فیلم فانتزی «پن» که روی ۱۲ سالگی پیترپن تمرکز کرده است، در زمرهی یکی از بدترین ساختههای پُرخرج امسال قرار میگیرد. همراه نقد فیلم میدونی باشید.
بگذارید با نکات مثبت فیلم «پــن» که پیشدرآمدی بر داستان شخصیت پیترپن است، شروع کنیم: اگر احیانا مبتلا به بیخوابی شدید هستید، شبها مثل جغد نمیتوانید چشمانتان را روی هم بگذارید و دکترها در درمان این بیماری اذیتکننده انگشت به دهان ماندهاند و داروهایشان به هیچ دردی نخورده است، خوشحال باشید. چون مهمترین و تنهاترین نکتهی خوب «پن» این است که در کمتر از ۱۰ دقیقه طوری چشمانتان را گرم و خوابآلود میکند که انگار پنجاه بسته آمیتریپتیلین را بدون اینکه نگران عوارض مرگبار جانبیاش باشید، قورت دادهاید. فقط کافی است خودتان را در هنگام دیدن فیلم رها کنید تا قبل از اینکه کشتی پرندهی دزدان دریایی «نورلند» از راه برسد، به خر و پف بیافتید.
خب، این شاید نکتهی مثبتی برای مبتلایان به بیخوابی محسوب شود، اما اگر به هوای سرگرمی و تماشای داستان ریشههای یکی از کاراکترهای محبوب کودکیتان سراغ «پن» بروید، چه؟ هیچی. یا از شدت خوابآلودگی به پایان فیلم نمیرسید یا اگر پس از به جان خریدن سردرد، همهی آن دو ساعتِ تمامنشدنی را تماشا کردید، متوجه میشوید همین الان یکی از غیرقابلتحملترین کارهای سال ۲۰۱۵ را انجام دادهاید و حتما لایق یک جایزه هستید. خلاصه اینکه «پن» تمام خصوصیاتِ یک فیلم پُرخرجِ بیمغزِ افتضاحِ هالیوودی را دارد. از آنهایی که بعد از تمام شدنش دوست دارید به یک تعطیلات سه ماهه بروید تا خستگی دیدنش را از تنتان در کنید و تازه بعد به این فکر کنید که این «چیز» دقیقا با چه هدفی ساخته شده بود! بیخیال بازخوانی یک شخصیت نوستالژیک! آیا ما نباید از این همه انفجارها و تصاویر رنگارنگِ فانتزی کمی، فقط کمی سرگرم میشدیم؟ نمیدانم. شاید هم تهیهکنندگان از «انجمن حمایت از بیماران مبتلا به بیخوابی» کمک مالی دریافت کرده بودند و ما خبر نداریم!
تازگیها حداقل دو جنبش در بازار جریاناصلی سینمای هالیوود راه افتاده است. اولی مربوط به تلاش همه برای به راه انداختن یک مجموعهی دنبالهدار ابرقهرمانی است و دومی حرکتی است که اخیرا دیزنی استارت آن را زده است: بازسازی لایواکشنِ انیمیشنهای کلاسیکش. در میان آثار بیرون آمده از این جنبشهای جدید، فیلمهای خوبی پیدا میشوند، اما هستند ساختههایی که از نادانی و فکر اشتباه استودیوها سرچشمه میگیرند و نهایتا به نتیجهای میرسند که هالیوود را در زشتترین شکلش به نمایش میگذارند.
