پسرک فداکار و مسئولیتپذیر که با نام پیتر پارکر/مرد عنکبوتی او را میشناسیم، ۲۰ سال پیش در همین روزها برای اولین بار روی پردهی نقرهای درخشید. بیاید ببینیم که چه اتفاقاتی افتاد تا بالاخره فیلم Spider-Man ساخته شد.
با احتساب امروز، فاصلهمان با اکران فیلم مرد عنکبوتی، ساختهی سم ریمی با هنرنمایی افرادی مثل توبی مگوایر و ویلم دفو به ۲۰ سال و چند روز میرسد. مرد عنکبوتی از معدود شخصیتهای فانتزی/علمی-تخیلی است که اگر همین حالا بهخیابان رفته و از ۱۰ نفر بپرسید که آیا او را میشناسد یا نه؛ قطعا از ۹ نفر جواب مثبت خواهید گرفت! تاثیر فرهنگی اسپایدرمن غیرقابل کتمان است. حساب کنید که یک کاراکتر چقدر باید خوب نوشته شده و قابل درک باشد تا بتواند درمیان مردم کشور ما که خیلی بهاین جنس از کاراکترها و قصهها اهمیت نمیدهند، محبوبیت قابل توجهی را بهدست بیاورد. سهگانهی مرد عنکبوتی سم ریمی، یکی از مهمترین دلایلی است که پیتر پارکر در میان مردم جهان محبوب است.
بهبهانهی ۲۰ ساله شدن اولین قسمت از سهگانهی مرد عنکبوتی، سراغ تازهترین مقاله از وبسایت ورایتی رفتهایم. یک پرونده مبسوط که در آن جزئیات بسیار جالبی از مراحل تولید این فیلم بهرشتهی تحریر درآمده است. از عدم تمایل اولیهی سونی نسبتبه استخدام افرادی همچون سم ریمی و توبی مگوایر، تا اشک ریختن استن لی (خالق کاراکتر مرد عنکبوتی) در زمان تماشای تار افکنی و پرواز پیتر پارکر بر فراز آسمانخراشهای منهتن. همراه میدونی باشید که در این مقاله میخواهیم ببینیم که چطور سم ریمی با فیلم Spider-Man توانست آثار ابرقهرمانی را بهیکی از شگفتیهای سینما تبدیل کند.
در پاییز سال ۱۹۹۹ سم ریمی وارد شرکت سونی پیکچرز شد تا ایدههایش برای کارگردانی فیلم مرد عنکبوتی را مطرح کند. ریمی که یک دست کت و شلوار حسابی را بهتن کرد بود، هرگز انتظار نداشت که برای این پروژه انتخاب شود. ریمی دربارهی آن روز و انتظاری که از جلسهی خود داشت چنین میگوید:
«مدیر برنامههام یعنی جاش دونن (Josh Donen) بهم گفت که میخواد باهام روراست باشه چون نزدیک به ۱۸ تا کارگردان دیگه هم برای این پروژه اعلام آمادگی کرده بودند. منم بهش گفتم که باشه، منم کارگردان شماره ۱۹ هستم.».
ریمی در زمان ورود بهجلسه، با افرادی همچون جان کَلی (John Cally - مدیر عامل وقت سونی پیکچرز)، ایمی پاسکال (Amy Pascal - رئیس وقت شرکت کلمبیا پیکچرز)، آوی آراد (Avi Arad - رئیس وقت استودیوهای فیلمسازی مارول)، مت تولمَک (Matt Tolmach - مدیر اجرایی آثار سینمایی شرکت سونی) و لورا زیسکین (Laura Ziskin - تهیهکنندهی پروژه مرد عنکبوتی) روبهرو شد. برای اینکه از سنگین بودن فضای این جلسه کم بشود، ریمی صحبتهای خود را با این موضوع شروع کرد که چرا اینقدر بهشخصیت مرد عنکبوتی علاقه دارد. از نقاشی مرد عنکبوتی که در دوران کودکیاش بهروی دیوار اتاق خواب خود نصب کرده بود تا سایر داستانهایی که نشان میداد اسپایدرمن برای سم ریمی یک نماد الهامبخش است. ریمی گفت که چطور شخصیت مرد عنکبوتی، از دل پسری منزوی و درسخوان که عاشق قصههای کامیک است، متولد شده؛ شخصیتی که ریمی خودش را میتوانست در او ببیند. او از این گفت که استن لی چطور توانست شخصیتی خلق کند که شکستها و لگدمال شدنهای فیزیکی و احساسی او، باعث قویتر شدن و شجاعتر شدن او میشود. و در نهایت بهشکلی ناگهانی، ریمی صحبت خود را تمام کرد. تولمک دربارهی این جلسه چنین میگوید:
«جلسه خیلی خیلی خوب داشت جلو میرفت. ریمی کاملا ناگهانی بهساعتش نگاه کرد، ایستاد و گفت ممنون از اینکه زمان خودتون رو در اختیار من قرار دادین. از اینکه من رو در جمع خودتون راه دادین ممنونم.».
