مصاحبه کیلین مورفی به بهانه فصل آخر سریال peaky Blinders

مصاحبه کیلین مورفی به بهانه فصل آخر سریال Peaky Blinders

به‌مناسبت پخش اخرین فصل از سریال پیکی بلایندرز، سراغ مصاحبه‌ی استیون نایت و کیلین مورفی با مجله‌ی امپایر رفته‌ایم تا دیدگاه خالقان این سری پیرامون ساخت پیکی بلایندرز و تاثیر آن روی فرهنگ عامه را مرور کنیم. همراه میدونی باشید.

پیکی بلایندرز جایی است که مردان کوچه‌وخیابان و انسان‌های شاید نادیده گرفته‌شده‌ی طبقه‌ی کارگر، در محوریت یک ماجراجویی بزرگ قرار می‌گیرند و از ستارگان راک هم محبوب‌تر می‌شوند. باور کنید تماشای قدم زدن تام شلبی و خانواده‌ی گنگستر او در میان گرد و قبار خیابان‌های باران‌زده‌ی شهر بیرمنگام، با جلوه‌ی آهسته‌ی دوربین و نواخته شدن آوای شنیدنی نیک کیو (Nick Cave) از موسیقی دستِ راست سرخ (Red Right Hand) هرگز جادوی خود را از دست نمی‌دهد و تماشاگر را ضمن به‌وجد آوردن، میخکوب سریال پیکی بلایندرز می‌کند. شاید تیم تولید سریال و شبکه‌ی BBC نیز هرگز تصور نمی‌کردند که سریال پیکی بلایندرز بتواند چنین مقیاسی از فرهنگ عامه را با خود آشنا کرده و جمع کثیری از مردم دنیا را عاشق کاراکترها و قصه‌های خود بکند.

طی روزهای آینده و با پخش شدن فصل ششم از سری پیکی بلایندرز، بالاخره می‌توانیم بسته شدن پرونده‌ی حجم بالایی از کاراکترها و قصه‌های این سریال را شاهد باشیم. با وجود تایید شدن فصل ششم به‌عنوان فصل پایانی سریال، ساخته شدن یک فیلم سینمایی و تولید احتمالی سری‌های مختلف در جهان این مجموعه، مخلوق استیون نایت تا مدت‌ها بخشی مهم و همیشگی از فرهنگ عامه خواهد بود. به‌مناسبت پخش شدن فصل جدید و پایانی این سری، استیون نایت به‌عنوان خالق سریال پیکی‌بلایندرز و کیلین مورفی که او را با ایفای نقش تامس شلبی در این سری می‌شناسیم،‌ مصاحبه‌ای خواندنی با مجله‌ی امپایر (Empire) انجام داده‌اند که در ادامه، ترجمه‌ی این مطلب را می‌خوانیم. همراه میدونی باشید.

(خواندن این مقاله بخش‌هایی از قصه‌ی فصل‌های یک تا پنج سری پیکی بلایندرز را فاش می‌کند)

امپایر: حالا که تاثیر غیرقابل انکار سریال رو می‌بینیم، خیلی سخته به این فکر کنیم که پیکی بلایندرز تو سال ۲۰۱۳ سریال پرطرفداری نبود.

استیون نایت: اره واقعا اینطور نبود. موفقیت سریال قطعا اون زمانی رقم خورد که مردم رفتن و پیکی بلایندرز رو تماشا و اونو به‌دوستاشون معرفی‌اش کردند. پیکی‌بلایندرز تو آمریکای شمالی یک سریال شدیدا پرطرفداره؛ در روسیه هم همینطور. محض رضای خدا حتی در چین هم بسیار محبوبه! فیلم‌سازی فوق‌العاده‌اس اما صنعت تلویزیون بادوام‌تره. مردم زمانی‌که وقت داشته باشن، می‌رن و سریال رو پیدا می‌کنن؛ خب اونا پیکی‌بلایندرز رو پیدا کردند. کیلین، شنیدی ویدیوهایی که با محوریت پیکی بلایندرز تو اپلیکیشن تیک تاک درست شدن حدود شش و نیم میلیارد بازدید داشتن؟ شش و نیم میلیارد!

