فیلمهای مورد انتظار زیادی از کارگردانان معروفی چون سالی پاتر، کریستین پتزولد، فیلیپ گارل، هونگ سانگ سو و بسیاری دیگر در برلیناله ۲۰۲۰ حضور داشتند و در این مطلب نگاهی بهمهمترین فیلمهایی داشتهایم که نباید تماشای آنها را از دست بدهید؛ همراه میدونی باشید.
جشنواره بینالمللی فیلم برلین (Berlin International Film Festival) یا برلیناله (Berlinale)، یکی از معتبرترین و قدیمیترین جشنوارههای سینمایی در جهان و اروپا است و از این جشنواره بهعنوان بزرگترین جشن سینمایی دنیا یاد میشود و امسال نیز هیجان طرفداران با حضور کارگردانان معروف و معرفی فیلمهایی بسیار مورد انتظار، در بالاترین حد خود قرار داشت. دیتر کاسلیک دیگر دبیر جشنواره بینالمللی فیلم برلین بود؛ وی این مقام را از سال ۲۰۰۱ برعهده داشت. کارلو چاتریان، کارگردان هنری پیشین جشنواره فیلم لوکارنو (جشنوارهٔ لوکارنوی شهر سوئیس، پس از جشنوارههای کن، ونیز و برلین، چهارمین جشنواره معتبر فیلم اروپا محسوب میشود) و ماریته ریسنبِک، مدیر «جرمن فیلمز»، امسال بهعنوان کارگردان هنری و مدیر اجرایی برلیناله حضور داشتند. دیتر کاسلیک محبوبیت کمی میان فعالان سینما نداشت و بازیگران و فیلمسازان هالیوودی نیز طرفدار او بودند؛ ویلم دفو که در سال ۲۰۰۷ عضو هیئت داوران برلیناله بود، در مورد کاسیلک چنین گفته بود:
دیتر با سلیقهٔ خود، شجاعتش، حس شوخطبعی و البته رابطهٔ قدرتمندش با فیلمسازان، توانسته جشنواره فیلم برلین را قدرتمند کند و چه شخص دیگری میتواند سخنرانیهایی بهاین بامزگی و در عین حال همراه با جدیت داشته باشد؟ او را خیلی دوست دارم.
اما خب پس از تقریباً ۱۹ سال حضور دیتر کاسلیک در رأس قدرت جشنواره فیلم برلین، کارگردان اروپایی کمی نبودند که خواستار تغییر وی شدند و بهعقیدهٔ آنان این جشنواره نیز بهتغییرات بزرگی نیاز دارد تا با مراسماتی چون اسکار که میزبان فیلمهای هالیوودی است، توان رقابت داشته باشد. کارلو چاتریان، کارگردان هنری جدید برلیناله، علاقمند بهحضور طولانی همچون کاسلیک در مسند قدرت این جشنواره است و میخواهد امضای خود را پای این جشنواره بزند و تغییراتی در آن بهوجود آورد تا مسیر آن مشخص و کاملاً منحصربهفرد باشد و باید دید وی در سالهای آینده چه ایدههایی برای جشنواره محبوب برلین در سر دارد. مقایسه سال اول چاتریان با هجده سال ریاست کاسلیک کار درستی نیست، اما با نگاه بهفیلمهایی که امسال در جشنواره حضور داشتند، میتوان کارنامهٔ یکساله وی را مثبت ارزیابی کرد و درواقع لیست فیلمهای هفتادمین دورهٔ جشنواره بینالمللی فیلم برلین بهاندازهای جذاب است که میتوان اولین نمرهٔ قبولی را بهرئیس جدید برای انتخاب هیئت گزینشی امسال داد.
جشنواره فیلم برلین در کنار جشنواره فیلم ونیز و جشنواره فیلم کن، مهمترین رویداد سینمایی اروپا بهشمار میرود. این جشنواره هر ساله جایزه خرس طلایی و خرس نقرهای را بهبرگزیدگان بخش اصلی اهدا میکند. گفتنی است خرس بهعنوان نمادی از شهر برلین شناخته میشود. هرساله تقریباً ۴۰۰ فیلم در بخشهای مختلف برلیناله بهنمایش درمیآید و امسال این رقم بهحدود ۳۰۰ فیلم رسیده است. بد نیست بدین نکته نیز اشاره کنیم که ریختهگری با نام نوآک در آلمان، از نخستین دوره برلیناله تا امروز، خرس طلایی را تولید میکند.
جرمی آیرونز، بازیگر برنده اسکار انگلیسی، بهعنوان رئیس هیئت داوران بخش رقابتی هفتادمین دورهٔ جشنواره بینالمللی فیلم برلین معرفی شد؛ آیرونز نامی درخشان در تاریخ سینما و تئاتر است و جایزه اِمی، جایزه گلدن گلوب، جایزه اسکار و جایزه تونی را در کارنامه دارد. از معروفترین آثاری که وی در آنان بهایفای نقش پرداخته است میتوان به فیلم Kafka (کافکا)، فیلم The Timekeeper (وقتنگهدار)، فیلم Damage (آسیب)، فیلم M. Butterfly (ام. باترفلای)، فیلم The House of the Spirits (خانهای خالی از سکنه)، فیلم Lolita (لولیتا) و فیلم Kingdom of Heaven (قلمرو بهشت) اشاره داشت. آیرونز کارنامهٔ بسیار پرباری در تئاتر، تلویزیون و سینما دارد و تنها نام بردن از آثاری که وی در آنان حضور داشته است، خود مقالهای جداگانه میطلبد. از دیگر اعضای هیئت داوران بخش رقابتی میتوان از برنیس بژو (بازیگر فرانسوی-آرژانتینی)، آنماری یاسر (کارگردان فلسطینی)، کلبر مندونسا فیلیو (کارگردان و منتقد برزیلی)، لوکا مارینلی (بازیگر ایتالیایی)، کنت لونرگان (فیلمنامهنویس و کارگردان آمریکایی) و بتینا بروکمپر (تهیهکننده آلمانی) نام برد. یادآوری میکنیم امسال از هلن میرن، دیگر بازیگر برندهٔ اسکار اهل کشور انگلستان که وی نیز از بازیگران قدیمی و کارکشتهٔ سینما و تئاتر است، تقدیر شد و وی خرس طلای افتخاری این جشنواره را بهخانه برد.
فیلمهای امسال جشنواره برلین تنوع خوبی داشتند، از آثار جدید کارگردانان سرآمدِ معاصر دنیای سینما چون سالی پاتر، کریستین پتزولد، فیلیپ گارل و سای مینگ-لیانگ گرفته تا لیست جذابی از نامهای جدید و جویای نام از گوشهوکنار دنیا که امیدوارانه بهانتظار درخشش فیلمهای بعدی آنان هستیم. منتقدانی که فیلمهای بخش اصلی جشنواره برلین را در این چند روز تماشا کردهاند، از کیفیت بالای آثار هر دو دسته سخن میگویند. بااینحال در این مقاله بهمعرفی مهمترین فیلمهای بسیار مورد انتظار و هیجانانگیزی خواهیم پرداخت که هم پیش از برگزاری برلیناله و هم طی این چند روز، صحبت از آنان زیاد بوده است. جشنواره بینالمللی فیلم برلین از تاریخ ۲۰ فوریه (۱ اسفند ماه) آغاز شده است و تا تاریخ ۱ مارس (۱۱ اسفند ماه) ادامه خواهد داشت.
