پانزدهمین و آخرین قسمت از دنیای فیلمهای انیمیشنی دیسی با خلق ۹۰ دقیقهی جذاب برای افراد علاقهمند به ابرقهرمانها نشان میدهد که DCEU چگونه میتوانست با رعایت برخی موارد به مراتب موفقتر از وضعیت فعلی باشد.
جهان فیلمهای انیمیشنی دیسی خوشبختانه با یکی از بهترین قسمتهای این سری پایان مییابد
DC Animated Movie Universe با خلق انیمیشنهای بلند خانگیِ غالبا دنبالهدار در طول ۹ سال و اکران تکتک این ۱۵ اثر طی کمتر از ۷ سال هرگز به سایهی موفقیت مالی عظیم و عجیب MCU نزدیک هم نشد. ولی راستش را بخواهید انگار شرکت برادران وارنر با این اقتباسها به مراتب بهتر از «دنیای گسترشیافتهی دیسی» (DCEU/DC Extended Universe) به خلق مجموعهای عالی و هویتدار از فیلمهای اقتباسشده از روی کامیکهای ابرقهرمانی نزدیک شد؛ همان DCEU که به عقیدهی عدهای همین حالا در آستانهی از هم پاشیدن قرار گرفته است. هرچهقدر که در سینمای پس از سهگانهی «شوالیهی تاریکی» (The Dark Knight) دیسی نتوانست برنامهریزیهای خود را به سرانجام قابل توجهی برساند و همیشه صدای اعتراض بسیاری از مخاطبها را بلند کرد، DC Animated Movie Universe گروه خاص و به مراتب محدودتری از تماشاگرها را هدف گرفت و تا حد خوبی از پس راضی کردن آنها نیز برآمد.
دنیای فیلمهای انیمیشنی دیسی در سال ۲۰۱۳ میلادی و با انیمیشن Justice League: The Flashpoint Paradox کلید خورد. سپس در سال ۲۰۱۴ میلادی Justice League: War و Son of Batman، در سال ۲۰۱۵ میلادی Justice League: Throne of Atlantis و Batman vs. Robin، در سال ۲۰۱۶ میلادی Batman: Bad Blood و Justice League vs. Teen Titans، در سال ۲۰۱۷ میلادی Justice League Dark و Teen Titans: The Judas Contract، در سال ۲۰۱۸ میلادی Suicide Squad: Hell to Pay و The Death of Superman و در سال ۲۰۱۹ میلادی نیز به ترتیب Batman: Hush ،Reign of the Supermen و Wonder Woman: Bloodlines از راه رسیدند. پس از چهارده فیلم گفتهشده هم که نوبتِ پخش اثر پایاندهنده به سری یعنی Justice League Dark: Apokolips War بود. این مجموعه از ابتدا تا انتها بدون اکران سینمایی و با پخش مستقیم در بازار خانگی پیش رفت و نهتنها همواره باتوجهبه بودجهی مصرفی حداقلی خود در سودآوری موفق بود، بلکه به مراتب بیشتر از DCEU به یک دنیای سینمایی جذاب و منحصربهفرد برای تماشاگر نزدیک شد.
کموبیش شبیه به آنچه در MCU (دنیای سینمایی مارول) دیده میشود، جهان فیلمهای انیمیشنی دیسی همواره پرشده از آثاری بود که همزمان گرهخورده به یکدیگر و به اندازهی کافی بیربط هستند. فیلمهایی که از لحاظ کیفی هم افتوخیزهای متعددی داشتند اما همواره مخاطب اصلی را حداقل برای یک بار تماشا با خود همراه میکردند. نتیجه هم آن شد که اکنون Justice League Dark: Apokolips War را میشود بهعنوان یک فیلم ابرقهرمانی سرگرمکنندهی خوب و بزرگسالانه تنها پس از تماشای دو فیلم Justice League: The Flashpoint Paradox و Justice League Dark به تماشا نشست و در صورتی که انجام این کار لذتبخش بود، به سراغ امتحان کردن ۱۲ انیمیشن بلند دیگر رفت. به این معنی که دنیای سینمایی مورد بحث زمانی به پایان رسیده است که میتوان گفت تمامی فیلمهایش برای هر تماشاگری قابل تماشا هستند و صرفا هرچه منظمتر و دقیقتر آنها را دنبال کرده باشید، لذت تجربهی تعدادی از این آثار برای شما افزایش مییابد.
