نقد انیمیشن خانواده هیولا ۲ (Monster Family 2)

نقد انیمیشن خانواده هیولا ۲ (Monster Family 2)

انیمیشن Monster Family 2 «خانواده هیولا ۲» ادامه‌ی نه چندان خلاقانه‌ی قسمت اول این انیمیشن محسوب می‌شود. خانواده‌ای که با یک طلسم از شکل انسان‌های عادی به تعدادی هیولا تبدیل می‌شوند. در ادامه با نقد میدونی همراه شوید.

انیمیشن خانواده هیولا 2 به کارگردانی هولگر تاپه، یک انیمیشن کمدی درباره خانواده‌ای است که برای نجات دوستان خود، باید خود را به هیولا تبدیل کنند. همین توضیح کوتاه نشان می‌دهد که تا حد نسبتا زیادی، قسمت دوم این انیمیشن به قسمت اول نزدیک است. جنگ خانواده با هیولایی خانمان‌برانداز و طلسمِ هیولاشدن موارد مشابهی است که در قسمت اول Monster Family هم وجود داشت، در اینجا یک داستان عشقی نیز به پیرنگ اصلی اضافه می‌شود و آن مربوط‌به مکس و میلاست.

انیمیشن Monster Family 2 محصول مشترک بریتانیا و آلمان است و در گروه دوبلاژ خود از ستاره‌هایی مانند امیلی واتسون، جسیکا براون فایندلی، امیلی کری، نیک فراست، جیسون آیزاکس، اتان روس و کاترین تیت بهره برده است.

انیمیشن Monster Family 2 را می‌توان همانند بسیاری از انیمیشن‌های دیگری که سالانه ساخته می‌شوند، داستانی با پیرنگِ مأموریت دانست. در اینجا خانواده برای اینکه بابا یاگا و رنفیلد را از چنگ شکارچیِ هیولا، میلا استار رها کنند، بار دیگر طلسم مربوط‌به هیولاشدن را فعال کرده و به یک خون آشام، یک هیولا، یک مومیایی و یک گرگینه تبدیل می‌شوند. خانواده هیولا با کمک و همراهی سه خفاش خانگی خود، در سراسر جهان به جست‌وجو می‌پردازند تا دوستان خود را نجات دهند. آشنایی‌ این خانواده با دختری به نام میلا، باعث می‌شود که در پایان، موضوع محوری فیلم خود را نشان دهد. اما شاید نکته اساسی و بحث اصلی در چگونگی رسیدن به چنین مفهومی باشد. و این سؤال مطرح می‌شود که آیا Monster Family 2 توانسته سیر رویدادهای خود را طوری سامان دهد که چنین معنایی در انتها باورپذیر شود؟ این سوالی است که تا پایان درباره آن بحث خواهیم کرد.

انیمیشن‌هایی که در جهان به توفیق دست می‌یابند و زمان اکران توجه مخاطبان زیادی را جلب می‌کنند از دو ویژگی، به‌طور عمده، بهره می‌برند. اول اینکه داستانی حساب‌شده با رعایت تمام جزئیات دارند؛ یعنی هر قطعه از داستان، هدفی مشخص را طی می‌کند و پیگیری این جزئیات برای مخاطب از اهمیت برخوردار است. بیننده از همان ابتدا می‌داند که اگر هنگام دیدن، تمرکز کافی نداشته باشد ممکن است درنهایت نتواند به جمع‌بندی درستی برسد. در چنین انیمیشن‌هایی، تمام سکانس‌ها، در یک هم‌افزایی حساب شده، در نقطه اوج فیلم‌نامه، انرژی خود را ساطع می‌کنند و پیام خود را به بهترین شکلِ ممکن انتقال می‌دهند.

اما ویژگی دوم در چنین انیمیشن‌هایی به فریم‌های باطراوت و پویا برمی‌گردد. شاید بیراه نباشد که آن‌ها را فریم‌هایی جان‌دار نام نهیم. به عبارت دقیق‌تر، جان‌دار بودن یک فریم، مربوط‌به تمام آن ویژگی‌هایی است که باعث می‌شود ما نمای پیش‌رویمان را با وسواس زیاد تماشا کنیم و حداقل با یکی از اجزای آن به‌طور خاص ارتباط برقرار کنیم. بحث درباره Monster Family 2 را از همین مسئله آغاز می‌کنیم و سپس به ویژگی اول که در خصوص روایت است، پل می‌زنیم.

