکتر دیگر معرفی می‌شود. ارتباط آن شخصیت با غریبه است که این موجود را به تماشاگرها نشان می‌دهد و آن‌ها را کنجکاو می‌کند.

بااین‌حال نمی‌توان انکار کرد که جابه‌جا شدن پیاپی سریال The Lord of the Rings: The Rings of Power بین لوکیشن‌ها و کاراکترهای مختلف می‌تواند تاثیری نامطلوب روی ریتم کلی داستان‌گویی داشته باشد. چرا که طی هر دو اپیزود بارها حس‌وحال کلی قصه‌گویی تغییر می‌کند و فضای حماسی داستان‌های این‌گونه می‌تواند از این نوع روایت ضربه بخورد. زیرا در طولانی‌مدت مخاطب انتظار ندارد که ناگهان پس از مواجهه با اتفاقات خطرناکی که برای آن شخصیت بزرگسال رخ داده‌اند، با یک کات وارد فضای نسبتا آرام محل زندگی النور «نوری» برندیفوت شود.

روابط قابل فهم و فعلا سطحی شکل‌گرفته بین شخصیت‌ها در دو قسمت اول جلوی به وجود آمدن مشکل بزرگ در این زمینه را می‌گیرند، اما قسمت‌های بعدی شاید به شکل جدی نیازمند افزایش سرعت روایت داستان برای شکل‌گیری تنش و ایجاد هماهنگی بیشتر بین حس‌وحال دقایق گوناگون خود باشند؛ تا سریال ارباب حلقه‌ها هم از پس نگران کردن جدی ما برای شخصیت‌ها بربیاید و هم لحن اصلی روایت داستان خود را به‌صورت کامل مشخص کند. اگر این اتفاق رخ بدهد، تماشاگر دلایل داستانی بیشتری برای انتظار کشیدن برای اپیزودهای بعدی خواهد داشت.

اگر سریال The Lord of the Rings: The Rings of Power بتواند یکی از نکات مثبت مهم خود را شرح و بسط دهد، توانایی جلوگیری از تبدیل شدن این مسئله به یک مشکل جدی را دارد. آن نکته‌ی مثبت هم چیزی نیست جز گره خوردن منطقی بخش‌های مختلف داستان به یکدیگر. طی برخی از بخش‌های دو قسمت آغازین سریال ارباب حلقه‌ها: حلقه‌های قدرت دقیقا می‌بینیم که چه‌طور رخ دادن یک اتفاق یا به شکل مستقیم روی اتفاقی دیگر تاثیر می‌گذارد یا شرایط یک شخصیت عملا بازتاب‌دهنده‌ی دغدغه‌ها و درگیری‌های یک کاراکتر دیگر است.

آثار تلویزیونی که داستان‌گویی‌های وسیع با چند شخصیت کلیدی دارند، باید مدام بیشتر و بیشتر بخش‌های مختلف را به یکدیگر وصل کنند. یکی از بدترین بلاهایی که می‌تواند سر این آثار بیاید، این است که مخاطب از رسیدن به داستان فلان شخصیت خسته شود و مدام آرزو کند که زودتر ادامه‌ی داستان شخصیت دیگر را ببیند. پس برقراری روابط مستقیم و غیرمستقیم مناسب بین خطوط مختلف داستان از اهمیت زیادی برخوردار است؛ همان‌طور که باید در هر خط داستانی شاهد شخصیت‌پردازی‌های درست و ایجاد روابط مهم برای مخاطب بین شخصیت‌ها باشیم.

با گذر زمان بهتر می‌توان نوع اقتباس پاتریک مکای و جی. دی. پین از آثار غنی تالکین را مورد بررسی قرار داد و بدون اسپویل، بیش از این نمی‌توان سراغ توضیح در مورد قصه‌گویی دو اپیزود اول سریال The Lord of the Rings رفت؛ قسمت‌هایی که به ترتیب با اسامی رسمی A Shadow of the Past و Adrift پخش شدند.