ظاهرا ریمی فقط یک ساعت وقت داشت تا در این جلسه صحبت کند و پایبندی او بهرعایت محدودیت زمانی، پایان شوکهکنندهی جلسه را در پی داشت. ریمی در صحبتهای خود بهاین اشاره میکند که از عدم تمایل سونی نسبتبه همکاری با او کاملا آگاهی داشت و نمیخواست جلسهای که قرار نیست بهجایی ختم شود را کش بدهد. ریمی اما نمیدانست که نهتنها کارگردان پروژهی مرد عنکبوتی خواهد بود، بلکه پرفروشترین فیلم ابرقهرمانی زمان خودش (با فروش ۸۲۵ میلیون دلاری) را خواهد ساخت. اثری که به یک نیروی محرک برای فیلمهای استودیویی در طی ۲۰ سال اخیر تبدیل شد. اثری که بدون آن، نه از جهان سینمایی مارول و نه از فیلمهایی همچون شوالیهی تاریکی (The Dark Knight)، اونجرز اندگیم (Avengers Endgame) و مرد عنکبوتی: راهی بهخانه نیست (Spider-Man: No Way Home) خبری میشد.
مقالهی وبسایت Variety در ادامه وارد حالت مصاحبه میشود تا نظر اشخاص کلیدی پروژهی مرد عنکبوتی را پیرامون ساخت این اثر بشنویم.
ورایتی در آغاز این بخش از مقاله، بهتلاش وکیلها و جنگهای حقوقی بر سر مالکیت حق تجاری شخصیت «مرد عنکبوتی» اشاره میکند. در آن سالها با وجود آثاری همچون سوپرمنهای دههی ۸۰، بتمنهای دههی ۹۰ و این شکل از آثار کمیک/کمدی از شخصیتهای ابرقهرمانی، هیچ استودیویی در سطح هالیوود پیدا نمیشد تا فیلمهای ابرقهرمانی را جدی بگیرد. آوی آراد این موضوع را بدین شکل توضیح میدهد:
آوی آراد (رئیس پیشین مارول استودیوز): هیچ کدوم از استودیوهای هالیوودی اصلا علاقهای بهشخصیت مرد عنکبوتی نداشتند. هر استودیویی که بگین؛ همهی اونا شخصیت مرد عنکبوتی رو رد کردند. اونا با خودشون فکر میکردن که مرد عنکبوتی یه مولفهی تجاری کهنهشدهس. درحالی که من مرد عنکبوتی رو بزرگترین شاخص تجاری دنیا میدیدم! پس اینطوری شد که رفتم سراغشون و گفتم اسپایدرمن بهتنهایی چند میلیارد میارزه. هیچ ایدهای نداشتم که چقدر مبلغ پایینی رو گفته بودم!
دیوید کِپ (نویسنده فیلمهای مرد عنکبوتی): فیلمهای ابرقهرمانی تو دوران بسیار سختی بودند. اونا اصلا هیچ ارتباطی با شرایط فرهنگی دورانشون نداشتند و یهتعدادی از اونا هم از نظر مردم فیلمهای افتضاحی بودند.