Charlatan / شارلاتان
کارگردان: آگنیشکا هولاند
محصول کشورهای چک، ایرلند، اسلواکی و لهستان
آگنیشکا هولاند، کارگردان زن و فیلمنامهنویس اهل لهستان است که سابقهٔ نامزدی اسکار را در کارنامه دارد و امسال بار دیگر بهجشنواره فیلم برلین بازگشت و کارگردانی فیلم «شارلاتان» را بر عهده داشت. هولاند بار دیگر سراغ ساخت فیلمی بیوگرافی رفته است و این مرتبه داستان در مورد یک پزشک اهل کشور چک با نام یان میکولاشک (با نقشآفرینی ایوان تروجان) است که از داروهای گیاهی برای درمان بیماران خود استفاده میکند. وی هنر خود را تنها خرج بیماران معمولی و فقرا نکرده و آنتونین زاپوتوسکی، پانزدهمین نخست وزیر چکسلواکی از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۳ و پانزدهمین رئیس جمهور چکسلواکی از سال ۱۹۵۳ تا ۱۹۵۷، یکی از بیماران سرشناس وی بوده است. داستان فیلم سه دورهٔ ریاستی کشور چکسلواکی و همچنین دو جنگ جهانی را دربرمیگیرد و بیوگرافی دلنشین هولاند، کشمکش درونی بُعد سیاه و شیطانی یان میکولاشک با بُعد روحانی وی برای ایجاد تعادل میان وجدان کاری و وظایف محوله را بهتصویر میکشد. آگنیشکا هولاند سابقهٔ کارگردانی درامِ جنگی تحسینشدهٔ Europa, Europa (اروپا، اروپا) را در کارنامه دارد که در این فیلم مارکو هافشنایدر و جولی دلپی بازیگران اصلی بودند. دیگر فیلم معروف این کارگردان لهستانی، فیلم In Darkness (در تاریکی) بود که این فیلم داستانی واقعی را در دوران اشغال لهستان به دستِ آلمان نازی روایت میکرد. فیلم «در تاریکی» توانست در هشتادوچهارمین دوره جوایز اسکار نامزد دریافتِ جایزه بهترین فیلم خارجی شود. آگنیشکا هولاند سال گذشته نیز فیلم Mr. Jones (آقای جونز) را در جشنواره برلین داشت و این فیلم درام و دلهرهآور، در شصتونهمین جشنواره بینالمللی فیلم برلین برای دریافت جایزه خرس طلایی رقابت میکرد.
All the Dead Ones / تمام مردگان
کارگردان: کاتونو گوتاردو و مارکو دوترا
محصول کشورهای فرانسه و برزیل
فیلم «تمام مردگان» محصول دو کشور برزیل و فرانسه است و هر دو کشور این روزها مشکلاتی فراوانی دارند؛ فرانسه با جلیقه زردها درگیر است و البته مردمان برزیل دوران عجیبی را تحت ریاست جمهوری ژائیر بولسونارو سپری میکنند که دیدگاهها و اظهارات مجادلهبرانگیز او، از وی چهرهای راستگرا و تندرو برجای گذاشته که تقریباً مخالف هرگونه آزادی فردی و اجتماعی است که مردمان برزیل بهداشتنش عادت داشتند. وی تنها دموکراسی را در کشور برزیل زیر سؤال نبرده و جنگی علنی با فیلمسازان مهم کشور خود بهراه انداخته است. سال گذشته با ساخت و اکران فیلم تحسینشده و متفاوت Bacurau (قوش شب) که کارگردانی آن را کلبر مندونسا فیلیو و جولیانو دورنلی بر عهده داشتند و این فیلم در بخش اصلی جشنواره کن ۲۰۱۹ حضور داشت، فیلمسازان برزیلی به ژائیر بولسونارو نشان دادند که قرار نیست بدون مبارزه میدان را ترک کنند و حال نیز فیلم «تمام مردگان» همان راه فیلم «قوش شب» را در پیش گرفته است و از مدیوم سینما بهعنوان ابزاری برای بیان دیدگاههای مخالف سیاسی بهره برده است. داستان فیلم کاتونو گوتاردو و مارکو دوترا بهحالوروز این دوران مردم برزیل شباهت دارد و میتوان آن را پرترهای درهم از رشد و تحول یک ملت خواند؛ داستان کلی فیلم بسیار جذاب است و در سال ۱۸۹۹ میلادی روایت میشود، درست بعد از برچیدهشدن و الغای قانون بردگی در کشور برزیل و سرگذشت دو خانوادهای در آن روایت میشود که بهدنبال ثبات در کشوری دائماً در حال تغییر و تحول هستند. از یک طرف شاهد معرفی سه زن از خانوادهٔ سوآرز هستیم که زمانی در تجارت پرسود کاشت قهوه فعالیت داشتند که دیگر تجارتشان رنگی و بویی ندارد و روی بهورشکستگی است و دنبال کارگری برای کسبوکار بیمار خود هستند و از طرف دیگر شاهد حضور زنی با نام ناشیمنتو هستیم که از کار برای خانوادهٔ سوآرز در مزرعه آزاد شده است و با تمام وجود سعی میکند در اقتصادی که برنامهای برای جمعیت سیاهپوست ندارد، تنها زنده بماند. کاتونو گوتاردو و مارکو دوترا در اولین همکاری خود بهدنبال نمایش تصویری از کشوری هستند که آزادگی و همزمان ستمگری در تاروپود آن تنیده شده است و بد و خوبی یک اندازه قدرت دارند و این اتفاقات در کشوری رخ میدهد که بهدنبال ساخت یا شاید بهتر باشد بگوییم جعل هویتی جدید برای خود است. این دو فیلمساز چندان شناختهشده نیستند، با این حال منتقدانی که فیلم را در جشنواره تماشا کردهاند، بسیار این اثر را مورد تحسین و تمجید قرار دادهاند. فیلم «تمام مردگان» امتیاز ۲.۴ را از هیئت داوران برلیناله دریافت کرده است.
High Ground / سرزمین رفیع
کارگردان: استیون مکسول جانسون
محصول کشور استرالیا
فیلم «سرزمین رفیع»، اولین فیلم استیون مکسول جانسون در مقام کارگردانی است و وی پیش از این پروژه، بیشتر بهعنوان تهیهکننده فعالیت میکرد. ستارهٔ اصلی فیلم جانسون، سایمون بیکر است که این روزها با نقشآفرینی در سریال درام The Mentalist (روانکاو)، بسیار شناخته شده است. داستان کلی فیلم در دههٔ ۳۰ میلادی روایت میشود و با فیلمی وسترن روبهرو هستیم. سایمون بیکر در این فیلم نقش شخصیتی با نام تراویس را ایفا میکند؛ سرباز کارکشتهٔ جنگ جهانی اول که مهارت بالایی در تیراندازی دارد و تکتیراندازی فوقالعاده است و با تکیه بر همین مهارت، راهی سرزمینهای شمالی قارهٔ استرالیا میشود، جایی که ناخواسته پای وی بهماجرای قتلی در یک قبیلهٔ بومی آن منطقه باز میشود. تراویس با مشکلات روانی بجایمانده از حضور در جنگ جهانی نیز دستوپنجه نرم میکند، اما خب خود را تا حدی سرپا نگه داشته است و تبدیل بهیک جایزهبگیر شده است. فیلم «سرزمین رفیع»، فیلمی وسترن است که بهموضوعات نژادپرستی و استعمارگری طعنههای فراوانی میزند و فیلمساز در همان اوایل ساخت این فیلم قول داده بود که بهتاریخ استرالیا نیز نگاهی ویژه خواهد داشت و صحنههای هیجانی و پرحرارت فیلم در چنین بستری روایت خواهد شد و البته درمجموع فیلمی است که حقایق تلخی را بازگو خواهد کرد. منتقدان و تماشاچیان جشنواره برلین از نتیجهٔ نهایی رضایت داشتهاند و بهنظر استیون مکسول جانسون در اولین تجربهٔ کارگردانی خود، نمرهٔ قبولی دریافت کرده است.
