لحظاتی در چرخهی عمر هر سازمانی وجود دارد که تغییر الزامی به نظر میرسد. در این زمان صرفا تغییر مهم نیست، بلکه نجات سازمان اولویت دارد. محیط سیاسی در حال تغییر، نیازهای مرتبط با وظایف، پیشرفتهای فناوری، رسیدگی به استخدام کارکنان و بسیاری عوامل دیگر، تغییر را به یک ضرورت تبدیل میکند. اما سازمانی که تغییر را لازم نداند و آن را نپذیرد، محکوم به نزول، شکست و منحل شدن است. در مقالهی حاضر، با موانع خلاقیت و راهکارهای مقابله با آن، آشنا میشوید.
موانع خلاقیت را بشناسید
در یک سازمان فرضی، موانع مختلفی نسبت به خلاقیت قابل شناسایی هستند که مهمترین آنها عبارتند از: ترس، رهبری ضیعف و عدم تعهد به نوآوری، تشریفات اداری و مقررات دست و پاگیر، قدرتطلبی رهبران، فشار برای نتایج فوری و سوءگیریهای شخصی در باورها، نگرشها و ارزشها.
۱. ترس
بسیاری از افراد متخصص، ترس را اولین مانع برای خلاقیت و نوآوری در سازمانها میدانند. ترس انواع مختلفی دارد: ترس از شکست، ترس از مسخره شدن، ترس از تصمیمگیری، ترس از اشتباه کردن، ترس از ریسک کردن، ترس از دریافت نکردن ارتقاء شغلی، ترس از تغییر، ترس از رهبران ارشد و ترس از ناشناختهها. ترس، فرد را از کشف راههای جدید بازمیدارد و ذهنیت جستجوگری که در آن شکست قابل قبول بوده و به عنوان منبعی برای اطلاعات جدید و یادگیری پذیرفته میشود، را از بین میبرد. خلاقیت و نوآوری رابطهای مثبت با لذت و عشق دارد، در حالی که رابطهی آن با ترس، خشم و اضطراب منفی است. کارکنان جوان بسیار سریع میآموزند که در برخی سازمانها، نمیتوانند سرشان را خیلی بالا بگیرند، چون توسط رهبران ارشد سرکوب میشوند.
۲. رهبری ضعیف و عدم تعهد نسبت به نوآوری
رهبری ضعیف یکی از موانع خلاقیت است. اگر به کارمندی زمان مورد نیاز یا دلگرمی کافی برای خلاقیت و ابتکار داده نشود، تقریبا مسلم است که پروژهها و مکانیزمهای جدید هیچگاه تولید نشده و هیچ اتفاق تازهای رخ نخواهد داد. زیرا همه چیز تا حد زیادی بستگی به این دارد که رهبران ارشد، تعهد خود به خلاقیت و نوآوری را چگونه بروز میدهند. در اکثر مواقع، انتقادی که باعث به وجود آمدن ناامنی و عصبانیت میشود، جو را مسموم کرده و منجر به برنامههای کاری شخصی با کمترین توافق، مشارکت یا لذت میشود. رهبران ارشد گاهی متوجه نمیشوند که آنچه در این زمینه میگویند یا انجام میدهند، تاثیری بسیار عمیقتر از هر سخنرانی یا سیاستی دارد که به انجام میرسانند. به عنوان یک رهبر، عکسالعمل شما نسبت به ایدههای جدید چگونه است؟ واکنشتان نسبت به ایدههایی که تا به حال برایتان رخ ندادهاند چگونه است؟ آیا حاضر هستید افراد دیگر، شناخته شده و برای خلاقیت و نوآوری پاداش دریافت کنند؟ آیا واقعا برای انجام کاری به شیوهی جدید مشتاق هستید؟ آیا حاضر هستید شخصا تغییر کنید تا این کار به انجام برسد؟ آیا حاضر هستید برای حمایت از کارمندی که از خود خلاقیت و نوآوری نشان داده، فداکاری کنید؟ آیا تمایل دارید تا برای حمایت از خلاقیت و نوآوری، بودجهای تخصیص دهید؟ آیا ترجیح میدهید تا در مورد ایدهها قضاوت کنید یا در عوض، آنها را تشویق کنید؟
۳. تشریفات اداری، سیاستها و مقررات دست و پاگیر
کاغذبازی، سیاستهای کهنه و منقضی و تشریفات دست و پاگیر غیرضروری، تفکر تازه و رویکردهای جدید را از بین میبرند. این موارد از وضع موجود به عنوان مطمئنترین واکنش به تغییر، حمایت کرده و با تعبیهی واکنشها و رویههای فرساینده، بر توانایی پاسخگویی به اطلاعات جدید و چالشها اثر منفی میگذارند. گاهی ذهنیت، فرهنگ و رویههای یک سازمان آنقدر بر نوآوری فشار میآورند تا تعداد ایدههای جدیدی که پدید میآیند روز به روز کمتر شود و ذهن خلاق از کنار آمدن با موانع اداری و رویههای اجرایی استاندارد بیشمار، دست کشد.