در ادامه جزئیاتی از انیمیشن Monster Family 2 فاش خواهد شد.

فریم‌های بی‌روح و غالبا کسل‌کننده، یکی از دلایل مهمی است که این انیمیشن را از سکه می‌اندازد و شاید علت اصلی آن را بتوان، تکرار همان مولفه‌های فصل اول سریال یا عدم خلاقیت در خلق کاراکترهای جدید، جست‌وجو کرد. در این خصوص باید گفت که از همان نمای اول، نه آزمایش‌های مکس از تمهیدِ تصویریِ خاصی برخوردار هستند ـ و ما بارها آتش گرفتن و گوی طلسم و ... را در انیمیشن‌های مختلف با تصاویری جذاب‌تر دیده‌ایم ـ و نه میلا را می‌توان به‌عنوان یک قهرمان خارق‌العاده باور کرد. او نیز از ویژگی خاصی که او را نسبت به کاراکترهای انیمیشن‌های قبلی متمایز کند برخوردار نیست. این موضوع هم که کاراکترهای یک فیلم یا انیمیشن به موجودات دیگری تبدیل شوند و بدین سان قدرت کسب کنند (البته قدرت در گیومه) اتفاق تازه‌ای نیست و جز قسمت اول همین فیلم، بارها مورد استفاده قرار گرفته است. با این تفاوت که در نمونه‌های خوبِ آن، اجرای به مراتب بهتری را شاهد بوده‌ایم. حال شاید سؤال باشد که چرا روی تصویر تاکید می‌کنیم؟ پاسخ ساده است، به غیر از همان ویژگی‌هایی که تصویر خوب باعث متمایز شدن کیفیت انیمیشن می‌شود، باید این موضوع را مد نظر قرار داد که اگر مخاطبی با سن کمتر از حد معمول به تماشای اثر نشست، صرف‌نظر از درکی که می‌تواند نسبت به داستان داشته باشد، جذب تصویر شود. پس تا همین‌جا می‌توان دریافت که چرا این انیمیشن از محبوبیت برخوردار نیست.

اما بپردازیم به داستان. این را می‌دانیم که حتی اگر از لحاظ بصری در ساخت یک انیمیشن دست‌مان خالی باشد یا از تجهیزات خاصی برخوردار نباشیم، در صورتی که از داستان خوبی بهره ببریم، می‌توانیم حتی با کاراکترپردازی دو بعدی نیز مخاطب را جذب کنیم. هیچ شکی وجود ندارد که داستان، مهم‌ترین رکن یک اثر نمایشی است و اساسا نیاز انسان‌ها به مقوله روایت، همواره مطرح بوده است. در این بین چیزی که باعث می‌شود ما یک روایت را از ابتدا تا انتها دنبال کنیم آن دست از رخدادهای علی و معلولی است که هم‌چون زنجیر به یکدیگر متصل‌اند. الزاماتی را جهان داستان طلب می‌کند و اهمیت میانه سریال، در رشد دراماتیک وقایعی است که قرار است به نقطه اوج منجر شوند. با این نگاه کلی و در همین چند خط، اِشکال Monster Family 2‌ به وضوح، عیان می‌شود.

بدبیاری‌های پی‌درپی مکس در همان ابتدا، باعث می‌شود تا ما توجه اثر به ژانر کمدی را دریابیم اما این خصلت نمی‌تواند به فرم درستی دست پیدا کند چرا که موقعیت‌های کمدی آن‌طور که باید در فیلم گنجانده نشده‌اند و ما جز چند مورد طنز کلامی مکس یا صحنه‌هایی که پدر با یتی در برف‌ها روبه‌رو می‌شود، اثر دیگری از شوخ‌طبعی و مولفه‌های کمیک نمی‌بینیم. بنابراین در این وهله، آن‌چه که فیلم‌نامه‌نویسانِ این اثر ترتیب داده‌اند، نتوانسته از منظر کمیک موفق عمل کند.

