انیمیشن کوتاه Voyager نامهای است به آیندهی انسان و زمین. با معرفی این اثر خوش ساخت و دیدنی با ما همراه باشید.
در سال ۱۹۷۷ میلادی، دو کاوشگر فضایی به نامهای وویجر توسط ناسا با هدف مطالعهی سیارات منظومهی شمسی به فضا فرستاده شدند. این دو کاوشگر که اطلاعات بسیار مفیدی را در اختیار دانشمندان قرار دادند، بعد از به انجام رساندن عملیات خود به سمت فضای بیرونی منظومهی شمسی روانه شدند و به اولین ساختهی بشر تبدیل شدند که توانست چنین مسافتی را بپیماید و به همین منظور همیشه از پروژهی «وویجر» به عنوان امید انسانها برای پا نهادن در فضای لایتناهی و سفر در ورای منظومهی ما که بخش کوچکی از آن است، یاد میشود. کارل ادوارد سیگن فقید، اخترشناس و نویسندهی آمریکایی که پیشتر در معرفی انیمیشن کوتاه Wanderers به معرفی او پرداختیم، درست مثل خیلی از اخترشناسان دیگر از دیرباز به فکر فرستادن پیامهایی از زمین به موجودات هوشمند فضایی بود و از فرصت فرستاده شدن این دو کاووشگر به فضا برای عملی کردن این ایده استفاده کرد. او پس از کسب رضایت ناسا، با همکاری فرانک دریک و همسرش لیندا سالزمن، صفحهای طراحی کرد که در هر دو کاوشگر قرار داده شد. این صفحات شامل تصاویر و صداهای ضبط شدهی زیادی بودند که با هدف شناساندن تمدن، فرهنگ و وضعیت زمین به فرازمینیها در آنها به صورت دیجیتالی قرار داده شده بودند. یکی از نکات جالب دربارهی این صفحات، وجود پیامی به زبان فارسی شامل شعر «بنی آدم اعضای یک پیکرند» سعدی در آنها است. چند سال بعد از پرتاب این دو کاوشگر به فضا، لوییک ماگار و رومن ویگای فرانسوی با همکاری استودیوی مستقل Supamonks برای بزرگداشت این اقدام تاریخی، انیمیشن کوتاهی با نام Voyager «وویجر» (با انیمیشن کوتاه Voyagers اشتباه نشود) ساختند. این انیمیشن کوتاه خوش ساخت از همان روزهای اولیهی انتشار مورد استقبال شدید بینندگان قرار گرفت و به لطف داستان تاثیر گذار و موسیقی خوبش، موفق به کسب جوایز مختلف در جشنوارههای بین المللی شد.
«وویجر» داستان دختر بچهی هفت سالهای را روایت میکند که در سیارهای متروکه به زندگی کردن مشغول است؛ سیارهای که پر است از ساختمانهای سر به فلک کشیده، تابلوها و چراغهای خیابانی و زباله اما تا چشم کار میکند هیچ اثری از موجودی زنده نیست. پیدا کردن چیزی برای خوردن در چنین شرایطی کاری بسیار دشوار است و همین مسئله باعث میشود که دخترک روزانه ساعتها به جستجوی تپههای انباشته شده از زباله در گوشه کنار این شهر خالی از سکنه برای یافتن غذا بپردازد. یک شب که دخترک مشغول پیدا کردن چیزی برای خوردن و رسیدگی به سایر مشکلات معمول خود در دنیای کوچکش است، صدای برخورد جرمی با زمین را میشنود و با شتاب به سمت آن میرود. این رویداد باعث میشود که زندگی او برای همیشه تغییر کند.