همزمان با متفاوت بودن جدی برخی از این انیمیشنهای حدودا ۹۰ دقیقهای با یکدیگر، DC Animated Movie Universe به ذات بسیار تعریفشدهتر و مشخصتری نسبت به DCEU دست یافت. همانگونه که از یک دنیای سینمایی میخواهیم، انیمیشنهای شکلدهنده به این جهان داستانی همگی در الگوهایی مانند نترسی در استفاده از المانهای بزرگسالانه و جدی، بهرهبرداری از داستانگویی پرسرعت، طنز بهجا در دل قصهگوییهای خود و مواردی از این دست همیشه تا حدی گرهخورده به یکدیگر به نظر میرسند. درحالیکه آن طرف DCEU نمیداند میخواهد جدی، کمدی، سیاه یا امیدبخش باشد و اینروزها دیگر گویا تبدیل به برندی شده است که صرفا چندین و چند فیلم متفاوت باید به اجبارِ استودیو چسبیدن آن به خود را بپذیرند.
طرح داستانی کلی فیلمنامهی Justice League Dark: Apokolips War تفاوت اساسی و عجیبی با غالب داستانهای روایتشده راجع به مبارزهی چندین و چند ابرقهرمان با یک نیروی شیطانی بسیار قدرتمند ندارد و حتی تعدادی از تماشاگرها را به یاد بخشهایی از قصههای روایتشده توسط دو فیلم Avengers: Endgame و Avengers: Infinity War میاندازد. حتی میگویند اگر زک اسنایدر موفق به ساخت کامل و اکران فیلم سینمایی «لیگ عدالت» (Justice League) واقعی خود میشد، قرار بود دو دنبالهی آن بهشدت از لحاظ داستانی شبیه به ماجرایی باشند که طی دقایق این انیمیشن بزرگسالانه روایت شده است؛ ماجرایی دربارهی اتحاد تعداد قابل توجهی از ابرقهرمانهای دیسی برای تحمیل شکستی جدی بر Darkseid در سیارهی مصنوعی و شاید سفینهمانند او به اسم Apokolips.
در حقیقت قصهی آخرین قسمتِ مجموعهی فیلمهای انیمیشنی DC از جایی کلید میخورد که سوپرمن و افراد همراهشده با او تصمیم میگیرند برای پیشگیری از تهدیدی عظیم، منبع به وجود آمدن آن را نابود کنند و ابرشرور خاص جهان کامیکهای ابرقهرمانی را تا جای ممکن به خاک و خون بکشند.
برگ برندهی مهم Justice League Dark: Apokolips War موفقیت آن در تمرکز سریع روی عناصر اصلی قصه و گم نکردن مخاطب در دنیایی از شلوغیهای بیمعنی است. این یعنی درحالیکه تماشاگر از دور فکر میکند اثر مورد بحث محصولی ضعیف در پرداختن به شخصیتهای خود خواهد بود که صرفا چند کاراکتر معروف را به جان یکدیگر میاندازد، این انیمیشن طی کمتر از ۱۵ دقیقه شخصیتهای اصلی و فرعی داستان را از یکدیگر تمیز میدهد. همچنین قصهگویی فیلم به مرور کاری میکند که بیننده بفهمد بین اجزای سازندهی آن کدام موارد مثل ماهیت تهدید مقابل قهرمانها فرعی و کدام موارد مانند عناصر جادویی اصلی هستند. البته که این توجیهکنندهی کمبودهای فیلمنامهی اثر در انجام کارهایی همچون خلق یک آنتاگونیست لایق جدی گرفتن نیست و کلیشهای بودن محصول از بسیاری جوانب را زیر سؤال نمیبرد. ولی حداقل سبب شده است فیلم هویت لازم را پیدا کند، تماشاگر را به سرعت از دست ندهد و به او فرصت توجه به نقاط قوت خود را ببخشد.
