معرفی سریال ژیگولوی آمریکایی (American Gigolo) | سال‌ها بی‌گناه در حبس!

معرفی سریال ژیگولوی آمریکایی (American Gigolo) | سال‌ها بی‌گناه در حبس!

ژیگولوی آمریکایی (American Gigolo) سریال جدیدی از شبکه شوتایم، درباره مردی است که بعد از ۱۵ سال حبس، شانس و اقبال بد انگار حالا حالاها قصد ندارد رهایش کند.

هیچ چیزی بدتر از این نیست که سال‌های سال به خاطر جرمی که مرتکب نشدی، به زندان بیفتی و دستت به هیچ کجا بند نباشد. هیچ چیزی بدتر از این نیست که همه‌ی عالم و آدم بگویند که تو، فردی را به قتل رساندی و تو هیچ ایده و خاطره‌ای از اتفاقی که رخ داده، نداشته باشی؛ در صورتی که دقیقا قبل و بعد آن اتفاق را به خوبی به یاد داری. این دقیقا همان چیزی است که سریال American Gigolo (ژیگولوی آمریکایی) قصد دارد آن را به تصویر بکشد. البته این، تنها بخشی از کل داستانی است که ما در این مجموعه می‌بینیم.

اگر به‌صورت دقیق‌تر بخواهیم بگوییم، این موضوع تنها بخش کوچک و آغازین داستان این سریال است که در همان قسمت اول هم پرونده‌اش بسته می‌شود. اما انگار همین بخش کوچک، تک تک قسمت‌های ریز ریز این پازل را به هم وصل می‌کند و یک فاجعه بزرگ را به ما نشان می‌دهد. ماجرای اصلی این سریال درباره مرد جوانی به نام جولیا کی است که جان برنتال ایفای نقش آن را برعهده دارد. داستان زندگی او از کودکی و نوجوانی آغاز می‌شود که در بیقوله‌ای در محله‌ای نامناسب زندگی می‌کند. مادر جولیان برای اینکه بتواند آینده بهتری برای فرزندش مهیا کند، معامله‌ای انجام می‌دهد که او برای همیشه از آن‌جا دور شود.

کاری که جولیان از همان نوجوانی آغاز می‌کند، خیلی متعارف و مورد قبول از طرف جامعه نیست اما درآمد خیلی خوبی دارد و می‌تواند زندگی مناسبی را برای یک نوجوان بی‌پول بسازد. چندین سال می‌گذرد و جولیان حسابی با زندگی جدیدی که برای خودش ساخته، خوشحال است و هیچ خبر ندارد که در نقاط مختلف همان شهر چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است و چه معامله‌هایی انجام می‌شود. یک شبِ خیلی معمولی، شبی که مثل هر شب دیگری بود، به همراه دختری که با او ارتباط داشت، به خانه می‌رود و همه چیز خوش و خرم است. اما ناگهان همه چیز وارونه می‌شود و زندگی جولیان به سمت فاجعه می‌رود.

هنگامی که او نصف شب از خواب بیدار می‌شود، بلافاصله دخترِ کنار خود را غرق در خون می‌بیند و متوجه می‌شود که خودش، به همراه چاقویی که در دست دارد، حسابی خونین است. آژیر ماشین‌های پلیس برای او کرکننده می‌شود و با شنیدن صدای در زدن نیروهای پلیس به قدری گیج و منگ می‌شود که اصلا نمی‌داند باید چه کاری انجام دهد. مدت زیادی نمی‌گذرد که پلیس‌ها به درون خانه سرازیر می‌شوند و جولیان را دستگیر می‌کنند. جولیان به هیچ طریقی نمی‌تواند به قتل رساندن دختر را به یاد بیاورد؛ در صورتی که همه ۱۰۰٪ مطمئن هستند هیچکسی جز جولیان او را نکشته است و او دارد بازی در می‌آورد.

جولیانِ بیچاره به هیچ شکلی نه می‌تواند مقامات را نسبت به بی‌گناه بودنش قانع کند، نه می‌تواند لحظه‌ی مرگ آن دختر بخت‌برگشته را به یاد بیاورد. او که دیگر هیچ راهی مقابل خود نمی‌بیند، تصمیم می‌گیرد که با جریان آب پیش برود و حداقل زندگی مسالمت‌آمیزی را در زندان داشته باشد. چیزی حدود ۱۵ سال می‌گذرد و جولیان بدون اینکه گناهکار بودنش را قبول داشته باشد، به زندگی در زندان ادامه می‌دهد. بعد از گذشت ۱۵ سال، دوباره همان بازپرسی که مسئول پرونده قتل این دختر بود، به سراغ جولیان می‌رود تا «مثلا» خبر خوشی را به او بدهد. ظاهرا در نقطه دیگری از شهر، مردی در حال مردن بود و نفس‌های آخر خود را می‌کشید.

در همین زمان که لحظه به لحظه به مرگ نزدیک می‌شد، اعتراف کرد که یک قاتل قراردادی است و یکی از افرادی را که در طی این سال‌ها کشته، همان دختری بود که جولیان به جرم قتلش ۱۵ سال حبس کشید. با همین اعتراف، جولیان بالاخره از زندان آزاد می‌شود و حالا بعد از گذشت ۱۵ سال باید زندگی جدیدی را آغاز کند. او فکر می‌کند که دیگر همه چیز به پایان رسیده است و زندگی دوباره می‌خواهد روی خوش خود را به او نشان دهد؛ اما غافل از اینکه تازه اول ماجرا است. اعتراف آن قاتل جایزه‌بگیر به‌تنهایی کافی نیست بلکه بازپرس باید فردی را که دستور قتل آن دختر را داده بود، پیدا کند.