یکی از مسائلی که این انیمیشن را دیدنی و جذاب میکند، پرداخت متفاوتش به موضوعی است که بارها در گذشته به تصویر کشیده شده است. اغلب آثاری که با محوریت پرداختن به دو کاوشگر وویجر ساخته شدهاند، امید و افتخار را در خود منعکس میکنند و از روزی میگویند که انسان درست مثل این دو ساختهی خود، به جاهایی سفر خواهد کرد که پیش از این نتوانسته و بار دیگر به یکی از رویاهای کهن خود دست پیدا میکند. در «وویجر» اما داستان چیز دیگری است و ما به آیندهای دور و نامشخص برده میشویم؛ آیندهای که در آن یکی از دو کاوشگر وویجر بعد از سالها گردش در فضا نهایتا راه خود را نه به میان سیارهای پر از موجودات هوشمند فضایی بلکه دوباره به زمین پیدا کرده، اما حالا این سیارهی آبی به کلی دچار تغییر شده و دیگر شباهت چندانی به هرآنچه در هنگام پرتاب این کاوشگرها به فضا بود، ندارد. در پس این داستان تکان دهنده، هشداری نهان شده که میخواهد بگوید اگر انسانها همین مسیری را که در پیش گرفتهاند ادامه دهند، در آینده چیزی جز تباهی محیط زیست و سقوط تمدنی که پیشتر فکر میکردند به حکم فرمانی در کهکشانها ختم خواهد شد انتظارشان را نخواهد کشید. در این انیمیشن ما با دخترکی سر و کار داریم که نماد آیندهی انسانها است؛ نیمی از بدن او مکانیکی است که به عنوان نماد تکیهی بیش از حد انسان بر تکنولوژی و زندگی ماشینی در این شخصیت گنجانده شده است. او برای بقا هر روز باید بجنگد و از طبیعت و منابع آن چیزی جز یک عروسک که استعارهای از خاطره است، برای او باقی نمانده است. در فاز پایانی این انیمیشن این مسئله به شکل زیبایی بیان میشود که انسان در پس تمامی این پیشرفتها هویت خود را به دست فراموشی سپرده و تنها راه نجاتش، به یاد آوردن ریشهی خود و بازگشت به آن است. انسان باید به این مسئله واقف باشد که پیشرفت ذاتا چیز بدی نیست، اما در هیچ مرحلهای نباید فراموش کند که هدف اصلی در برداشتن این قدمها به سوی جلو چه بوده و برای آسان کردن خیلی از امورات برای خود باید چه بهایی پرداخته شود و چه چیزی از اهمیت بیشتری برخوردار است. نهایتا شاهد این مسئله هستیم که قلهی پیشرفت انسان در گذشته، باعث میشود که او از زندگی درگیر در تکنولوژی خود دست بکشد و برای یافتن خود واقعیش، روانهی طبیعت شود.
شاید بزرگترین تضاد درمورد «وویجر»، استفاده از آخرین تکنولوژیهای موجود در به تصویر کشیدن این انیمیشن باشد. جزئیات موجود در تصویر باعث میشوند که شما بیشتر و بیشتر بخواهید به تصویر خیره شوید و در آن کاووش کنید. حرکات نمیتوانستند از این روانتر و طبیعیتر طراحی شوند و نورپردازی کاملا به خدمت حسی درآمده که دو کارگردان قصد داشتند با فضاپردازی در این انیمیشن به مخاطب منتقل کنند. بیشتر از سبک و طراحی انیمیشن، چیزی که مخاطب را به خود جلب میکند موسیقی بسیار خوب و طراحی صدای هنرمندانهی این اثر است. موسیقی این اثر در عین داشتن هویتی مستقل از تصویری که در طول این انیمیشن به نمایش در میآید، خیلی خوب احساسات معلق در مسیر داستان را به ذهن بیننده میخ میکند و همین مسئله باعث شده که این کار به خاطر موسیقی خوبش جوایزی را نیز دریافت کند.
انیمیشن کوتاه «وویجر» اثر کوچکی نیست؛ نه در زمینهی خاصی کمبود دارد، نه تیمی که در پشت آن است کوچک و کم تعداد است و نه روایتگر داستانی معمولی است. این انیمیشن در کنار مقصود کلی خود، برای هر شخص میتواند به طوری شخصی معنا شود و یادآور اهداف، آرزوها و آنچه که بوده و میخواسته که باشد، شود.