سریال Mayor of Kingstown «شهردار کینگز تاون» یکی دیگر از مجموعههایی است که حول محور فساد، نژادپرستی سیستماتیک و نابرابری میچرخد. جایی که زندانها به یک صنعت پررونق تبدیل شدهاند. همراه میدونی باشید.
تا به امروز سریالها و فیلمهای زیادی حول محور مواد مخدر، قاچاق، صنعت زندانبانی، نژادپرستی سیستماتیک در شهرهای کوچک و موضوعاتی از این قبیل ساخته شده است. حالا مجموعهای زیر نظر سرویس استریم پارامونت پلاس ساخته شده که تمام این موضوعات را در بر میگیرد و چیزهای مثبت دیگری هم درکنار آنها دارد. سریال شهردار کینگزتاون (Mayor of Kingstown) با وجود موضوع بسیار محبوب و بازیگران سرشناسی که دارد، نتوانست آنقدرها هم همانند مجموعههای دیگر سروصدا به پا کند.
برخلاف مجموعههای شبکه نتفلیکس، این سریال بهصورت هفتگی برای مشترکان پارامونت پلاس پخش میشود و تا به این لحظه تنها سه قسمت از آن پخش شده است. این سریال در طی اولین نمایش خود در ایالات متحده که بهصورت همزمان در شبکه کابلی هم پخش میشد، توانست ۲.۶ میلیون نفر را پای تلویزیونها بکشاند. همین موضوع باعث شد تا این سریال، در رتبه اول فهرست پربینندهترین نمایش اولیه از سال ۲۰۱۸ تا به امروز باشد. تیلور شریدان و هیو دیلون وظیفه خلق این سریال را برعهده داشتند. دیلون که پیش از این، بیشتر در بخش بازیگری فعالیت میکرد اما احتمال خیلی زیاد آثار قبلی شریدان را دیده باشید.
او در بخش کارگردانی، فیلم Vile (پست)، فیلم Wind River (رودخانه ویند)، فیلم Those Who Wish Me Dead (کسانی که آرزوی مرگ مرا میکنند) و سریال Yellowstone (یلو استون) را در رزومه کاری خود دارد. همین مجموعه جنایی و دلهرهآور باعث شد تا جرمی رنر بتواند باری دیگر با دو خالق این سریال همکاری کند. هر سهی آنها پیش از این در فیلم رودخانه ویند با یکدیگر همکاری داشتند. خود هیو دیلون که اهل کینگستونِ انتاریو است، چندین مورد زندانی در داخل و اطراف شهر را در سابقه درخشان خود دارد؛ فیلمبرداری هم در همین شهر انجام شده است. در خلاصه داستان رسمی سریال اینطور آورده شده است:
سریال شهردار کینگزتاون داستان خانواده قدرتمند مکلاسکی را حکایت میکند که از کارگزاران قدرت در کینگزتاونِ میشیگان هستند؛ جایی که صنعت زندانبانی تنها تجارتی محسوب میشود که روزبهروز در حال رونق گرفتن و رشد کردن است. این سریال با پرداختن به مضامین نژادپرستی سیستماتیک، فساد و نابرابری، نگاه روشنی به آنهایی میاندازد که در تلاش هستند تا نظم و عدالت را به شهری بازگردانند که هیچکدام از اینها را ندارد.
این درام جنایی، یکی از مهمترین مشکلات مهم و معاصر دنیا یعنی سیستم زندان آمریکا را به تصویر میکشد؛ موضوعی که اصلا نمیتوان آن را نادیده گرفت. این خانواده قدرتمند که همانند یک شهردار، شهر خود را میچرخانند، بین نیروهای پلیس، جنایتکاران، زندانیان، نگهبانان زندان و سیاستمداران قرار دارند. شهردار کینگزتاون برخلاف مجموعههای ۱۰ قسمتی دیگر، در هر قسمت از خود، ماجراها و داستانهای مختلفی را برای مخاطب خود در نظر دارد. بهطوری که شما یک لحظه نمیتوانید از صفحهنمایش خود چشم بردارید یا بهجای دیگری توجه کنید؛ زیرا هر لحظه ممکن است اتفاق جدیدی در داستان رخ دهد.
ادامه این مطلب بخشهایی از داستان دو قسمت اول سریال شهردار کینگزتاون را برای شما فاش میکند.