۴. قدرتطلبی رهبران
قدرت طلبی رهبران یکی دیگر از موانع خلاقیت است.حس مالکیت و کسب قدرت، از موانع همکاری و آزمون و خطا به خصوص در زمان انجام کاری به شیوههای جدید هستند. گاهی رهبران تمایلی برای به اشتراک گذاشتن قدرت، مسئولیت و پاداششان با دیگران ندارند. در نظر آنها قدرت دادن به دیگران چربزبانی تلقی میشود و هیچ پذیرشی نسبت به مزایای خلاقیت و نوآوری وجود ندارد. در واقع، افرادی که در رأس قرار دارند به هیچوجه قبول ندارند که خلاقیت و نوآوری میتواند به سازمانشان کمک کند و حتی شک دارند که نیازی به خلاقیت وجود داشته باشد. مثلا در یک شرکت فرضی، ظاهرا افراد میانی در مدیریت، به انتقال اختیارات و قدرت دادن به زیردستان برای فکر کردن بیرون از چهارچوبها تشویق میشوند، اما در واقعیت این افراد از چنین روشی سر باز میزنند و سیستمی به وجود میآید که در آن رهبران ارشد در ازای گرفتن قدرت از افراد پایینتر و از بین بردن خلاقیت، پاداش دریافت میکنند.
۵. فشار برای نتایج فوری
فشار بیش از حد برای به دست آوردن نتایج فوری، به شکلی که انگار هیچ فردایی وجود ندارد، اغلب باعث ایجاد دو راهی «یا خلاق و مبتکر باش یا مولد و ارائهکنندهی نتیجه» میشود. در این نگاه، خلاقیت و نوآوری از هیچ جایگاهی برخوردار نیستند، مگر آنکه به نیازها پاسخ داده و نتایجی کوتاهمدت تولید کنند. خلاقیت زمانی در افراد شکل میگیرد که با علاقه، اشتیاق و رضایت نسبت به کار انگیزه پیدا کرده باشند. وگرنه، خلاقیت دستور دادنی نیست. باید پذیرفت که نوآوری نیازمند زمان و فضایی آکنده از لذت و تفریح است.
۶. سوءگیریهای شخصی: باورها، نگرشها و ارزشها
سوءگیریهای شخصی یکی دیگر از موانع خلاقیت است. هر شخصی که وارد سازمانی میشود، با خود مخلوطی از سوءگیریهایش را به همراه میآورد. این مسئله اغلب موجب کمبود همکاری، بلندپروازیهای غیرواقعی شخصی و در بدترین شرایط، تخریب تلاشهای همکاران و تهمت زدن به اعتبار آنها میشود. این سوءگیریها ویرانگر و خطرناک هستند، چرا که انگیزهها و بلندپروازیهای شخصی در آنها پنهان شده و فرد نمیتواند نگاهش به چیزهای مختلف را تغییر دهد. وی همه چیز را از فاصلهای بسیار نزدیک دیده و قادر نیست تصویری بزرگتر و فراتر از سوءگیریهای شخصیش را ببیند.
خلاقیت و نوآوری را در بین کارمندانتان به وجود آورید
تخیل، داراییِ باارزشی است که به هر سازمان کمک میکند تا نتایجی بهتر، جدید و متفاوت به دست آورد. این ویژگی، ظرفیت پنهانی است که هر سازمانی باید برای توسعه، رشد و جلوگیری از رکود و نابودی، آن را تقویت کند. به طور خلاصه، برای اینکه خلاقیت و نوآوری درون یک فرهنگ و سیستم سازمانی شکفته شود، فضایی مناسب نیاز است.