به همین خاطر Justice League Dark: Apokolips War همانگونه که از نامگذاری آن پیدا است بیشتر روی جان کنستانتین با صداگذاری بسیار خوب مت رایان و شخصیتهای قرارگرفته درکنار او همچون اتریگان با بازی ری چیس تمرکز میکند و در نقاط کلیدی قصه هم بیشتر از تواناییهای ذاتی و الههگونهی واندر وومن یا قدرتهای تکنولوژیمحور سایبورگ روی قدرت جادو و چگونگی بهرهبرداری از آن تمرکز دارد. این وسط حتی ارتباط انکارناپذیر فیلم با آثار قبلی دنیای سینمایی مورد بحث هم در مرکز توجه مخاطب قرار نمیگیرد و صرفا حکم یک نکتهی جذبکنندهی بیشتر برای مخاطب طولانیمدت مجموعه را پیدا میکند.
نتیجه چیست؟ آفرینش اثری که احتمالا از غالب لایواکشنهای ابرقهرمانی برادران وارنر شلوغتر به نظر میرسد اما کمتر از اکثر آنها مخاطب را گیجومنگ میسازد. اینجا تماشاگرِ هدف به خوبی میداند باید قصه را از کدام جهت، با محوریت توجه به کدام کاراکترها و به چه دلیلی دنبال کند و روی چه مواردی تمرکز داشته باشد. پس وقتی پرسرعتترین نبردها و سکانسها هم از راه میرسند، اصل قصه برای او از دست نمیرود و همهچیز تبدیل به نمایشی پوچ از میزان قابلتوجه بودن تواناییهای یک تیم انیمیشنسازی نمیشود.
حالا اینها را بهعلاوهی وجود قوسهای شخصیتی مناسب برای تعداد قابل توجهی از کاراکترهای اصلی فیلم در فیلمنامهی آن کنید تا بفهمید چرا Justice League Dark: Apokolips War در داستانگویی رنجبرده از برخی ایرادها اما انصافا قابل قبول و گاهی نیز لایق توجه است. بهنوعی میتوان گفت انیمیشن نامبرده در ابتدا به شکل درست چشمهای مخاطب را به نقاط خاصی از تصاویر خود میدوزد و سپس در آن نقاط مواردی را به نمایش میگذارد که طی بسیاری از لحظات او را راضی میکنند؛ این هم یعنی شناخت نکات مثبت و منفی خود و همراه کردن صحیح و منطقی تماشاگر.
از شواهد پیدا است که مت پیترز و کریستینا سوتا در مقام کارگردانهای انیمیشن و ارنی التبکر و ماریگرد اسکات بهعنوان نویسندههای آن بیشتر از اینکه خود را مسئول به ثمر رساندن کارهای انجامشده توسط فرنچایزی متشکل از ۱۵ فیلم بدانند که در مجموع ۷ کارگردان، ۱۰ نویسنده و دَهها صداگذار داشته است، خود را مسئول خلق درست Justice League Dark: Apokolips War دانستهاند. به همین خاطر اثر مورد بحث پیش از آن که دنبالهی مناسبی باشد، یک انیمیشن نهچندان طولانی لذتبخش است که روی پاهای خود میایستد و قصهی مد نظر سازندگانش را با همهی ضعفها و قوتهای خویش از ابتدا تا انتها تعریف میکند.
انیمیشن درک درستی از مدیوم ارائهی خود به مخاطب دارد و در عین هدر دادن برخی پتانسیلهای موجود، طی اغلب ثانیهها از خشونت، زبان بزرگسالانه و بدون دنباله بودنش بهرهی زیادی برده است؛ چه وقتی میخواهد تصمیم به سلاخی یک کاراکتر معروف بگیرد و چه هنگامی که یک طنز موقعیتی فراموششدنی اما کارآمد به کمک بددهنی کاراکترها یا مواردی از این دست را میآفریند.
خوشبختانه فیلم در انجام این کار تعادل زیبایی دارد و برای نمونه هرگز نه طنزهای لحظهای بار درام قصهی جدی آن را کاهش میدهند و نه جدیت داستانگویی و تصویرسازیهای بزرگسالانهی ساختهی مت پیترز سبب خارج از فرم جلوه کردن سکانسهای کمدی آن میشوند.