Gunda / گاندا
کارگردان: ویکتور کاساکووسکی
محصول کشورهای نروژ و ایالات متحده آمریکا
ویکتور کاساکووسکی روسی، مستندسازی معروف است که آثار مستند وی بهخوبی شجاعت و بیپرواییاش را ثابت کردهاند؛ مستند Aquarela، مستند Demonstration، مستند Long Live the Antipodes، مستند Russia from my Window و مستند I Loved You، از آثار معروف این کارگردان و البته فیلمبردار هستند. مستند «گاندا» جدیدترین اثر ویکتور کاساکووسکی است که در آن شاهد زندگی یک خوک مادر با نام گاندا هستیم و دو گاو و یک مرغ یکپا نیز در مزرعه همراه او زندگی میکنند و در این مستند نشان داده میشود این حیوانات خیلی بیشتر از تصور ما دارای احساس و البته آگاهی حسی هستند. این مستند گویا قرار است همان بلایی را سر تماشاچی بیاورد که مستند Earthlings (ساکنان زمین) شان مونسون که راوی آن واکین فینیکس بود، بر سر تماشاچی آورد و تا مدتها خوردن هر نوع گوشت، تبدیل بهعذاب میشود و از آنجایی که کاساکووسکی فیلمبرداری چیرهدست نیز هست، تنها با اسکرینشاتهای خود، دردِ آگاهی از واقعیتی تلخ را که همواره نادیده گرفته میشود یا اگر هم فهمیده شود، انسان توجیه و دروغ گفتن بهخود را ترجیح میدهد، زنده میکند و انگشت در زخم همیشه باز، ولی بستهشده با بیخیالی فرو میکند. تماشای این فیلم بهعاشقان و البته متعصبان گوشتخواری توصیه میشود و نمیشود.
The Intruder / مزاحم
کارگردان: ناتالی متا
محصول کشورهای آرژانتین و مکزیک
دومین فیلم سینمایی ناتالی متا آرژانتینی بار دیگر در ژانر رازآلود و نوآر است و در فضایی تقریباً تخیلی روایت میشود و این فیلم پیچوتابهای ماوراالطبيعی دارد. داستان فیلم «مزاحم» در مورد یک خوانندهٔ گروه کر و هنرمندی است که تارهای صوتی حنجرهٔ وی صدایی عجیب تولید میکنند که این اتفاق ممکن است نوعی تسخیرشدگی باشد و شاید هم نباشد. این فیلم از آن دست فیلمهایی است که یا تماشاچی از آن خوشش میآید و تا انتها پای تماشایش مینشیند، یا درجا بیخیال تماشای آن خواهد شد؛ فیلمی که تماشاچیان و منتقدان جشنواره فیلم برلین از آن بهعنوان فیلمی زننده و غیرقابل تحمل که در استودیوی صوتی بربرها صدای آن ضبط شده است یاد میکنند و گویا ریشههای روانشناسانه نیز دارد و البته نقشآفرینی اریکا ریواس در نقش شخصیت اینس که زنی است با مشکلات حسی که توانایی درک درست دنیای حقیقی خود را ندارد، یکی از نقاط قوت آن است. این فیلم براساس رمان ترسناکی با عنوان «اهریمنی کماهمیت» ساخته شده است. بهنظر میرسد درمجموع فیلمی که ناتالی متا کارگردانی کرده است، چندان در ژانر خاصی قرار نمیگیرد و کارگردان هم چنین تصمیمی را آگاهانه گرفته است. اولین فیلم سینمایی ناتالی متا، فیلم جنایی Death in Buenos Aires (مرگ در بوینس آیرس) بود که چندان مورد توجه قرار نگرفت و نظر هیئت داوران سختگیر برلیناله در مورد دومین ساختهٔ وی نیز چندان مساعد نبوده است و امتیاز ۲ را از آنان دریافت کرده است که نه نمرهٔ خیلی خوبی است و نه بد، بااینحال تماشای این فیلم با توجه بهداستان متفاوت آن، خالی از لطف نخواهد بود.
Irradiated / پرتوزده
کارگردان: ریثی پان
محصول کشورهای کامبوج و فرانسه
ریثی پان، کارگردان و فیلمنامهنویس کامبوجی است که در سال ۲۰۱۴ با ساخت مستند کامبوجی-فرانسوی The Missing Picture (تصویر گمشده) در بخش نگاه نو در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۳ جایزه اصلی را بهدست آورد و معروف شد و این فیلم بهعنوان نمایندهٔ سینمای کمتر شناختهشدهٔ کامبوج به هشتادوششمین مراسم اسکار معرفی و نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم خارجیزبان شد. فیلم جدید پان با عنوان «پرتوزده»، همانطور که از نام آن مشخص است، در مورد اشخاصی است که تحت تأثیر جنگ و مواد شیمیایی و هستهای آن بودهاند و بههرنحوی توانستهاند آسیبهای شدید فیزیکی و روانی پرتوزدگی را از سر بگذرانند یا شاید بهتر باشد بگوییم تحمل کنند و با زندگی جدید خود کنار بیایند. ریثی پان نیز این آسیبهای جنگی را بهخوبی تجربه کرده است و حال در مستند جدید خود از کسانی سخن گفته که جنگ یادگاری خود را تا زمان مرگ برای آنان باقی گذاشته است و بهگفتهٔ پان، این مستند شرایط بازماندگانی را بهتصویر میکشد که دردهای آنان با کلمات توصیفشدنی نیستند. مستند پان مملو از صحنههای دردناک است و هنگام نمایش لحظات تلخ و واقعی این مستند، صفحهٔ نمایش بهسه بخش موازی نقرهایرنگ تغییر پیدا میکند تا داستانهای شخصی روایتشده از این تراژدی، همان حس وحشتناکی را بهوجود آورد که قربانیان راه فراری از آن نداشتند. بااینحال ریثی پان بدین نکته اشاره میکند که معصومیت و بیگناهی قربانیان در زیر پوست صحنههای دردناک و سیاه فیلم گنجانده شده است، اما برای رسیدن و درک آن معصومیت، سفری متلاشیکننده باید داشت. از دیگر مستندهای این کارگردان کامبوجی میتوان به مستند The Land of the Wandering Souls (سرزمین ارواح سرگردان)، مستند The People of Angkor (مردم آنگکور) و مستند Exile (تبعید) اشاره داشت. وی تهیهکنندگی فیلم زندگینامهای، تاریخی و هیجانی First They Killed My Father (درابتدا پدرم را کشتند) بهکارگردانی آنجلینا جولی را نیز در کارنامهٔ کاری خود دارد. ریثی پان با ساخت مستند «پرتوزده»، جایزه ۴۰ هزار یورویی بهترین فیلم مستند جشنواره فیلم برلین ۲۰۲۰ را از آن خود کرد.
