اگر دنبال بهترین فیلمهای ساخته شده براساس بازیهای ویدئویی میگردید، انیمیشن «افسانههای مورتال کامبت: انتقام اسکورپیون» با فریادی پیروزمندانه به شما میگوید «GET OVER HERE».
هر وقت صحبت از ساخت یک اقتباس سینمایی از بازیهای ویدئویی بهمیان میآید متاسفانه با آثار دندانگیری مواجه نمیشویم. بهترین گزینههایی که برای فهرست کردن پیدا میشوند درنهایت از سطح متوسطی بالاتر نمیروند. حضور بازیهای معروف و شخصیتهای محبوب آنها در ابتدای حضور در این عرصه با روندی سرسری هیچوقت توان نمایش هیجان مدیوم بازی را نداشتند. تلاشهای بعدی برای ساخت فیلمی در شأن بازیها هم اغلب مواقع در حد انتظار ظاهر نشده است. همیشه هم چند عنوان ضعیف ساخته شده که از شکلگیری روندی امیدوارانه در تولید این قبیل آثار سینمایی جلوگیری کرده است. غیر از ضعفهای سینمایی شاید بزرگترین مانعی که برای حاصل شدن یک تجربهی متقابل و همتراز وجود داشته است این بوده که بازیها به خاطر برخورداری از عنصر تعاملی مستقیم با مخاطب خود همیشه چند قدم از آثار هنر هفتمی جلوتر هستند. درواقع اصلیترین چالش سازندههای اقتباسهای سینمایی از روی بازیها هم به این موضوع برمیگردد که چطور از دل یک بازی ویدئویی که احتمالا شامل تعدادی کاتسین در میان گیمپلی درگیرکنندهی خود هستند به تجربهی نمایشی یکطرفه، تخت و یکی دو ساعته روی صفحهی نمایش برسند. از همه مأیوسکنندهتر هم زمانی است که فکر کنیم در مورد بازیهایی که در قالب خود از یک خط داستانی قوی بهره میبرند اقتباس یک فیلم راحتتر است، مسئلهای که دقیقا بههمان دلیل برعکس رخ میدهد و یک داستان عالی در طول یک بازی جذاب برای تبدیل شدن به فیلمی درسطح آن بهشدت لنگ میزند. مشکلی که سازندهها همیشه بهسادگی از کنار آن عبور کردهاند و در خلق یک دنیای سینمایی نزدیک و موازی با عناصر خاص و محرک بازی ناتوان بودهاند. حالا بعد از تجربههای گاه و بیگاه این اقتباسها با تولید فیلمهایی که موفقیت نسبی گیشه را در پی داشتهاند تردیدها کمی کنار زده شده است و تفکر بهتری برای ساخت این فیلمها شکل گرفته است.
در این بین مورتال کامبت بهعنوان یکی از بازیهایی که پتانسیل بالایی برای تبدیل شدن به فیلم دارد تابهحال بیشترین توجه را برای ساخت اقتباس به خود دیده است. مورتال کامبت پیشاز این سوژهی ساخت دو فیلم سینمایی لایو-اکشن دیگر در سال ۱۹۹۵ و ۱۹۹۷ هم بوده است؛ فیلم اول به کارگردانی پل اندرسون تجربهی نسبتا بهتری بود که در بازسازی صحنههایی از بازی هم نمایش متعادلی داشت اما فیلم دوم با تغییر در تیم کارگردانی و بازیگران اصلی به یک شکست کامل تبدیل شد. غیراز این دو فیلم و یک انیمیشن ضعیف، در طی این سالها سریالهای کمرمق دیگری هم از روی مورتال کامبت ساخته شده است که هرچند سریال اینترنتی Mortal Kombat: Legacy موجهترین مورد بهحساب میآید اما هیچکدام در رفع عطش طرفداران موفق نبودهاند و وجود ضعفهای آشکار باعث شده تا فراموشی بهترین عکسالعمل دربرابر تجربهی دیدن آنها باشد.
اما حالا انیمیشن Mortal Kombat Legends: Scorpion's Revenge که اقتباس دیگری براساس سری بازی محبوب مورتال کامبت است، با رعایت چند اصل ساده تبدیل به فیلمی موفق و مثالزدنی در این رسته میشود. انیمیشن مورتال کامبت نهفقط دربرابر اقتباسهای قبلی از این بازی در چندین و چند راند پیروز بیرون میآید بلکه درسهای بزرگی به سایر کسانی که قصد ساخت فیلمی از روی یک بازی ویدئویی دارند میدهد. اینکه یک فیلم انیمیشن دوبعدی چه ویژگیهایی دارد که به این سطح مطلوب میرسد موضوعی است که در ادامه به آن میپردازیم.
