مو‌فقیت برای شما چه مفهومی دارد؟

مو‌فقیت برای شما چه مفهومی دارد؟

همه‌ی ما خواستار موفقیت هستیم. می‌خواهیم موفق باشیم و موفقیت را احساس کنیم. برای به دست آوردنش، زندگی‌مان را صرف به‌دست آوردن پول، شهرت، قدرت، تحصیل، رابطه و هزاران چیز دیگر می‌کنیم بدون آنکه حتی یک لحظه متوقف شویم و از خودمان بپرسیم: «موفقیت واقعا چیست؟»

کم‌اند کسانی که وقت می‌گذارند تا بفهمند موفقیت در زندگی‌شان چه معنایی دارد. به گفته‌ی جیم ران (Jim Rohn)، نویسنده‌ و کارآفرین آمریکایی:

اگر برای زندگی خودتان برنامه نچینید، احتمالا بخشی از برنامه‌ی زندگی یک نفر دیگر می‌شوید. می‌توانید تصور کنید دیگران چه برنامه‌ای برای شما دارند؟ مسلما چیز زیادی نخواهد بود!

اگر پاسخ این سؤال را پیدا نکنیم، ممکن است مسیر را اشتباهی برویم و به موفقیتی برسیم که مطلوبِ شخص دیگری بوده است. در این صورت وقتی به قله برسیم تازه می‌فهمیم که کوه اشتباهی را بالا آمده‌ایم. به اهداف‌مان می‌رسیم، ولی آن موقع تازه متوجه می‌شویم که آنها در واقع اهداف ما نبوده‌اند. این فاجعه‌، ضربه‌ای است که تعداد کمی می‌توانند بعد از آن دوباره بلند شوند و از نو شروع کنند.

در فیلم office space مایکل گیبونز به پزشکش می‌گوید: «امروز که در اتاقم نشسته بودم ناگهان متوجه شدم از زمانی که شروع به کار کرده‌ام، هر روز زندگی‌ام بدتر از روز قبل بوده‌ است. این یعنی هر روزی که من را ببینید، آن روز بدترین روز زندگی من است.»

چگونه از دچار شدن به چنین سرنوشتی جلوگیری کنیم؟

کسانی که به بیشترین موفقیت حقیقی دست یافته‌اند، افرادی هستند که معنای فتح قله برای‌شان کاملا واضح و مشخص است. اگر بخواهیم مثل آنها موفق باشیم، باید هدف‌‌مان واضح و روشن باشد.

موفقیت چه چیز نیست؟

قبل از اینکه وارد مسیر پُر پیچ و خم جست‌وجوی موفقیت شویم، باید بدانیم که چه چیزهایی موفقیت نیستند. اگر چند دقیقه وقت بگذارید و فضای مجازی را بگردید، متوجه می‌شوید که برداشت بیشتر مردم از موفقیت بسیار محدود است. بسیاری از مردم فکر می‌کنند موفقیت به معنی پول درآوردن، داشتن روابط بی‌نقص، راه انداختن یک تجارت میلیاردی یا داشتن فالوئرهای بی‌شمار در شبکه‌های اجتماعی است و بیشتر وقت‌ها تصورشان از موفقیت را بر اساس زندگی افراد مشهور می‌سازند.

نمی‌گوییم این افراد اشتباه می‌کنند، اما «مثل آنها بودن» لزوما باعث موفقیت شما نمی‌شود. خیلی‌ها هستند که برای رسیدن به قله مبارزه می‌کنند، زحمت می‌کشند و بعد از رسیدن به مقصود، چیزی جز احساس بیهودگی و هدر رفتن عمر گران‌مایه در انتظارشان نیست. نارضایتی آنها به این دلیل است که تعریف اشتباهی از موفقیت را دنبال کرده‌اند. آنها موفقیت را طوری تعریف کرده‌‌اند که با ارزش‌هایشان هماهنگی ندارد.

