نقد انیمه Wonder Egg Priority | داستان یک تخم مرغ شگفت‌انگیز

نقد انیمه Wonder Egg Priority | داستان یک تخم مرغ شگفت‌انگیز

انیمه Wonder Egg Priority «اولویت تخم مرغ شگفت انگیز» انیمه‌ای ژاپنی است که به‌تازگی فصل اولش به اتمام رسیده و قسمت پایانی آن یعنی اپیزود سیزدهم با تأخیر چند ماهه منتشر شده است. انیمه‌ای که محصول شرکت Aniplex و نوشته فیلم‌نامه‌نویس ژاپنی، شینجی نوجیماست. با نقد آن همراه میدونی باشید.

Wonder Egg Priority موسیقی نوستالژیکی دارد که در انیمه‌های قدیمی‌تر می‌توان ردپای آن را دید. داستان توامان که جذاب است دردناک نیز است و نوع شخصیت‌پردازی و کنش‌های قهرمانانه کاراکترها دارای جذابیتی است که مخاطب را با خود همراه می‌کند. شخصیت‌هایی که مطابق با اصول فیلم‌نامه نویسی خلق شده‌اند و می‌توان آن‌ها را از ویژگی‌های ذاتی و تصمیمات‌شان شناخت. توجه انیمه به پدیده خواب یکی از محورهای اساسی پیشبرد قصه محسوب می‌شود. خواب‌هایی که به مثابه جنگیدن با خصلت‌های بد آدمی است. خصلت‌های بدی که در قالب غول‌های قوی هیکل ظاهر می‌شوند و هر شخصی که محبوس است برای رهایی باید غول خود را شکست دهد. در میان این جنگ‌ها، انیمه توجه ویژه‌ای به تعالیم فلسفی و آموزشی نیز دارد.

در ادامه جزئیاتی از انیمه Wonder Egg Priority فاش می‌شود

شخصیت اول قصه، اوتوآی دختربچه‌ای ۱۲ ساله است که در برخورد اولش با تخم مرغ عجایب، مشابه هر انسان دیگری که به هنگام مواجهه با چیزی جدید درصدد ارتباط با آن است، تمام راه‌هایی که بتوان از آن تخم‌مرغ چیزی فهمید را امتحان می‌کند، در این بین صدای مرد تخم‌مرغ فروش همواره به سان وجدان بیداری عمل می‌کند که قصد راهنمایی او را دارد. صدایی که گویی سرچشمه‌اش به‌جای بیرون، درست در جایی درون شخص است. انیمه ما را با این فرضیه مواجه می‌کند که «در خواب ما واقعیت‌هایی زندگی می‌کنند» این جمله یک خطی تا حد بسیار زیادی داستان را تحت‌‌الشعاع خود قرار می‌دهد چرا که قرار است خواب‌های شخصیت‌های اصلی ناجی زندگی افراد دیگری باشد که به خواست خود پا به جهان دیگر گذاشته‌اند. اوتوآی می‌داند که اگر مأموریت خود را درست انجام دهد و بچه‌هایی که درون تخم‌مرغ‌ها اسیر هستند را نجات دهد می‌تواند دوست دیرینه‌اش کویتو چان را نجات دهد.

دوستی اوتوآی و کویتوچان علت معلومی دارد و بیشتر از کمبود اعتماد به نفس در اوتوآی ناشی می‌شود. در اینجا ویژگی مهم شخصیت‌پردازی در خصوص اوتوآی علاوه‌بر شجاع بودن و دیگر ویژگی‌های انسانی نهادینه شده در او، چشمان دورنگ (هتروکروم) است که اعتماد به نفس او را پایین آورده است.