اما همان‌طور که اشاره شد، برخی از اِلِمان‌های سازنده‌ی سریال The Lord of the Rings: The Rings of Power حتی جدا از اینکه قصه به چه شکل و با چه کیفیتی جلو خواهد رفت، همین حالا به طرز واضحی توجه بیننده را جلب می‌کنند. انواع‌واقسام جزئیات بصری مثال‌زدنی که بهره‌برداری حساب‌شده‌ی سازندگان از بودجه‌ی هنگفت را نشان می‌دهد. این‌جا با یکی از آن آثار تلویزیونی روبه‌رو نمی‌شویم که کیفیت نهایی CGIها و جلوه‌های ویژه‌ی میدانی آن‌ها اصلا در حد و اندازه‌ی بودجه‌ی مثلا زیادشان نیست. ارباب حلقه‌ها: حلقه‌های قدرت از این حقیقت که پرخرج‌ترین سریال تاریخ تلویزیون به شمار می‌آید، برای ارائه‌ی نمایشی تماشایی از جهان فوق‌العاده‌ی خلق‌شده توسط تالکین بزرگ بهره می‌برد.

جزئیات گوناگون راجع به مکان‌ها به‌سادگی بیان نمی‌شوند و خودشان در دل سریال به چشم می‌آیند. این موضوع سبب می‌شود که گاهی ما نظاره‌گر دنیای داستانی اثر باشیم و بیش از اندازه راجع به تک‌تک جزئیات آن توضیح دریافت نکنیم. وقتی قدم به کازاد-دوم می‌گذاریم، نحوه‌ی استفاده‌ی دورف‌ها از نورهای واردشده از حفره‌ها طی چند ثانیه به تصویر کشیده می‌شود تا هم باورپذیری زندگی آن‌ها را افزایش دهد و هم نشان‌دهنده‌ی توجه سازندگان به بسیاری از جزئیات ذکرشده توسط تالکین باشد.

به این دقت تیم سازنده، قاب‌بندی‌های چشم‌نوازی را اضافه کنید که به داستان‌گویی تصویری و لذت‌بخش بودن اثر برای مخاطب کمک کرده‌اند. در بسیاری از موقعیت‌ها با اینکه قطعا نیازی به چند قاب‌بندی عالی متفاوت نبوده است، تیم سازنده به سختی کار تن می‌دهد تا تنوع بصری بیشتر شود؛ تا حدی که مشخص است گاهی تلاش سازندگان برای به تصویر کشیدن بهترین قاب‌ها رسما کار انواع‌واقسام افراد از جمله طراح لباس را پیچیده‌تر کرده است. چون فقط در یکی از قاب‌بندی‌ها که انرژی خاصی به فیلم‌برداری سریال در سکانس مورد اشاره می‌دهد، بخشی از لباس شخصیت به شکلی ویژه به نمایش درمی‌آید.

اکثر بازیگرهای سریال به زمان بیشتری برای آزموده شدن نیاز دارند و باید دید که شیمی بین برخی از آن‌ها تا چه اندازه رشد می‌کند. در دو قسمت آغازین ما اکثر شخصیت‌ها را طی موقعیت‌های داستانی مشخص و محدودی می‌بینیم که کم‌وبیش فقط یک حالت مشخص از اجرا را می‌طلبد. کیفیت کار آن‌ها در زمانی مشخص می‌شود که سریال با پرداختن بیشتر به تاریکی، کاراکترهای کلیدی را بیشتر از وضعیت امن‌شان خارج کند.

در این بین مورفید کلارک را از همین حالا می‌شود یکی از وزنه‌های سریال دانست. روایت داستان در دو اپیزود آغازین به گالادریل اجازه‌ی نشان دادن رفتارهای متفاوتی را می‌دهد که مدام به لایه‌های اجرای کلارک می‌افزایند. یک دل‌شکستگی عمیق، جسارتی بی‌نظیر، اراده‌ی تمام‌ناشدنی و آرام ماندن در برخی از لحظات کلیدی، همه نسخه‌ای از گالادریل را به تصویر می‌کشند که همزمان پرابهت و قابل هم‌دردی است. مورفید کلارک وقتی توانمندی خود در اجرای این نقش را اثبات می‌کند که متوجه می‌شویم چگونه جزئیات نقش‌آفرینی او در مقابل شخصیت‌های مختلف دچار تغییر می‌شود. نوع نگاه و شیوه‌ی بیان جملات توسط وی هم یک پیوستگی کلی را به اجرا می‌دهد و هم برخوردار از تنوع در جزئیات است.