در دوران کودکی و اوایل بزرگسالی ما تعاریف متنوعی از موفقیت را از خانواده، معلم‌ها و دوستان‌مان می‌شنویم. هر کسی درباره‌ی ‌شغل آینده‌مان نظری دارد و کارهایی را که باید برای موفقیت‌مان انجام بدهیم، برای‌مان فهرست می‌کند. با اینکه خوب است به نظرات و پیشنهادهای دیگران برای آینده‌مان احترام بگذاریم، اما نباید آنها را با آرزوهای خودمان اشتباه بگیریم. هیچ‌کس نمی‌تواند دیدگاه خودش نسبت به موفقیت را به ما تحمیل کند. هیچ‌کس نمی‌تواند به ما بگوید که معنای داشتن یک زندگی خوب چیست.

راحت می‌توان باور کرد که موفقیت، به دست آوردن یک چیز مشخص است، مثلا به دست آوردن یک شغل یا موقعیت اجتماعی و باور به اینکه با به دست آوردن آن چیز، آدم موفقی می‌شویم. اما بعضی از بزرگ‌ترین موفقیت‌ها حاصل بدترین شکست‌ها بوده‌اند. وینستون چرچیل می‌گوید:

هیچ موفقیتی ابدی نمی‌ماند و هیچ شکستی نابخشودنی و مرگبار نیست. امید به ادامه دادن است که اهمیت دارد.

برای نمونه، آبراهام لینکلن قبل از اینکه رئیس جمهور آمریکا شود:

  • در انتخابات هیئت قانون‌گذار ایالت شکست خورد؛
  • در تجارت شکست خورد؛
  • نتوانست به عنوان سخنگوی مجلس انتخاب شود؛
  • در انتخابات کنگره شکست خورد‌؛
  • در انتخابات مجلس سنا شکست خورد؛
  • در انتخابات نایب رئیس جمهور شکست خورد؛
  • دوباره در انتخابات مجلس سنا شکست خورد.

اگر تعریفی را که از موفقیت داریم، تنها به یکی‌ دو دستاورد محدود کنیم، به احتمال زیاد ناامید می‌شویم و بعد از چند بار زمین خوردن، دیگر انگیزه‌ای برای بلند شدن نخواهیم داشت.

پس موفقیت چیست؟

ما باید اهداف و مسیرمان را بر اساس چیزی که خودمان می‌خواهیم تعیین کنیم، نه بر اساس چیزی که دیگران برای ما می‌خواهند.

بعضی‌ها به این نتیجه می‌رسند که بزرگ‌ترین لذت زندگی‌شان کمک به مردم است، بنابراین موفقیت برای آنها به معنی داشتن زندگی‌ای است که وقف دیگران شده باشد. برای بعضی‌ها به راه‌ انداختن یک تجارت یا تولید یک محصول باعث خوشحالی می‌شود. عده‌ای تنها بودن را ترجیح می‌دهند و بعضی‌ها دل‌شان می‌خواهد مدام در حال فعالیت باشند.

یک حقیقت ساده و در عین حال عمیق این است که چیزی که باعث خوشحالی من می‌شود، شاید دیگران را خوشحال نکند و برعکس. برداشت من از موفقیت احتمالا شبیه به برداشت شما نیست و دقیقا باید همین‌طور باشد.

اگر نتوانیم معنی موفقیت را برای خودمان مشخص کنیم و مسیر موفقیت شخص دیگری را دنبال کنیم، در نهایت چیزی جز یک انسان خسته و غمگین که سراسر وجودش انباشته از حس شکست است، نخواهیم بود.

بروس لی می‌گوید:

همیشه خودت باش، نظر خودت را ابراز کن، به خودت اعتماد داشته باش. دنبال یک شخصیت موفق نباش که آن را تقلید کنی!

راه موفقیت با این سؤال شروع می‌شود: چه چیزی من را خوشحال می‌کند؟

خیلی مهم است که بدانیم همین الان هم در بعضی زمینه‌ها موفق هستیم. اگر تصور می‌کنیم تا زمانی که به یک هدف مشخص نرسیده‌ایم یک انسان ناموفق و شکست‌خورده‌ایم، هرگز نمی‌توانیم خوشحال باشیم. باید همه‌ی موفقیت‌هایی را که تاکنون به دست آورده‌ایم، در نظر داشته باشیم.

