در سومین هفتهی پروژهی SparkShorts به معرفی انیمیشن کوتاه Kitbull، جدیدترین ساختهی استودیو پیکسار، میپردازیم. این انیمیشن از نظر تکنیکی با اغلب آثار جدید این شرکت تفاوت دارد. با معرفی این انیمیشن با میدونی همراه باشید.
پروژهی SparkShorts استودیو پیکسار، که در جهت بازیابی سنت ساخت آثار کوتاه در این شرکت و انجام آزمایش و به چالش کشیدن روشهای قدیمی داستان سرایی و طراحی بود، وارد سومین هفته در مرحلهی عرضهی آثار شد و طبق روال دو هفتهی گذشته، این بار هم قرار است به معرفی جدیدترین اثر این غول صنعت انیمیشن سازی بپردازیم. انیمیشن کوتاه این هفته Kitbull نام دارد و انیماتور جوانی به نام رزانا سولیوان که سابقهی کار روی آثار معروفی همچون Piper ،Monster University و Incredibles 2 را در کارنامه دارد، فیلم نامهی آن را به رشتهی تحریر درآورده و نقش کارگردانی این انیمیشن هشت و نیم دقیقهای را نیز برعهده داشته است. همچون هر اثر دیگری که نام Pixar را با خود به دوش میکشد، Kitbull هم به محض انتشار سریعا مورد توجه عموم قرار گرفت و در فضای وب تماشاچیان زیادی را به خود جذب کرد. با وجود اینکه در داستان این اثر رد پای فرمول داستان نویسی کلاسیک همیشگی آثار پیکسار دیده میشود، در ساخت Kitbull از سبک طراحی دو بعدی استفاده شده که کمتر در ساختههای اخیر این استودیو دیده میشود.
داستان انیمیشن کوتاه Kitbull با گربهای خیابانی شروع میشود که ماهی کوچکی را از زمین برداشته، به دنبال پناهگاهی میگردد که غذایش را بخورد و بعد به چرت بعد از ظهرش بپردازد. بعد از کمی گشت و گذار گربه در حیات خلوت ساختمانی یک جعبهی کارتنی پیدا میکند و همانجا به استراحت کردن مشغول میشود. بعد از گذشت یکی دو ساعت، یک سگ از نژاد پیتبول توسط صاحبش به آن حیات خلوت آورده میشود. سگ ابتدا با ظاهر بزرگ و هراسناکش باعث ترس گربه میشود اما رفته رفته اتفاقاتی میافتد که رابطهی میان این دو بهتر میشود و یک دوستی عجیب اما شیرین آغاز میشود. همه چیز برای دو شخصیت داستان خوب پیش میرود تا اینکه واقعیت دنیای ظالم سگ باعث رخ دادن اتفاقاتی ناخوشایند در این بین میشود.
برخلاف اینکه پیکسار چندین بار اعلام کرده که در آثار پروژهی SparkShorts میخواهد سبک داستان پردازی رایج این استودیو را به چالش بکشد، اما به وضوح میتوان دید که Kitbull تماما از فرمول همیشگی داستان سرایی آثار پیکسار پیروی میکند؛ ابتدا شخصیتهایی دوست داشتنی به بیننده معرفی میشوند، بعد اتفاقاتی ناگوار صرفا جهت احساساتی کردن بینندگان رخ میدهند و در نهایت با یک پایان خوب و خوش و راضی کننده مواجه میشویم. قصد ندارم بگویم داستان Kitbull برای یک اثر کوتاه، آن هم در این ژانر، ضعیف است، اما در عین لذت بخش بودن میتوان احساس کرد که این رویهی داستانی را بارها قبلا به اشکال مختلف تماشا کردهایم و حرف چندان تازهای در این میان زده نمیشود. پردازش خوب شخصیتهای داستان و رفتارهای خنده دار و گاها دلگرم کنندهی این دو باعث میشود که به راحتی بشود پای داستان Kitbull نشست و دید که سرنوشت چه خوابی برایشان دیده، اما راستش را بخواهید مسیر داستان یکی از آن جادههای پر پیچ و خم نیست و به راحتی میشود حدس زد که داستان قرار است به چه سمت و سویی پیش برود و در نهایت قرار است چه اتفاقی بیوفتد.
