مامورو هوسودا در فیلم Belle، ضمن برداشتی آزاد از داستان دیو و دلبر در ترکیب با دنیایی مجازی که امتداد آن دغدغههایی مهم از دنیای واقعی را هدف میگیرد، به تکامل سینمای خود پرداخته است.
مامورو هوسودا با همان دو فیلمی که در استودیو مدهاوس کارگردانی کرد (دختری که در زمان پرید، جنگهای تابستانی) عزم خود را برای تبدیل شدن به عنوان یکی از کارگردانهای مورد انتظار انیمههای ژاپنی جزم کرد. ارادهی هوسودا با تأسیس استودیو چیزو و ساخت سه فیلم بعدیاش (بچههای گرگ، پسربچه و دیو و میرای) تثبیت شد و هر بار بیش از قبل اسم او بر سر زبانها افتاد. ساختههای هوسودا علاوهبر توجه به جایگاه خانواده اغلب بر محور فانتزیهای سادهای میچرخد که پیچیدگیهای شخصیتهای خاص و در عینحال ملموس آن، سنگ بنای دنیاهای فراواقعی و متفاوتی است که با ارئهی شباهتهای ریز و درشتشان با زندگی معمول مخاطب، به ارتباط محکمی بین بیان خود و درک بیننده منتهی میشود.
در نگاه کلی هوسودا در انیمهی سینمایی بل (Belle) روند رشد و گسترش سینمای خود را، چه از نظر تکنیکی و چه از نظر حفظ ساختار مطلوب آثارش، ادامه داده است. پایان اولین ترانه فیلم بل با «زمان منتظر هیچکس نمیماند» برای علاقمندان آثار هوسودا یادآور جملهای است که در انیمه دختری که در زمان میپرید روی تخته سیاه کلاس نوشته شده بود و البته میتوان آنرا با جاهطلبی هوسودا هم تطبیق داد. درواقع اگر کمی در زمان به عقب بازگردیم با نگاهی به فعالیت سینمایی هوسودا، بهویژه دورهی بعد از فیلمهای اولیهاش مثل دیجیمون و فیلم ششم وان پیس، حالا ما در انیمه بل تجمعی از ایدهها و مفاهیم داستانی آثار قبلی هوسودا را مشاهده میکنیم.
عشق و فداکاری مادرانه از نوعی که در بچههای گرگ به ثمر نشست، ورود به دنیایی موازی در پسربچه و دیو که با کنار زدن یک درونگرایی خردکننده مبنای زنده کردن روحیهی از دست رفتهی قهرمان داستان شد، زندگی پرشور مدرسهای و اهمیت دورهی زندگی نوجوانانهی دختری که در زمان میپرید، شکلگیری اصل هویت و مسئولیتپذیری در میرای و البته یک دنیای مجازی شبیه به آنچه در جنگهای تابستانی پیام مهم داستان را القا میکرد. فیلم بل همهی این ویژگیها را با شرح و بسط تازهای کنار هم جمع کرده است. با این ترکیب آشنا ولی تازه میتوان تکامل سینمای مامورو هوسودا را در انیمه Belle واکاوی کرد. اما آیا اثر اخیر این کارگردان توانسته به اوجی مثل بچههای گرگ دست پیدا کند؟ شاید بهتر باشد برای جواب دادن به این سوال منتظر گذشت زمان باشیم.
فیلم Belle، که اسم ژاپنی آن Ryū to Sobakasu no Hime بهمعنی اژدها و پرنسس کک و مکی است، در سریعترین توضیح شامل برداشتی آزاد از داستان دیو و دلبر است که با انیمیشن اقتباسی والت دیزنی (Beauty and the Beast محصول ۱۹۹۱) شهرت دارد.
اما هوسودا این داستان عامیانهی کلاسیک را در ترکیب با المانهای تکرارشوندهی مطلوبش به تلفیق مدرنی تبدیل کرده است که پیامهای بهروزشدهای هم در نقد فرهنگ جاری در شبکههای اینترنتی مخابره میکند و در تلاش است تا چالشهای روحی و فکری موجود در مسیر رشد نسلهای جدید را از ورای پوستهای جذاب نشان دهد. در این داستان دختر نوجوانی به اسم سوزو بهخاطر اتفاقی غمانگیز در کودکی اعتمادبهنفس خود را از دست داده و حتی برای بروز استعداد آواز خواندنش با مشکل جدی روبهرو است. تا اینکه با یک دنیای مجازی مبتنی بر درونیات آشنا میشود و در این تجسم تازه با اسم بل میتواند توانایی خود را نمایان کند.