مت تولمک (معاون اجرایی پیشین کلمبیا پیکچرز): در زمان ساخت این جنس از فیلمها، باید با طرز تفکر فرهنگ عامه دربارهی اینکه فیلمهای ابرقهرمانی فقط برای بچهها هستند، کنار میاومدین. مردم واقعا چنین تصوری از این فیلمها داشتن. با توجهبه هزینهای که میخواستیم برای این پروژه کنار بذاریم، با خودمون فکر میکردیم که اصلا این فیلم چقدر قراره مخاطب داشته باشه؟
سنفورد پنیچ (رئیس سابق بخش اجرایی کمپانی فاکس قرن ۲۰ام، رئیس حال حاضر سونی پیکچرز): پسرهای نوجوان؛ اونا بهعنوان مخاطبین فیلمای مارول قلمداد میشدن. حالا میبینیم که آثار مارول حتی بزرگسالها رو هم شامل میشه. فیلمهایی که بهیک سری رویداد خانوادگی تبدیل شدهن.
آوی آراد: اونا نمیتونستن ببینن که یک فیلم و یک رویداد خانوادگی، ارزش این حجم از پول رو داره. فکر کنم که اونا اصلا نمیتونستن عظمت این فیلم رو درک بکنن.
موفقیت فیلم Blade در سال ۱۹۹۸ و آغاز تولید سری فیلمهای X-Men از جدیتر شدن وضعیت فیلمهای ابرقهرمانی خبر میدادند. اسپایدرمن اما پرطرفدارترین شخصیت کامیکهای مارول بود که بالاخره و در سال ۱۹۹۸، حق استفاده از این کاراکتر در آثار سینمایی بهشرکت سونی رسید. طبق قرارداد مارول و سونی که شرکت ژاپنی با صرف فقط ۷ میلیون دلار توانست مالکیت اسپایدرمن را بهدست بیاورد، فقط پنج درصد از سود فیلمهای اسپایدرمن بهمارول میرسید. این درحالی بود که سود پروژههای تجاری (مثل فروش اسباببازیها) اسپایدرمن بهشکل نصف نصف مابین سونی و مارول تقسیم میشد.
ایمی پاسکال (مدیر سابق کلمبیا پیکچرز): اگه بخوام حقیقتشو بگم ما در اون زمان اصلا این تعداد از شخصیتهایی مثل مرد عنکبوتی رو در اختیار نداشتیم. اون زمان هیچکس دربارهی حق مالکیت و محتوا و بهدستآوردن IP و این چیزا صحبت نمیکرد. هیچکس نمیگفت که شما بهساخت یک فیلم ابرقهرمانی نیاز دارید. ما عاشق پیتر پارکر شدیم و من اصلا با قصههای کمیک آشنایی نداشتم. من اصلا با خودم فکر نمیکردم که اوه خدای من! من در تمام زندگیام میخواستم یه فیلم کمیک بوکی بسازم. من تو این فکر بودم که اوه آره! این [پیتر پارکر] یه شخصیت فوقالعادهاس!
تولمک: در وجود همهی ما یه شخصیت فوقالعاده مثل پیتر پارکر وجود داره. ما همیشه دربارهی این موضوع صحبت میکردیم. و همه اینطوری فکر میکردیم که آره بیاید انجامش بدیم و بهبقیهی چیزها فکر نکنیم چون منابع زیادی در دسترس نداشتیم تا دربارهاش تحقیق کنیم. بهجز اینکه ما میدونستیم پیتر پارکر شخصیتیه که برای سالها و سالها و سالها محبوب مخاطبا بوده.
قبل از سم ریمی، جیمز کامرون در سالهای ابتدایی دههی ۹۰ میلادی، یک فیلمنامه با محوریت دو شخصیت مرد عنکبوتی و الکترو را برای پروژهی اسپایدرمن نوشته بود. فیلمنامه که هیچوقت بهنتیجه نرسید اما سرشار از ایدههای نو و جذاب بود. مثل ایدهی تارسازی آلی (بدون وبشوتر-ساخت تار در بدن پیتر) که مستیما در سهگانهی ریمی مورد استفاده قرار گرفت.
تولمک: ما میدونستیم که یک نسل از فیلمسازان بسیار معروف علاقه داشتن تا ساخت پروژهی مرد عنکبوتی رو برعهده بگیرن. ما هم این احساس رو داشتیم که این فیلم میتونه یه کارگردان بسیار برجسته رو بهخودش جذب بکنه.