تنها چند دقیقه اول این سریال روند آرامی دارد. ما در این چند دقیقه پسر بچهای را میبینیم که به دستور مایک مکلاسکی (جرمی رنر)، توپ تنیسی را از فاصله دوری به داخل حیاط زندان پرتاب میکند. مقدمهچینی سریال تنها به همین چند دقیقه ختم میشود؛ زیرا بلافاصله بعد از برخورد توپ تنیس با زمین زندان، شما به درون داستان پرتاب میشوید و با شخصیتها ارتباط برقرار میکنید. همانطور که در خلاصه داستان هم گفته شد، داستان حول محور خانواده پرقدرت مکلاسکی میچرخد. از میان اعضای این خانواده هم سه پسر داستان یعنی مایک، میچ (کایل چندلر) و کایل (تیلور هندلی) تاثیر بیشتری در ماجرا دارند.
باز اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم، همانطور که انتظار هم میرود، جرمی رنر در نقش مایک بیشتر از هر شخصیت دیگری در چشم است و تاثیر بیشتری در روند داستان دارد. البته در دو قسمت اول، اینطور به نظر میآید. شاید در آینده ورق برگردد و سریال چیز دیگری را هم به ما نشان دهد. هر کدام از این برادرها، تلاش میکنند تا به زعم خودشان، به هر شکلی که شده به ساکنین شهر کمک کنند. همین موضوع هم باعث میشود که بین اقشار آسیبدیده و پلیس و سیاستمدار و صغیر و کبیر گیر بیفتند. البته بیشتر مایک و میچ در این ماجراها درگیر هستند و کایل هم دراینمیان نقش بچهی خوب خانواده را دارد و بهعنوان پلیس فعالیت میکند.
براساس صحبتهایی که بین شخصیتها رد و بدل میشود، ما متوجه میشویم که میچ بیشتر از هرکس دیگری به این کارها علاقه دارد و سرش برای دردسر درد میکند. کایل که زندگی نسبتا آرامی را دارد و کنار همسر خود زندگی میکند؛ مادر خانواده هم که در زندان کلاس مخصوصی را برای زنان زندانی دارد. تنها این مایک است که بین زمین و زمان مانده است. او همیشه رویای رفتن از این شهر را در سر داشت و هیچوقت از درگیر شدن در چنین کارهایی خوشش نمیآمد اما انگار به واسطهی برادرش به میان این داستانها کشیده شده است. بعد از اتفاقاتی هم که در قسمت اول رخ میدهد، دیگر نمیتواند خود را از این باتلاق نجات دهد.
زیرا ناگهان تمام مسئولیتها روی شانههای او گذاشته میشود، افراد جدیدی برای کمک به سراغ او میروند، جنایتهای جدیدی رخ میدهد و خیلی چیزها دست بهدست هم میدهند که او بیشازپیش در این باتلاق فرو رود. انگار که او با انجام این کارها، میخواهد چیزی را جبران کند. حالا یا گذشتهای داشته که میخواهد جبرانش کند؛ یا با این روش میخواهد با شیاطین درونیاش مبارزه کند؛ یا واقعا دلش به حال همه میسوزد و میخواهد در آنِ واحد به همه مردم کمک کند. مشخص نیست که دقیقا دلیل او برای انجام این کارها و فرو رفتنِ بیشازپیش در این باتلاق چیست؛ زیرا حتی یاری و کمک برادر و مادر خود را هم قبول نمیکند.
درست در طی همین زمانیکه این اتفاقات در حال رخ دادن است و شخصیتهای اصلی درگیر مشکلات خودشان هستند، توطئه در پشت پرده در حال شکلگیری است. یکی از خلافکاران قدیمی که در گذشته با این سه برادر سر و سرّی داشته، حالا دوباره سر و کلهاش پیدا میشود. او حالا در زندان به سر میبرد و همسر خود را سر ماجراهای خطرناکی از دست میدهد اما باز هم نمیتواند به هدف مورد نظر خود برسد. به همین دلیل هم مایک را مورد حمله قرار میدهد که ازطریق روشهای نرم و ذهنی، از او سوءاستفاده کند. تا آخر قسمت دوم، اتفاقی برای مایک رخ نمیدهد اما همه چیز بخش بخش دارد کنار هم چیده میشود.
اینطور به نظر میرسد که مایلو (همان خلافکار سابق) قرار است شخصیت منفی این فصل باشد و به اصطلاح دماری از روزگار مایک در بیاورد. همانطور که گفته شد، مایلو فعلا در زندان به سر میبرد اما درست همانند هر خلافکار بزرگ دیگری، افراد زیادی را بیرون از زندان برای خودش دارد؛ کسانی که گوش به فرمان او هستند و هر کاری برای او انجام میدهند. به همین دلیل هم خیلی جالب است که ببینیم که اتفاقاتی بین این برادران، سیاستمداران، خلافکاران و مهمتر از همه مایلو رخ میدهد. آیا قرار است این برادران در فصل اول پیروز شوند یا همانطور که انتظار میرود، چیزهای زیادی را در طی این مسیر از دست بدهند.