Minyan / مینیان
کارگردان: اریک استیل
محصول ایالات متحده آمریکا
ساحل برایتون (منطقهای در مجاورت اقیانوس اطلس در بخش جنوبی از منطقهٔ بروکلین شهر نیویورک و در امتداد شبه جزیره کُنی آیلند که بهخاطر سواحل اقیانوسی و مجاورتش با پارکهای تفریحی در کُنی آیلند بهعنوان مقصد تابستانی ساکنین نیویورک شناخته میشود) اواخر دههٔ ۸۰ میلادی را اریک استیل بهبهترین شکل ممکن بهتصویر کشیده است. منطقهای که روسیهای مهاجر نیویورک در آنجا توسط دریا محصور شدهاند و حال مراسم مذهبی مینیان که مراسمی مخصوص یهودیان است، در پسزمینهٔ داستان فیلم قرار دارد. فیلم «مینیان»، اولین فیلم سینمایی اریک استیل است که سابقهٔ کارگردانی دو فیلم مستند را در کارنامه دارد و البته تهیهکنندهٔ معروف سینمای هالیوود نیز بوده و از فیلمهای معروفی که وی بهعنوان تهیهکننده حضور داشته است، میتوان به فیلم Bringing Out the Dead (احیای مردگان) مارتین اسکورسیزی و فیلم Shaft (شفت) جان سینگلتون اشاره کرد. در این فیلم با کلی شخصیت یهودیمذهب که بهزبانهای انگلیسی، روسی و یدیش (زبان يهوديان اروپا كه آن را میتوان آميزهاى از زبانهای عبرى، آلمانی و لهستانی دانست که بهالفباى عبرى نگاشته میشود) آشنا میشویم. پسرانی که در اصل اسلاویزبان هستند و بهسختی تلاش میکنند تا تبدیل بهآمریکاییهای اصیل شوند و از طرفی داستان نسلکشی وحشتناک و بیانناشدنی را در سینه دارند. در فیلم اریک استیل، داستان از دریچهٔ چشمان شخصیت دیوید با نقشآفرینی ساموئل اچ. لوین روایت میشود؛ مهاجری نوجوان که همراه پدربزرگ خود شده است تا بهپیرمرد کمک کند تا خانهای مناسب برای خود پیدا کند. در طول داستان رابطهٔ این دو شخصیت دستخوش تغییرات زیادی میشود و دیوید کم کم سنتهای خود را کنار میگذارد و این کار را با ترک کردن مدرسهٔ دینی آغاز میکند. ماجراهای داستانی زیادی در فیلم «مینیان» وجود دارد که اریک استیل بهخوبی توانسته آنها را بههم بچسباند و آوازها و موسيقی یهودی که ریشهاش بهاروپاى شرقی بازمیگردد، نقش مهمی در حفظ ریتم تند فیلم دارد و با وجود تکرارشدن تِم کلی موسیقی و البته روایت داستانهای شاید در نگاه اول یکسان، فیلم هیچگاه در دام کلیشه نمیافتد.
Pinocchio / پینوکیو
کارگردان: ماتئو گارونه
محصول کشورهای ایتالیا، فرانسه و انگلستان
فیلم «پینوکیو»، پیش از حضور در جشنواره فیلم برلین نیز نامش بر سر زبانها بود و این فیلم ماتئو گارونه، کارگردان گزیدهکار و خوشفکر ایتالیایی که محصول سه کشور فرانسه، ایتالیا و انگلستان است، فروش ۱۶ میلیون دلاری در گیشه داشت. اقتباس سینمایی جدید نیز برگرفته از رمان ایتالیایی «ماجراهای پینوکیو»، اثر معروف کارلو کلودی در قرن نوزدهم است و همچون آخرین ساختهٔ ماتئو گارونه، یعنی فیلم Dogman (مرد سگی)، تِمی سیاسی دارد. روبرتو بنینی، بازیگر، فیلمنامهنویس و کارگردان دوستداشتنی ایتالیایی، نقش پیرمرد نجار، پدر ژپتو را در این فیلم ایفا میکند. بنینی سابقهٔ ایفای نقش اصلی در اقتباسی دیگر از داستان «پینوکیو» دارد که خود آن را در سال ۲۰۰۲ ساخته بود و بسیار فیلم تکاندهنده و غمانگیزی بود. در این فیلم نیز شخصیت چوبی داستان مثل همیشه تلاش میکند پسر خوبی برای پدر ژپتو باشد، اما دیگر شخصیتهای شرور داستان باز هم چشم پینوکیو را روی راه راست میبندند. باتوجه بهدیگر ساختههای ماتئو گارونه، سخت میتوان دلیلی برای ساخت این اقتباس سینمایی از سوی وی پیدا کرد، اما آنطور که از نظرات منتقدان پیداست، وی فیلم خوبی ساخته است که با دیگر اقتباسات سینمایی برگرفته از شخصیت پینوکیو تفاوت بسیار دارد و بسیاری از منتقدان، شهامت گارونه را برای ساخت این اثر ستودهاند، از این نظر که وی در این فیلم نیز امضای خود را دارد. ماتئو گارونه در سال ۲۰۰۸ فیلم Gomorra (گومورا) را با بازی تونی سرویلو ساخت و برای ساخت این فیلم، وی جایزه بزرگ هیئت داوران جشنواره کن ۲۰۰۸ را دریافت کرد. گارونه کارگردانی فیلم Reality (واقعیت) را در کارنامه دارد که این فیلم در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۲، جایزه بزرگ را بهدست آورد. فیلم «مرد سگی» نیز نامزد دریافت نخل طلای هفتادویکمین جشنواره فیلم کن شده بود. فیلم Tale of Tales (داستان داستانها) این کارگردان ایتالیایی هم در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۵، نامزد جایزه نخل طلایی شد و درکل فیلمهای این کارگردان با استقبال خوبی از سوی منتقدان همراه بودند و بهنظر میرسید وی که بار دیگر کار خود را بهخوبی انجام داده است، دست خالی آلمان را ترک نکند که درانتها این اتفاق نیافتاد.
Days / روزها
کارگردان: سای مینگ-لیانگ
محصول کشور تایوان
سای مینگ-لیانگ، کارگردان و فیلمنامهنویس معروف سینمای تایوان است و فیلم جدید این کارگردان در مورد دو عاشق است که هر کدام زندگی شخصی متفاوتی دارند و یکی در خانهای بزرگ زندگی میکند و دیگری در آپارتمانی کوچک، اما اتفاقات پیشبینینشده باعث ملاقات این دو شخص شده و دست سرنوشت آنان را با یکدیگر آشنا میکند. در فیلم «روزها»ی سای مینگ-لیانگ، وی بار دیگر با بازیگران مورد علاقه خود همکاری داشته است و لی کانگ شنگ نقش شخصیت کانگ را ایفا میکند؛ شخصیتی که دردی ناشناخته را تحمل میکند و زندگی وی تحت تأثیر این درد همیشگی قرار گرفته است. دیگر بازیگر این فیلم، آنانگ هانگوانزی است که نقش شخصیت نآن را ایفا میکند؛ شخصیتی تنها که بهتازگی بهشهر بانکوک آمده است و وی نیز با شیاطین درونی خود دستوپنجه نرم میکند. نگاه ابتدایی منتقدان و تماشاچیان جشنواره فیلم برلین به ساختهٔ سای مینگ-لیانگ بسیار خوب بوده است و بخش تبلیغاتی برلیناله که برای تمام فیلمهای جشنواره کار تبلیغات را بهخوبی انجام میدهد، برای فیلم «روزها» سنگتمام گذاشت و قطعاً این سرمایهگزاری بیدلیل نبوده است. گویا مینگ-لیانگ در این اثر از سینمای شرقی خود کمی فاصله گرفته و منتقدان پس از تماشای ساختهٔ جدید این کارگردان تایوانی بدین نکته اشاره داشتهاند که سفر وی بهسوی غرب آغاز شده است. آخرین ساختهٔ بلند سینمایی این کارگردان، فیلم Stray Dogs (سگهای ولگرد)، محصول سال ۲۰۱۳ بود که وی نقش خود را در این فیلم بازی کرد؛ فیلمی که با استقبال خوبی از سوی منتقدان همراه شد. از آن زمان تااکنون، وی تنها چند فیلم کوتاه و دو مستند ساخته است. سای مینگ-لیانگ همیشه خود را مشغول کاری میکند و حال پس از سالها درگیری با ساخت مستند و فیلمهای کوتاه و واقعیت مجازی، بار دیگر فیلمی بلند ساخته است و باید دید درانتها فیلم جدید وی چند ستاره از داوران فیلم برلین دریافت خواهد کرد. وی با ساخت فیلم Vive L'Amour (زندهباد عشق) در سال ۱۹۹۴، برنده شیر طلایی جشنواره فیلم ونیز شده است. از دیگر فیلمهای مینگ-لیانگ میتوان به فیلم River (رود)، فیلم What Time Is It There (آنجا ساعت چند است) و فیلم I Don't Want to Sleep Alone (نمیخواهم تنها بخوابم) اشاره کرد.