او به خاطر این مسئله حتی قید مدرسه رفتن را نیز می‌زند و ترجیحش در خانه ماندن و انزوا است. بااین‌حال شخصی که در مقام فرشته نجات ظاهر می‌شود و او را تشویق می‌کند به مدرسه (کلاس اول) بیاید کویتوچان است. موضوعی که نقطه عطفی می‌شود برای دوستی پایدار و ماندگارشان. کویتوچان تبدیل به تنها دوست اوتوآی می‌شود و در اثر این وابستگی عاطفی، طبیعی است که بعد از مرگ او، اوتوآی شانس‌اش را برای برگرداندن او به زندگی امتحان کند. اولین قدمی که او باید برای نجات کویتوچان بردارد شکستن تخم‌مرغ است. شکستنی که علاوه‌بر اهمیت داستانی، اهمیت نمادینی نیز می‌یابد و به منزله شروع یک مبارزه است. شکستنی که می‌توان آن را استعاره‌ای از ورود به مرحله‌ی جدیدی از زندگی قلمداد کرد. این حریم باید شکسته شود تا زندگی جدید، خود را هویدا کند.

انیمه به وضوح به جهان مابعد‌الطبیعه و متافیزیک اعتقاد دارد و چنین مفاهیمی نقش پررنگی در پیشبرد درام ایفا می‌کنند. حتی از این منظر که شخصیت‌ها بعد از خودکشی در جهان دیگری در حال عذاب‌اند ردپای تعالیم اسلامی به وضوح دیده می‌شود. بنابراین زمانی‌که تخم مرغی می‌شکند با تصادم دو نیرو سر و کار داریم؛ نیروی نجات دهنده اول که باید جسم فرد داخل تخم‌مرغ را از شر آکمه‌ها و نیروهای شیطانی نجات دهد (این کار توسط محافظ تخم مرغ که اوتوآی و دیگر دوستانش هستند صورت می‌گیرد)‌ و نیروی دوم مربوط‌به شخص محبوس است که باید روحش را از چنگال شیاطین نجات دهد.

با این تفاسیر، فرضیه بالا در خصوص اهمیت داشتن مفاهیم دینی قوت می‌یابد و آن اهمیت جسم و روح به ترتیب در مرتبه کالبد و حقیقت انسان است. محافظ هر چقدر هم که سعی کند شخص آسیب دیده را از خطرها و بلایا حفظ کند، تا شخص از خود اراده‌ای مبنی بر نجات روحش نشان ندهد تمام اعمال محافظ نیز بی‌نتیجه خواهد بود. همچنین این فرایند به بخش دیگری از ماجرا نیز نظر دارد و آن آسیب حقیقی‌ای است که انسان متحمل می‌شود. درست است که ورودی هر آسیب جسم شخص است اما نتیجه اصلی و غایت آن روح فرد را هدف می‌گیرد و این حقیقت در جهان‌بینی انیمه نادیده گرفته نشده است.

جبهه آنتاگونیست سریال به موازات کاراکترهای اصلی به دو شکل ترسیم شده‌اند. دسته اول مربوط‌به آکمه‌هاست که سواره‌نظام شیاطین هستند و در نقش خون‌ریز و مبارز وظیفه‌شان جنگیدن با محافظین انسانی است. دسته دوم غول‌های قوی هیکلی است که باتوجه‌به خصیصه منفی فرد در جهان دیگر، شکل مخصوص به خود را دارد. این دسته از نیروهای شیطانی را می‌توان تجسم یافته گناهان فرد محبوس دانست که به‌صورت هیولایی غول‌پیکر نمایان می‌شود. هیولاها هر کدام به‌طور ویژه نماد خصائص منفی و ناپسند اشخاص هستند؛ مثل هیولای خودبینی، تکبر، حسادت، بخل، خودشیفتگی و مواردی از این دست. این هیولاها در برخورد با محافظان تمام نیروی خود را به کار می‌گیرند، بااین‌حال محافظان در تقابل با آن‌ها قدرتمندتر می‌شوند و نیروی فیزیکی‌شان تقویت می‌شود. مشخصه‌ای که در زندگی حقیقی نیز مصداق دارد.

تاکید انیمه بر پیداکردن دوست و اهمیت آن، تنها به نجات دوستان خودکشی کرده محدود نمی‌شود بلکه محافظین، در مزرعه تخم‌مرغ‌ها دوستان باارزشی پیدا می‌کنند. با ورود نِیرو به داستان، دیگر اوتوآی در مسیری که انتخاب کرده تنها نیست، درست است که هرکس باید به‌تنهایی در خواب مبارزه کند اما پیداشدن شخصی که هدفی مشابه دارد و می‌تواند هم‌کلام خوبی باشد ارزشمند است. به‌خصوص حالا که خانواده هیچ‌یک از محافظین از کاری که فرزندانشان در شب انجام می‌دهند اطلاعی ندارند. نِیرو دختر چهارده ساله و نابغه‌ای است که به‌تنهایی صاحب یک شرکت است.