چگونه یک سازمان میتواند فضایی برای خلاقیت و نوآوری ایجاد کند؟ چگونه هر سازمانی، به عنوان یک کل، میتواند خلاق باشد؟ پاسخ، ذهن انسان است. ذهن باید برای تولید تفکر خلاق برانگیخته شده، به هیجان آمده و پرورش یابد. به علاوه، ذهن باید از موانع خلاقیت و نوآوری آزاد شود تا بتواند به طور کامل از ظرفیتهای بالقوهاش استفاده کرده و از حالت سکون خارج شود. چند راهکار زیر به شما کمک میکند تا خلاقیت را در درون سازمانتان شکوفا کنید:
۱. تعریفی کارآمد برای خلاقیت و نوآوری مشخص کنید
تعاریف مختلفی برای خلاقیت وجود دارد اما با اهداف پایداری و تداوم، خلاقیت را میتوان به صورت زیر تعریف کرد:
«دیدن آنچه که هر فرد دیگر میبیند، اما فکر کردن به شیوهای که هیچ کس دیگر فکر نمیکند»
پس خلاقیت با تولید ایده در ارتباط است، ولی کمیت و کیفیت ایده مهم نیست. لزوم خلاقیت، واداشتن مردم به پرورش ایدههایی است که از آنها نوآوریهایی فوقالعاده برای تغییر به وجود میآید. نوآوری را میتوان «فرآیند طراحی و اجرای ایدههای تازه» دانست. ممکن است هزاران ایدهی خلاقانه داشته باشید، اما فقط زمانی واژهی نوآوری به آنها اطلاق میشود که به شکل موفق اجرا شوند. با ایجاد فرصتی برای ابراز آزادانهی این ایدهها، رهبران، پیروان و ذینفعان ایدههایی تولید میکنند که منجر به نوآوریهایی سودمند برای سازمان میشود.
۲. فضایی در سازمان ایجاد کنید که در آن ایدهها ارزشمند در نظر گرفته شده و تا حد امکان اجرا شوند
با ایجاد چنین فضایی، در گذر زمان سازمان سرشار از اعتماد، اشتیاق و تصوری برای خلاقیت و نوآوری میشود. رهبران ارشد باید تمام رهبران، پیروان و ذینفعان را ترغیب کنند تا خلاق باشند. در عین حال آنها را برای ایجاد ساختارهای جدید آزاد بگذارند، و حتی برای شیوههای تازهی تفکر و عمل، پاداش تعیین کرده و آن را تشویق کنند. لازم است زمانی برای تفکر و خلاق بودن در برنامهی کاری گنجانده شود. پس صرفا تبلیغ برای فضایی خلاق و نوآورانه و سپس انتظار داشتن از کارمندان که فقط کار کنند، کافی نیست. خلاقیت و نوآوری باید دیده شده و به عنوان بخشی از وظایف کارکنان، برایش پاداش تعیین شود.
۳. با ایجاد معیارهای نوآورانه، ظرفیت خلاقانه و مبتکرانه سازمان را بسنجید
وقتی چیزی در سازمانی سنجیده میشود، به انجام میرسد. و اگر برایش پاداش تعیین شود، احتمال انجام شدنش بیشتر میشود.
۴. نگرش خود را نسبت به خلاقیت و نوآوری تغییر دهید
شما باید رهبری کرده و فضایی مثبت در رأس فراهم کنید. در بسیاری از محیطها، ایدههای تولید شده در خطر از بین رفتن هستند و رهبری میتواند به آن ایدهها کمک کرده یا از آنها چشمپوشی کند. اجازه ندهید ایدههای تازه متولد شده به دلیل نبود معیارها بلاتکلیف شوند. زمانی که رهبران ارشد به بزرگترین حامیان و مشوقان خلاقیت و نوآوری تبدیل میشوند، ترس بسیاری از کارمندان از بین میرود، زیرا میبینند که نه تنها ایدههای جدید نقد نشده یا نادیده گرفته نمیشوند، بلکه در حد امکان در نظر گرفته شده و به اجرا درمیآیند. خودتان را به عنوان رهبری ببینید که راه را برای خلاقیت و نوآوری باز میکند، به جای اینکه صرفا خواهان ثبات وضع موجود باشد. آسوده خاطر باشید که وجود تفریح در سازمانتان، اتفاق بدی نیست!
۵. خلاقیت و نوآوری را به بخش جداییناپذیر تمام راهبردها و سیاستهایتان تبدیل کنید
تفکر خلاق و نوآوری همیشه باید به عنوان بخشی از جلساتی باشد که کارمندانتان تشکیل میدهند. به جای پرسش کلیشهای «ما از راهی که فرد دیگری این مسئله را حل کرده، چه آموختیم؟» این سوال را مطرح کنید: «راههای مختلف حل این مشکل یا مسئله چیست؟» مرزهایی گسترده برای دامنهی فعالیت تیمتان مشخص کنید و از سر راهشان کنار بروید. این کار اجازه میدهد تا خلاقیت واقعی شکوفا شود.