دیوید کپ با سابقهی نویسندگی آثاری همچون «پارک ژوراسیک» و «ماموریت غیر ممکن» از جمله برجستهترین نویسندگان آن زمان از فیلمهای بلاکباستری بهحساب میآید. کپ با مطرح کردن ایدهی عشق مابین پیتر و مری جین واتسون، یکی از مهمترین تکههای پازل سهگانهی ریمی را استوار کرد.
دیوید کپ: ایدهی بزرگ من این بود که پیتر برای مدت زمان واقعا قابل توجهی بهلباس معروف اسپایدرمن دسترسی نداشته باشه. مثلا بهمدت ۴۵ دقیقه و این اصلا مشکلی بهوجود نمیاره. این یه قصهی شکلگیری (اوریجین استوری) بسیار قدرتمنده و ما باید از پتانسیل اون استفاده کنیم. و مورد بعدی این بود که پیتر و مری جین در پایان داستان نباید بههم دیگه برسن. بالاخره این یک قصهی رمانتیکه. اونا در پایان باید از هم جدا بمونن. اینکه سونی با هردوی این ایدهها موافقیت کرد نشون داد که اونا هم قوهی خلاقیت قابل توجهی دارن. چون ذهنیت سنتی استودیوهای فیلمسازی اینه که پیتر پارکر خیلی سریع باید بهمرد عنکبوتی تبدیل بشه چون بالاخره تو دهمین صفحه از کتابهای کامیک این اتفاق رخ میده و در پایان داستان، تمام اتفاقات بهخوبی و خوشی تموم میشن. ما میخواستیم یه چیز کاملا جدید رو بسازیم.
طبق گزارش خبرگزاریها، افرادی مثل دیوید فینچر و کریس کلمبوس برای کارگردانی پروژهی مرد عنکبوتی علاقه نشان داده بودند. سونی خوشبخت بود که این حجم از کارگردانان برجسته دوست داشتند تا این فیلم را بسازند. نکتهی بسیار جالب اما، این بود که در میان اولین فهرستهای کارگردانان احتمالی فیلم، نام سم ریمی دید نمیشد.
پاسکال: «کلی آدم سراغمون میومد و از این میگفت که با چه زاویهای فیلمبرداری کنیم و حتی برای ضبط صحنههای تاب خوردنهای مرد عنکبوتی، بیایم یه سری دوربین رو بسازیم و چیزهای این مدلی.».
آراد: «بعضی از اونا شدیدا مشتاق بودن. اما اکثرشون از این زاویه بهموضوع نگاه میکردن که تو فقط پول رو به ما بده، ما رو تنها بذار و من یه فیلم فوقالعاده میسازم!».
کپ: «ایمی (پاسکال) یه بار بهم گفت که اونا با تیم برتون ملاقات کرده بودن و برتون بهشون گفته بود که من بیشتر بهدرد فیلمهای کمیک بوکی شرکت DC میخورم که نشون میداد حتی خود برتون هم زیاد مایل بهساخت پروژهی مرد عنکبوتی نبود.».
تولمک: سم بهاندازهی بقیهی کارگردانهایی که برای ساخت فیلم اشتیاق نشون داده بودن، موفق نبود اما سم از اون بچههای خورهی کمیک بود که کلی ایدهی باحال تو ذهنش داشت.
آراد: سم واقعا خاص بود. اون اصلا برای پول سراغ این پروژه نیومده بود. سم کسی بود که بهساخت این فیلم نیاز داشت.
سم ریمی (کارگردان سهگانه مرد عنکبوتی): پیتر پارکر یه بچهی ایدهآل نبود. اون از یه خونهی داغون میومد و خوشتیپترین پسر دنیا هم نبود. خب پس شما [مخاطب] میتونستی باهاش ارتباط برقرار بکنی. اونا احتمالا بهاین نتیجه رسیده بودن که بهکارگردانی نیاز دارن که بتونه با این شخصیت ارتباط برقرار کنه و داستان اونو بگه. و من تونستم این کارو بکنم.
