سریال The Outlaws «قانونشكنان» قصد دارد تا با تمرکز بر یک گروه هفت نفره، ابعاد متفاوتی از جرمهای مختلف را نشان دهد. سریال با قرار دادن این هفت نفر در قطب پروتاگونیست، قصد دارد مخاطب را با آنها همراه کند. در ادامه برای خواندن متنِ معرفی این سریال با میدونی همراه شوید.
سریال The Outlaws «قانونشكنان» یک درام كمدي جنايي محصولِ مشترک ـ سازندگان و پخشکننده ـ بيبیسی، آمازون و بیگ تاک است که بهتازگی قسمت اول آن منتشر شده است. فصل اول این مینی سریال قرار است تا ۶ قسمت ادامه داشته باشد که در این بین جان باتلر ۳ قسمت سریال را کارگردانی خواهد کرد و استفان مرچنت نیز برای ۲ قسمت این مسئولیت را بر عهده گرفته است. یک قسمت سریال را هم، مرچنت و باتلر بهطور مشترک کارگردانی خواهند کرد. از بازیگران اصلی سریال میتوان به Rhianne Barreto در نقش رانی، Darren Boyd در نقش جان، Gamba Cole در نقش کریستین، Clare Perkins در نقش میرنا، Christopher Walken در نقش فرانک و Eleanor Tomlinson در نقش لیدی اشاره کرد. الگین جیمز نیز نویسنده تمامی قسمتهای سریال است.
قصه اصلی سریال The Outlaws درباره هفت مجرم است که از طبقات مختلف اجتماعی درکنار هم قرار میگیرند و بهجای رفتن به زندان مجبور میشوند در بریستول، به جمعآوری زباله بپردازند. چینش این هفت شخصیت به وضوح شاهد این مدعاست که سازندگان خواستهاند یک جهان کوچک را به واسطهی کاراکترهای متفاوت خلق کنند. کاراکترهایی که هر کدام نماینده یک قشر خاص هستند. رانی نماینده یک انسان شرق آسیایی است. جان نماینده قشر متمول و سفید پوستی با تمایلاتِ نژادپرستانه است. کریستین و میرنا نماینده سیاه پوستان هستند، لیدی را میتوان نماینده تمام بلاگرهایی دانست که در سراسر جهان با ویدیوهای خود کسب درآمد میکنند و در این مسیر گاها مشکلساز میشوند، فرانک هم شخصی است که به خاطر دزدیهایش، برای خانوادهاش مشکل ایجاد کرده و گریگور نیز شخصیت سادهای است که بار کمدی قسمت اول بر دوش او است. سرپرست این هفت نفر نیز شخصی به نام دیانا است که تمام تلاشاش را صرف اثبات خود به روسایش میکند.
در ادامه جزئیاتی از قسمت اول سریال The Outlaws فاش میشود.
سریال The Outlaws در همین قسمت ابتدایی، انگیزه کاراکترها را روشن میکند و برای جهان خود، یک چارچوب معین در نظر میگیرد. چارچوبی که در آن، ابتدا شخصیتها بهطور جداگانه و در فضای مخصوص به خود معرفی میشوند و بعد در مکان جمعآوری زبالهها کنار هم جمع میشوند. از پس این جمعشدن، آنها را دوباره در چالش با زندگی شخصیشان میبینیم. سریال از یک موقعیت ساده شروع میشود و رانی به جرم دزدی دستگیر میشود. سپس کریستین و فرانک نیز بهطور مجزا معرفی میشوند. هدف سریال از این روایتهای جداگانه را میتوان در تعمیم جرم به طبقات مختلف اجتماع عنوان کرد و احتمالا تا پایان، این اجتماع جدیدی که هفت مجرم را کنار هم قرار داده، تحولی درون شخصیتها به وجود خواهد آورد.
بر این اساس فیلمنامه ازطریق یک روند جزء به کل، ابتدا رانی را نشان میدهد و پس از آن به جمعِ بزهکاران میرسد. تا پایان قسمت اول هنوز با جرمِ صورت گرفته توسط برخی از این بزهکاران آشنا نشدهایم اما آدرسهایی که داده میشود گویای این حقیقت است که هر یک از این افراد به خاطر یک گناه کوچک قرار است بازخواست شود و بالطبع این گناه نیز، مجازاتی همچون زندان ندارد.