او از آن دست بچه‌هایی است که از سن خود بسیار جلوتر هستند و اگر بگوییم او به اندازه یک جوان سی ساله می‌فهمد اغراق نکرده‌ایم. نِیرو کم حرف، آرام و باوقار تصویر شده است و از مجموع صفات او می‌توان این‌طور برداشت کرد که او شکلی آرمانی از نوجوانانی است که سازندگان تصویرش کرده‌اند. نِیرو که بیشتر دلش می‌خواهد تنها باشد و اهل گشت‌و‌گذار نیست، هم‌چون اوتوآی در ابتدای سریال، میل چندانی به یافتن دوست ندارد اما اوتوآی همان تغییری را در نِیرو ایجاد می‌کند که پیش از این کویتوچان در او به وجود آورده بود. او این بار نقش فعالِ دوستی را ایفا می‌کند و نِیرو را کمی از آن درون‌گرایی و کم‌حرفی بیرون می‌آورد.

نِیرو هدفش از مبارزه در خواب و خریدن تخم‌مرغ‌ها نجات خواهرش است، خواهر کوچکترش که خودکشی کرده است. نِیرو در این مسیر به چرایی هدف خود شک می‌کند و با سوالاتی روبه‌رو می‌شود که به شخصیت او عمق می‌بخشد. مثلا او می‌پرسد: «از کجا میدونی این جنگیدن به خاطر خودت نیست؟» این سؤال تصادفا درون او ایجاد نشده چرا که نِیرو خودش را به خاطر مرگ خواهر کوچکترش مقصر می‌داند و بر این عقیده است که زمان مرگ می‌توانسته او را از خودکشی منصرف کند. بنابراین برای نِیرو جنگیدن با نیروهای اهریمنی اهمیتی مضاعف دارد؛ او نه‌تنها برای نجات خواهر خود می‌جنگد بلکه برای تسکین روح خود نیز دست به مبارزه می‌زند.

با اضافه شدن کاوایی ریکا به‌عنوان یکی دیگر از مبارزین، شاهد شخصیتی برونگرا، پرحرف، پرانرژی، حریص و با اعتماد به نفس بالا (خود را کاوایی به‌معنی زیبا می‌داند) هستیم که قبلا یک جونیور آیدول بوده است. اما تمام ویژگی‌هایی که به آن اشاره شد محدود به بخش برقراری ارتباط ریکاست و زندگی شخصی او وضعیت پیچیده و اسفناکی دارد. ریکا فرزند طلاق است و تا به حال پدرش را ندیده و از طرفی شغل مادرش تاثیری منفی در خلق‌وخوی او گذاشته است. فقدان پدر، بزرگ‌ترین خلا عاطفی ریکاست و نهایت آمال و آرزوهایش دیدار با پدر است. دختری که ریکا قصد دارد نجاتش دهد شخصی به نام چیمی است.

زمانی‌که ریکا خواننده بوده چیمی یکی از طرفداران واقعی او بوده که به خاطر بی‌توجهی ریکا دست به خودکشی زده است. در اینجا تفاوتی که ریکا با دیگر مبارزین دارد نزدیکی بیشتر با پدیده خودکشی است. فشار روحی‌ به خاطر مسائل خانوادگی از یک طرف و خودکشی یکی از بهترین طرفدارانش از طرفی دیگر، دست به‌دست هم می‌دهند تا او چندین بار تا مرز مرگ پیش برود. او هر بار عمیق‌تر از قبل به خود زخم می‌زند و شاید بتوان گفت در میان مبارزین کسی به اندازه او به مرگ نزدیک نمی‌شود.