کیلین مورفی: چی؟ اوه خدای من. این فوق‌العاده‌اس!

نایت: واقعا انگار تمامی موجودات جهان هستی و موجوداتی که هنوز به‌وجود نیومدن، رفتن و این ویدیوها رو دیدین. این واقعا خشنودکننده‌ترین چیز ممکنه؛ بیشتر از هر نقد مثبت یا چیزهای خوب دیگه. این سریال واقعا به‌شکلی غیرمنتظره و کم‌نظیر تونست به‌فرهنگ عامه پا بذاره.

مورفی: خونه‌ی تامی (تامس شلبی - شخصیت اصلی سریال) حالا به‌یکی از مقصدهای محبوب برای برگزاری عروسی‌ها تبدیل شده. اونجا بعضی وقتا اینقدر شلوغ و درگیر عروسی‌های پیکی‌بلایندرزی می‌شه که اجازه نمی‌ده ما بریم و قسمت‌های جدید سریال رو فیلم‌برداری کنیم!

امپایر: مطمئنم وقتی طرح این سریال رو برای BBC شرح دادین و اونا هم بهتون چراغ سبز نشون دادن، اصلا انتظار چنین موفقیتی را نداشتین.

نایت: اصلا نمی‌دونم چی شد که با ایده‌ی ساخت پیکی‌بلایندرز موافقت کردن!‌ آدمای بریتانیایی واقعا سبک و سیاغ خاصی برای نمایش آدمای طبقه کارگر دارن. وقتی که بچه بودم، از نحوه‌ی نمایش انسان‌های طبقه‌ی کارگر واقعا کفری می‌شدم؛ چون این اشخاص که معمولا لهجه‌های به‌خصوصی هم داشتن، یا معمولا [در فیلم‌ها و سریال‌ها] آدمای ترسناکی بودن یا اینکه کلا شخصیت‌های جوک و ناچیزی به‌حساب میومدن! تو پیکی بلایندرز اما اشخاص طبقه‌ی کارگر اصلا برای برای چیزی درخواست نمی‌کنن و دنبال به‌دست آوردن یک هم‌دردی زورکی مابین خودشون و تماشاگر نیستن.

مورفی: یادمه وقتی داشتم فیلم‌نامه‌ی دو فصل اول سریال رو می‌خوندم، به‌جایی رسیدم که تامی بدون اینکه روی اسب خودش زین گذاشته باشه، سوار بر اسب وارد خیابون می‌شه؛ نویسندگی‌اش معرکه بود. کاری می‌کرد تا آدمای طبقه‌ی کارگر، افرادی پیچیده و خطرناک و اینطور چیزها به‌نظر بیان. این یک نویسندگی عالی رو نشون می‌داد.

نایت: اون صحنه نشون می‌داد که پیکی‌بلایندرز قراره اثری وسترن باشه که اتفاقاتش تو شهر بیرمنگام جریان داره. آمریکایی‌ها با فیلم‌هایی که تو اونا طبقه‌ی کارگر جامعه‌ی آمریکا، کشاورزها و گاوچران‌ها، به‌قهرمانان داستان تبدیل می‌شدند و روایت‌هایی جذاب رو تو قرن ۱۹ برای مخاطب تعرف می‌کردن، تونستن ژانر وسترن رو ایجاد کنن؛ خب ما چرا این کارو اینجا انجام ندیم؟ ساخت پیکی بلایندرز مثل این بود که آمریکایی‌ها بتونن درباره‌ی شهرهای خودشون آواز بخونن و از طرفی، شعر سرودن برای رودرهام (یکی از شهرهای بریتانیا) برامون سخت باشه اما چرا انجامش ندیم؟ ساخت پیکی بلایندرز خیلی احمقانه و عظیم به‌نظر می‌رسید ولی با خودمون گفتیم که باشه بیا انجامش بدیم. و این نتیجه داد.