شاید خود داستان فیلم و شخصیتپردازی آنتاگونیست آن به اندازهی کافی در آفرینش تعلیق و ایجاد احساس درگیر شدن با قصه در وجود مخاطب موفق نباشد اما Justice League Dark: Apokolips War از اتمسفرسازی قدرتمندی بهره میبرد که به خوبی دستوپای تماشاگر را به اثر زنجیر میکند؛ از افتتاحیهای که مخاطب را با بار دراماتیک و عاشقانهی فیلمنامه پیوند میدهد تا سکانسهایی که با نمایش میزان آسیبهای وارشده به جسموروح برخی کاراکترها تماشاگر را وادار به آرزو برای پیروزی آنها میکنند. برای نمونه وقتی تعدادی از کاراکترها در اوج ناتوانی درون محلی بهخصوص به دیدار یکدیگر میروند، کارگردانهای اثر به خوبی با سنگین نگه داشتن جو و استفاده از صداگذاریها و نورپردازیهای هدفمند وضعیت اسفناک آنها را در چشم بیننده پررنگ میسازند. سپس دقیقا وقتی که مشغول تفکر به نیاز پروتاگونیستها به انجام کاری جدی برای بهتر کردن اوضاع شدهایم، انیمیشن ناگهان سکانس آزاردهندهای را نشان میدهد که به خاطر آن از شکست کامل یکی از تلاشهای اساسی قهرمانها برای بهتر کردن شرایط مطلع میشویم. همهی اینها هم درکنار یکدیگر تماشاگر را به همذاتپنداری بیشتر با برخی شخصیتها میرسانند و اینگونه اهمیت رخدادهای قرارگرفته در فیلمنامه برای او را افزایش میبخشند.
البته که فیلم توانایی قابل توجهی هم در بهرهبرداریهای کوتاهمدت ولی تأثیرگذار از کاراکترهای فرعی خود دارد و این کار را نیز با روشهای مشخص و قابل احترامی انجام میدهد. هرکدام از کاراکترهای فرعی مهمتر فیلم به سرعت با نمایش جلوهای بهخصوص از خود و نهایت استفاده از صداگذاریهای پرجزئیات انجامشده از سوی بازیگرها طی چند دقیقه برای تماشاگرِ عاشق دنیای کامیک مهم میشوند و اثر مثبت خود را میگذارند. این وسط برخلاف کاراکترهای اصلی که پذیرای پیچشهای داستانی و تغییرات درونی گوناگون خواهند بود، شخصیتهای فرعی از ابتدا تا انتها خطهای داستانی کوتاه بسیار سرراست و مشخصی دارند و به همین خاطر درون شلوغی اثر هم مخاطب آنها را در زمانهایی که باید از یاد نمیبرد. مثالهای بارز این کاراکترها را هم باید لوئیس لین سرسخت و هارلی کوئین عصبی یا حتی کینگ شارک خشمگین و همزمان خندهآور دانست. شخصیتهایی که همگی در بیان عامیانه خاطرهی خوبی از خود در ذهن تماشاگر به جا میگذارند و روی سرگرم شدن وی اثرگذار ظاهر میشوند.
پخش این جنس از انیمیشنها در اوایل دههی سوم قرن بیستویکم میلادی نه برای شرکتی همچون برادران وارنر هزینهی خاصی دارد و نه در اکثر موارد از خود فیلمسازها انرژی جنونآمیزی میبرد. ولی به هیچ عنوان نباید اجازه دهید که حقایق گفتهشده سبب انکار زیباییهای بصری Justice League Dark: Apokolips War توسط شما شوند. چون این فیلم در بسیاری بخشها از قدرت تصویری خود استفاده میکند و گاهی با دیالوگهای حداقلی به شکلی دیدنی قصه میگوید؛ طوری که بهترین استفاده را از سکانسهایی نهچندان بلند کرده باشد و وقت تماشاگر را هم هدر ندهد. علاوهبر آن سازندگان حتی در طراحی کمدی هم تصویرسازی را فراموش نمیکنند و گاهی به دور از دیالوگهای نوشتهشده درون فیلمنامه لذت خندیدن به موقعیتی بامزه در داستانی جدی را تحویل مخاطب میدهند.
ورای چنین موارد سادهای نیز باید از رنگبندیهای متنوع و لوکیشنهای متفاوت و پرجزئیاتی نوشت که غالبا علاوهبر تاثیر جدی بر فضاسازی و حسوحال لحظهای مخاطب نسبت به اثر، در اوج سادگی خسته شدن از تماشای Apokolips War را برای دستهای از بینندگان ناممکن میسازند. از جایی به بعد جزئیات بصری همچون رنگآمیزیها قدم به حیطهی داستانگویی استعاری نیز میگذارند و زیباتر از هر توضیح اضافهای مثلا خبر از تغییر یک کاراکتر میدهند.
