در پشت پردهی زندگی به ظاهر آرام و معمولی یک نوجوان چه میگذرد؟ انیمیشن کوتاه The Sunshine Boy، ساختهی نامن ازهری، به بخشی تاریک از دنیای نوجوانان میپردازد. با معرفی این انیمیشن همراه میدونی باشید.
فکر میکنید تا چه حد نزدیکان و عزیزان خود را میشناسید؟ در ظاهر ممکن است همه چیز بسیار آرام، خوب و معمولی به نظر برسد، اما در اعماق روح و ذهن ایشان، تاریکی خاصی همچون آتش زیر خاکستر رخنه کرده باشد و درنهایت منجر به رخ دادن اتفاقاتی جبران ناپذیر شود. این مسئلهی مهم و قابل تامل، ایدهی اصلی پشت داستان انیمیشن کوتاه این هفته، The Sunshine Boy، اثر نامن ازهری، انیماتور جوان اهل امارات، است. چارچوب این فیلم دربارهی معضلات ناشی از ذهن تاریک نوجوانان و کودکان، تیراندازی در مدارس و ضعف والدین در ارتباط برقرار کردن صحیح با فرزندان خود، کسب هوشیاری از وضعیت سلامت روانی ایشان و سعی در رفع مشکلاتشان است. نتیجهی کنکاش در این مسائل حائز اهمیت، انیمیشنی است سه دقیقهای با ظاهری که در سبک طراحیش از تکنیک روتوسکوپ استفاده شده است.
داستان The Sunshine Boy با مادری شروع میشود که مشتاقانه در حال صحبت کردن از پسرش است؛ او از روحیات وی و علایقش میگوید. صحبتهای مادر کم کم به سمت امیدهای او برای آیندهی پسرش و باوری که به او دارد سوق داده میشود که ناگهان کشف رازی بزرگ رشتهی افکار این مادر درمانده را پاره میکند.
با وجود مدت زمان کم این انیمیشن، روند روایت آن بسیار آرام و شمرده است؛ تغییر پسر از کودکی معصوم به نوجوانی با ذهنی تاریک که در نبرد با خودش شکست خورده، با قدمهایی کند، اما در عین حال پیوسته انجام میگیرد. یکی از نکات مثبت این انیمیشن، داستان سرایی خوبی است که بیشتر بر پایهی روایت تصویری انجام میشود؛ با وجود اینکه دیالوگهای راوی، که در این اثر شخصیت مادر است، در فضاسازی و آمادهسازی ذهن بینندگان برای پیچش داستانی نهایی نقشی حائز اهمیت دارد، ولی این روایت تصویری است که باعث میشود در یکی دو دقیقه کل زندگی پسر و رابطهی او و خانوادهاش در ذهنمان نقش ببندد و عمیقتر با شخصیتها و هدف داستان ارتباط برقرار کنیم.
ازهری، کارگردان انیمیشن، اظهار دارد که انیمیشن The Sunshine Boy را با الهام از حادثهی تیراندازی و کشتار در دبیرستان کلمباین ایالت کلرادوی آمریکا در سال ۱۹۹۹ ساخته است. او دربارهی این انیمیشن کوتاه و الهاماتی که برای نوشتن داستان و تولید آن داشته، میگوید:
بیشتر الهامات آثار من از دنیا و رویدادهای واقعی گرفته میشوند. من بیشتر به سمت افرادی کشیده میشوم که صدایشان شنیده نمیشود. همین طور بود که من با ماجرای سو کلبولد، مادر دایلان کلبولد، یکی از تیراندازان حادثهی کشتار مدرسهی کلمباین، برخورد کردم. یادوارهی او از عواقب بعدی این رویداد تلخ درهای جدیدی را پیش چشمان من گشود و الهام بخش من برای ساخت The Sunshine Boy شد. یادداشتهای او به من کمک کرد تا بتوانم دریابم که پدر یا مادر فرزندی که رازهایی تاریک با خود به همراه دارد بودن، چه حسی میتواند داشته باشد. من با نزدیک شدن به مفهوم «شر آشکار نیست» ژان-پل سارتر توانستم دریابم که مادرها همیشه نمیتوانند فرزندان خود را به خوبی بشناسند، مخصوصا اگر آن فرزندان توانایی پنهان کردن احساسات خود و عناصری از زندگیشان را که دوست ندارند دیگران ببینند داشته باشند.