پاسکال: سم اومد سراغ ما و بهمون گفت که این فیلم قراره یک اوپرای حماسی باشه از پسری که عاشق یک دختر شده و ما میخوایم روی این جنبه از قصه تمرکز کنیم. جان کلی و من بهمدیگه نگاه کردیم و گفتیم خب این دقیقا همون فیلمیه که ما میخوایم بسازیم.
تولمک: این برای سم و دیوید خیلی مهم بود که قصهای رو تو فیلم بازگو کنن که دقیقا توی کمیکها روایت شدهان. این واقعا بینش سم بود. اون میخواست کاری بکنه که فیلم چنین حسی داشته باشه.
کپ: اصلا نمیخواستم چیزی بسازیم که بیش از حد عجیب باشه. خودشو جدی بگیره یا چنین چیزهایی. این یک درام دبیرستانیه. احساسات موجود در این فیلم بسیار قدرتمند هستن و من میخوام تا جایی که ممکنه، واقعیت این احساسات رو نشون بدیم.
ریمی: میخواستم که مطمئن بشم قرار نیست تو این فیلم فقط تلاش کنیم تا یه مشت جوک رو برای تماشاگر تعریف کنیم. مرد عنکبوتی برای من اصلا جوک نیست. من نمیخوام یه فیلمساز بیخیال باشم و وسط ساخت فیلم با خودم بگم که آره این صحنه خیلی بیش از حد کارتونی و عجیب شده؛ خب ما وانمود میکنیم که اینطور نشده! اصلا نمیخواستم که از منبع اقتباس دور بشم و با خودم بگم که تماشاگر منظور من رو میفهمه. هیچ جای امنی برای فیلمساز وجود نداره. فقط باید باور کرد. باور کرد که پیتر پارکر وجود داره و باید بهاعماق قلب و روحش نفوذ کنم تا اونو بهتماشاگر نشون بدم.
کپ: بیشتر از همهی فیلمهای زندگیام (تا اسپایدرمن) برای فیلم مرد عنکبوتی فیلمنامههای پیشنویس شده رو نوشته بودم. فکر میکردم که هر لحظه که بخوام میتونم این فیلمنامهها رو بهتصمیمگیرندگان پروژه نشون بدم و رضایت حداقل ۶۰ درصدی اونا رو بگیرم. ولی تحت هیچ شرایطی نمیتونستم اونا رو راضی کنم. کار خیلی سخت و سنگین بود.
بعد از پیدا کردن یک کارگردان مناسب برای پروژهی مرد عنکبوتی، بزرگترین چالش ممکن این بود که چه کسی قرار است نقش پیتر پارکر/اسپایدرمن را ایفا کند. اشخاصی همچون لئوناردو دیکاپریو، وس بنتلی، هیث لجر، ایوان مکگرگور، کریس کلین، اسکات اسپیدمن، جود لاو و فردی پرینزل جونیور در فهرست انتخاب شدن بهعنوان اولین پیتر پارکر سینما بودند. یک مشت مرد جذاب و که چهرهی هیچ یک از آنها بهپسری از طبقهی کارگر جامعه نمیخورد.
پاسکال: همه میگفتن که باید یک فوق ستاره رو برای این نقش انتخاب کنیم. بازیگران بزرگی برای ایفای نقش پیتر اعلام آمادگی کردن. اما همهی این بازیگرها بهسن و سال پیتر پارکرِ فیلم مرد عنکبوتی ۱ نمیخوردن.
ریمی: من با تعدادی از بازیگرهای خوب ملاقات کردم. خیلی از اونا نقش رو رد کردن. و البته که باهوش هم بودن چون نقطهی قوت اونا، این بود که یک سری انسان قدرتمند و جذاب رو بهتصویر بکشن؛ برخلاف پیتر پارکر. ما بهکسی نیاز داشتیم که کریستوفر ریو نباشه. کسی نباشه که بهشکل عجیبی قد بلند و خوشتیپه و توجه همه رو جلب میکنه. کسی رو میخواستیم که قلب و روح تماشاگر رو بتونه با قلب و روح خودش همراه بکنه.