انیمیشن «افسانههای مورتال کامبت: انتقام اسکورپیون» اولین اقتباس این مجموعه است که ردهبندی سنی R دریافت کرده است؛ این اولین برگ برندهی این محصول شرکت برادران وارنر است. خب وقتی پای یک بازی مبارزهای خشن به اسم مورتال کامبت در میان باشد که از طرف ESRB برچسب M (بالای ۱۷ سال) دریافت کرده، طبیعتا اولین نیاز هر اقتباسی از روی آن حفظ این سطح از خشونت و نمایش فایتهای بیمحابا است. درواقع هر چیزی غیراز این یعنی شناخت درستی از فضای این بازی و مخاطب آن کسب نشده است، اما این نکتهی مهم در انیمیشن انتقام اسکورپیون بهخوبی حفظ و پیادهسازی شده است. حالا نهتنها خصوصیات ساختاری مبارزات بازی بهدرستی در جریان فیلم حس میشود بلکه از مواردی مثل نمایش ایکس-ری آسیب ناشی از فنون مختلف هم کمال استفاده برده میشود و ضمن عیانتر شدن خشونت بیحد و مرزش، هیجان خالص مورتال کامبتی را به بافت آن تزریق میکند. علاوهبراین خصوصیات رزمیِ تمام شخصیتها شامل سبک مبارزه، حرکات، کریخوانیها، مرگها، صداگذایها و فیتالیتیها تطابق ظریفی با ایدههای گیمپلی بازی دارد. سازندههای این انیمیشن خود را محدود به یک قسمت از مورتال کامبت نکردهاند، بهعنوان مثال نمایش فرم ایکس ری ضربهها از سال ۲۰۱۱ به بازی اضافه شده یا طراحی شخصیتهای اسکورپیون، سونیا، رِیدن، لیو کانگ، کِینو، کوان چی، کیتانا، گورو، جکس و رپتایل از روی بازی Mortal Kombat X (محصول سال ۲۰۱۵) گرفته شده است، درحالیکه داستان از ابتدای شکلگیری بازی آغاز میشود.
داستان انتقام اسکورپین از جایی شروع میشود که یک نینجا به نام هانزو هاساشی همسر و فرزندش را در جریان حملهای خونین و غافلگیرانه به قبیلهاش از دست میدهد و خودش هم در مبارزه با فردی به اسم ساب زیرو کشته میشود. هانزو به قلمروی زیرین (NetherRealm) فرستاده میشود و در آنجا با پیشنهاد کوان چی بهعنوان یک جنگجو به مسابقات بین جهانها تحت عنوان مورتال کامبت فرستاده میشود تا هم برای تحقق اهداف شائو کان بجنگد و هم انتقامش را از ساب زیرو بگیرد و بتواند ارزشهای از دست رفتهاش را به زندگی بازگرداند. در طرف دیگر ریدن بهعنوان حافظ قلمرو زمین با گروهش برای جلوگیری از اهداف شوم پشت ماجرا حاضر شدهاند تا در این تقابل هیجان ابعاد رزمی فیلم شکل بگیرد.
این شروع داستانی یکی دیگر از حسنهای انیمیشن انتقام اسکورپیون بهحساب میآید؛ چراکه هم به ایدهی اولیهی شکلگیری بازی و روند مبارزاتش وفادار است و هم داستان چند تا از شخصیتهای مهم و تأثیرگذار این سری محبوب را بیان میکند. بهعلاوه در همراهی با این کاراکترها با انگیزهها و خلق و خوی آنها آشنا میشویم و در حد معقولی هم به گذشتهی هر کدام سرک میکشیم که این بخش به یادآوری شیرینی در بین پیشروی داستان تبدیل شده است. دیدن این برخوردهای پیش و هنگام مبارزهی شخصیتهای داستان جذابترین لحظهها را برای طرفداران بازی رقم میزند. البته چند کاراکتر مهم دیگر در این قسمت نیستند یا حضور کمرنگی دارند که احتمالا در قسمتهای بعد نوبت به آنها خواهد رسید. اما اینکه داستان تغییر چندانی نسبت به بازی ندارد از چند جهت برای این انیمیشن لازم و موثر بوده است؛ اول اینکه سالها از ساخت نسخههای اولیهی بازی گذشته و دیدار مجدد با ریشههای داستانی بازی در قالبی جدید لذت خاص خود را دارد. دلیل مهمتر اینکه بیان یک داستان نسبتا جدید اغلب با تغییرات گلدرشتی همراه میشود که تطابق زیادی با ژن بازی ندارد و این چندان به مذاق طرفداران آن خوش نمیآید؛ این یکی از پرهیزهای بهجای انیمیشن مورتال کامبت حساب میشود. هرچند نوشتن فیلمنامه با حرکت منحصربهفردی همراه نشده اما در نمایش همین فضای آشنا کمنقص ظاهر شده است. نکتهی مهم دیگر این است که در بازی مورتال کامبت بار اصلی جذابیت بازی در مبارزات آن شکل گرفته است، کما اینکه فقط تماشای بازی یک یا دو نفر هم برای سایر میتواند جذاب باشد. مورتال کامبت با همین ویژگی نیاز چندانی به یک داستان تازه، آنهم در انیمیشنی که به احتمال زیاد دنبالههای دیگری هم خواهد داشت، ندارد. انیمیشن افسانههای مورتال کامبت در صورت ادامه یافتن با همین فرمول میتواند به مرور مناسبی از زمینهی داستانی بازی هم تبدیل شود.