The Roads Not Taken / راههای ناپیموده
کارگردان: سالی پاتر
محصول کشور انگلستان
فیلم «راههای ناپیموده» بهکارگردانی سالی پاتر، نویسنده و کارگردان خوشنام انگلیسی، با بازی خاویر باردم، ال فانینگ، سلما هایک و لورا لینی، از فیلمهای پرسروصدای برلیناله امسال بوده است و انتظارت از این کارگردان بسیار بالا بود. سالی پاتر کارگردانی فیلم فانتزی، بیوگرافی و درام Orlando (اورلاندو) را در کارنامه دارد که این فیلم بسیار مورد توجه منتقدان قرار گرفت و داستان آن فیلم از رمان «اورلاندو: یک بیوگرافی»، یکی از رمانهای کمتر شناختهشدهٔ ویرجینیا وولف (رماننویس، مقالهنویس، ناشر، منتقد و فمینیست انگلیسی که آثار برجستهای چون «خانم دالووی»، «بهسوی فانوس دریایی»، «اتاقی از آن خود»، «خیزابها» و «اتاق جیکوب» را بهرشتهٔ تحریر درآورده است) اقتباس شده است؛ فیلمی که تیلدا سوئینتن، بیلی زین و تام هافمن در آن بسیار خوش درخشیدند و پاتر نیز نشان داد وقتی پشت صندلی کارگردانی بنشیند، حرفهای بسیاری برای گفتن دارد، کارگردانی که در هشت سالگی اولین فیلم خود را ساخت. داستان فیلم «راههای ناپیموده»، روایت یک روز از زندگی یک پدر و دختر با نامهای لئو و مولی است؛ مولی شخصیتی است که همواره با چالشهای ذهن آشفته پدرش دستوپنجه نرم میکند و زمانی که آنها بهسوی شهر نیویورک رهسپار میشوند، این سفر برای لئو که ذهنش درگیر روشهای مختلف دیگری برای زندگیکردن است که اگر شرایط فراهم بود میتوانست آنها را تجربه کند، حالتی خیالی و فانتزی بهفیلم میدهد و این باعث میشود مولی همانطور که در فکر آینده خود است، درگیر مسیر پیش روی خودش نیز باشد. سلما هایک و لورا لینی نیز بهترتیب نقش دو شخصیت دُلاریس و ریتا را ایفا میکنند و هر دو بار عاشقانهٔ این فیلم را در دنیای موازیای که بهتصویر میکشد، بر دوش میکشند. فیلم «راههای ناپیموده» را سالی پاتر براساس فیلمنامهٔ نوشته خودش کارگردانی میکند. سالی پاتر پیش از این در سال ۲۰۱۲، در فیلم درام Ginger & Rosa (جینجر و روزا) با فانینگ همکاری کرده بود و این بازیگر جوان سینمای هالیوود، این مرتبه نیز نقش پررنگی در ساختهٔ جدید پاتر دارد؛ این فیلم در تاریخ ۱۳ مارس ۲۰۲۰ (۲۳ اسفند ماه ۱۳۹۸) در آمریکا روی پرده خواهد رفت.
The Salt of Tears / شوری اشکها
کارگردان: فیلیپ گارل
محصول کشورهای فرانسه و سوئیس
فیلیپ گارل، کارگردان، فیلمنامهنویس، تهیهکننده، فیلمبردار و تدوینگر اهل کشور فرانسه بوده که دههها برای تلاش درجهت ساخت بنایی مستحکم از هویت فرانسوی در کارهای خود، مورد تحسین قرار گرفته است و در کار خود همواره جزو بهترینها محسوب میشود. فیلمهای این کارگردان صاحبسبک سینمای فرانسه، اغلب ریشهای عاشقانه دارند، عاشقانهای پردرد که در بستری باشکوه از تصاویر سیاهوسفید بهتصویر کشیده شدند. فیلم جدید این کارگردان با عنوان «شوری اشکها»، دقیقاً شکلی همچون دیگر فیلمهای این کارگردان دارد که تخصص خود را در ساخت آنان ثابت کرده است؛ فیلمی سیاهوسفید، درامی جذاب و البته داستانی که در بستری متناسب با فیلمبرداری سیاهوسفید روایت میشود و احساس وحشت و نگرانی در آن موج میزند. داستان فیلم «شوری اشکها» درباره شخصیتی با نام لوک با نقشآفرینی لوگان آنتوفرمو است؛ لوک یک کابینتساز جوان شهرستانی است که بهشهر پاریس سفر میکند تا در آزمون ورودی یک مؤسسه آموزش عالی شرکت کند. راه او با زنی جوان با نام جمیله یکی میشود و این زن مسیر زندگی لوک را بهکل عوض میکند. فیلمنامه «شوری اشکها» را فیلیپ گارل با همکاری ژان کلود کَریِر، فیلمنامهنویس هموطن خود نوشته است و این فیلم بیستوهشتمین فیلم بلند داستانی گارل محسوب میشود. فیلمهای گارل را میتوان در دسته فیلمهای اقتصادی سینما قرار داد که نیازی ندارند برای بیان حرفهای خود از کلی تصاویر رنگارنگ و اتفاقات عجیبوغریب بهره ببرند؛ گارل در بطن شخصیتهای داستان فرومیرود و حقایقی را از زیر پوست آنان بیرون میکشد که ریشه در عقاید کلی جامعه و البته رفتارهای ذاتی انسانی دارند. گارل با فیلم «شوری اشکها» بار دیگر بههمان دنیایی بازگشته است که از ابتدا بهآن تعلق داشت. آخرین ساختهٔ این کارگردان ۷۱ سالهٔ فرانسوی، فیلم Lover for a Day (عاشق برای یک روز) بود که این فیلم برای رقابت در بخش دو هفته کارگردانان هفتادمین جشنواره فیلم کن انتخاب شده بود. از دیگر فیلمهای شناختهشده این کارگردان میتوان به فیلم In the Shadow of Women (در سایه زنان)، فیلم Jealousy (حسادت) که لویی گارل بازیگر اصلی آن بود و این فیلم در بخش رقابت اصلی هفتادمین جشنواره بینالمللی فیلم ونیز به نمایش درآمد، فیلم A Burning Hot Summer (یک تابستان داغِ سوزان) و فیلم Regular Lovers (عاشقان معمولی) اشاره کرد که در این دو فیلم نیز لویی گارل حضور داشت و همواره بازیگر مورد علاقهٔ پدر فیلمسازش بوده است. گفتنی است این اولین مرتبه است که فیلیپ گارل در بخش مسابقه جشنواره فیلم برلین رقابت میکند، هرچند پیش از این چهار فیلم او در برلیناله و در بخش جانبی این جشنواره بهنمایش درآمده بودند. فیلم «شوری اشکها» از داوران امتیاز ۲.۳ را دریافت کرده است.