پاسکال: هیث لجر بازیگری بود که خیلی در موردش صحبت کردیم چون من فیلمهای زیادی رو با هیث ساخته بودم و واقعا دوستش داشتم. اما خب روند پروژه در این مسیر حرکت نکرد.
ریمی: من با لئوناردو دیکاپریو ملاقات نکردم. باور دارم که یه روز وس بنتلی رو دیدم. فکر نکنم که با هیث لجر ملاقات کرده باشم.
دقیقا زمانی که ریمی داشت بهدنبال فردی مناسب برای ایفای نقش پیتر پارکر/اسپایدرمن میگشت، فیلم «قوانین خانهی سایدر» اکران شد. اثری که اقتباس سینمایی رمانی با همین اسم نوشتهی جان ایروینگ بهحساب میآید و قصهی پسرکی یتیم را تعریف میکند که در دوران جنگ جهانی دوم در یک یتیمخانه بزرگ میشود. ستارهی این فیلم یعنی توبی مگوایر ۲۴ ساله، دقیقا همان بازیگری بود که ریمی برای پیتر پارکر در نظر داشت.
توبی مگوایر تنها بازیگری بود که بدون انجام تست و موارد این چنینی، بهتیم بازیگران فیلم اضافه شد.
آراد: قوانین خانهی سایدر. خود پیتر پارکر تو این فیلمه! همون اندازه از عدم اعتماد بهنفس. هرچیزی که تو این فیلم، داد میزد که این [توبی] خود همونیه که دنبالش بودیم!
پاسکال: توبی واضحترین انتخاب ممکن برای مهمترین نقشی که برای فیلمت میخوای نبود. چون خودش هم این مدل آدمی نبود. اما اون یک بازیگر فوقالعاده بود که تمامی کیفیتهایی که برای نقش پیتر پارکر نیاز داریم رو در خودش جمع کرده بود. برای اینکه روراست باشم باید بگم که اون انتخاب سم ریمی بود. ریمی بدون توبی مگوایر هرگز این فیلم رو نمیساخت.
الیزابت بنکس (بازیگر نقش بتی برنت): من اون زمان تازه وارد این حرفه شده بودم و فرصت تست دادن برای نقش مری جین در فیلم مرد عنکبوتی برام پیش اومد. یادمه لباسها و مدل موهام رو طوری انتخاب کرده بودم که مثل یه دختر دبیرستانی بهنظر بیام.
ویلم دفو (بازیگر نقش نورمن آزبورن/گرین گابلین): در ابتدا، حضور سم ریمی منو به این پروژه جذب کرده بود. این ایده که اونا میخواستن یه فیلم کامیک بوکی بسازن خیلی باحال بود. فیلم اسپایدرمن احتمالا آخرین فیلمی بود که برای بهدست آوردن یه نقش در اون مجبور میشدم که تست بدم!
بنکس: یه خاطرهی خیلی باحال که از زمان فیلمبرداری اسپایدرمن دارم، خاطرهی اذیت کردن توبی بود! توبی یه شخص گیاهخواره بود و چنین چیزی اون زمان خیلی رایج نبود. توبی میخواست تا جایی که ممکنه از نظر جسمانی آماده باشه. یه روز بههمهی بازیگرها برای ناهار برگر دادن و منم نمیدونم چی شد که برگر خودمو سر میز بتی برنت گذاشته بودم و رفتیم که یکی از سکانسها رو ضبط بکنیم. اول اومدیم سکانس رو تمرین بکنیم و منم در اون بین شروع کردم بهخوردن برگرم. توبی هم حسابی بهش برخورده بود چون بالاخره اون گیاهخواره و منم وسط تمرین یه جوری داشتم برگر رو میخوردم که آره توبی تو نمیتونی چنین چیزی بخوری ولی من میتونم! حسابی اذیتش کردم و اونم از خجالتم دراومد!
یکی از سختترین بخشهای فیلمبرداری اسپایدرمن 1، بهپوشش کاراکتر گرین گابلین مربوط میشد. این شخصیت در ابتدا قرار بود یک ماسک کاملا متفاوت و بسیار ترسناک را بر روی صورت خود داشته باشد؛ چالشهای فراوان در پوشاندن این ماسک بهروی صورت ویلم دفو، کار بازیگر را سخت کرد و در نهایت، یک طرح جدید برای ماسک گرین گابلین انتخاب شد.