آخرین نفر از حلقه مبارزین ساواکی موموئه است. دختری که شباهت فراوانی با پسرها دارد و در موارد متعددی با یک پسر اشتباه گرفته می‌شود. موموئه بارزترین ویژگی‌اش در عاشق کردن افراد است. او قدرت بالایی در جذب اشخاص دارد و معمولا در همان اولین برخورد اشخاص را جذب خود می‌کند. دختری که موموئه می‌خواهد نجاتش دهد هاروکاست. هاروکا بعد از اینکه از جانب موموئه بی‌توجهی می‌بیند دست به خودکشی می‌زند و همین موضوع سبب می‌شود که موموئه بخواهد برای او مبارزه کند. موموئه برادرزاده ساواکی سنسه، معلم مدرسه و دوست‌پسرِ مادرِ اوتوآی است. شایعاتی که پیرامون شخصیت سنسه درباره علت مرگ کویتوچان وجود دارد موموئه را آسیب‌پذیر می‌کند و تنشی درونی برای شخصیت او به وجود می‌آورد.

ساواکی سنسه با شخصیت مرموز و پیچیده خود و اصرار به نزدیکی به مادر اوتوآی بیش از شخصیت‌های دیگر سریال کنجکاوی برانگیز است. او نقاشی است که گمان می‌رود با تعرض به کویتوچان باعث مرگ او شده است. خاصیت معماگونه این ماجرا، بیننده را تا پایان سریال با خود همراه می‌کند و و کشش لازم را برای دنبال‌کردن سریال ایجاد می‌کند.

در انیمه از یک جایی به بعد مسئولان سرزمین تخم‌مرغ، گردنبندهایی را به شخصیت‌ها می‌دهند که این گردنبندها قرار است در نقش پشتیبان عمل کنند. گردنبند هر محافظ مخصوص خود اوست و به صورتی طراحی شده که با لمس آن، حیوانات محافظ ابتدا به‌صورت کوچک شده بیرون می‌آیند. حیواناتی که بیش از هر چیز دیگر، انیمه محبوب دیجی‌مون‌ها را به خاطر می‌آورند و یادآور آن تغییر شکل‌ آواتارها هستند.

مسیری که قهرمانان برای برگرداندن بهترین رفیق خود برمی‌گزینند به غیر از جنگیدن، بار آموزشی نیز برایشان دارد. یکی از این آموزش‌ها که برگرفته از تعالیم ژاپنی است، سه‌گانه گزارش، ارتباط و مشاوره است. گزارش که با لفظ ژاپنی Hokoku شناخته می‌شود مربوط‌به تعامل همه‌جانبه کارمند با رئیس و با خبرکردن مافوق از تمام اطلاعات به روز شده است. ارتباط (Renraka) به‌معنی برقراری ارتباط گرم و صمیمی با همکاران دیگر برای پیشبرد بهتر کارهاست.

مشاوره (Sodun) مربوط‌به بخش پشنهادات و انتقادات است که وجودش برای ارتقای زمینه کاری ضروری است. همان‌طور که به خوبی می‌دانیم، کشور ژاپن در زمینه کار و فعالیت همواره جزو کشورهای طراز اول بوده و مردمش به سخت کوشی شهره هستند. بنابراین چنین آموزه‌هایی در انیمه‌های آن‌ها امری طبیعی است چرا که آن‌ها کودکان و نوجوانان‌شان را از سنین پایین تعلیم می‌دهند.

Wonder Egg Priority به غیر از ارائه داستانی گیرا و اکشنی جذاب در پس آن، از ارائه مفاهیم فلسفی نیز غافل نیست و سؤال مهمی که در خصوص بازگرداندن افراد خودکشی کرده مطرح می‌کند در نوع خود قابل تامل است: «اینکه شخصی با اراده خود نخواسته در این دنیا باشد، آیا برگرداندن‌اش امر درستی است؟» این سؤال هر چند جایگاه درستی در سریال پیدا می‌کند اما برای پاسخ به آن تمهیدی اندیشیده نمی‌شود.

هر چند شاید بتوان به این موضوع اشاره کرد که شخصیت‌هایی که خودکشی کرده‌اند با تبدیل شدن به نیروهایی شر، لیاقت بازگشت به دنیا را از دست داده‌اند، اما بااین‌حال نمی‌توان این موضوع را پاسخ قاطعی به سؤال مطرح شده قلمداد کرد.