امپایر: بخش قابل‌توجهی از جهان و اتفاقات پیکی‌بلایندرز داره دنیای واقعی رو بازتاب می‌ده؛ استیون می‌تونی بهمون بگی که محله‌ی اسمال‌هیث که ما داریم تو پیکی‌بلایندرز می‌بینیم، چقدر به‌دنیایی که خانواده‌ات در اون زندگی کردن نزدیکه؟

نایت: جهان پیکی‌بلایندرز مثل دنیایی بود که والدینم به‌یاد میارن. چون در اون زمان بچه بودن. طی اون سال‌ها، گریسون هنوز یک می‌خانه‌ی کثیف و معمولی بود و اسب‌ها هم اسب‌های کاملا معمولی بودن اما والدینم نسخه‌های اغراق‌آمیز این موارد رو از دوران کودکی‌شون به‌یاد میارن. البته وقتی بچه بودم، اونا چنین چیزهایی رو برای من تعریف می‌کردن و خب، شخصیت‌ها و جغرافیای اون دوران به‌شکلی اغراق‌شده و اسطوره‌نگارانه تو ذهن من ثبت شده بود. ما هم در زمان تولید پیکی‌بلایندرز سعی کردیم تکه‌هایی از اون اسطوره‌شناسی رو داخل سریال بیاریم و از طرفی، تعداد زیادی از شخصیت‌های فیلم براساس انسان‌های دنیای واقعی نوشته شدن. جرمایا و دنی ویز-بنگ و برادرانش درکنار شخصیت پالی، همه تو روایت‌های واقعی ریشه دارن. حس می‌کنم اجرای بازیگران این شخصیت‌ها باعث شد تا مردم فکر کنن که اونا یک مشت کاراکتر ساختگی هستن.

مورفی: به‌نظرم مردم به‌خاطر نویسندگی سریال ممکنه چنین فکری داشته باشن.

نایت: [می‌خندد] نه به‌خاطر بازیگری اوناس.

مورفی: کار قشنگی که استیو از همون اول انجامش داد، این بود که تمامی اتفاقات سریال رو برد زیر سایه‌ی جنگ جهانی اول. همیشه فکر و ذکر شخصیت‌ها این بود که زندگی قبل از رفتنشون به‌فرانسه [برای جنگ جهانی] چطور بوده و حالا که از فرانسه برگشتن، از نظر احساسی تیکه پاره شدن. نویسندگی بسیار خوب سریال باعث شد تا شخصیت‌هایی داشته باشیم که با وجود تعبیه شدن این ضایعه‌ی احساسی (جنگ جهانی) در زندگیشون، تمام تلاش خودشونو می‌کنن تا حال و روزشونو درست بکنن تا سرپا بشن. تامی یک قهرمان بی‌رغیب و بی‌همتا نیست؛ اون یک آدم بد و شرور هم به‌حساب نمیاد. یک جایی در همین حوالی قرار می‌گیره و همین چیزهاس که شخصیت‌های عالی رو می‌سازه. وجود یک تاریخچه‌ی اسرارآمیز کنار نبوغ بالا و شکستگی احساسی تامی، اونو به‌ یک شخصیت عالی تبدیل کرده.

امپایر: نمی‌شه درباره‌ی پیکی بلایندرز صحبت کرد و از موزیک حرف نزد. چه زمانی ایده‌ی استفاده از موزیک‌های لایسنس‌شده‌ی البوم‌های مختلف در صحنه‌های خاص سریال به‌ذهنتون رسید؟

مورفی:‌ این ایده رو آتو باثرست (Otto Bathurst) مطرح کرد؛ کارگردان سه قسمت ابتدایی سریال که ایده‌اش خیلی خوب کار کرد. اینطور نیست استیو؟

