سریال جدید شبکه نتفلیکس Inventing Anna «دروغ آنا»، داستان واقعی آنا دلوی، کلاهبرداری که سر نخبگان هنری و ثروتمندان نیویورکی کلاه گذاشت را روایت میکند. سریالی پر تبوتاب که زنی ضدقهرمان شخصیت محوری آن است.
در سال ۲۰۱۸ بود که شوندا رانیز و نتفلیکس اعلام کردند که میخواهند سریال کوتاهی از داستان دراماتیک کلاهبرداری به نام آنا سوروکین یا همان آنا دلوی بسازند. این سریال ۱۱ فوریه ۲۰۲۲ منتشر شد اما سؤال این جاست که در سریال دروغ آنا چه بخشهایی واقعی است و چه بخشهایی ساختهی ذهن سازندگان؟
اولین چیزی که باید درباره دروغ آنا بدانید این است که این سریال براساس داستانی کاملاً واقعی نوشته شده است. آنا سوروکین یک شیاد و کلاهبردار روسی است که خود را آلمانی جا زده بود. او از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۷ با حقهبازی از بانکها و مؤسسات مالی و هتلها کلاهبرداری کرد و حتی موجب اخراج یک کارمند هتل شد. او درنهایت بهخاطر بدهی هنگفتی به مبلغ ۲۷۵۰۰۰ دلار دستگیر شد. دو سال بعد او در دادگاه مجرم شناخته شد و به ۴ تا ۱۲ سال حبس محکوم شد. آزادی او در ۱۱ فوریه ۲۰۲۱ موجب ساخت سریالی از روی پرونده قضاییاش و بازشدن برخی دیگر از پروندههای او نظیر اقامت بیش از مدت قانونی شد.
سریال نه قسمتی دروغ آنا، درباره مهاجر بیستسالهای روسی است که در اواسط دهه ۲۰۱۰ میلادی بهعنوان یک زن جوان آلمانی وارد کلانشهر نیویورک شد. او ادعا میکرد وارث ثروت بزرگ پدرش است. آنا در آن زمان در شهر نیویورک ساکن شد. شهری که در آن سرمایهداری و شایستهسالاری با شیادی و کلاهبرداری آمیخته است. در این شهر ثروتمندان میتوانند تنها با جعل تصور ثروتمند بودنشان در ذهن دیگران، ثروتی به هم بزنند. آنچه آنا دلوی را خاص میکند شیفتگی او به کلاهبرداری و نوع خاص کلاهبرداریاش است.
در ادامه جزئیات سریال آنا دلوی فاش میشود
دو شخصیت اصلی این مینی سریال، شوندا رامیز، هر دو براساس افراد واقعی ساخته شدهاند. اما یکی از آنها بیشتر از دیگری شبیه شخصیت واقعی است. اول آنا دلوی با بازی جولیا گاردنر، کلاه بردار حیله گرو مرموزی که چند سال پیش چندین مؤسسه سطح بالای نیویورکی را طوری فریفت که آنها تصور میکردند او یک اروپایی ثروتمند است که بهزودی ثروت کلانی به ارث خواهد برد و آن را در راه سرمایهگذاریهای عظیم خرج خواهد کرد. او در روسیه با نام آنا سورکین به دنیا آمده بود و پیش از اقامتش در نیویورک، حضور کوتاهی در آلمان و لندن و پاریس داشته است. او بعد از اینکه جسیکا پرسلر گزارشی از پروندهاش تهیه کرد کمی معروف شد.
دومین شخصیت نیمه واقعی فیلم جسیکا پرسلر است. این سریال کاملاً از مقاله جسیکا پرسلر اقتباس شده است و جسیکا یکی از تهیهکنندگان سریال است. اما نام شخصیت او (با بازی آنا کلامسکی) به ویویان کنت تغییریافته است. همچنین مجلهای که ویویان در فیلم برای آن مقاله تولید میکند با مجلهای که جسیکا مقاله آنا سورکین را برای آن نوشت متفاوت است. دلایل بسیاری وجود دارد که چرا این تغییر نام و شخصیتپردازی متفاوت برای کاراکتر جسیکا صورتگرفته است.
جسیکا و ویویان علاوهبر تفاوتهایشان نقاط مشترک بسیاری نیز دارند. مهمترین نقطه اشتراک آنها خجالت حرفهای بهعنوان یک خبرنگار است. این ویژگیهای متفاوت نشان میدهد که نبایست ویویان و جسیکا را یکی بدانیم. یکی از مهمترین دلایل تغییرات عمده شخصیت جسیکا، دلایل قانونی و دریافت مجوز برای سریال بوده است. علاوهبر این جسیکا با ایجاد تغییرات در شخصیت خودش از غرضورزی در روایت داستان آنا دلوی پرهیز کرده است.