البته که چند کاراکتر دیگر را می‌توان در داستان نام برد که همه به‌لطف اجراهای خوب، کشش اولیه را برای بینندگان هدف پیدا کرده‌اند. ولی سریال The Rings of Power با دو قسمت اول هیچ‌کدام از آن‌ها را به اندازه‌ی کلارک نیازموده است.

ارباب حلقه‌ها: حلقه‌های قدرت در بسیاری از بخش‌ها باید با قسمت‌های سوم تا هشتم فصل اول خود نشان دهد که چه‌قدر مخاطب می‌تواند برای آن ارزش قائل شود. آن‌چه که تا این‌جا دیده‌ایم، از چند نظر بسیار خوب و از چند نظر قابل قبول است. اما با دید که سوالات به وجود آمده به چه شکل جواب داده می‌شوند، شخصیت‌ها تا کجا به چالش کشیده خواهند شد و ارتباط بین خطوط داستانی تا چه اندازه عمیق و رضایت‌بخش خواهد بود.

حلقه‌های قدرت به هیچ عنوان در نقطه‌ای نیست که بتوان موفقیت آن در طولانی‌مدت را قطعی دانست. اما دستاوردی که نمی‌توان انکار کرد، موفقیت تیم سازنده در به تصویر کشیدن درست یک جهان فانتزی غنی است که دوست داریم با شخصیت‌های مختلف به نقاط گوناگون آن سر بزنیم. سریال توانست در دو قسمت نخست، این جذابیت را به وجود بیاورد و واقعا نشان دهد که در چه بستری می‌خواهد داستان چه شخصیت‌ها را تعریف کند.

عظمت دنیای خلق‌شده توسط تالکین و گستردگی داستان‌هایی که در این جهان داستانی روایت می‌شوند، به سازندگان فرصت وقت گذاشتن روی معرفی آن به مخاطب را داده‌اند. اگر سریال در آینده بتواند مدام بالاتر برود و درگیرکننده‌تر قصه بگوید، تک‌تک عناصر معرفی‌شده به مخاطب طی همین اپیزودهای آغازین می‌توانند تاثیر مثبت خود روی قصه‌گویی را داشته باشند. اما اگر داستان‌گویی بیش از حد پراکنده باشد و یک روایت منسجم جذاب به وجود نیاید، نشان دادن کل لوکیشن‌های آردا و معرفی تک‌تک شخصیت‌های ممکن هم کافی نخواهد بود.

در این بین میان حرکت دوربین روی نقشه در بخش‌های مختلف سریال The Lord of the Rings: The Rings of Power که ما را از نقطه‌ای به نقطه‌ی دیگر می‌برد، مدام یکی از ستون‌های اثر کاری می‌کند که جابه‌جایی در سرزمین میانه به شکل روان‌تر انجام شود؛ موسیقی بر مک‌کرری.

ترس، غم، امید و آرامش با اینکه بعضا احساسات شدیدا متضادی هستند، به زیبایی قطعات موسیقی متن اورجینال سریال ارباب حلقه‌ها: حلقه‌های قدرت را می‌سازند. ساخته‌ی پرخرج شبکه آمازون پرایم ویدیو به‌لطف موسیقی‌های شنیدنی از هارمونی صوتی قابل توجهی برخوردار می‌شود. سریال می‌تواند طی چند ثانیه از نمایش نور به اوج تاریکی برسد؛ درحالی‌که مک‌کرری هم پابه‌پای فیلم‌بردار و کارگردان، این پرتاب شدن از روشنایی به سمت سایه را به مخاطب منتقل می‌کند.

(از این‌جا به بعد مقاله بخش‌هایی از سریال The Lord of the Rings: The Rings of Power را اسپویل می‌کند)

از همان لحظه‌ای که فهمیدیم قسمت اول ارباب حلقه‌ها: حلقه‌های قدرت با مرور برخی از رخدادهای کلیدی دوران اول شروع می‌شود، آتش میل به موشکافی سریال شعله‌ور شد. همان‌گونه که انتظار می‌رفت، ظاهرا سازندگان مجوز محدود نمایش برخی از اتفاقات رخ‌داده در دوران اول را نیز دارند و از این فرصت مثلا برای به تصویر کشیدن سربسته‌ی نابودی دو درخت والینور استفاده کردند.