Siberia / سیبری
کارگردان: آبل فرارا
محصول کشورهای ایتالیا، آلمان و مکزیک
در فیلم «سیبری» شاهد همکاری بازیگر و کارگردانی جاودانه در سینمای مدرن هستیم و این فیلم در لحظه در لحظهٔ خود تماشاچی را غافلگیر میکند؛ کارگردانی فیلم «سیبری» را آبل فرارا بر عهده دارد، کارگردان، فیلمنامهنویس، بازیگر، تهیهکننده و فیلمبردار ۶۸ سالهٔ آمریکایی و بازیگر اصلی این فیلم نیز ویلم دفو تکرارنشدنی است که در اکثر اوقات انتخابهای خوبی دارد و این فیلم نیز طبق گفتهٔ منتقدان و تماشاچیان حاضر در جشنواره فیلم برلین، یکی دیگر از نقشآفرینیهای عالی دفو است که سابقهٔ دریافت خرس افتخاری جشنواره بینالمللی فیلم برلین ۲۰۱۸ را بهپاس یک عمر فعالیت هنری در کارنامه دارد. البته آبل فرارا و ویلم دفو سابقهٔ طولانی در همکاری دارند و این همکاری از سال ۱۹۹۸ آغاز شد. ویلم دفو در فیلمهای New Rose Hotel (هتل رز جدید)، فیلم Go Go Tales (داستانهای هیجانی)، فیلم Pasolini (پازولینی)، فیلم 4:44 Last Day on Earth (آخرین روز روی زمین ۴:۴۴) و فیلم Tommaso (توماسو) حضور داشته است. طبق گفتهٔ کسانی که فیلم «سیبری» را تماشا کردهاند، این فیلم جاهطلبانهترین فیلم آبل فرارای جاهطلب است. داستان انتزاعی فیلم «سیبری» در مورد مردی غارنشین (با نقشآفرینی ویلم دفو) است که تصمیم میگیرد از غار خود بیرون برود و پی رؤیاهایش را بگیرد و با شرایط غیرمعمول دنیای بیرون آشنا شود و البته در این میان خرسی جلوی راه وی را گرفته است. همچون دیگر ساختههای فرارا، این فیلم نیز در نمایش خشونت بیپرده عمل کرده و از طرفی دست روی خودکاوی شخصیت اصلی داستان میگذارد و درانتها هدف سازنده بهفکر واداشتن تماشاچی از آنچه درون انسانها میگذرد است که بسیاری اوقات زبان قادر بهتوصیف این کشمکشهای درونی نیست. فرارا با ساخت فیلم Body Snatchers (جسد دزدها) در سال ۱۹۹۳، نامزد دریافت نخل طلایی کن شده بود؛ فیلمی در ژانر ترسناک و علمی-تخیلی با بازی گابریله انور، مگ تیلی، تری کینی و فارست ویتاکر. وی همچنین در سال ۱۹۹۵ با ساخت فیلم ترسناک و خونآشامی The Addiction (اعتیاد)، نامزد دریافت شیر طلایی جشنواره برلین نیز شده بود.
Time to Hunt / وقت شکار
کارگردان: یونگ سانگ هیون
محصول کشور کره جنوبی
چند هفته از رکوردشکنی و افتخارآفرینی فیلم Parasite (انگل) در اسکار ۲۰۲۰ برای سینمای کره میگذرد و حال در برلیناله امسال، شاهد پخش فیلمی دیگر از سینمای غنی و کمتر دیدهشدهٔ کره جنوبی هستیم؛ فیلمی تریلر، جنایی، درام و تا حدی علمی-تخیلی با نام «وقت شکار» بهکارگردانی یونگ سانگ هیون ۳۷ ساله که باید دید همچون «انگلِ» سال گذشته توانایی درخشش در جشنوارههای سینمایی را دارد یا تنها با فیلمی خوب طرف هستیم. جالب اینجاست که بازیگر نقش شخصیت پسر خانوادهٔ فقیر در فیلم «انگل»، یکی از بازیگران اصلی فیلم یونگ سانگ هیون است. داستان این فیلم در آیندهای نزدیک روایت میشود و در مورد زندگی مردی است که پس از سه سال از زندان آزاد شده و حال در دوران پسازندانی، باید با شرایط اقتصادی فلجشده کشور خود کنار بیاید. شخصیت اصلی داستان برای اینکه بههدف خود که فرار بههاوایی است برسد، دست بهدزدی بزرگی میزند که همین اتفاق پای گانگسترها را بهماجرا باز میکند و دستهٔ تبهکاران بهدنبال وی میافتند. سینمای کره فیلم جنایی خوب کم نداشته است، اما بهنظر و طبق گفتهٔ منتقدان، یونگ سانگ هیون ایدههای نابی داشته که بهخوبی در فیلم پیاده شدهاند و در این فیلم تماشاچی با وجه جدیدی از کشور کره جنوبی آشنا میشود. با توجه بهموفقیت فیلم «انگل»، بسیاری با خوشبینی بهفیلم «وقت شکار» نگاه میکنند و البته از سینمای فوقالعاده کره جنوبی کمتر از این انتظار نمیرود. یونگ سانگ هیون سابقهٔ کارگردانی فیلم Bleak Night (شب جانفرسا) را در کارنامه دارد که این فیلم با استقبال خوبی از سوی منتقدان همراه شد و در سال ۲۰۱۰، در بخش تازههای جشنواره فیلم بوسان، بهعنوان بهترین فیلم انتخاب شد.
Undine / اوندینه
کارگردان: کریستین پتزولد
محصول کشورهای آلمان و فرانسه
کریستین پتزولد، کارگردان و فیلمنامهنویس ۵۹ ساله آلمانی، امسال فیلم درام و رمانتیک «اوندینه» را در جشنواره فیلم برلین دارد؛ فیلمی که امتیازات بسیار خوبی را از داوران دریافت کرد و شانس اصلی دریافت جایزه خرس طلایی این دوره جشنواره برلین محسوب میشد. فیلم جدید پتزولد، روایتی مدرن از اسطوره کهن زن دریایی است؛ اوندینه زنی جوان و جذاب است که اگر دل بهکسی ببندد، دیگر بهآسانی از عشق خود پا پس نمیکشد؛ اوندینه طعم خیانت را میچشد و تنها با کشتن معشوقهٔ خیانتکار آرام میگیرد. پائولا بیر، فرانتز روگوفسکی، مریم زارع، یاکوب ماچنتز و آن راته-پوله، بازیگران اصلی فیلم «اوندینه» هستند. پائولا بیر در فیلم نقش شخصیت اوندینه که یک تاریخدان خوشپوش و خوشمشرب است را بازی میکند که در شهر برلین راهنمای یک موزه است. اوندینه عاشق شخصیت یوهانس است، اما یوهانس بهخاطر زنی دیگر او را ترک میکند و در اینجا پای اسطوره اوندینه بهداستان باز میشود. اکنون اوندینه باید مردی را که بهاو خیانت کرده است، بکشد و بهآب برگردد، جایی که زمانی از آن فراخوانده شده بود. اوندینه تلاش میکند خود را از این طلسم رها سازد و سرنوشت دیگری را برای خود رقم بزند. اما در ادامه داستان ماجرایی تازه رخ میدهد که قتل مرد خیانتکار را بهتعویق میاندازد؛ جوانی با نام کریستف بر سر راه اوندینه قرار میگیرد، آنها بهیکدیگر دل میبندند و با هم بهقلمروهای ناشناختهای از عشق سودایی قدم میگذارند. نمادهای آب، باران و عشق اسطورهای، بهوفور در فیلم پتزولد دیده میشوند و پیوند عشق و مرگ یکی از اِلمانهای اصلی فیلم این کارگردان اهل شهر هیلدن است که پیشتر در افسانهٔ اورفئوس و پرسفون بدان پرداخته شده است که منبع اصلی و قدیمیترین افسانهای است که اقتباسات زیادی از آن صورت گرفته است و یکی از آنان «رنجهای ورتر جوان» گوته، هموطن پتزولد بوده است و حتی از «مسخ» فرانتز کافکا نیز میتوان در این زمینه نام برد که گویا پتزولد در ساخت فیلم جدید توجه فراوانی به شاهکار این نویسنده داشته است. پتزولد در این فیلم بار دیگر اصطكاك میان گذشته و حال را دستمایه قرار داده است. این کارگردان آلمانی دو سال پیش تریلر Transit (ترانزیت) با بازی فرانتس روگوفسکی، باربارا آوئر، یوستوس فون دونانی، الکس برندمول و تریستان پوتر را در بخش مسابقه بینالملل برلیناله داشت. «اوندینه» پنجمین فیلم او در بخش مسابقه بینالملل برلین است. این کارگردان صاحبسبک و برجستهٔ سینمای آلمان، در سال ۲۰۱۲ با کارگردانی فیلم Barbara «باربارا»، خرس نقرهای را در بخش بهترین کارگردانی جشنواره بینالمللی فیلم برلین از آنِ خود کرد. از دیگر ساختههای معروف پتزولد میتوان به فیلم Ghosts (اشباح)، فیلم Phoenix (ققنوس) و فیلم The State I Am In (شرایطی که در آن قرار دارم) اشاره کرد. لازم بهذکر است پائولا بیر، خرس نقرهای بهترین بازیگر زن جشنواره فیلم برلین ۲۰۲۰ را از آن خود کرد.