دروغ آنا با مشکلات شغلی ویویان شروع میشود. او که درگذشته در حرفه خودش، یک ستاره نوظهور به شمار میرفت، بر اثر اشتباهی که بهخاطر هیجانزدگی زیاد رخداده بود، یک اشتباه فاحش در یک مقاله کرد و تبعات آن برایش فاجعهآمیز و غیرقابلجبران بود. این مشکلات او را به گوشه کمنور و نیمهمرده دفتر مجله منتهن سوق داد. جایی که درکنار سه دوست مسنش، روی ماجراهای از تبوتاب افتاده کار میکنند. ویویان همچنین در ماههای آخر بارداری به سرمی برد و هیچ توجهی به توصیه دوستان و پزشکان و همسرش برای استراحت قبل از زایمان ندارد زیرا عزمش را جزم کرده تا اعتبار ازدسترفتهاش را بازیابد. اما ویراستار و سردبیر مجله، پل (تیم گینی)، سر راه او قرار دارد. مشکلی بزرگ بین پل و ویویان رابطه دوستانه قدیمی بینشان را از بین برده است و حالا آن دو بدون اینکه بخواهند، تبدیل به دشمن یکدیگر شدهاند.
ویویان میداند داستان آنا دلوی آخرین برگ برنده اوست. میداند که این داستان میتواند او را از گوشه دورافتاده مجله منهتن نجات دهد و باید خیلی سریع این مقاله را تمام کند. زیرا وقتی زایمان کند و به مرخصی زایمان برود دیگر نمیتواند به آن حد از توانایی و انرژی لازم برای کارش برسد. درضمن آن موقع داستان آنا دلوی فراموش شده است. از طرفی داستان آنا دلوی تمام مؤلفههای یک مقاله عالی را داراست و بسیاری از کلیشههای پیشپاافتاده نیویورکی را در خود دارد: مهاجری که خود را در سرزمین فرصتها بازیابی میکند، ثروت، شهرت، کلاه برداری و حالا ماجراهای قضایی ... . همه چیز برای بازگشت ویویان به اوج شهرت فراهم است جز یک چیز. اجازه پل برای تحقیق و چاپ این مقاله!
دروغ آنا مسائل متعددی از مسئله اصلی و واقعیتهای اجتماعی را ارائه و بررسی میکند و عمق لازم در داستان برای راضی نگهداشتن طرفداران را فراهم میسازد. تمام شخصیتها بهخوبی توسعه یافتند و همچنین آنتاگونیستها همگی بهصورت لایهای شخصیتپردازی شدهاند و ذرهذره سطوح مختلف شخصیت خود را فاش میکنند. دیالوگها اندکی نسبت بهسرعت فیلم تند هستند. سریال تا حد زیادی وارد زندگی خصوصی دیگر کاراکترها میشود و آنها را هم بررسی میکند و به شخصیتهایش عمق کافی میبخشد. علاوهبر این خط داستانی بسیار ارزشمند طراحی شده است و نقطه قوت داستان بر تکهتکه فاش کردن داستان است. درست همانطور که ویویان با آنا آشنا میشود و او را میکاود. این ماجرا جذابیت سریال دروغ آنا را چندبرابر میکند. ما بهاندازه ویویان میدانیم. داستان به همان اندازهای که برای او آشکار است به ما نشان داده میشود. اطلاعات بیهوده و فرعی در این سریال جایی ندارند و همه چیز درنهایت به فاش کردن دروغ آنا منتهی میشود.
اما این سریال معمایی و جذاب علاوهبر تمام خوبیها، مشکلات غیر قابلچشمپوشی نیز دارد. مثلاً بزرگترین مشکل آن این است که اکثر قسمتهای آن بیشتر از یک ساعت به طول میانجامد و راستش را بخواهید، دلیلی برای اینکه هر یک قسمت یک سریال بهاندازه یک سینمایی طولانی باشد نمیبینم. مقاله اصلی سریال که فیلمنامه ازروی آن نوشته شده بهگفته مردم «کشدار و و طولانی» بوده است. این ویژگی به سریال نیز سرایت کرده است. اگر این سریال در قسمتهای ۴۰ دقیقهای تولید میشد، قطعا مخاطبان بیشتری را جذب خود میکرد.
بااینهمه سریال دروغ آنا سریال کارآگاهی زیبا و خوشساخت است. شخصیتهای آن بهخوبی پرداخت شدهاند. داستان از سرعت خوبی برخوردار است و پیچیدگی معماها و مسائل قضایی بهخوبی بررسی میشود. این سریال یک واقعه واقعی را بازگو میکند و تا حد زیادی به داستان اصلی وفادار است و تماشای آن به شما توصیه میشود.