فارغ از ویژگی‌های کمیک اثر، پیرنگ اصلی نیز به‌راحتی قابل پذیرش نیست. در موقعیت اولیه درام، یعنی جایی که وینفرد و بابایاگا دزدیده شده‌اند، قهرمانان تصمیم می‌گیرند تبدیل به هیولاهایی شوند که با قدرت خود، دوستان خود را نجات دهند. پس قهرمانان با قرارگرفتن در کالبدهای جدیدشان باید صاحب قدرتی خاص شوند که تا پیش از این در وجودشان غایب بوده.

اما در کمال تعجب، این تغییر قدرت، هیچ ویژگی خاصی به آن‌ها اضافه نمی‌کند. کدام یک از این چهار شخصیت در موقعیت‌های حساس، از ویژگی خود استفاده می‌کند؟ در پاسخ باید گفت هیچ‌کدام‌شان. این تغییر قدرت جز اینکه ظاهر آن‌ها را تغییر می‌دهد هیچ کارکرد ویژه‌ای در داستان پیدا نمی‌کند و همه چیز ازطریق همان گوی، صورت می‌پذیرد. پس اگر قرار بود ما با موقعیت‌هایی طرف شویم که گوی، نقش اصلی را در آن‌ها بازی می‌کند، پس چه نیازی به چنین تغییری در شخصیت‌ها بود؟ فیلم در این خصوص اسم قدرت را از طلسم می‌گیرد اما واقعیت این است که منبع قدرت چیزی جز آن گویِ سبز نیست.

حال اگر قدرت شخصیت‌ها را بخواهیم در ارتباط با مناسبات کمدی بسنجیم، باز با انیمیشنی طرف هستیم که به کلی نارساست. تصادف به‌عنوان یکی از مهم‌ترین مولفه‌های کمیک مطرح است. یعنی مشکلی بر سر راه قهرمان قرار می‌گیرد و او نادانسته و بر حسب اتفاق از پس حل آن برمی‌آید. کدام یک از موقعیت‌های Monster Family 2 از چنین ویژگی‌ای برخوردار است. از طرف دیگر، در انیمیشن‌ها یا فیلم‌های کمدی، قدرت یا ویژگی شخصیت اصلی، او را در معرض خطر قرار می‌دهد که از آن به‌عنوان «بازی با ویژگی» یاد می‌شود. در Monster Family 2 این قدرتی که در شخصیت‌ها قرار دارد، حالا که نمی‌تواند در نبردها چندان موثر عمل کند، چرا موجبات دردسر قهرمانان را نیز فراهم نمی‌کند؟

تمام رخدادهای انیمیشن خانواده هیولا ۲ قرار است به مفهومی هم‌چون «هیچکس کامل نیست» ختم شوند، اما این پایان ناگهانی و موزیکال، تا پیش از رسیدن به صحنه‌ی پایانی، در کدام بخش از فیلم، محلی از اِعراب پیدا می‌کند؟ جز گفت‌وگوی میان مکس و میلا در تاریکی شب که آن هم به ارتباطات روزی که گذشت کاملا بی‌ربط است، کدام اتفاق فیلم را می‌توان استدلالی بر ردِ کامل بودن، محسوب کرد؟ و اساسا آیا کامل‌بودن با ابَرقهرمان بودن یکی است؟ جز این موضوع، ملاکِ نقص در چیست؟ شخصی که به واسطه‌ی اختراعات خود، وسایل پیشرفته‌ای را در اختیار دارد کامل است؟ مگر کامل‌بودن چه مشکلی را ایجاد می‌کند که در فیلم پذیرشِ نقص به مثابه ارزش تعریف می‌شود؟ پاسخی نمی‌توان برای این سوالات یافت چرا که گویا نویسنده نیز روی آن تأمل کافی نداشته است.

در یک جمع‌بندی کلی باید گفت که اِشکال Monster Family 2 هم در امر بصری است و هم مرتبط با روایت. استفاده از کلیشه‌های رایجِ نجات دنیا، قدرت جاودانگی، طلسم و قدرت‌های مربوط‌به آن، بدون آن‌که خلاقیت ویژه‌ای در کار باشد و از طرفی عدم تسلط بر ویژگی‌ها و مولفه‌های کمیک و ناتوانی در اتصال این ارتباط با تصاویری پویا و جذاب، باعث می‌شوند تا با اثری ضعیف طرف باشیم.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
3 + 12 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.