بحران روزافزون مصرف مواد مخدر بهخصوص مواد افیونی، در جامعه جهانی چیز جدیدی نیست. اما اگر به این بحران بیتوجه بودهاید مینی سریال Dopesick «دوپسیک» بهراحتی میتواند چشمان شما را باز کند. با معرفی این سریال همراه میدونی باشید.
مینی سریال جدید Hulu (یک شبکه ارائه فیلم و سریال مانند نتفلیکس یا فیلیمو) خیلی خوب است. اجازه دهید ابراز احساسات فوریام درباره درام حقوقی Dopesick را بهمرور شرح دهم تا درک کنید چرا نمیتوان این سریال را نادیده گرفت. بعد از موفقیت چشمگیر سریالهای معروف در ژانر مواد مخدر مانند بریکینگ بد، میتوان از روایت غلیظ درباره بحران مواد افیونی دوری جست اما Dopesick آنقدر جذاب است که میتوان به خاطرش یک تراژدی قابل پیشبینی را تحمل کرد. اعتیاد یک اپیدمی فلجکننده برای اکثر جوامع، از جمله آمریکا است.
شرکتهای داروسازی آمریکایی ضمن رشد روز افزونشان، بهصورت بیوقفه به تولید مواد دارویی میپردازند که کمتر به نفع سلامت مردم و بیشتر به نفع جیب خودشان است. این وضعیت بسیار غمانگیز، نشاندهنده چمبره سیستم فاسد و تاریک نظام سرمایهداری، روی جامعه است. این سیستم در آمریکا تقصیر و توجه وضعیت موجود را بر دوش پزشکان و بیماران میگذارد. همین ماجرا بر سر مسئله الکل و ماریجوانا هم وجود دارد و کسی مسئولیتی برای آن به عهده نمیگیرد. سریال از واقعیت الهام گرفته شده و بهصورت ضمنی به این موضوع که چگونه جامعه آمریکا در مرداب دروغهای ساخته دولتش گیر میکند توجه دارد.
در ادامه جزئیات سریال دوپسیک فاش میشود.
حقیقت ناراحتکننده این است که رخ داد اعتیاد گسترده به مواد افیونی واقعا در بیست و پنج سال گذشته در آمریکا رخداده است. ریچارد ساکلر یک شخص واقعی بود که برای سودآوری بیشتر شرکت داروسازی پرودو دست به کارهایی زد که اغلب آنها در سریال بهصورت مشخص بازگو میشوند. مثلاً او با تحتفشار قراردادن پزشکان، بیمارستانها و داروخانهها، حداقل دوز مصرفی اکسیکانتین را مقدار بالاتر از حد نرمال اعلام کرده بود تا بتواند مقدار بیشتری از داروی اعتیادآوری که تولید کرده است را بفروشد. ماجراها براساس واقعیت بنا شدهاند. داستان Dopesick براساس رمانی از بت میسی، که بر افزایش بحران مواد افیونی متمرکز است نوشته شده. شخصیتهای به تصویر کشیده شده با اپیدمی مصرف مواد افیونی در جامعه نزدیک کوههای آپالاچی دستوپنجه نرم میکنند. در واقعیت، زمانیکه مردم عادی خودشان یا اطرافیانشان درگیر این اعتیاد و مشکلات بودهاند نمیدانستند که چه کسی مسئول است؟ آیا این مشکل سوءمصرف یک دارو است یا کسی از عمد این مخدر را تولید کرده؟ دولت و شرکتهای دارویی و پزشکان هرکدام چقدر مقصرند؟ این ماجرا فقط مشکل فقرای حاشیهنشین در مناطق آپالاچی نبود، بلکه کل جامعه بهخصوص قشر جوان و نوجوان را در بر میگرفت.
ماجرا از شهری دورافتاده و ساده با قهرمانهای آسیبپذیر اما دوستداشتنی و ترسی که همواره همراه شخصیتهاست شروع میشود. در فصل یکم سریال Dopesick ماجرای انتشارداروی اکسیکانتین « Oxycontin» در اواخر دهه ۱۹۹۰ میلادی تا پرونده فدرال که علیه Purdue Pharma در اوایل دهه ۲۰۰۰ مطرح شد اتفاق میافتد. داستان دارو و تأثیر مخرب آن بر تقریباً همه افرادی که به هر صورتی با آن درگیر میشوند بهصورت غیرخطی روایت میشود و احساس ناتوانی و ترس مخاطب برای مراقبت از شخصیتهای داستان را افزایش میدهد. دقایق اولیه سریال به ما اطلاعات کافی میدهد تا بدانیم چه اتفاقی ممکن است رخ دهد و این کار تماشای سریال را کمی سخت میکند.