در زمینهی تولید فیلمهای زنده از روی انیمیشنهای محبوب دیزنی، کارهای خوبی مثل «ملیفسنت» یا «سیندرلا» را داریم که مثل بازگویی داستان زیبای خفته، زاویهی ناگفتهای از این داستان قدیمی را بیان میکنند و این وسط، هم تبدیل به فیلم خانوادگی خوبی میشوند و هم برای کسانی که با این انیمیشنها بزرگ شدهاند، دیدنی یا حداقل در بدترین حالت قابلتحمل هستند. «پن» اما همان ذره هوشمندی این بازسازیها را در خود ندارد و فقط داستان سرهمبندیشدهای از چندتا ایده بهعلاوهی مقدار بسیار زنندهای اکشن و تصاویر فانتزی است که معلوم نیست دقیقا برای چه کسی ساخته شده یا در سوالی بهتر: اصلا چرا ساخته شده. چون ما پیترپن را هرگز به عنوان ابرقهرمان نمیشناختیم که حالا نیازی به روایت داستان ریشههای او داشته باشیم. فکر غلط و حریصانهی پشت «پن» همینجا نمایان میشود. سران استودیوی برادران وارنر یا هرکسی که ایدهی ساخت این فیلم را داده، خواسته با «پن» دو جنبشی که بالاتر به آن اشاره کردم را با هم ترکیب کرده و به قولی با یک تیر، دو نشان بزند. یعنی هم سراغ بازسازی یک انیمیشن محبوب و قدیمی برود و هم از پیترپن ابرقهرمانی بسازد که بتواند داستانهایش را بهطور دنبالهدار روایت کرد. ولی نمیدانم چرا (!) ایدهی این آقایانِ خوشفکر عملی نشده است. از همین رو، «پن» تمام ویژگیهای فیلمهای شکستخوردهی ابرقهرمانی و بازسازیهای انیمیشنهای دیزنی را یکجا در خود دارد. دیگر خودتان تا ته فاجعه را تصور کنید.
پیشدرآمدها یا دنبالهها واقعا کلمات زشت و بدی نیستند. اگر واقعا بتوان از فرصتی که داستانهای اضافه برایمان ایجاد میکنند در گسترش دنیا و پرداخت کاراکترها استفاده کرد، عالی میشود. اگر حرفهایی که بالاتر زدم را فراموش کنیم، «پن» به عنوان یک پیشدرآمد این فرصت را داشته تا زیر و بم این پسر خوب که میتواند پرواز کند را بیرون بریزد و دلیل خوشقلبی و حس شوخطبی بیحد و حصرش را فاش کند و همچنین از سرچشمهی تنفرش نسبت به آدمهایی که قصد به بردگی کشیدن موجودات و نابودی زیباییها را دارند، صحبت کند. «پن» اما هرگز چیزی به کاراکتر پیترپن اضافه نمیکند و هیچ کاری برای اینکه ما به او نزدیکتر شویم و او را بهتر احساس کنیم، انجام نمیدهد. پیترپنی که در ابتدای فیلم میبینیم، همان بچهای است که در پایان میبینیم. او لازم نیست هیچ تلاش فکری و فیزیکیای را برای تبدیل شدن به نجاتدهندهی جزیرهی جادویی نورلند انجام دهد و فارق از تمام مشکلات دیگر فیلم، همین یک نکته برای زمین زدن فیلم کافی است.
از همان اوایل فیلم مشخص است که یک چیزی درست نیست و وقتی آن «مشکل» واضح را کشف میکنید، متوجه میشوید فیلم تا پایان بدون توجه به آن جلو میرود و انگار اصلا سناریو از اساس بر پایهی این مشکل نوشته شده است. پیتر (لوی میلر) پسر یتیمی است که همراه بچههای همسن و سالِ خودش در یک یتیمخانه، زیر نظر راهبههای ستمگری زندگی میکند. قضیه از این قرار است که سرپرست یتیمخانه نه تنها غذای بچهها را مخفی میکند، بلکه پرونده و همان اندک نشانههایی که بچهها از گذشتهشان دارند را نیز از دسترس دور نگه میدارد. قبل از اینکه بفهمیم چرا او چنین کاری میکند، متوجه میشویم او بچهها را به دزدان دریایی نورلند میفروشد. دزدان دریایی هم به رهبری بلکبیردِ شرور (هیو جکمن) از بچهها به عنوان کارگران معدن برای کندن زمین و استخراجِ کریستالهای باارزشِ جادویی استفاده میکنند. بچهها شاید در ابتدا فکر کنند از بند راهبهها آزاد شدهاند، اما خیلی زود خودشان را همراه با کلنگی در دست پیدا میکنند. هرچند با توجه به آوازهایی که کارگران بلکبیرد همراه با رییسشان میخوانند به نظر نمیرسد آنها چندان با کلنگزنی مشکل داشته باشند.
مشکل اصلی «پن» همین است؛ تمام اتفاقاتی که در طول فیلم میافتد، بهشکل روزنامهواری روایت میشود و فیلم هرگز نمیایستد تا عمق آن صحنه و تاثیری که آن روی پیتر گذاشته را بررسی کند. بالاخره ما قرار است مسیر پیتر به سوی تبدیل شدن به یک افسانه را پشت سر بگذاریم. اما فیلم کاملا از توضیح دادن ضربهای که اتفاقات این راه بر قهرمان داستان زده است، طفره میرود. کل فیلم از چنین پروسهای پیروی میکند: با یک ایده روبهرو میشویم، اما قبل از اینکه آن ایده مورد پردازش قرار بگیرد، آن را ترک کرده و به بعدی منتقل میشویم و این وسط، سازندگان برای خالی نبودن عریضه، هرچه ارجاع به عناصر دوستداشتنی پیترپن که دستشان میآمده را هم داخل این دیگ ریختهاند.