۶. ابزار و آموزش مورد نیاز جهت شکوفایی خلاقیت و نوآوری را برای کارمندانتان فراهم کنید
افراد و یادگیری هر دو اساسی هستند. دورههایی که ابزار خلاقانهی محدودی برای عدهای اندک فراهم میکنند، تضمینکنندهی فراگیر شدن خلاقیت در کل سازمان نیستند. این فرصتها باید برای همهی کارکنان در دسترس باشد. به علاوه، فضای حمایتی، مشوق خلاقیت و نوآوری خواهد بود. اگر منابع مالی اضافی برای توسعهی حرفهای ندارید، بودجههای موجود برای آموزش را به این سمت سوق دهید یا کارگاه آموزشی در این رابطه برگزار کنید. از بخشها یا برنامههای آموزشی کنونی سازمانتان برای کشف ایدههای خلاق استفاده کنید. این کار با تشکیل جلسات طوفان ذهنی یا رویههای دیگر مثل نقشهی ذهنی، نقشهی موضوعی و ترکیبسازی امکانپذیر است.
۷. روشی برای جریان ایدههای خلاق در سراسر زنجیره رهبران و دنبالکنندگان ایجاد کنید
این روش باعث به وجود آمدن فرآیندی سیستماتیک میشود که در آن تفکر فرعی دخیل میشود و به تسریع یا گسترش ایدههای بالقوهی خلاق و نوآورانه کمک میکند. همچنین سازمان، ابزاری موثر هم برای نگاه به اکنون و هم برای چشماندازی به آینده خواهد داشت. این کار نه تنها ایدههای نویدبخش را دنبال میکند، بلکه همزمان گرایشات نوظهور در سراسر سازمان را شناسایی میکند. با این شیوه، غالب ایدههای نوآورانه به واقعیت تبدیل میشوند و در عین حال سازمان از برترین روشهای کسب و کار خلاقانه استفاده میکند تا آیندهای روشن بسازد.
۸. ترویجدهندهی فضای همکاری و مشارکت باشید
هر سازمان دربرگیرندهی باورها، پیشینهها، نگرشها و ارزشهای متنوعی است که رفتارهای مختلف در افراد را شکل میدهند: افرادی که باور دارند «زمان یاد گرفتن گذشته است»، افرادی که نسبت به دیدگاههای جدید مقاومت میکنند، افرادی که علاقهمند به همکاری بدون به خطر افتادن باورها و ارزشهایشان هستند. بنابراین، ترویج فضای همکاری و مشارکت، مهمترین نکته برای بقای سازمانتان است. در حالی که برخی افراد از قرار گرفتن در هر بخشی از فرآیند خلاقیت و نوآوری سر باز میزنند، این تعداد اندک نباید بر ساز و کارهای خلاقیت در سازمان تاثیرگذار باشند.
نکته پایانی: در دام «درست شدن فوری همه چیز» نیفتید
اغلب سازمانها، نیاز خود به خلاقیتِ بیشتر را تایید میکنند و بسیاری به دنبال راهحل «درست شدن فوری همه چیز» هستند. بدون شک برخی ادعا میکنند که از میزان موفقیت در شرایط کنونی رضایت دارند، در حالی که از مزایای طولانی مدت توسعهی راهبردی که متمرکز بر خلاقیت و نوآوری بوده و باقی ماندنشان در بالاترین سطح رقابت و حتی بقایشان را تضمین میکند، آگاه نیستند. آیا سازمان شما هم در چنین تلهای خواهد افتاد؟
اگر سازمانتان خواهان کمک گرفتن از نیروی خلاقش برای رویارویی با چالشهای پیش رو است، اول باید موانع خلاقیت که دست و پا گیر هستند و سدی برای ایدههایی برای روشهای سازمانی جدید و به روز محسوب میشوند را از میان بردارد. با برداشتن این موانع، سازمانتان آزاد خواهد بود تا از طریق روشهای نوآورانه فرصتهایی برای تغییر، رشد و ارتقاء را جستجو کند. در زمانی که تغییر تنها مسئلهی پایدار است، آنچه انجام میدهیم مهم است، اما اینکه چگونه انجامش میدهیم به مراتب مهمتر است!
اگر واقعا میخواهید که سازمانتان در این جهان و جایگاهش تغییری ایجاد کند، در کاوش افقهایی برای مدلهای جدید و خلاقِ انجام کسب و کار، هوشیار باشید. از کارکنانتان دعوت کنید تا روشهای جدیدی به وجود آورند که نکات مثبتی در زندگی مشتریان و نیز سازمان فراهم میکند. زمانی که به جای توجه به روال معمول و وضع موجود، توجه بیشتری به آنچه که تا به حال آزمون و امتحان نشده، به وجود آید، فضای مناسب برای خلاقیت فراهم میشود. وقتی چنین خلاقیتی پذیرفته شد، پرسشهای کلیدی به «چه چیزی جدید است؟»، «موضوع بعدی چیست؟» و «چه چیز بهتر است؟» تبدیل میشوند.