نایت: اره. فکر می‌کنم زمانی بود که مردم از موزیک‌های جدید روی ادیت‌ ویدیوهاشون استفاده می‌کردن تا یک ریتم باحال رو به‌روند ویدیوی خودشون بدن. ما هم با پیکی‌بلایندرز این کارو تو یک مقیاس بزرگ انجام دادیم. ما بی‌نهایت خوش‌شانس بودیم که تونستیم آثار تعدادی از قهرمانان عرصه‌ی موسیقی رو در پیکی‌بلایندرز داشته باشیم. فکر می‌کنم در زمان تولید فصل چهار بودیم که مدیر برنامه‌های دیوید بویی (David Bowie) با ما ارتباط گرفت و بهمون گفت که اونا علاقه دارن تا چندتا از موزیک‌های بویی رو به‌‌پیکی بلایندرز بیارن. مابین مراسم کریسمس و اولین روز از سال جدید، اون به‌خونه‌ی من اومد و چندتا از آهنگ‌های آلبوم آخرش رو برام پخش کرد. سال نو از راه رسید و چند روز بعد از رادیو شنیدم که بویی از دنیا رفته. این فوق‌العاده بود که دیوید بویی در روزهای پایانی زندگی خودش تصمیم داشت تا بخشی از آثار خودش رو به‌پیکی‌بلایندرز بیاره. وقتی نوجوان بودم، بویی برام همه چیز و همه‌کس بود.

مورفی: من به‌اندازه‌ی کافی خوش‌شانس بودم تا باهاش ملاقات کنم و یکی از کلاه‌هایی که طی فیلم‌برداری فصل اول امضا کرده بودم رو بهش هدیه بدم. اما باید بگم که دیوید بویی تنها موزیسین معروف نبود که به‌سریال علاقه نشون می‌داد. لئونارد کوهن به‌شکل فعال تصمیم گرفت تا امضا جمع بکنه تا در سریال باشه؛ درست نمی‌گم استیو؟

نایت: آره. این خیلی جالب بود که پیکی‌بلایندرز چطور تونست با این شدت خودشو به‌حجم قابل‌توجهی از مخاطب‌ها بشناسونه. یادمه اسنوپ‌داگ (رپر معروف) یک روز به‌لندن اومد و درخواست کرد تا ملاقات داشته باشیم. اسنوپ‌داگ از این صحبت می‌کرد که چطور سریال پیکی‌بلایندرز برای اون یادآور زمان مرتبط شدنش با فرهنگ گنگستری آمریکا می‌شد. اون و A$AP Rocky (رپر و تهیه‌کننده موزیک) باهم چنین احساسی رو درمورد سریال دارن و از طرفدارهای پیکی به‌حساب میان.

امپایر: کیلین تو همیشه ایده‌هایی در مورد موزیک‌های سریال داشتی آره؟

مورفی: اره من قبلا دیده بودم که این نگرش از آهنگسازی، چه تو سینما و چه در تلویزیون شکست خورده باشه و از طرفی، خب حس می‌کنم که نیک کیو تمامی موانع رو از سر راه برداشت. مخصوصا اون موزیک Red Right Hand یک انرژی خاصی از نگرش هنرمندانه‌ی نیک کیو رو منعکس می‌کنه. دیوید بویی خیلی قشنگ گفت که موزیک نیک کیو، موزیک هنرمندی به‌حساب میاد که ارزش‌های هنر خودشو به‌‌پیروی از اتفاقات جریان اصلی (Mainstream) نفروخته.

