انیمیشن کوتاه «قلعه شنی» اثری بسیار خوشساخت با جلوههای بصری عالی است که در این مطلب، آن را معرفی خواهیم کرد.
با ابزاری که امروزه در اختیار فیلم سازان قرار دارد، به تصویر کشیدن هر چیزی ممکن است و تنها محدودیت ممکن برای یک کارگردان، خلاقیت و قوهی تخیل او است. شما میتوانید خانهای چرخان در چشم طوفان را طوری مصور کنید که بیننده حس کند در آنجا حضور دارد، یک ربات انسان نما را به بینندگان نشان دهید که سعی در جوش دادن قسمتی از دستش دارد که در آخرین مبارزهاش با فلان اژدهای غول پیکر فضایی آسیب دیده یا درست مثل «قلعهی شنی»، قلعهای نظامی بسازید که هم خودش و هم تمامی سربازان داخلش از جنس شن هستند. انیمیشن کوتاه Le Château de Sable (به انگلیسی: Sand Castle و به فارسی: قلعهی شنی) نمونهی بارز استفاده از این ابزار و جلوههای ویژه است. این انیمیشن، در سپتامبر سال ۲۰۱۵ به دست جمعی از دانش آموزان هنرستان معروف و بزرگ فرانسوی École Supérieure des Métiers Artistiques (به اختصار ESMA) ساخته شد. کوئنتین دلو لوسی فانسل، گودال ماکسیم جولین پاریس و سیلوین رابرت به عنوان کارگردان، الیو آنتونی به عنوان آهنگساز و خوزه وینسنت به عنوان صدابردار در ساخت این فیلم نقش داشتند. «قلعهی شنی» درست از ابتدای عرضه توانست دل بسیاری از بینندگان را بهدست آورد و با حضور موفقش در جشنوارههای بین المللی، هفده جایزهی مختلف و بسیاری عناوین نامزدیهای دیگر را کسب کند.
داستان «قلعهی شنی» با بیرون زدن یک قلعه از دل مکانی کویر مانند شروع میشود؛ دیوارها، برجکها، پلهها و دروازههای قلعه یکی پس از دیگری بالا میآیند. بعد از ساختمان قلعه نوبت سربازان است تا سر از شن بی جان دربیاورند تا از گویی درخشان که در یکی از بلندترین برجهای قلعه نگهداری میشود، محافظت کنند. همه چیز خوب و آرام پیش میرود تا اینکه طوفان شنی از راه میرسد و آسمان را تاریک میکند و به همراه آن سر و کلهی خرچنگی عظیمه الجثه پیدا میشود که رویای تصاحب کردن گوی درخشان را در سر میپروراند.
مسئلهای که بلاشک اکثر بینندگان «قلعهی شنی» را انگشت به دهان خواهد کرد، داستان بسیار خوب آن است. تصور کنید با یک اثر کوتاه در حد پنج شش دقیقه طرف هستید که در کنار فضای حماسی و اکشن، به مفاهیمی همچون از خود گذشتگی، امید، خلاقیت و ترس هم سری میزند. یکی از برتریهای این انیمیشن نسبت به آثار هم سطح و هم ژانر خود، داشتن داستانی ساده اما خوب و چند لایه و پیچشهای داستانی در کنار صحنههای مبارزات هیجانی و جلوههای ویژه پیشرفته است. دستهی کثیری از آثار اکشن، مخصوصا در بین انیمیشنهای کوتاه، تمامی تمرکز خود را معطوف ساخت صحنههای مبارزه و یا ساخت جلوههای ویژه میکنند و از داشتن داستان یا پایانی مناسب و خوب رنج میبرند که خوشبختانه به لطف داستان نویسی هوشمندانهی جولین پاریس، «قلعهی شنی» با چنین مشکلی دست و پنجه نرم نمیکند و در هر دو زمینه به یک اندازه قدرتمند و خوب ظاهر میشود.