از خودتان بپرسید:

  • قبلا در کجای زندگی‌ام موفقیت را تجربه کرده‌ام؟ 
  • چگونه می‌توانم کسب موفقیت را ادامه بدهم؟
  • از موفقیت‌های قبلی‌ام چه درس‌هایی گرفته‌ام؟
  • به چه چیزهایی در مورد خودم پی برده‌ام؟

موفقیت هم شامل هدف و هم شامل مسیر است. وقتی در مرحله‌‌ای از زندگی به موفقیت کوچکی می‌رسیم، نباید متوقف شویم، باید بیشتر تلاش کنیم. رسیدن به موفقیت‌های کوچک، به ما انگیزه می‌دهد که بیشتر بخواهیم و به دنبال هدف‌های بالاتر و بزرگ‌تر با نیروی بیشتری حرکت کنیم.

به گفته‌ی آنتونی رابینز:

در مسیر موفقیت باید کارهای بزرگ و سرسختانه انجام بدهیم.

چگونه مسیرمان را پیدا کنیم؟

برای اینکه بدانیم گام‌های رسیدن به موفقیت حقیقی چه هستند، باید اول بتوانیم کاملا دقیق، روشن و واضح به سؤالات زیر پاسخ بدهیم:

  • چه چیزی برای من واقعا اهمیت دارد؟
  • چه چیزهایی هیجان شدید و علاقه‌ی آتشین را در من برمی‌انگیزد؟
  • می‌خواهم زندگی‌ام را چگونه بسازم؟
  • دوست دارم سبک زندگی‌ام چگونه باشد؟
  • می‌خواهم چه کسی باشم؟
  • دوست دارم بعد از مرگم مردم درباره‌ی من چه بگویند؟

پاسخ این سؤالات باید کاملا دقیق باشد. اینکه مثلا بگویید چیزی که واقعا برای من اهمیت دارد خوشحالی است، اصلا کافی نیست. اگر نتوانید واضح ببینید بعدا هم نمی‌توانید بفهمید خوشحالی برای‌تان چه معنایی دارد، دارید چه کار می‌کنید یا به کجا قرار است برسید. در مورد برداشت‌تان از موفقیت هم همین‌طور است.

اما قبل از اینکه شروع به پیش رفتن در مسیر کنید، باید اول ببینید همین الان کجا هستید. برای تعیین موقعیت‌تان باید صادقانه و درست آن را ارزیابی کنید. در این مورد جایی برای دست بالا گرفتن خودتان و اغراق وجود ندارد. الان در چه زمینه‌هایی موفق هستید؟ در چه زمینه‌هایی به پیشرفت احتیاج دارید؟ نقاط قوت و ضعف شما چیست؟ سعی کنید در صورت امکان از نظر یک دوست یا همکار به عنوان نظر بی‌طرفانه کمک بگیرید.

بعد از آن باید چند هدفِ مشخص تعیین کنید. این اهداف باید واقع‌گرایانه، دست‌یافتنی، ثابت و در عین حال چالش‌برانگیز باشند. اهداف شما باید دقیق باشند. مثلا اگر می‌خواهید برای رسیدن به موفقیت، «بیشتر» مطالعه‌ کنید، دقیقا مشخص کنید که این «بیشتر» یعنی چه؟ می‌خواهید ۴۰ کتاب بخوانید یا ۵۰ تا؟

اگر معنای موفقیت را خودتان مشخص نکنید، یک نفرِ دیگر موفقیت را برای‌تان معنی می‌کند. برای صعود به کدام قله تلاش می‌کنید؟ آیا این کوه همانی است که خودتان می‌خواهید؟ یا وقتی به قله برسید کوهی را که خودتان انتخاب کرده‌ بودید، در افق، جایی در دوردست خواهید دید؟

مسیر درست را همین امروز شروع کنید.

برگرفته از: success

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
8 + 11 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.