امپایر: شرورهای مهمان زیادی طی این چند فصل وارد سریال شدن اما هیچ کدومشون به‌ آلفی سالامنز با نقش‌آفرینی تام هاردی نمی‌رسن. نظرتون چیه؟

مورفی: [می‌خندد] حالا تام فقط در صورتی که صحنه‌های آلفی رو تو یک یا دو روز ضبط کنیم حاضر می‌شه تو فصل جدید سریال بیاد. همیشه سکانس‌هامونو اینطوری ضبط می‌کنیم که دو دوربین به‌شکل موازی هر کدوم از بازیگرها رو زیر نظر می‌گیره و این باعث می‌شه تا هر یک از برداشت‌ها نزدیک ۲۰ تا ۲۵ دقیقه طول بکشه؛ چیزی مثل تجربه‌ی تئاتر می‌شه. واقعا چنین تجربه‌ای رو هیچوقت نداشتم. من و تام رفیق‌های خوبی هستیم. هر وقت که زمان ضبط کردن صحنه‌های تامی و آلفی می‌رسه،‌ لحظه‌های خاصی رقم می‌خوره. ضبط صحنه‌های آلفی و تامی از بهترین روزهای من در زمان فیلم‌برداری پیکی بلایندرز رو خلق کردن.

نایت: الان که فکر می‌کنم، یادم میاد که ما واقعا چالش‌های خاصی رو با کاراکتر آلفی داشتیم. اجراهای فی‌البداهه‌ی زیادی رو تام [هاردی] به‌این شخصیت اضافه می‌کرد و باید یک چیزهایی رو کم و زیاد می‌کردیم تا آخر تونستیم این کاراکتر رو شکل بدیم. اینطوری بود که نگاه می‌کردم و اجرای تام رو زیر نظر می‌گرفتم بعدش میومدم و شخصیت آلفی رو می‌نوشتم و منتظر واکنش تام می‌موندم. تام واقعا شخصیت آلفی رو دوست داره. اون از انسانی که آلفی است خوشش میاد و این عالیه.

امپایر: الان که به‌سیر تحول شخصیت تامی شلبی نگاه می‌‌اندازیم، آیا از وضعیتی که تامی الان باهاش درگیره تعجب نمی‌کنی؟

مورفی: نه واقعا تعجب نمی‌کنم. فکر می‌کنم چیزی که تامی رو از سایر پروتاگونیست‌ها جدا می‌کنه، اینه که تامی اصلا از مرگ نمی‌ترسه. این موضوع از همون اول با تامی بود و حالا اون با تمامی چالش‌هایی که در ذهنش وجود داره‌، وارد دنیای قانون شده و بازم با این وجود تامی دائما با کابوس‌ها و چالش‌های خودش درگیره. وقتی برای اولین‌بار به‌عنوان تامی شلبی جلوی دوربین پیکی بلایندرز رفتم، ۳۵ ساله بودم و حالا ۴۵ سالمه. تو دوران میان‌سالگی، کلی چیز اذیت‌کننده وارد زندگی آدم می‌شه و حالا شما بیاین چنین موضوعی رو با یک گنگتسر که گذشته‌ای تلخ از دوران جنگ جهانی روی کوله‌بارش سنگینی می‌کنه، ترکیب کنید تا یک مخلوط عالی برای داستان‌سرایی به‌وجود بیاد. ما دیدیم قصه‌ی تامی در فصل پنج چطوری به‌پایان رسید. زمانی‌که تامی یک تفنگ رو روی گیجگاه خودش گذاشته بود و فریاد می‌زد. اینجا است که با خودتون فکر می‌کنید قصه‌ی تامی چطور قراره جلو بره.

امپایر: وقتی تو فصل ششم قصه رو شروع می‌کنیم، تامی چه وضعیتی داره؟

نایت: [خنده] خب نکته‌ی شوکه‌کننده‌ی فصل ششم اینه که در همون لحظه‌ی شروع قصه، تامی قراره بمیره!

مورفی: آره اصلا من چرا اینجام؟

نایت: نه من منظورم اینه که اصلا نمی‌خوام هیچ جزئیاتی از قصه رو لو بدم اما خب اینو می‌دونم که تامی هر فصل نسبت‌به فصل گذشته تفاوت‌هایی رو داشته.