بعد از آزادی جولیان، اتفاقاتی مختلفی در سرتاسر شهر رخ می‌دهند که به ظاهر هیچ ارتباطی به یکدیگر ندارند. اما با کمی بررسی و ریز شدن در جزئیات، مشخص می‌شود که تک تک آن‌ها با هم مرتبط هستند. از طرفی دیگر هم به طرز جالبی در تمام این اتفاقات، اثری از جولیان دیده می‌شود؛ با اینکه خودش شخصا در آن ماجراها دخیل نبوده است، اما به یک شکلی به او ارتباط پیدا می‌کند. جولیان پیش از اینکه زندانی شود، زندگی بسیار خوب و مرفه‌ای داشت؛ اما همه چیز از همان شب ننگین دیگر تغییر کرد. کسی که همیشه شانس با او یار بود، از آن شب دیگر انگار بخت و اقبال نحس رهایش نمی‌کند.

واقعا هیچ چیز بدتر از این نیست که تو سالیان سال بی‌گناهی خود را فریاد بزنی اما هیچکس صدای تو را نشنود؛ دیگر کم کم به واقعیت ماجرا شک می‌کنی و به مرور این تفکر در ذهنت شکل می‌گیرد که «نکند واقعا من این کار را کرده باشم؟» دقیقا همان اتفاقی که برای جولیان افتاده بود و حتی بعد از آزادی‌اش هم به این موضوع اشاره می‌کند؛ اینکه مدام به این فکر می‌کرد که شاید واقعا خودش آن دختر را کشته باشد. حالا باید ببینیم که سرنوشت جولیان کی چه می‌شود! آیا می‌تواند زندگی مسالمت‌آمیز و بدون دردسری را داشته باشد یا باید همیشه با یک چشم باز بخوابد. این دسته موضوعات با اینکه حسابی اعصاب‌خردکن و تراژدیک هستند، اما تماشای آن‌ها جذابیت خودش را دارد. اگر سریال ژیگولوی آمریکایی را دوست دارید، ۳ سریال زیر را اصلا از دست ندهید.


سریال های شبیه سریال ژیگولوی آمریکایی

مینی سریال The Staircase

مینی سریال پلکان

  • بازیگران: مایکل پیترسون، دیوید رودالف و ران گرت
  • سال پخش: ۲۰۰۴-۲۰۱۸
  • ژانر: مستند، جنایی و درام

خلاصه داستان: در سال ۲۰۰۱ نویسنده‌ای به نام مایکل پیترسون به اتهام قتل همسرش کیتلین، به دادگاه احضار شد؛ مقتولی که بدنش در حوضچه خون در راه پله خانه‌شان افتاده بود. دوربین‌های ژان-زاویه دو لیستاد با دسترسی غیرمعمولی که داشتند، وکلای پیترسون، خانه و همچنین خانواده‌ی نزدیک او را تحت نظر داشتند؛ آن هم زمانی‌که تیم مدافع در حال برنامه‌ریزی بودند و گزینه‌های استراتژیک خود را بررسی می‌کردند.


مینی سریال Defending Jacob

مینی سریال دفاع از جیکوب

  • بازیگران: کریس ایوانز، میشل داکری و جیدن مارتل
  • سال پخش: ۲۰۲۰
  • ژانر: اسرارآمیز، جنایی و درام

خلاصه داستان: اندی باربر بیش از بیست سال است که دستیار دادستان منطقه حومه ماساچوست بوده است. او با همسر خود لوری و پسرش جیکوب زندگی شادی دارد. اندی اصلا نمی‌داند که در آینده نزدیک چه اتفاقاتی قرار است رخ دهد؛ پسر چهارده ساله او متهم به قتل یک دانش‌آموز شده است. اندی برای نجات و محافظت از پسرش، دست به دامن هر روشی می‌شود و به تک تک غریزه‌های خود به‌عنوان یک پدر، تکیه می‌کند. جیکوب اصرار دارد که بی‌گناه است و اندی هم به طبع او را باور می‌کند. اندی باید او را باور کند. او پدر جیکوب است. اما به مرور زمان حقایق نکبت‌بار و افشاگری‌های تکان‌دهنده آشکار می‌شوند، یک زندگی در معرض فروپاشی قرار می‌گیرد و محاکمه تشدید می‌شود. حالا اندی باید با محاکمه‌ی خودش روبه‌رو شود؛ محاکمه‌ای بین وفاداری و عدالت، حقیقت و ادعا، گذشته‌ای که در تلاش برای دفن آن بود و آینده‌ای که نمی‌تواند تصور کند.


سریال Making a Murderer

سریال ساختن یک قاتل

  • بازیگران: استیون ایوری، دلورس ایوری و لورا نیریدر
  • سال پخش: ۲۰۱۵-۲۰۱۸
  • ژانر: مستند و جنایی

خلاصه داستان: استیون ایوری کسی است که ۱۸ سال را در زندان سپری کرد؛ آن هم به خاطر اتهام اشتباه برای آزار جنسی و قتل عمد پنی بیرنتسن. او بعدها در سال ۲۰۰۵ متهم به قتل تریسا هالباک شد. داستان مرتبط مربوط‌به برادرزاده ایوری، برندان داسی است که به‌عنوان دستیار در قتل هالباک متهم و مجرم شناخته شد.


افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
1 + 18 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.