چند دقیقه دیدن سریال کافی است تا بفهمیم که تیم سازنده به شکلی داستان‌گویی را جلو نمی‌برد که بیننده از پیچیدگی و حجم اطلاعات داستانی خسته شود. آن‌ها نمی‌خواهند کسی در تک‌تک بخش‌ها احساس کند که با عدم موشکافی کامل قصه یا نداشتن اطلاعات کامل درباره‌ی اسطوره‌شناسی سرزمین میانه، در حال جا ماندن از روایت است. جی. دی. پین و پاتریک مکای ظاهرا فقط می‌خواهند از هر عنصر داستانی همان‌قدر که می‌خواهند، بهره ببرند.

در افتتاحیه سریال به نظر می‌آید آن‌ها فقط می‌توانند به شکل محدودشده و کوتاه به دوران اول اشاره کنند. در نتیجه اگر نمایش دوران اول تبدیل به ابزاری برای به تصویر کشیدن داستان اصلی نمی‌شد، کار شورانرها آن‌چنان معنی‌دار به نظر نمی‌رسید. از همان لحظه‌ای که گالادریل قایق کاغذی را به درون آب می‌اندازد، ارباب حلقه‌ها: حلقه‌های قدرت مشغول زمینه‌چینی برای تصمیم کلیدی او در آستانه‌ی ورود به والینور است؛ تصمیمی مربوط‌به تشخیص روشنایی واقعی از تاریکی.

البته که دقایق آغازین سریال The Lord of the Rings: The Rings of Power شامل قاب‌های تماشایی از جمله زانو زدن ارک‌ها دربرابر ارباب تاریکی است و مخاطب را با پیشینه‌ی داستانی لازم آشنا می‌کند. ولی تیم سازنده با وصل کردن اوایل و اواخر قسمت ۱ به یکدیگر، نشان می‌دهد که دقیقا به‌دنبال ایجاد همان پیوستگی مورد نیاز در چنین آثاری است؛ نه اینکه صرفا داستان‌های جذاب جهان آردا را به سرعت به تصویر بکشد تا توجه بیننده جلب شود.

تلاش مکای و پین برای عدم زیاده‌روی در استفاده از ابرازهای داستانی گوناگون، در نوع ارتباط کاراکترها با یکدیگر نیز به چشم می‌آید. برای نمونه برانوین با بازی نازنین بنیادی و آروندیر با بازی اسماعیل کروز کوردووا به‌عنوان دو شخصیت که عشق ممنوعه دارند، به‌سادگی می‌توانستند در طول دو قسمت پخش‌شده فرصتی برای ابراز واضح این علاقه پیدا کنند. اما شکل‌گیری موقعیت‌های داستانی باورپذیر سبب می‌شود که نه‌تنها این اتفاق رخ ندهد، بلکه بیننده بتواند بیشتر احساسات این دو را جدی بگیرد.

وجود پسر برانوین در موقعیت‌های مختلف و بدبینی دوطرفه‌ی انسان‌ها و الف‌ها نسبت به یکدیگر سبب می‌شود که کار برای برانوین و آروندیر سخت شود. سپس وقتی آن‌ها خانه‌های خراب‌شده را می‌بینند و متوجه ابعاد خطر می‌شوند، دیگر فضا و زمان لازم برای عشق‌ورزی را ندارند.

در عین حال هم دیالوگ‌نویسی و هم لحظات بی‌صدا، به زیبایی وجود این علاقه بین آن‌ها را نشان می‌دهند. برانوین می‌گوید «حرفی را که می‌خواهی به زبان بیاور» و آروندیر پاسخ می‌دهد «من آن را گفته‌ام؛ صدها بار با همه روش‌ها به جز کلمات». این گفت‌وگو، آن نگاه‌ها، محدودیت‌های تحمیل‌شده بر این شخصیت‌ها و ثانیه‌ای که آروندیر قبل از ورود به گودال دوباره دست برانوین را می‌گیرد، رابطه‌ای را می‌سازند که به مراتب قوی‌تر از هرگونه اظهار علاقه‌ی فیزیکی، توجه بیننده را جلب می‌کند. چرا؟ چون برای آن زمینه‌چینی شده است. چون نویسنده هم نشان می‌دهند که چه‌قدر آن‌ها دوست دارند یکدیگر را در آغوش بکشند و هم روی موانع قرارگرفته بر سر راه‌شان تاکید می‌کند.