The Woman Who Ran / زنی که گریخت
کارگردان: هونگ سانگ سو
محصول کشور کره جنوبی
هونگ سانگ سو، کارگردان و فیلمنامهنویس اهل کره جنوبی است و وی یکی از کارگردانان مؤلف سینمای کره محسوب میشود و باز هم با اشاره بهفیلم «انگل»، بهطرفداران بونگ جون هو توصیه میکنیم حتماً تماشای فیلمهای هونگ سانگ سو را در اولویت قرار دهند. فیلم درام «زنی که گریخت»، با احتساب فیلمهای کوتاه و مستند، بیستوهشتمین پروژه سانگ سو در مقام کارگردان و بیستوچهارمین فیلم بلند سینمایی او محسوب میشود و البته هفتمین فیلم او با بازی کیم مین هی، منبع الهام و شریک زندگیاش است. کیم مین هی، آن مین لی بههمراه سئو یانگ-هوا، بازیگران اصلی فیلم «زنی که گریخت» هستند که در مراسم اولین نمایش جهانی این فیلم در برلیناله شرکت کردند. این کارگردان ساخت فیلم On the Beach at Night Alone (تنها در شب کنار ساحل) را در کارنامه دارد که در برلیناله بسیار درخشیده بود؛ کیم مین هی در آن فیلم نیز بازیگر اصلی بود، فیلمی که در شصتوهفتمین جشنواره بینالمللی فیلم برلین برای رقابت بر سرِ خرس طلایی انتخاب شد و کیم مین هی در آن جشنواره برنده خرس نقرهای در بخش بهترین بازیگر زن شد. هونگ سانگ سو در سال ۲۰۰۸، فیلم Night and Day (روز و شب) را در برلین داشت و دیگر فیلم وی که در برلیناله شرکت داشت، فیلم Nobody's Daughter Haewon (هائهوون دختر هیچکس)، محصول سال ۲۰۱۳ بود و فیلم «زنی که گریخت» را باید چهارمین حضور سانگ سو در بخش مسابقه بینالملل جشنواره فیلم برلین محسوب کرد. وی اولین بار در سال ۱۹۹۷ با اولین فیلم خود، فیلم The Day a Pig Fell into the Well (روزی که یک خوک در چاه افتاد) بهبرلیناله دعوت شده بود. داستان فیلم «زنی که گریخت» در مورد زنی متأهل با نام گامهی است که همسرش در یک سفر کاری بهسر میبرد. گامهی بهملاقات دو دوست قدیمی خود میرود که بعد از ازدواج ارتباطش با آنها قطع شده بود و بعد بهطور تصادفی در یک سینما آشنایی قدیمی را میبیند که این اتفاق برایش بسیار خوشحالکننده بود. منتقدانی که موفق بهتماشای این فیلم شدهاند، آن را یکی از مینیمالترین آثار این کارگردان لقب دادهاند که عنصر درام نقشی زیادی در لحظه لحظهٔ آن ایفا میکند و کارگردان سعی کرده است احساسات فراوانی که در شخصیت گامهی وجود دارند را با دقت بهنمایش درآورد و رفتارها و خلقوخوی شخصیت اصلی داستان بههیچ عنوان تصنعی نیست و بیشتر دغدغهٔ فیلم هم در رابطه با كنش و واكنش گامهی در رابطه با ارتباط با دیگران است. سانگ سو در نشست مطبوعاتی فیلم خود در برلین گفته بود که بهدنبال این بوده است داستان زنانی را روایت کند که میخواهند از روزمرگی خود فاصله بگیرند و اتفاقات متفاوتی را تجربه کنند. جالب است بدانید از هونگ سانگ سو بهعنوان وودی آلن کرهای یاد میشود. فیلم هونگ سانگ سو امتیاز ۲.۷ را از هیئت داوران برلیناله دریافت کرده است. هونگ سانگ سو با ساخت فیلم «زنی که گریخت»، جایزه خرس نقرهای بهترین کارگردانی جشنواره فیلم برلین ۲۰۲۰ را از آن خود کرد.
Never Rarely Sometimes Always / هرگز بهندرت گاهی همیشه
کارگردان: الیزا هیتمن
محصول کشورهای انگلستان و ایالات متحده آمریکا
الیزا هیتمن، کارگردان، نویسنده و تهیهکنندهٔ آمریکایی، بزرگشده منطقهٔ معروف بروکلین شهر نیویورک بوده و دوران حرفهای کاری وی از سال ۲۰۰۸ آغاز شده است و حال پس از تقریباً ۱۲ سال از شروع کار خود، فیلمی ساخته که در جشنواره برلین امسال، یکی از بالاترین امتیازات را از هیئت داوران برلیناله دریافت کرد و منتقدان و تماشاچیانی که موفق بهتماشای فیلم «هرگز بهندرت گاهی همیشه» شدهاند، آن را یکی از بهترین و البته متفاوتترین فیلمهای جشنواره خواندهاند. فیلم داستان دو دوست جدانشدنی با نامهای آتم و اسکایلار که دخترعمو/دختر خالهٔ یکدیگر نیز هستند را روایت میکند و اینکه چه آسیبها و مشکلاتی برای دختران جوان در مناطق محلی و روستایی ایالت پنسيلوانيا وجود دارد. شخصیت آتم ناخواسته و البته بهشکلی رازآلود در بستر روایی داستان، آبستن میشود و حال با اجتماعی طرف است که بسیار محافظهکار هستند و هیچ بخششی برای کسی که تصمیم دارد بچهٔ خود را سقط کند، قائل نمیشوند. اما شخصیت اسکایلار همچون بقیه افراد جامعهٔ محلی نیست و یار همیشگی دوست خود باقی میماند و در سختترین شرایط نیز وی را تنها نمیگذارد و این شخصیت تنها وظیفهٔ روحیهدادن به آتم را ندارد و فردی کاردان و باتدبیر نیز هست که در بسیاری اوقات نمیتوان حتی یک لحظه بهنبودن وی فکر کرد. وی بهسختی بهدنبال پول جمعکردن است تا خود و آتم بتوانند با اتوبوس بهشهر نیویورک فرار کنند و همیشه آنچه را که دوستش نیاز دارد، فراهم میکند. این فیلم اولین مرتبه در جشنواره فیلم ساندنس (Sundance Film Festival) بهنمایش درآمد و با استقبال فراوانی از سوی تهیهکنندگان همراه شد و درنهایت فوکِس پیکچرز (Focus Features) حق پخش اکران جهانی آن را بهدست آورد. فیلم الیزا هیتمن در بخش اصلی برلیناله حضور داشت و بالاتر از فیلم کریستین پتزولد، امتیاز ۳.۶ را از داوران دریافت کرد. در این فیلم بازیگرانی چون تئودور پلرین، رایان اِگاولد و شارون فن ایتن نقشهای اصلی را ایفا میکنند. الیزا هیتمن در سال ۲۰۱۱ فیلم کوتاه Forever’s Gonna Start Tonight (همیشه قرار است امشب شروع شود) را در جشنواره فیلم ساندنس داشت که این فیلم نیز با استقبال خوبی از سوی منتقدان همراه شد و سایت ایندیوایر نیز آن را در لیست بهترینِ بهترینهای آن سال خود قرار داد. اولین فیلم بلند سینمایی این کارگردان زن، فیلم It Felt Like Love (حسی همچون عشق داشت)، محصول سال ۲۰۱۳ بود که این فیلم نیز اولین مرتبه در ساندنس بهنمایش درآمد و امتیاز ۸۴ را از سایت راتن تومیتوز دریافت کرد. دومین فیلم سینمایی هیتمن، فیلم درام Beach Rats (ساحل موشها) بود که در آن فیلم بازیگرانی چون هریس دیکنسون، مادلین واینستاین و کیت هاج حضور داشتند و بهایفای نقش پرداختند و این فیلم نیز امتیازی مشابه فیلم ابتدایی الیزا هیتمن بهدست آورد. گفتنی است هیتمن سابقهٔ کارگردانی دو قسمت از سریال 13 Reasons Why (سیزده دلیل برای اینکه) سرویس استریم نتفلیکس (Netflix) را نیز در کارنامه دارد. بهنظر میرسد روند صعودی این کارگردان ادامه داشته و با فیلم سوم، وی نشان داده است که حرفهای بسیاری برای گفتن در سینما خواهد داشت و در چند سال آینده از هیتمن زیاد خواهیم شنید. گفتنی است فیلم «هرگز بهندرت گاهی همیشه»، خرس نقرهای جایزه بزرگ هیئت داوران جشنواره فیلم برلین را از آن خود کرد.