یکی از اصول مهم هر اقتباسی لزوم بهره بردن از یک شخصیتپردازی دقیق و کامل است. انیمیشن Scorpion's Revenge در این زمینه موفق میشود لحظههای پرفروغی را ثبت کند. حضور اسکورپیون در نقش محوری داستان تعامل گیرایی با سایر شخصیتها پیدا کرده است. وقتی ریدن یک نصیحت فیلسوفانه را دو بار به اسکورپیون گوشزد میکند، هر بار به نتیجهای باارزش و ملموس ختم میشود. ترسها، خشمها، طمعها، گذشتها و بازنگری در احساسات تبدیل به ارزشی میشود که حتی حس کمرنگ آن لابلای هیجان یک اثر رزمی بیپرده و خشونتبار احترامبرانگیز است. اینجا است که حضور «اد بون» بهعنوان یکی از خالقان بازی در مقام مشاور فیلمنامه بهخوبی احساس میشود.
جانی کیج با خصوصیات شخصیتی کمدی خود حضور فعال و جذابی در فیلم دارد، به همین دلیل از محل زندگی تا پیدا کردن نیمهی گمشدهی خود را در طول انیمیشن پیش میبرد و نسبت به سایر حضور بینقصتری دارد. بهجز حرکات و دیالوگها، ارجاعات بامزهای هم از او میبینیم مثل جایی که در بدو ورود به جزیره عکس امضاشدهی خود را به افراد آنجا میدهد که یادآور حرکتی مشابه در مبارزاتش در بازی است یا حتی وجود پوستر Ninja Mime در خانهاش غیر از تمام اوضاعی که دارد، اینها درکنار هم شناخت خوبی حتی برای مخاطب ناآشنا با بازی بهوجود میآورد. با این وجود طبیعی است که نقش سونیا هم در لحظههای فیلم رنگ و تأثیر مقبولی داشته باشد. درکل بعد از اسکورپیون این معرفی و بررسی سابقهی شخصیتها در بین گروه ریدن در سطح کاملتری دیده میشود.
اما انیمیشن انتقام اسکورپیون در نمایش سمت منفی داستان تا حدودی کمتحرک و تنبل است؛ هرچقدر انگیزهها بزرگ و جدی هستند اما در مقابلِ قهرمانان اصلی داستان (اسکورپیون و گروه ریدن) قدرت برابری ندارند. کمکاری فیلمنامه در اینجا مشهود است و با توجهبه همین مورد یکی از اشکالهای دیگر این قسمت از انیمیشن افسانههای مورتال کامبت، که بیارتباط به این موضوع نیست؛ کوتاه بودن زمان آن است. حتی مبارزهی بین اسکورپیون و ساب زیرو میتوانست طولانیتر باشد و ابعاد حماسیتری پیدا کند، هرچند در مبارزهی جانانهی پایانی فیلم این قضیه کاملا جبران میشود اما هویت اصلی ساب زیرو تا حد ناامیدکنندهای مجهول میماند. برخورد کوتاه کیتانا و لیو کانگ هم، با وجود ایجاد یک بافت نوستالژیک در محیط مبارزه، حداقل میتوانست با اشارههای داستانی بیشتری همراه باشد.
نکتهی دیگر مربوطبه گرافیک دوبعدی و تلویزیونی انیمیشن است. این سبک بیشتر شبیه به ساخت انیمیشن بازیهایی مثل شنک (Shank) است و به خاطر صرفهجوییهای رایج در تولید فریمها، بیشتر در سریالهای انیمیشنی دیده میشود. تردیدی وجود ندارد که اگر مورتال کامبت هم بهجای این قالب، مثل انیمیشن Tekken: Blood Vengeance، بهسمت انیمیشن سهبعدی میرفت نتیجه فریبندهتر از آب درمیآمد اما بااینحال با توجهبه هدفگذاری داستانی و البته نزدیک شدن به فضای نسخههای ابتدایی بازی با یک فیلمنامه و استوریبورد حسابشده، باعث ایجاد نارضایتی نمیشود. درواقع شرکت برادران وارنر با انیمیشن افسانههای مورتال کامبت: انتقام اسکورپیون هم مقدمهی خوبی برای ساخت فیلم لایو اکشن مورتال کامبت، که قرار است در سال ۲۰۲۱ اکران شود، ارائه داده است و هم نوستالژی بازیهای قدیمی مجموعهی مورتال کامبت را به بهترین نحو زنده کرده است.