سریال The Outlaws، یک پیرنگ اصلی دارد که به قرارگرفتن این هفت شخصیت کنار هم مربوط میشود، یعنی همزیستی شخصیتها در محیطی منسوب به زندان. اما پیرنگهای فرعی را رخدادهای خارج از محوطه بریستول شکل میدهند. و فیلمنامه نویسان در قسمت اول به زندگی شخصی چهار تن از شخصیتها یعنی رانی، کریستین، فرانک و جان نزدیک میشوند. در این وهله، فیلمنامه زمان را تلف نمیکند و با نزدیک شدن به شخصیتها، یک رابطه سمپاتیک میان رانی و کریستین میآفریند و با قرار دادن کریستین در یک موقعیت خطرناک، مجال را برای پشیمانی و حسرت فراهم میکند. در این بین فیلمساز هر جا که بخواهد به داستانهای دیگر نیز ورود کند، این کار را ازطریق تدوین موازی انجام میدهد و به زندگی هر شخص در ارتباط با محیط زندگیاش میپردازد.
فیلمنامه در خصوص رانی بیشترین وسواس را قائل میشود تا جایی که به دام صراحت بیش از اندازه در خصوص چرایی دزدیهای رانی میافتد. در این خصوص ما به غیر از اینکه رفتارهای سختگیرانه والدین رانی را میبینیم، شاهد انتقال اطلاعات بهصورت دیالوگ در صحبتِ رانی با کریستین هستیم که در آن رانی به صراحت، عاملِ تمایل خود به بزهکاری را شرح میدهد. این شکل از ارائه اطلاعاتِ روانشناسانه فارغ از اینکه در جهان فیلمنامهنویسی منسوخ و نخنما شده، حاوی اطلاعات بیش از اندازه گل درشتی است که از حد و اندازههای جهان فیلم بیرون میزند. در اینباره بهتر بود تا ما با لایههای درونی شخصیت رانی به واسطهی موتیفهای تصویری آشنا شویم و رفتهرفته علل این تمایل را دریابیم.
از طرفی سریال در رابطه با شخصیت کریستین یک فضای جبرگونه میآفریند. فضایی که در آن کریستین مجبور است به یک عمل ناپسند دست بزند. نوع رابطه او با چند نفر دیگری که به سراغش آمدهاند مشخص نیست و معلوم نمیشود که چرا کریستین باید تسلیم آنها باشد. احتمالا برای رسیدن به پاسخ باید منتظر قسمتهای بعدی سریال ماند. در این قسمت، فیلمنامه از بزرگترین ضعف شخصیتی کریستین رونمایی میکند و آن مربوطبه خواهرش، اس است. در قسمتهای بعدی بر طبق قواعد درام باید منتظر کنشهای مختلف تبهکاران مخالفِ کریستین بر ضد اس بمانیم. احتمالا آنها باز هم بدین طریق کریستین را تحت فشار خواهند گذاشت یا اینکه حوادث دیگر داستان مربوط به تحصیل اس خواهد بود.
در قسمت اول، عاملی که در بخش پایانی تعلیق ایجاد میکند ماجرای اسلحه گمشده پلیس است. این اسلحه دقیقا زمانی گم میشود که کریستین از رفقای شرور خود یک اسلحه تحویل میگیرد. این همزمانی کمی تصنعی به نظر میرسد چرا که افسر دیانا یکباره چنین مسئلهای را عنوان میکند و اصلا نمیگوید که این اسلحه برای چه کسی است و از چه زمانی ناپدید شده.
از طرف دیگر آیا این اسلحهای که بهدست کریستین رسیده، همانی است که پلیس گم کرده؟ حال اگر لودگیها و رویدادهایی که باید منجر به پیدا شدن اسلحه بشوند را به حساب کمدی اثر بگذاریم، بخش مهمی از روایتِ این بخش، زمانیکه رانی از بازرسی پلیس بیرون میآید حذف میشود، درواقع با این حذف انرژیای که فیلمنامهنویس برای ضربه پایانی تعلیق خود تا آن لحظه فراهم میکند، به یکباره از بین میرود و مشخص نمیشود که رانی چطور موفق میشود اسلحه را از بازپرسی به سلامت بیرون بیاورد. نکته مهمی که در اینجا باید به آن توجه کرد این است که حتی اگر سریال میخواهد با تمهیدی کمیک، روایت را پیش ببرد، باید این کار را بکند، نه اینکه با حذف از زیرِ بار موقعیتهای مهم شانه خالی کند.
در پایان باید این نکته را گوشزد کرد که سریال قانون شکنان تا پایان قسمت اول بیشتر سعی میکند گرهافکنی کند و در این بین از کنار برخی از موقعیتها، بدون توجه به ظرفیتهای دراماتیک میگذرد. بااینحال سریالی است که توانایی سرگرمکردن را دارد و پیشنهاد نسبتا مناسبی برای تماشا همراهبا خانواده است.