امپایر: یکی از به‌یاد موندنی‌ترین صحنه‌های فصل پنج دقیقا تو همون لحظات آغازین‌اش اتفاق افتاد. زمانی‌که تامی و پالی سراغ چندتا راهبه رفتن و هلن مک‌کروری اون دیالوگ سرد «گوش‌های خودتو برای صدای قدم‌های من تیز کن» رو گفت. نظرتون چیه؟

نایت: این دیالوگ رو از یک اتفاق واقعی الهام گرفتم. یکی از دوستان تهیه‌کننده‌ام مدتی بود که تصمیم داشت تا یک مستند رو براساس زندگی وایتی بالگر (Whitey Bulger)، گنگستر اهل بوستون، تولید بکنه. این رفیق تهیه‌کننده‌ی ما می‌خواست یک فیلم مستند رو از زندگی این قاتل بسازه؛ شخصی که آدمای زیادی رو هم کشته بود. به‌رسم فیلم‌سازی، روند تولید این مستند در ابتدا خیلی آروم و کند پیش می‌رفت. همین باعث شد تا وایتی بالگر به‌دوست تهیه‌کننده‌ی من زنگ بزنه تا ببینه پروژه در چه مرحله‌ایه. این صحبت خیلی عادی و آروم پیش رفت تا اینکه درنهایت، بالگر برگشت و گفت «گوش‌های خودتو برای صدای قدم‌های من تیز کن» و تلفن رو قطع کرد. به‌عنوان یک نویسنده، باید چنین جزئیات کوچیک اما بسیار مهم رو از جاهای مختلف جمع بکنم و فکر می‌کنم این یکی واقعا مورد باحالی شد.

امپایر: مرگ هلن واقعا یک اتفاق شوکه‌کننده و بی‌نهایت تلخ بود. آیا هلن قرار بود بخشی از فصل جدید باشه؟

مورفی: چیزی که منو ناراحته می‌کنه، اینه که ما قرار بود فیلم‌برداری رو شروع کنیم اما دنیاگیری کووید اتفاق افتاد و مجبور شدیم کار رو متوقف کنیم. اگه روند فیلم‌برداری رو قبل از پاندمی تموم می‌کردیم، هلن هم بخشی از فصل جدید می‌بود. این موضوع منو خیلی ناراحت می‌کنه. مواجه شدن با چنین قضیه‌ای واقعا سخته؛ چون هلن واقعا یکی از بخش‌های محوری سریال به‌حساب می‌اومد. چه کاراکتری که در قصه داشت و چه شخصیت خودش، اون یک آدم فوق‌العاده مهم بود. اما اون همچنان در فصل ۶ حضور داره. استیو تونست کاری بکنه تا حضور هلن در فصل ششم خیلی خیلی پررنگ باشه که فکر می‌کنم یک ادای احترام بسیار خوب از استیو برای هلن به‌حساب میاد.

امپایر: با آخرین فصل از سری پیکی بلایندرز، به‌نظرتون تونستین همه اتفاقات رو اونطوری که می‌خواستین به‌پایان برسونین؟ روند توسعه‌ی قصه‌ی آخرین فصل سریال چطور بود؟

مورفی: هر چند وقت یک بار من و استیو برای ناهار بیرون می‌رفتیم و اونم یک چیزهایی از قصه به‌من می‌گفت که معمولا من متوجه تمام جوانب قضیه نمی‌شدم؛ تا اینکه فیلم‌نامه به‌دستم می‌رسید و با خودم می‌گفتم اوه لعنتی! عمرا قراره چنین اتفاقی بیفته! اصلا راه نداره! هرچقدر که فکر کنم کاراکتر تامی رو می‌شناسم و هرچقدر فکر کنم که چقدر روی این سری مسلطم، هرگز نمی‌تونم کارهای استیو رو پیش‌بینی کنم.