در سوی دیگر موازنه اما میشود نیت خیر زرانا سولیوان در پس این داستان ساده را دید. سولیوان دربارهی جرقههای اولیهی داستان در ذهن خود میگوید:
من عاشق گربهها هستم و تا جایی که به یاد دارم همیشه برای مدت زیادی به تماشای کلیپهای این موجودات دوست داشتنی در اینترنت مینشستم. وقتی تصمیم به ساخت این انیمیشن کوتاه گرفتم در ابتدا قصد داشتم یک بچه گربهی بانمک را در حال انجام کارهای خنده دار نشان دهم، اما به مرور زمان داستان نهایی انیمیشن به طرز دیگری شکل گرفت. من خود بچهای خجالتی بودم که از دیگران میترسیدم و نمیتوانستم به راحتی برای خودم دوست پیدا کنم. شخصیت گربه را با استفاده از تجربیات شخصی خودم ساختم ولی این برای سر پا کردن یک داستان خوب و تاثیرگذار کافی نبود.
سگهای نژاد پیتبول اغلب به این شهرت دارند که از سایر سگها وحشیتر هستند و به مردم علی الخصوص کودکان کم سن و سال حمله میکنند. از این سگها به دلیل داشتن پتانسیل در مسابقات مبارزهی غیرقانونی سگها استفاده میشود. تربیت غلط این سگها و سواستفادهی خلافکاران از آنان باعث شده که این موجودات دوست داشتنی وجههی خوبی در جامعه نداشته باشند، مردم از آنها بترسند و اغلب در سن کم جان خود را از دست بدهند. در انیمیشن Kitbull سعی شده با نشان دادن سویی دیگر از زندگی این سگها، کمی در این زمینه روشنگری صورت بگیرد که به نظر من کاملا عملی قابل تقدیر است.
همانطور که پیشتر گفته شد، بزرگترین تفاوت این انیمیشن با سایر ساختههای جدید پیکسار در سبک طراحی است. پیکسار خود پایههای کاری خود را بر اساس سبک طراحی CG بالا آورد و آن را شاخص تمامی ساختههای خود قرار داد. با در نظر گرفتن این موضوع، اینکه حالا اثری جدید همچون Kitbull بیاید و بخواهد اثری تماما دو بعدی باشد، حرکتی انقلابی و ریسکی به شمار میآید. ظاهر شخصیتها بسیار خوب طراحی شده است؛ در عین اینکه ظاهرشان ساده است، اما زیبا و دوست داشتنی هستند، به لطف طراحی قابل تقدیر احساساتشان را به خوبی منتقل میکنند و استفاده از رنگهای خاموش و سرد باعث میشود که بیننده از چشم دوختن به آنها و دنبال کردنشان خسته نشود. نتیجهی نهایی فاصله گرفتن این اثر از ریشههای پیکسار، استفاده از سبک طراحی دو بعدی و عدم استفاده از رنگهای براق و دنیای رنگارنگ همیشگی انیمیشنهای پیکسار، باعث شده با انیمیشنی طرف باشیم که بسیار خوب سعی میکند نقاط قوت داستانی که روایت میکند را به بیننده عرضه کند و دیدن آن بلاشک تاثیرگذار است.
Kitbull همچون سایر آثار پروژهی SparkShorts توانست سریعا در اینترنت محبوب شود و در کمتر از یک روز بیش از دو میلیون بازدید در وبسایت یوتیوب کسب کند. با وجود اینکه میزان بازدید یا فروش در گیشه به معنای خوب بودن یک فیلم یا انیمیشن نیست، اما کمتر اتفاق میافتد که یک اثر کوتاه به این سرعت به چنین محبوبیتی دست یابد و راه خود را به بخش ترندینگ سایتی مثل یوتیوب پیدا کند.
انیمیشن کوتاه Kitbull، بعد از Purl و Smash and Grab، سومین اثر از شش اثر پروژهی SparkShorts استودیو پیکسار است که به صورت رایگان در اینترنت منتشر میشود. این انیمیشن هم همچون دو اثر قبلی طعم و لعابی جدید را وارد رویهی همیشگی آثار پیکسار میکند و به گونهای یک آزمون و خطا به حساب میآید. با وجود اینکه شاید بتوان داستان Kitbull را کمی ساده خواند، اما هنوز هم آن فضای تلخ و شیرین همیشگی قصههای پیکسار و انیمیشن دو بعدی زیبای آن باعث میشوند که بخواهیم این اثر را در دستهی انیمیشنهای کوتاهی قرار دهیم که نباید از دست داد. نظرات خود را در رابطه با این انیمیشن با ما به اشتراک بگذارید.