در بهترین تغییر، شخصیت بل در انیمهی هوسودا کاملا با رویکرد این شخصیت در انیمیشن دیزنی و نمایههای فمینیستی مستعمل آن فرق دارد. توجه به بخش موزیکال هم فقط محدود به دیالوگهایی که به صورت آوازخوانی بیان میشوند نیست. خواندن برای بل (با صدای شنیدنی کاهو ناکامورا) استعدادی است که بهخاطر وقوع یک تراژدی در کودکی بیسرانجام مانده و ترانههای فیلم قرار است در ترکیب با لحظههای زندگی بل و سوزو به رشد و پختگی این شخصیت منتهی شوند. حتی وقتی موسیقی متن با مونتاژ بیکلامی روی خاطرات کودکی سوزو به سکوت او در مدرسه ختم میشود میتوان گفت القای درستی در پشبرد داستان دارد. دراینجا برخلاف اقتباس دیزنی، خواندن بل بخش مهمی از شخصیتپردازی او است. بهعبارتی اگر شخصیت اصلی و درونیات دیو با ضربانی خاص نمایان میشود هویت واقعی بل هم از روی خواندن او برای دوستانش مشخص میشود.
تفاوتهایی که هوسودا در بخش اقتباسی اثر خود ایجاد کرده جزو نقاط قوت این انیمهی سینمایی به حساب میآید. این بخش داستانی در یک دنیای مجازی رخ میدهد و در پایان به یک زیرداستان در جهت القای مفهوم اصلی فیلم هوسودا تبدیل میشود. فیلم بل با معرفی یک جامعهی مجازی اینترنتی به اسم یو (U) آغاز میشود. دنیای یو خیلی شبیهبه دنیای اُز (Oz) در انیمه جنگهای تابستانی است با این تفاوت که اینجا آواتار و جنس توانایی هر شخص برمبنای خصوصیات ذاتی و استعدادهای پنهان و آشکار او در واقعیت شکل میگیرد و در تعامل با جمعیت پنج میلیارد نفری دنیای یو به کمک ابزاری خاص که در گوش قرار میگیرد به شکل یک تجربهی حسی کامل از یک دنیای مبنیبر واقعیت مجازی بروز پیدا میکند.
در بارزترین ویژگی فیلم، هوسودا اینبار هم مثل انیمهی جنگهای تابستانی، برای نمایش دنیای مجازی تعریف شده در داستانش از طراحی دیجیتال کامپیوتری استفاده کرده، درحالیکه فضای دنیای واقعی آن با طراحی سنتی آشنای انیمهها همراه است. این انتقال بین دو فضای گرافیکی متفاوت شاید در شروع برای طرفداران انیمه چندان خوشایند نباشد اما به خاطر ماهیت دیجیتالی دنیای یو به تلفیقی قابلقبول و بدیهی تبدیل میشود.
هرچند داستان در دنیای واقعی با لطافت هنری بیشتری رخ میدهد اما بخشهای مربوطبه دنیای یو هم، که حکم یک جستوجوی نرمافزاری متمایز در جلسهی روانشناسی را دارد، به لطف همکاری استودیو چیزو با جین کیم از والت دیزنی در طراحی کاراکترها بهویژه بل و همچنین حضور انیماتورهای آشنای استودیو کارتون سالون مثل تام مور برای طراحی پسزمینه، در برآورده ساختن هدف نهایی نسبتا موفق است. بههرحال استفاده از این ترکیب دوگانه ریسکی است که کمبودهای موجود در مدلسازی رفتاری شخصیتها در بازهی حضور دیجیتالیشان به آن صدمه میزند، هرچند هوسودا این ریسک را به جان خریده اما تبعات آن در شمای کلی فیلم بهچشم میآید. از طرفی ایجاد تعادل بین این دو سمت باعث شده برخی جزئیات در بافت داستان هم توصیف کاملی نداشته باشند.
بهعلاوه وقتی مسایلی مثل ازخودگذشتگی، اعتمادبهنفس، ارتباطهای اجتماعی و قضاوت شدن از دید دیگران که در دنیای واقعیِ سوزو تبدیل به تجمعی از مشکلات شدهاند در دنیای یو با کشف راهحلهایی از درون فکر و تخیل به مرحلهی رسیدگی بیرونی میرسند، رخدادهای پایانی، هرچند جمعبندی قابل قبولی دارند اما برای رسیدن به عمق بیشتر با ردی محسوس از سراسیمگی همراه میشوند.
هشدار: ادامه متن بخشهایی از داستان انیمه بل را لو میدهد
سوزو برای ورود به دنیای یو از نام مستعار بل (بهجای سوزو که آن هم در ژاپنی به معنی زنگ است) استفاده میکند. طبیعتا حس عدم اعتمادبهنفس سوزو در ترکیب با سوال همیشگی او، که چرا مادرش نجات جان یک بچهی غریبه را به زندگی و درکنار هم بودن خودشان ترجیح داده، وجه غالب دارد. هرچند سوزو هنوز عاشق مادرش است و حتی از لیوان لب شکستهی او استفاده میکند اما بخش اصلی این سوال آزاردهنده که به خاطر اظهارنظرهای نسنجیده و کنایهآمیز دیگران شدت بیشتری گرفته همچنان در قلب او باقی مانده است. سوزو در دنیای یو با یک ظاهر جذابتر (جایی که طرفدارنش با افزودن یک حرف در انتهای نام کاربری بل به صورت Belle، به معنی دختر زیبا، از او یاد میکنند) و شروعی ناشناس که طی آن استعداد خود را باوجود نظرهای موافق و مخالف شدیدتر بهراحتی بروز میدهد، بالاخره میتواند درک درستی از اتفاقات زندگی واقعی هم پیدا کند.