توجه به ابعاد احساسی روابط انواع‌واقسام شخصیت‌ها می‌تواند نقشی اساسی در معرفی صحیح جهان فانتزی به مخاطب داشته باشد. همان‌طور که ترفندهای تصویری گوناگون به جی. ای. بایونا در مقام کارگردان دو قسمت اول اجازه می‌دهد که به خوبی از پس نمایش تفاوت ابعاد کاراکترهای مختلف بربیاید، تلاش الروند برای ترمیم رابطه‌ی دوستانه‌ی خود با دورین روی درک تماشاگر از ماهیت وجود آن‌ها تاثیر دارد.

شاید بعضی از بینندگانی که به سراغ دیدن پرخرج‌ترین سریال تاریخ می‌رود، در اصل به‌دنبال تماشای سکانس‌های حماسی و اکشن ناب باشند. اما اختصاص دادن چند دقیقه به الروند و دورین به این شکل، حجم بسیار زیادی از اطلاعات راجع به زندگی دورف‌ها، کازاد-دوم و برخی از سنت‌های رواج‌یافته در سرزمین میانه را تقدیم ما می‌کند؛ تا بهتر این جهان را بشناسیم. آیا پرداختن به‌دلیل ناراحتی دورین از الروند، یک روش قابل قبول برای تاکید روی شدت تفاوت زندگی برای الف‌ها و دورف‌ها نیست؟ البته که مخاطب می‌داند دورف‌ها زندگی فانی و الف‌ها قابلیت زندگی ابدی دارند. ولی سکانس گفت‌وگوی آن‌ها سبب می‌شود این نکته به‌جای آن که خشک‌وخالی بیان شود، حداقل کمی قابل لمس به نظر برسد.

تازه تمرکز موقت روی ترمیم دوستی آن‌ها نه‌تنها مانع شکل‌گیری قصه‌ی اصلی نیست، بلکه به آن کمک می‌کند. چون الروند انقدر متمرکز روی بهبود رابطه‌ی خود با دورین است که ناگهان مخاطب هم بیشتر با شنیدن اینکه پادشاه دورف‌ها نقشه‌ی خاصی دارد، کنجکاو می‌شود. البته همه‌ی این چرخ‌دهنده‌های داستانی فقط تا زمانی با هماهنگی موفق به حرکت دادن عقربه‌های بزرگ می‌شوند که تیم سازنده در بهره‌برداری از هیچ‌کدام از آن‌ها زیاده‌روی نکند.

این مشاهدات عملا مربوط‌به یک‌چهارم آغازین فصل اول سریال The Lord of the Rings: The Rings of Power هستند. هویت شخصیت غریبه، چگونگی جدی‌تر شدن تهدیدهای به وجود آمده برای ساکنین سرزمین میانه و شاید از همه مهم‌تر نحوه‌ی به چالش کشیده شدن شخصیت‌های مختلف، سرنوشت سریال حلقه‌های قدرت را رقم می‌زنند.

«غریبه» فعلا با تبدیل شدن به دنباله‌داری که انواع‌واقسام شخصیت‌های کلیدی قصه شاهد حرکت او در آسمان بودند، شانس زیادی برای تبدیل شدن به یکی از طناب‌های اصلی متصل‌کننده‌ی خطوط داستانی مختلف سریال به هم را دارد. رفتارها، قدرت، ظاهر و حتی یکی از علائم ترسیم‌شده توسط او، یادآور ایستاری است. خیلی‌ها می‌خواهند سر از راز او دربیاورند و احتمالا تماشاگرها به تئوری‌پردازی ادامه خواهند داد. اما هرچه‌قدر این راز بزرگ‌تر شود، خطر ناامید شدن مخاطب از پاسخ معما هم افزایش می‌یابد؛ مگر اینکه پین و مکای واقعا حقه‌ی خوبی را در آستین پنهان کرده باشند.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
9 + 6 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.