نایت: اگه خیالت رو راحت می‌کنه بذار بهت بگم که برای منم چنین شرایطی وجود داره. تا وقتی که پشت میز کار ننشسته باشم، اصلا نمی‌دونم که قراره چیکار بکنم. البته که همیشه قرار می‌ذارم کارهامو طبق برنامه پیش ببرم اما چنین چیزی رخ نمی‌ده تا زمانی‌که برم پشت کیبورد و اگه نسبت‌به کاراکترها شناخت کافی دارم، بذارم خود شخصیت‌ها باهم تعامل بکنن،‌ باهم حرف بزنن و قصه رو جلو ببرن. با خودم می‌گم که بذار دیالوگ قصه رو جلو ببره.

امپایر: مهم‌ترین اهدافتون برای خلق فصل جدید سریال چی بود؟

نایت: من به‌دنبال یک فرم نامتعارف از رستگاری می‌گشتم و فکر می‌کنم با فصل ششم تونستیم بهش برسیم.

مورفی: کار من اینه که به‌شخصیت و فیلم‌نامه زندگی ببخشم. اما تنها چیزی که از فصل جدید می‌گم، تنها کلمه‌ای که می‌تونم باهاش فصل ششم رو توصیف بکنم، کلمه‌ی «گوتیک»‌ئه. شاید یکم عجیب به‌نظر بیاد اما کلمه‌ی گوتیک بهترین توصیف ممکنه از این فصل جدید به‌حساب میاد. باید خودتون سریال رو ببینید.

امپایر: این آخرین محصول «تلوزیونی» از سری پیکی بلایندرز به‌حساب میاد. اما تو یک فیلم سینمایی هم قراره از این مجموعه بسازی استیون، تو گفته بودی که قصه‌ی سریال مابین دوتا جنگ بزرگ روایت می‌شه. با پس‌لرزه‌های جنگ جهانی اول شروع می‌شه و پایان سریال، مصادف می‌شه با بمب‌باران بیرمنگام در سال ۱۹۴۰ و به‌صدا در اومدن آژیر خطر این شهر. برنامه‌ات برای پیکی‌بلایندرز هنوز همینه؟

نایت: بریتانیا همیشه مابین جنگ‌ها بوده. اینکه چطور این امپراتوری هرگز از جنگ‌های مختلف درس نمی‌گرفت و اشتباهات تکرار می‌شدند. این قصه همچنین ماجرای پایان یک امپراتوری رو نمایش می‌ده. ما به‌دوران جنگ جهانی دوم وارد می‌شیم و بعد از اون دیگه از امپراتوری خبری نیست. من مقیاس تمامی این موارد رو یک بار دیگه زیر نظر گرفتم. حالا ماجرا فراتر از جنگ جهانی دوم می‌ره؛ چون فکر می‌کنم انرژی خاصی اون بیرون در سریال وجود داره که دوست دارم همیشه جاری باشه. دوست دارم ببینم سریال در ورای تمامی این ماجراها چطور به‌جلو حرکت می‌کنه. من فصل ششم از سریال پیکی‌بلایندرز رو به‌عنوان پایانی بر یک شروع می‌بینم.

در اینجا، مصاحبه‌ی نایت و مورفی با مجله‌ی امپایر به‌پایان می‌رسد. فصل جدید از سری پیکی بلایندرز یک‌شنبه‌ی هفته‌ی جاری رسما آغاز خواهد شد. حالا نوبت شما است تا نظرات خود را درباره‌ی این مصاحبه، تاثیر پیکی بلایندرز بر فرهنگ عامه و سایر مواردی که فکر می‌کنید به‌این سریال مربوط می‌شود برای میدونی بنویسید. آیا فصل ششم سریال قرار است پایان ماجراهای تامی شلبی را رقم بزند؟ آیا تامی باز هم با تکیه بر هوش خود می‌تواند از ماجراها جان سالم به‌در ببرد یا اینکه حالا به‌ایستگاه آخر رسیده است؟ دیدگاهتان را با میدونی به‌اشتراک بگذارید.

این مصاحبه از جلد ماه مارس ۲۰۲۲ مجله امپایر ترجمه شده است.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
2 + 7 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.