این انیمیشن که وفاداری قابل قبولی هم به منابع اقتباس خویش دارد، یکی از آن فیلمهایی نیست که صرفا برای روایت قصهی موجود تصاویری متحرک را آفریدهاند. بلکه واقعا به مدیوم ساخت و پخش خود احترام میگذارد و بارها از قابلیتهای آن بهره میبرد. مخاطبهای انیمیشنهای بزرگسالانهی این سبک در دنیای امروز گروه بزرگی را تشکیل نمیدهند. ولی Justice League Dark: Apokolips War تلاش زیادی برای جلب نظر اعضای این گروه به خرج داده است.
Justice League Dark: Apokolips War انقدر شکست و لحظات تلخ دارد که کسی نسبت به شیرینی پیروزیهای حاضر در دقایقش و برخی موفقیتهای حاصلشده توسط پروتاگونیستهای آن اعتراضی نداشته باشد. به همین خاطر مخاطب بزرگسال علاقهمند دنیای ابرقهرمانهای دیسی از آن لذت خواهد برد؛ در مقام فیلمی تشکیلشده از چندین و چند داستانک که از قضا اکثر این قصههای کوچک قرارگرفته در دل آن بهصورت مستقل هم جذابیت دارند و در مسیر خلق ماجرایی بزرگتر نیز به در بسته نمیخورند. دنیای فیلمهای ابرقهرمانی به قبل و بعد از این انیمیشن ۹۰ دقیقهای تقسیم نمیشود ولی شکی وجود ندارد که برخی از آثار این سبک و مخصوصا فیلمهای بعدی DCEU میتوانند تنها با الگوبرداری از همین محصول به موفقیتهای عظیمتری چنگ بزنند.
(از اینجا به بعد مقاله بخشهایی از فیلمنامهی انیمیشن Justice League Dark: Apokolips War را اسپویل میکند)
تنها کمکاری نابخشودنی حاضر در فیلم Justice League Dark: Apokolips War را شاید بشود به پای عدم استفادهی حداکثری سازندگان از قابلیتهای خشونتآمیز و مرگومیرهای آن نوشت. مسئله از این قرار است که ایستادن در جایگاه فیلم پایانی یک مجموعهی تمامشده به سازندگان انیمیشن مورد بحث قدرت خاصی را بخشید؛ قدرت کشتن کاراکترهایی که اصولا به هدف استفادهی مجدد از آنها در دنبالههای آثار مشابه، هرگز به سراغ پایان دادن به زندگیشان نمیروید. ولی همزمان با کشته شدنِ خونآلود تعدادی از این شخصیتها که تاثیر جالب و لایق تحسینی روی داستانگویی اثر میگذارد، انگار همیشه باید پرسید چرا وقتی سازندگان نه از طرف درجهی سنی و نه از طرف وجود دنباله برای فیلم و لزوم به زنده نگه داشتن کاراکترها محدود نشده بودند، چنین مواردی را در مرکز اثر خود تحویل تماشاگر نمیدهند؟ چرا وقتی یک انیمیشن جزو معدود محصولات پخششدهی اخیری میشود که توانایی از وسط نصف کردن آکوامن را دارند، چنین موردی را در یک فلشبک بسیار پرسرعت نشان میدهد و سکانسی عالی برای آن نمیسازد؟ مگر سازندگان از انجام شدن این کارها در فیلمنامه خجالت میکشند که با عدم زمانگذاری دقیق و بهتر برای آنها از نهایت پتانسیل رخدادهای توصیفشده بهره نمیبرند؟ تا جایی که مهمترین مرگهای فیلم که به نابودی کامل لوئیس لین و کل جوخهی انتحار اختصاص دارد، عملا خارج از دید بیننده و بدون قرار گرفتن دوربین در متن رخدادها اتفاق میافتند!
فیلم تلویزیونی/خانگی Justice League Dark: Apokolips War برای عاشقان کامیکهای دیسی که گاردی دربرابر انیمیشنهای اینگونه ندارند نه فقط جذبکننده که ضروری است. ولی اگر سازندگان عاشقانهتر و بدون تعارفتر ماهیت آن را در آغوش میکشیدند، «لیگ عدالت تاریک: جنگ آپوکالیپس» جدیتر از وضعیت فعلی میتوانست خود را حقیقتا سنتشکن و پراهمیت معرفی کند.