First Cow / اولین گاو
کارگردان: کلی رایکارت
محصول کشور ایالات متحده آمریکا
کلی رایکارت، کارگردان و فیلمنامهنویس آمریکایی، فعالیت حرفهای خود را از سال ۱۹۹۴ میلادی آغاز کرده است. فیلمنامه فیلم «اولین گاو» را رایکارت با همراهی جاناتان ریموند، رماننویس آمریکایی، براساس رمان «نیمه عمر»، اثر جاناتان ریموند نوشتهاند. از بازیگرانی که در این فیلم حضور داشتهاند و بهایفای نقش پرداختهاند، میتوان به جان ماگارو، اوراین لی، توبی جونز، یوئن برمنر، آلیا شوکت و رنه اوبرژونوا اشاره کرد. اولین نمایش فیلم «اولین گاو» مربوط بهجشنواره فیلم تلیوراید (Telluride Film Festival) میشود که این جشنواره هر سال در ماه سپتامبر و در تعطیلات روز کار و کارگر برپا میشود و بعد در جشنواره فیلم نیویورک نیز روی پرده رفت. در همان جشنواره بود که شرکت معروف و خوشنام A24 حق پخش جهانی این فیلم را خریداری کرد و در تاریخ ۶ مارس ۲۰۲۰ (۱۶ اسفند ماه ۱۳۹۸) روی پرده خواهد رفت. داستان فیلم در دهه بیست قرن نوزدهم میلادی روایت میشود و درباره شخصیتی با نام کوکی فیگوویتز، یک آشپز ماهر (با نقشآفرینی جان ماگارو) است که بهغرب آمریکا سفر میکند و در ایالت اورگن عضو گروهی میشود که کارشان تجارت پوست حیوانات است. او با یک کارگر مهاجر چینی (با نقشآفرینی اوراین لی لی) با نام کینگ لو که در پی رسیدن بهرؤیاهای خودش هست، دوست میشود. این دو آرزو دارند پولدار شوند و خب برای این کار بهسرمایه اولیه نیاز دارند. لو به فیگوویتز میگوید که یک گاو بهمنطقه رسیده است؛ اولین گاو. این حیوان خیلی زود توجه همه را بهخود جلب میکند. اولین گاو داستان، متعلق بهیک مرد انگلیسی ناتوان و عجیبوغریب (با نقشآفرینی توبی جونز) است. اینجاست که نقشهای بهذهن دو مرد آواره میرسد و اینکه در دل شب بهچراگاه بروند و از شیر این گاو برای درست کردن کیکهای روغنی استفاده کنند. شیر باکیفیت این گاو سبب فروش بالای کیکهای آنان میشود، اما داستان بههمین جا ختم نمیشود. کلی رایکارت کار خود را در سال ۱۹۹۴ و با ساخت فیلم River of Grass (رود چمن) آغاز کرد که با استقبال بسیار خوبی از سوی منتقدان همراه شد و در جشنوارههای برلین و ساندس نیز حضور داشت و جایزه بزرگ هیئت داوران جشنواره فیلم ساندس را بهدست آورد. کلی رایکارت بعد از اولین فیلم سینمایی خود، سه فیلم کوتاه ساخت و پس این دورهٔ زمانی، بار دیگر بهساخت فیلمهای بلند روی آورد و از دیگر آثار وی میتوان به فیلم Wendy and Lucy (وندی و لوسی)، فیلم Meek's Cutoff (میانبر میک) و فیلم Night Moves (حرکات شبانه) اشاره کرد. آخرین فیلم این کارگردان زن، فیلم Certain Women (برخی زنان) بود که در سال ۲۰۱۶ روی پردهٔ سینما رفت و از بازیگران آن میتوان به لورا درن، کریستن استوارت و میشل ویلیامز اشاره کرد؛ فیلمی که با فروش ۱.۵ میلیون دلاری، تبدیل بهپرفروشترین فیلم رایکارت شد. گفتنی است کلی رایکارت یکی از داوران بخش مسابقه اصلی هفتادودومین دوره جشنواره فیلم کن بود. فیلم «اولین گاو»، امتیاز ۲.۷ را از هیئت داوران برلیناله دریافت کرده است.
There Is No Evil / شیطان وجود ندارد
کارگردان: محمد رسولاف
محصول کشور ایران
محمد رسولاف، فیلمنامهنویس، تهیهکننده و کارگردان مستقل ایرانی و از اعضای آکادمی اسکار است که فیلمسازی را با آثار کوتاه و تجربی آغاز کرد و سپس بهدعوت رسول صدر عاملی، با حضور در فیلم «دختری با کفشهای کتانی»، بهعنوان دستیار کارگردان وارد سینمای حرفهای شد. اولین فیلم بلند سینمایی این کارگردان، «گاگومان» بود که در سال ۱۳۸۰ ساخته شد و این فیلم مستند، ماجرای واقعی آشنایی و ازدواج دو زندانی که یکی زنی محکوم بهحبس ابد و دیگری مردی محکوم بهشانزده سال زندان است را در زندان بجنورد بهتصویر میکشید؛ «گاگومان»، سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول از بیستویکمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر و تندیس بهترین فیلم مستند از ششمین جشن خانهٔ سینما را برای محمد رسولاف بهارمغان آورد. همچنین رسولاف در جشنواره فیلم کن، جایزهٔ بهترین کارگردانی از بخش نوعی نگاه و جایزهٔ منتقدان فرانسیس شاله را برای فیلم «بهامید دیدار» در سال ۲۰۱۱ بهدست آورد. «کشتزارهای سپید» سومین فیلم سینمایی این فیلمساز مستقل ایرانی بود که این فیلم نخستین بار در بخش مسابقهٔ پنجاهوهفتمین جشنواره بینالمللی سن سباستین (San Sebastián International Film Festival) بهنمایش درآمد و نامزد دریافت جایزه صدف طلایی این جشنواره شد. در فیلم «شیطان وجود ندارد»، چهار داستان مختلف روایت میشود و بار دیگر این کارگردان ایرانی، اخلاقیات انسانی و تنشِ لحظات سخت تصمیمگیری را دستمایه کار خود قرار داده است و داوران جشنواره برلین نیز همچون تماشاچیان، از فیلم وی بسیار راضی بودند و درنهایت خرس طلایی برلیناله ۲۰۲۰ بهفیلمی از سینمای ایران رسید.
با سپاس از زمانی که برای مطالعه این مطلب گذاشتید، امیدواریم از تماشای فیلمهای کمتر شناختهشدهٔ جشنواره فیلم برلین ۲۰۲۰، نهایت لذت را ببرید.