یکی از نکات بحث برانگیزی که میتوان در رابطه با The Sunshine Boy مطرح کرد، طریقهی انتقال پیام آن است؛ برخی میتوانند مدعی شوند که پیام اصلی داستان با لحنی سنگین بیان شده و برخی حتی ممکن است بگویند که پیام این روایت داستانی واضح نیست؛ آیا تمام بچههای ساکت درونگرای مدرسه که دست بر قضا کمی هم طبع شاعرانه دارند ممکن است یک روز از خواب بیدار شوند و تصمیم بگیرند در مدرسه شروع به تیراندازی کنند؟ آیا والدین هرگز نمیتوانند واقعا نوجوانان خود را بشناسند؟ هر طور که بخواهید داستان این انیمیشن را تحلیل کنید، نمیتوان انکار کرد که این روایت غم انگیز هر مخاطبی را به فکر فرو میبرد. با وجود اینکه داستان به وضوح اتفاق تیراندازی در مدرسه را ریشه یابی میکند، اما زبان و نگاه موشکافانهی اثر جهان شمول است و آن را میتوان به مسائل مختلفی ربط داد. بهطور کلی، The Sunshine Boy یک زنگ خطر برای همهی ماست؛ در یک دست اینکه تاریکی ممکن است درست زیر دماغمان باشد و از آن مطلع نباشیم و در دست دیگر، فاصلهی بین رستگاری و فاجعه ممکن است اندازهی صحبت کردن با یک شخص باشد، پس بهتر است مشکلات روحی و روانی را جدی گرفته و از کمک خواستن هراسان نباشیم.
همانطور که پیشتر اشاره شد، پایه و اساس پویانمایی The Sunshine Boy با استفاده از تکنیک روتوسکوپ، یا به اصطلاح روتوسکوپی، انجام شده است؛ در تکنیک روتوسکوپ، انیماتور ابتدا مدلهایی زنده را برای طراحی شخصیت در نظر میگیرد، سپس ویدیوهایی را از آنان ضبط میکند و در مرحله نهایی، ویدیوهای ضبط شده را فریم به فریم کپی کرده و انیمیشنی خلق میکند که دارای حرکات و فیزیکهای بسیار طبیعی است. سبک طراحی استفاده شده در این انیمیشن ممکن است به ذائقهی تمام بینندگان خوش نیاید و حتی برخی آن را کمی آزار دهنده توصیف کنند. یکی از نکات خلاقانهی ظریف به کار رفته در ساخت این اثر، همین انتخاب سبک طراحی است؛ از آنجایی که ما با داستانی ناراحت کننده طرفیم، سبک خاص تصویر پردازی این اثر به خدمت داستان در میآید و در انتقال حس ناپسندی که در اثر نهفته است، کمکی بسیار شایان میکند.
با وجود اینکه بسیاری از وزن داستان سرایی اثر بر دوش روایت تصویری است، اما نمیتوان تاثیر دیالوگهای راوی را نادیده گرفت. صداگذاری اثر بسیار حرفهای و طبیعی انجام شده و همین اثر گذاری دیالوگهای تکان دهندهی این انیمیشن را دو چندان میکند. در سوی دیگر، موسیقی خوب و تغییرات حرفهای قطعات انتخاب شده، خود به یکی دیگر از نقاط قوت این اثر تبدیل میشود.
The Sunshine Boy آنچنان انیمیشن پیچیدهای نیست، اما تأثیرگذار و به یاد ماندنی است؛ درست از همان آثاری که دیدنشان حین گشتوگذار در اینترنت خالی از لطف نیست. ازهری ساخت این انیمیشن را هفت ماه بعد از ضبط ویدیوهای لایو اکشن از بازیگران آن به اتمام رساند. او در حال حاضر مشغول به تحصیل در کالج گلد اسمیت انگلستان است و روی دومین پروژهی کوتاه خود کار میکند. نظرات خود را در رابطه با انیمیشن The Sunshine Boy با ما در میان بگذارید.