داستان دوپسیک از منظرهای مختلف حرکت میکند و همه این داستانهای فرعی درهمتنیده شدهاند. کاراکترهای اصلی به هر شکلی از کنار هم عبور میکنند و هرکدام از آنها انگیزههای بسیار متفاوتی دارند که همه چیز را جالبتر میکند. نمایش تصویر را از منظرهای مختلفی ترسیم میکند و بههیچوجه خط مستقیمی ندارد.همچنین پرشهای بازهای زمانی در دوپسیک، از ماهها تا سالها متغیر است و از قاعده خاصی پیروی نمیکند و پلکزدن هم ممکن است باعث شود بین خط زمانی بههمریخته گم شوید و رشته قضایا را از دست بدهید. داستان با تمرکز بر یک پزشک، یک دختر نوجوان و خانواده بهشدت متعصبش که معدنچی زغالسنگ هستند، سازمان مبارزه با مواد مخدر (DEA) و یک بازاریاب فروش است. هر شخصیت و خط داستانی به یک چیز مرتبط است، مواد افیونی و اعتیاد. Dopesick نمایشی از وحشتناکی سیستم معیوب است. روایت تلخی از شکست انسان.
ما با دکتر ساموئل فینیکس (مایکل کیتون)، بتسی مالوم (کیتلین دوور)، بیلی کاتلر (ولی پولتر) و ریک مونتکاسل (پیتر سارسگارد) آشنا میشویم. اینها شخصیتهای اصلی هستند که در خط داستانی بهطور برجسته بهشان پرداخته میشود. هر یک از آنها از زاویه بسیار متفاوتی به وابستگی به مواد افیونی رو میآورند. مایکل کیتون نقش یک دکتر بیعیب را بازی میکند که از کمک به جامعه خود ناامید است و قربانی فروشندگی موذیانه است. بیلی کاتلر نقش یک فروشنده جاهطلب را بازی میکند. کیتلین دوور درحالیکه با پدر دگرباش هراس خود مبارزه میکند قربانی بحران مواد افیونی میشود. پیتر سارسگارد و روزاریو داوسون در طرف دیگر جنگ هستند و سعی میکنند مواد افیونی جدید را قبل از تبدیلشدن به یک مشکل وحشتناکتر متوقف کنند.
بازیگران نمیتوانند بهتر از این باشند. شخصیتهای لایهای، جذاب، دسیسه گر و عمیق. فیلمنامه فوقالعاده است و اجازه نمیدهد بیننده مکث کند و شما را تا انتهای ماجرا درگیر خود نگه میدارد. هنگامی که یک استعداد خوب و یک بازیگر درجه یک مانند مایکل کیتون در یک اثر بازی میکند، میتوانیم مطمئن شویم که داستان خوبی پیش روی ماست. کیتون نقش یک پزشک در یک شهر کوچک را بازی میکند. او در این نقش بسیار خوب است. جذابیت و ارتباط یک شخصیت ساده و روزمره را همراه دارد و بااینحال اعمال زشتش زیر سؤال میرود. چه طرفدار کیتون باشید چه از او خوشتان نیاید، کیتون انتخاب بسیار خوبی برای تقریباً هر نقشی است. او بازیگر نخبهای است که شخصیت را ازاینرو به آن رو میکند.
ریچارد ساکلر شخصیتی هیجانانگیز و دیدنی است او شخصیتی فاقد احساس را نشان میدهد که هیچ توجهی به پسامد نقشههای ثروتاندوزیاش برای مردم جامعه ندارد. تنها چیزی که میتوان در چشمها و صدای او دید طمع و عقده حقارتی است که تلاش دارد جبرانش کند. از دیگر بازیگران خوب این سریال میتوان به ویل پولتر اشاره کرد. او نقش بازاریاب غیرقانونی شرکت را بازی میکند. شخصیت او نیز بهخوبی شخصیت دکتر، لایهبندیشده و در ظاهر بهراحتی میتوان او را یک شرور دانست، اما بعضی از ویژگیها و رفتارهای جذاب و رستگارانه نیز در بازی او به چشم میخورد.
سریال Dopesick بسیار سرگرمکننده و تکاندهنده است. زیرا بهخوبی به مواد افیونی پرداخته و از زوایای مختلف به آن ضربه زده و به همین دلیل اعتبار زیادی کسب میکند. نگاه سریال بسیار کامل است و تفاوت چندانی با کتاب که از دیدگاه خوانندگان، نگاه بسیار قدرتمندی ارائه کرده است، ندارد. سریال درباره بحران مواد افیونی ساخته شده و بهخوبی موضوع را پوشش میدهد.
