انیمیشن کوتاه The Girl and The Fox سکوی پرتاب تایلر کوپفرر، یک دانشجوی هنر، به بالاترین سطوح صنعت انیمیشنسازی بود. با معرفی این انیمیشن زیبا با میدونی همراه باشید.
انیمیشن کوتاه The Girl and The Fox (دختر و روباه)، بعد از Duck Heart Teslaciol، اولین پروژهی بعد از فارغ التحصیلی تایلر کوپفرر، دومین اثر حرفهای این دانش آموختهی کالج هنر ساوانا بهشمار میرود. کوپفرر بعد از به اتمام رساندن تحصیلات خود برای ساخت پروژههایی داستان محور به استودیو Base14 ملحق شد و در آنجا رهبری گروهی ۴۰ نفره از انیمیشن سازان خبره و با استعداد را در دست گرفت. این گروه متشکل بود از طراحان شخصیت، طراحان مدل و جمع کثیری از هنرمندان مسلط بر طراحی جوهر و رنگ روغن. با وجود اینکه کوپفرر دستی در نوشتن داستان، ویرایش و سایر مراحل ساخته انیمیشن نیز داشت، اما او نقش خود را بیشتر با عنوانهای ناظر و کارگردان توصیف میکند. در نهایت «دختر و روباه» در سال ۲۰۱۱ منتشر شد و توانست به لطف داستان ساده اما تاثیر گذار و سبک طراحی هنری خود در جشنوارههای بین المللی خوش بدرخشد و جوایز متعددی را به چنگ آورد. عملکرد خوب این انیمیشن زندگی حرفهای تایلر کوپفرر را دگرگون کرد؛ او به سرعت توسط Disney، غول صنعت انیمیشن، جذب شد و در ساخت چند اثر بزرگ این شرکت از جمله Frozen ،Big Hero 6 ،Zootopia و Moana نیز نقش داشت.
داستان انیمیشن «دختر و روباه» دربارهی دختر بچهی نه سالهای به نام ایلونا است که به دور از شهر با خانوادهاش زندگی میکند. چندی است روزگار روی خوشش را از آنها برگردانده و این خانواده با مشکل کمبود آذوقه دست و پنجه نرم میکنند. در این میان ایلونا متوجه میشود که موجودی از جنگل به حوالی خانهی آنها آمده و حیواناتشان را کشته است. او به ناچار برای حفاظت از خانوادهاش به سوی اعماق جنگل راهی میشود تا این جانور را پیدا کند و از پای دربیاورد.
«دختر و روباه» در ظاهر داستانی ساده و کوتاه را تعریف میکند، اما در باطن حرفهای زیادی برای گفتن دارد که البته به لطف روایت خوب، ارتباط برقرار کردن با درون مایهی داستان اصلا کار دشواری نیست. ایدهی اصلی داستان این انیمیشن بر اساس افسانهای سنتی از ژاپن شکل گرفته که میگوید اگر شما جان روباهی را به او ببخشید، بخت و اقبال شما را دنبال خواهد کرد. ایلونای خشمگین قصد کشتن روباه را دارد، اما در آخرین لحظه پشیمان میشود و همین مسئله جان او را نجات میدهد؛ به وضوح میتوان دید که داستان قصد دارد پیامی را در رابطه با مفهوم کارما به بیننده منتقل کند و از فواید بخشش و گذشت بگوید.
همانطور که گفتیم داستان با الهام از افسانهای ژاپنی نوشته شده و این حال و هوای شرقی را در سبک طراحی انیمیشن نیز میتوانیم مشاهده کنیم. شخصیتها در «دختر و روباه» به گونهای طراحی شدهاند که بیننده را به یاد کتابهای مصور کودکانه میاندازند، اما با وجود این سادگی شخصیتها به صورت کاملا ارگانیک به تصویر کشیده شدهاند و خبری از خطوط مصنوعی، خشن و اغراق آمیز نیست و همین مسئله باعث میشود شاهد تضاد زیبایی بین سبک طراحی روان و نرم شخصیتها و محیط تاریک و ضمختی که به آن پا میگذارند باشیم. پالت رنگ گستردهی استفاده شده در رنگ آمیزی اثر باعث زیبایی دو چندان پس زمینهها و بیشتر شدن جزئیات در انیمیشن شده است که حسی مشابه به سبک طراحی بازی Braid، ساختهی دیوید هلمن، را به بیننده القا میکند.
تکنیکی که تایلر کوپفرر در طراحی حرکات شخصیتها در «دختر و روباه» استفاده کرده، تا حدودی منحصر بهفرد است. او در مرحلهی اول حرکات شخصیتها را با نرم افزارهای سهبعدی سازی طراحی و سپس از آنها به عنوان الگو برای طراحی دوبارهی حرکات این بار به صورت دستی استفاده کرده. نتیجهی این عمل آن شده است که با اثری دو بعدی طرفیم که از رنگ آمیزی تا طراحی شخصیتها، همه چیز به صورت دستی انجام شده اما کار درست مثل آثار کامپیوتری دقیق و تمیز است. در دست دیگر، متحرک سازی در این اثر درست به اندازهی طراحی شخصیتها روان است. حرکات شخصیت روباه به طرزی جادویی واقعی است؛ ریز حرکات روباه ظریف و هدفمند هستند و حس چابکی خاصی را که از این جانور انتظار داریم نمایش میدهند.
«دختر و روباه» اثری بی کلام است و اصلا در چنین اثری جای خاصی برای حضور کلمات دیده نمیشود. به طور معمول، چنین آثاری برای ابراز هر چه بهتر احساسات نهفته در تار و پود کار از دو عنصر استفاده میکنند؛ موسیقی متن و حالات چهره. نیمهی اول انیمیشن برای هر چه پرتنشتر نشان دادن فضا از هرگونه موسیقی خالی است و تنها صدای شلوغ محیط به گوش میرسد. در نیمهی دوم اثر با به نمایش درآمدن صحنههای به خصوص، قطعههایی را میشنویم که حس نجات و رستگاری را فریاد میزنند و سهم مهمی در اتمسفر سازی اثر دارند. در دست دیگر، اگر از ساده بودن طراحی چهرهها بگذریم، احساسات زیادی را در صحنههای کلوز آپی که از چهرهها گرفته شده میتوانیم ببینیم. با توجه به اینکه در طراحی چهرهها در این انیمیشن تنها از خطوط ساده و سایه دهی بسیار ریز استفاده شده، این حجم از احساسات منعکس شده در حالات چهره قابل تقدیر است.
تایلر جی. کوپفرر در ساخت «دختر و روباه» ریسک بزرگی نکرده و خلاقیت انگشت به دهان کنندهای هم به خرج نداده، اما با این وجود در تمام طول ساخت اثر در ذهن داشته که قصد دارد به چه سویی حرکت کند و تک تک مراحل را به طرز هوشمندانهای پشت سر گذاشته است. انیمیشن زیبا و داستان ساده اما پر مغز این انیمیشن باعث میشود که بتوانیم بگوییم «دختر و روباه» ارزش پنج دقیقه و نیم زمانی را که برای تماشایش میگذارید دارد. نظرات خود را در رابطه با این اثر با ما در میان بگذارید.