اینجاست که هوسودا سمت و سوی داستان خود را به مسایلی مهمتر از یک افسانهی عاشقانه پیوند میزند. در دنیایی که آواتارها در آرامشی ساختگی که برگرفته از ابعاد مثبت وجودشان بوده به سر میبرند، ورود یک «دیو» که حضوری مجرمانه دارد تعریف سوالبرانگیزی است. ورود بل (Beauty) به قلمرو دیو (Beast) و روشن شدن دلیل این منفیگرایی یکی از همان تفاوتهای شاخص هوسودا در بخش اقتباسی داستان است که موجب استقلال داستانی تحسینبرانگیز فیلمنامهی او میشود.
هر شخصیت در دنیای یو در وهلهی اول آن چیزی است که میتوانست باشد و در واقع نیست. پس همانقدر که سوزو زیبایی معمولی خود را در مقایسه با افرادی مثل روکا نمیبیند یا صدای مستعد خود را فرو خورده است (اما در قالب بل اینطور نیست)، در مورد شخصیت کِی هم این موضوع از زاویهای دیگر رخ داده است و او در دنیای یو دیو بالقوهای است که میتواند در واقعیت از دل خشونت خانگی زاییده شود اما در برابر تبدیل شدن به آن از خودش و برادرش محافظت میکند. در توصیفی دیگر هرچقدر عکس قاب شدهی مادر بل از خاطرهای شیرین گرفته شده، ترکهای قاب عکس شکسته شدهی مادرکِی حاکی از تلخی یک پیوند گسسته شده است.
سوزو که در جریان ارتباطهای تازه در دو سمت واقعیت و خیال به دید بهتری از شرایط زندگی رسیده و کمکم درحال ترمیم اعتمادبهنفس خودش است وقتی خودش را در تلاش برای نجات دیو میبیند آخرین تصمیم مادرش را بهتر درک میکند، چراکه تلاش او برای نجات کِی به معنای فراموش کردن شینوبو نیست. در این مسیر شینوبو، بهعنوان کسی که در دنیای یو عضو نیست و هیچ مابهازای غیرواقعی ندارد (دوستی که همیشه مواظب سوزو است و احتمالا با دیدن رقص و تمرین آواز سوزو در حاشیهی رودخانه متوجه هویت مجازی او هم شده) تبدیل به نمادی در بخش ستایش واقعیتها میشود. به این ترتیب فیلم به این قضیه هم نگاه درستی دارد که اگر یو میتواند زمینهی بروز استعداد باشد ازطرفی هم میتواند ترس آشکار شدن هویت و چرهی واقعی را در دل کاربرانش ایجاد کند. همانطور که پگی سو با فاش شدن چهرهی بل، از ترس کاذب خود پشیمان میشود.
از طرفی سوزو در زندگی غیراز شینوبو از حمایت پنج دوست مادرش هم برخوردار است، افرادی که میتوانند همان پنج مؤسس یو باشند و احتمالا در شهرت بل هم نقش دارند. اما سوزو از جایی به بعد دیگر خودش تصمیم میگیرد که به تنهایی یک مسیر طولانی را برای نجات کی و برادرش (از شکستن در برابر یک پدر پرخاشگر) طی کند و به این ترتیب رشد فکری سوزو بالاخره در انتهای مسیری سخت کاملتر میشود.
تلاش هوسودا در تحلیل و پیشرفت یک شخصیت باورپذیر دختر در انیمهها قابل ستایش است. هرچند در این مرحله هوسودا بعداز ساخت فیلمش به شخصیت پردازیهای کاراکترهای دختر انیمههای دیگر و حتی به شکل غیرمستقیم از هایائو میازاکی ایراد میگیرد اما واضح است که این کلکل بیشتر به دلخوری قدیمی او در جدایی از استودیو جیبلی (بهخاطر موافقت نکردن با ایدههایی که استودیو جیبلی برای تکمیل قلعهی متحرک هاول از او می خواست) مربوط است و در نگاه بیطرف هوسودا همان دغدغههای ارزشمند مربوطبه شکلگیری درست الگوهای شخصیتی نسل جدید را از بیان خود دنبال میکند. همان دیدگاهی که بهخاطرش انیمهسازان بزرگ ژاپن نه فقط برای چند دقیقه تشویق بیننده که برای یک اثربخشی واقعگرایانهی پایدار در مخاطب تلاش میکنند.