در همین حین، متوجه میشویم بین مردم بومی نورلند پیشگوییای وجود دارد که از آمدن پسری با خصوصیات پیتر خبر میدهد؛ پسری که با قدرتش میتواند به فرمانروایی ظالمانهی بلکبیرد پایان دهد. خب، اینجا خیالمان کمی راحت میشود که این پیتر با آن پیترپن معروف فاصله دارد و برای به واقعیت تبدیل کردن این پیشگویی باید روی توانایی پرواز کردنش مسلط شود. این داستان شاید خیلی کلیشهای باشد، اما روایت ملموس و باورپذیرش میتواند تبدیل به داستان ریشهای قابلقبولی برای پیترپن شود. اما مسئله این است که «پن» موفق نمیشود تاریخ این پیشگویی را بهطرز جذابی روایت کند. تایگر لیلی (رونی مارا) به عنوان یکی از بزرگان بومیانِ نورلند به کمک درخت و دریاچهای جادویی ماجرای رویدادهای گذشتهی نورلند را نه یکبار، بلکه دوبار توضیح میدهد، اما همانطور که گفتم باز با روایت سریع و بیحسوحالی طرف هستیم که بهشکل گویندههای اخبار با کمک یک سری انیمیشن، فقط روخوانی میشود. وضعیت وقتی بدتر میشود که به پایانبندی فیلم میرسیم. فینالی که به جای در ارتباط بودن با چیزی که به ما گفته شده است، بیشتر سعی دارد هیجانهای توخالی و کاذب تولید کند و پیترپن را به یک سوپرمن بزنبهادر تبدیل کند.
بماند که به جز لوی میلر که شاید اولین و آخرین ویژگی مثبت فیلم است، تقریبا بقیهی بازیگران یا کاملا اشتباه انتخاب شدهاند یا هیجانانگیز نیستند. گرت هدلاند در قالب کاپیتان هوک آینده، بیشتر شبیه یک کابویِ خوشزبان و سرکش میماند. این درحالی است که فیلم هیچ تلاشی برای زمینهچینی او به عنوان هوک نمیکند و در عوض، تنها کاری که در این زمینه میکند، فرو کردنِ چنگگ معروف او در دوربین و نوشتن چهارتا دیالوگِ آزاردهنده دربارهی دوستی بیپایان پیتر و هوک است. رونی مارا به عنوان تایگر لیلی، جنگجوی بومی نورلند اصلا به درد این نقش نمیخورد. او در واقع قرار است نقش یک سرخپوست آمریکایی در میان قبیلهشان را برعهده داشته باشد، اما در عوض، شبیه یک سوپرمُدل نیویورکی است که با بافت اطرافش ارتباط برقرار نمیکند. این وسط، اگرچه فیلم تمرکز بسیاری بر روی خلق حس شگفتی و هیجانهای تصویری دارد، اما مثل بقیهی فیلمهایی که در سناریو و بازیگری لنگ میزنند، هیچکدام نمیتوانند این جسد را احیا کنند.
«پن» مثالی روشن از جنبهی بد موج جدید بلاکباسترسازی هالیوود است. حالا کاپیتان آمریکا و بتمن یک چیزی. آخه، کجای دیانایِ پیترپن، آن پسربچهی سادهی خندان و آن قهرمان بچههای زیر هشت سال، به انفجارهای سرسامآور و تعقیبوگریزهای دیوانهوار هالیوودی میخورد؟ از طرفی، دنیای پیترپن یکجورهایی خیلی با طرز فکر غیرقابلتغییر سران استودیوهای هالیوودی نزدیک است. همانطور که در نورلند هیچچیز تغییر نمیکند و کودکی تا بینهایت پابرجاست، میترسم نه تنها برنامههای اشتباه و طمعکارانهی این استودیوها بعد از این شکستها تغییر نکند، بلکه همینطوری ادامهدار باشد. مدیران هالیوودی با شما هستم: لطفا کمی بزرگ شوید!