Wonder Egg Priority درکنار توجه به مسائل فلسفی و پیچیدگی آن‌ها به مفاهیم اسطوره‌ای نیز توجه دارد. موموئه بعد از اینکه تمام مراحل را پیش می‌رود و برای نجات هاروکا با او روبه‌رو می‌شود در می‌یابد که هاروکا به خاطر زندگی در جهان پس از مرگ هیبتی تاناتوسی پیدا کرده است. در میان اسطوره‌های یونان باستان، تاناتوس خدای مرگ است و سرشت مرگ آدمی را موجب می‌شود. چیزی که در انیمه به آن مستقیما اشاره می‌شود و به خود تخریب‌گری و در جست‌وجوی ترس و وحشت بودن که از ویژگی‌های تاناتوس است اشاره می‌شود. موموئه برای مقابله با نیروی تاناتوسی نیازمند اراده‌ای در حد اروس است. اروس برخلاف تاناتوس که خداوندگار مرگ است، خدای زندگی بخش و غریزه اصلی برای زندگی است. حال موموئه باید تمام توان خود را به کار گیرد تا با غلبه بر اضداد شخصیتی هاروکا، او را نجات دهد.

انیمه بعد از معرفی و پرداختن به شخصیت‌های اصلی و مبارز خود به سراغ داستان زندگی آکا و اوراآکا می‌رود. در خصوص آن‌ها ابتدا باید هویت‌ مجهول‌شان مشخص شود و بعد داستان زندگی‌شان. آکا و اوراآکا در گذشته دانشمندان نابغه‌ای بوده‌اند که حالا بدن انسانی خود را رها کرده و در قالب بدنی عروسکی، زندگی می‌کنند. این دو برادر با کمک هوش مصنوعی، دختری به نام فریل می‌سازند. فریل نیرویی به نام وسوسه مرگ را میان دختران جوان انتشار می‌دهد و مهم‌ترین چالشی که ایجاد می‌کند فراخواندن انسان برای نبرد با هوش مصنوعی است.

Wonder Egg Priority با تمام ویژگی‌های خوب‌اش و اهمیتی که به خاطر نوع نگرش‌اش به زندگی دارد اثری قابل‌توجه و دیدنی‌ است. بااین‌حال نمی‌توان از ضعف‌های آن چشم پوشید. مهم‌ترین اشکال را می‌توان مربوط‌به فیلم‌نامه دانست که از شلخته‌گی بی‌اندازه‌ای رنج می‌برد. در بعضی از قسمت‌ها بدون مقدمه چینی و زمینه قبلی مفاهیمی مطرح می‌شود که آن مضامین نمی‌توانند در بستر درام پیشرفت کنند. همچنین در بخش‌هایی که انیمه مرزهای خیال و واقعیت را به هم پیوند می‌دهد ضعف اصلی را می‌توان در شکستن قوانینی دانست که خود برای جهان برساخته‌اش وضع کرده. از جمله این موارد می‌توان به زخمی شدن اوتوآی در نبرد با اهریمنان اشاره کرد که تنها یکبار، این زخم‌‌ها به جهان واقعی منتقل می‌شود و دفعات بعدی زمانی‌که اوتوآی از خواب بلند می‌شد با اینکه در خواب زخمی شده بود، کاملا سالم است.

این مسئله که شخصیت اوتوآی چرا به یکباره تصمیم می‌گیرد دوباره به مدرسه برگردد (بعد از مرگ کویتوچان)‌ نیز تا پایان بدون جواب باقی می‌ماند. انیمه درباره مکان رازآمیزی که دو دانشمند در آن مشغول کار هستند نیز توضیحی نمی‌دهد. مشخص نمی‌شود که این مکان تا چه اندازه واقعی یا تا چه اندازه برخاسته از تخیل شخصیت‌هاست و اساسا پاسخی به این پرسش که «این مکان کجاست؟» دریافت نمی‌شود. ما فقط این مکان را صرف گفت‌وگوی دانشمندان شناخته‌ایم و چیز بیشتری درباره‌اش نمی‌دانیم درحالی‌که به‌دلیل حضور چهار قهرمان درکنار هم و قابل اعتماد نبودن دو دانشمند در مقام راوی، باید یافته‌های بیشتری از این مکان کسب می‌کردیم.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
2 + 10 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.