از نظر بصری، «قلعهی شنی» را کمتر از یک شاهکار نمیتوان خطاب کرد. همه چیز درمورد این انیمیشن در واقع گرایانهترین حالت ممکن قرار دارد؛ جزئیات و ساختارهای انیمیشن مبهوت کننده هستند، پویا نمایی، طراحی و حرکات هر آنچه در این پنج دقیقه در قاب تصویر قرار میگیرد بسیار طبیعی است، زوایای دوربین هنری و سینماتوگرافی بسیار چشم نواز است و نور و رنگ پردازی اثر در سطحی حرفهای انجام شده است. فقط کافی است به ساختار ابرها، قلعه و بدن سربازان دقت کنید تا متوجه شوید چقدر این انیمیشن خوش ساخت است. سیلوین رابرت، از کارگردانان اثر که در سال آخر تحصیلش در ESMA تصمیم به گردآوری یک تیم برای ساخت این اثر کوتاه گرفت، در رابطه با ساخت این انیمیشن در گفت و گویی با SideFX بیان کرد:
از همان اول کار ما مطلع بودیم که قرار است با مشکلات فنی زیادی رو به رو شویم. ما بیش از پنجاه صحنهی مختلف پیش روی خود داشتیم که همگی نیازمند طراحی جلوههای ویژهی پیشرفته بودند. ما زمان زیادی برای ساخت این انیمیشن نداشتیم و بخواهم دقیق بگویم کمتر از سه ماه مهلت داشتیم تا کار را به اتمام برسانیم. پس باید تا جایی که امکان داشت هوشیارانه دست به انجام اقدامات مختلف میزدیم و نرم افزار مناسب را برای ساخت «قلعهی شنی» انتخاب میکردیم. آن نرم افزار مناسب چیزی جز Houdini (هودینی) نبود. من هودینی را در سال دوم تحصیلم وقتی مشغول کار روی پروژهی تصویر برداری یک اثر بودم یاد گرفتم و همان آشنایی قبلی در این پروژه ما را نجات داد. اما چرا استفاده از این نرم افزار در ساخت «قلعهی شنی» آنقدر ضرورت دارد؟ هودینی بی نهایت دست فیلم سازان را برای استفاده از جلوههای ویژه باز میگذارد. هودینی تنها نرم افزاری بود که از پس اجرای تمامی این جلوههای ویژه بر میآمد. ما همچنین آن را به خاطر سرعتش، پتانسیل بالایش، ثباتش در عملکرد و مهمتر از همه انعطافش در مقابل کاربر انتخاب کردیم.
موسیقی و صداگذاری این انیمیشن، همچون دیگر ابعاد آن، در سطحی قابل قبول قرار دارد. الیو آنتونی در ساخت موسیقی «قلعهی شنی» عملکردی فوق العاده داشته است و همه چیز در تعادل کامل است و با وجود حماسی بودن موسیقی، چیزی اغراق آمیز به نظر نمیرسد. با اینکه تمامی آهنگهای استفاده شده در این انیمیشن حال و هوایی حماسی دارند اما به طرز هنرمندانهای هر کدام روایتگر حسی منحصر به فرد هستند؛ از وحشت در زمان حملهی خرچنگ غول پیکر به دروازههای قلعه گرفته تا حس امیدی که در موسیقی صحنهی بلند شدن دوبارهی شوالیهی زخمی از زمین برای انجام وظیفهاش موج میزند. در دست دیگر، صدا گذاری «قلعهی شنی» به قدری طبیعی و با دقت انجام شده که به کوچکترین جزئیات استفاده شده در انیمیشن جان میبخشد و اصلا فراموش میکنید در حال دیدن یک انیمیشن هستید.
«قلعهی شنی» تمامی المانهای مورد نیاز برای تبدیل شدن به یکی از به یاد ماندنیترین آثار کوتاهی را که تا به حال دیدهاید دارد. داستان جذاب این انیمیشن شما را سر جایتان میخکوب میکند، جلوههای بصری بینقص آن باعث میشود که چندین بار آن را تماشا کنید و موسیقی آن حس سربازان بیچهرهی قلعهی شنی را درست همانگونه که هست به شما منتقل خواهد کرد. در نهایت «قلعهی شنی» با یکی از آن پایانهای معروف غالب آثار ESMA به پایان میرسد و شما را با لبخندی شیرین به حال خودتان رها میکند.