داستان از آنجایی شروع میشود که شرکت داروسازی پرودو که یک شرکت و تجارت خانوادگی است برای عدم ورشکستگی مجبور است دست به عمل بزند. ریچارد ساکلر (مایکل استولبارگ) خانواده و همکارانش را تحتفشار میگذارد تا یک داروی مخدر جدید را برای درد مزمن و متوسط منتشر کنند. از لحاظ تاریخی مواد افیونی برای بیماران مبتلا به بیماریهای لاعلاج یا مبتلا به درد شدید و غیرقابلتحمل استفاده میشد. تغییر آستانه مصرف مواد افیونی خود شروع یک همهگیری حساب میشود. داستان به جامعه معدنی ویرجینیا، دفاتر DEA و پزشکان سادهای که گول بازاریابهای غیرقانونی شرکت پرودو را میخورند محدود میشود. دوپسیک یک قتلعام انسانی با فرسایش آهسته را نشان میدهد و بیان میکند چگونه سرپا نگه داشت یک کسبوکار خانوادگی به معنای این است که میلیونها نفر معتاد به دارویی شوند که فقط برای تسکین موقت دردشان بوده.
در سریال ما با دو قوس روایت اصلی و یک قوس فرعی روبهرو هستیم دو قوس اصلی بین سالهای ۱۹۹۶ و ۲۰۰۳ در رفتوآمد هستند. یکی دکتر ساموئل فینیکس بیوه مرد پزشک که در یک شهر معدنی بهعنوان پزشک عمومی کار میکند و ساکنان را برای بیماریهای معمولی و جراحات ناشی از کار در معدن زغال سنگ پذیرش و درمان میکند. یکی از مهمترین بیماران او، بتسی مالوم است که حین کار در معدن از ناحیه کمر آسیب شدیدی میبیند.
سوی دیگر روایت، داستان ریچارد ساکلر و تلاش بی حد او برای ساخت دارویی جدید که انحصار قیمت و عرضهاش در دست شرکت خودش باشد را نمایش میدهد. ریچارد درست مانند بز گر گله است و نیاز دارد تا با یک موفقیت بزرگ به چشم افراد خانوادهاش بیاید. او برای بالارفتن جایگاهش در خانواده هر کاری میکند. در نگاه اول ممکن است به نظر برسد این شخصیتپردازی برای ساکلر برای معصوم جلوهدادن او ایجاد شده باشد، اما مطمئناً ساکلر کسی نیست که بشود با او همدردی کرد اما هر شروری به انگیزه و دلیل نیاز دارد و الا شخصیتی تصنعی پیدا میکند. اما تنها کاراکتر ریچارد ساکلر نسبت به باقی اعضای خانوادهاش، عمق کافی را دارد. باقی کاراکترها از تیپ فاصله چندانی نمیگیرند و حضورشان بیشتر برای پر کردن صحنه است.
قوس فرعی داستان نشان میدهد که دولت فدرال با کمک مأمورین DEA در سال ۲۰۰۳ تلاش میکنند جرمهای شرکت داروسازی پرودو را به اثبات برسانند و نشان دهند که اکسیکانتین درواقع اعتیادآور است و جامعه را رو به زوال برده از همان ابتدای سریال متوجه میشویم که عدهای از کاراکترها قربانی مصرف این داروی اعتیادآور شدهاند. لذا میدانیم که تحقیقات به نتیجه نخواهند رسید زیرا تلاششان بسیار اندک و کند است و کاری از پیش نمیبرند. هزاران بیگناه پیشازاین تسلیم اعتیاد و مصرف بیش از حد شدهاند این مسئله امید بیننده برای تماشای سریال را از بین میبرد.
دوپسیک سؤال مهمی از ما میپرسد، چگونه ممکن است یک شرکت داروسازی بتواند یک ماده مخدر را طوری بفروشد گه گویی خطرناک نیست؟ و سپس حتی با دستیاری سیستم مراقبتهای بهداشتی جرم خودش را بپوشاند. چگونه بازاریابها بدون آگاهی صرفاً به تبلیغ میپردازند و حتی پزشکان به مجلاتی که مرجع این بازاریابهاست اعتماد کامل دارند؟ آیا هیچ کجای این سیستم مطالعات و تحقیقات واقعی موردتوجه قرار میگیرد؟