دفو: چالش اصلی این بود که حواسمون باشه تا شخصیت گابلین رو نه خیلی ترسناک بکنیم و نه خیلی خندهدار. و خب چون تکنولوژی حسابی پیشرفت کرده بود، اونا با یه ظاهر امروزیتر که مثل یک زره نظامی بود، پوشش گابلین رو بهوجود آوردند. در تستهای اولیه، ماسک متفاوتی رو امتحان کردیم. مثل ماسک شبهای هالووین بود. خیلی قیافهی گابلین رو مسخره میکرد!
ریمی: من گاهی اوقات باید با بازیگرها ارتباط داشته باشم [در زمان فیلمبرداری] مثلا بهشون میگم که تو این صحنه میخوام با انگشتهاتون بهشکلی فرم بگیره که حس بیپناه بودنتون رو بهمخاطب منتقل بکنه. یا مثلا وقتی که کاراکتر تو فیلم ناراحته، بهشون میگم که میتونی ماسکت رو بهپایین حرکت بدی که حس ناراحتی رو بهتر منتقل کنه [برای بازیگرانی که صورتشان با ماسک پوشیده بود] این کار یکم مثل تجربهی اجرای تئاتر میمونه و منم مثل تماشاگرانیام که تو ردیف ۱۶ نشستهاند. تماشاگرانی که زیرنویس دیالوگهاشون براشون کافی نیست و صدا رو هم بهخوبی دریافت نمیکنن. این احساسات گاهی اوقات باید از طریق زبان بدن منتقل بشه؛ مثل حرکت سر یا نحوهی ایستادن یا نحوهی نشستن.
دفو: کار با ریمی مثل ترکیب شدن چیزهای کمدی و بهشدت دراماتیک بود. گاهی اوقات این مولفهها رو بهصورت یکجا توی سکانس داشتیم. حتی با وجود اینکه با کمیکها آشنا نبودم اما پیشینهای که از تئاتر داشتم، منو بهاجرای فرمهایی متفاوت از سبک واقعگرایانه تشویق میکرد. و منم دیدم که این موقعیت برای نمایش کاراکتری هیولا-صفت ایجاد شده، اونو با نمایشی واقعگرا و زمینی از یک انسان شکستخورده و رنجکشیده ترکیب کردم.
در کنار تمامی این موارد، بخش مهمی از فرآیند تولید فیلم مرد عنکبوتی بهساخت جلوههای ویژهی کامپیوتری (CGI) برمیگشت. پروسهی آفرینش تحرکات، انیمیشنها و اکشنهای کامپیوتر-محور فیلم در چند مرحله اعم از مراحل پیشتولید انجام میشود؛ چیزی که امروزه هم در صنعت فیلمسازی اجرا میشود. آوی آراد در خصوص آفریدن صحنههای پرواز اسپایدرمن بر فراز نیویورک چنین میگوید:
آراد: یکی از مهمترین لحظات تولید فیلم اسپایدرمن، بهزمانی مربوط میشه که برای اولین بار جلوههای ویژهی مربوط بهتار-اندازی اسپایدرمن تو شهر رو بهاستن لی (خالق شخصیت مرد عنکبوتی) نشون دادم. من بهاستن نگاه میکردم و استن مثل یک عمو بود! تو گوشم زمزمه کرد که فقط همین؟ و منم اینجا بود که فهمیدم جلوههای ویژه هنوز تو مرحلهی پیش تولید قرار دارند. استن خیلی با بخشهای تکنولوژی-محور توسعهی فیلم آشنا نبود و حسابی ناامید شده بود! داشت اشکم درمیاومد و بهش گفتم که استن! دنیا تا حالا چنین چیزی رو ندیده ها! استن هم بهم گفت که اره ولی باحال بهنظر نمیاد! بهش گفتم که نگران نباش؛ فوقالعاده میشه.
خلاصه که وقتی تولید فیلم تموم شد، استن اومد صحنهی پرواز اسپایدرمن بر فراز شهر رو دید و اشک شوق تو چشماش جمع شد. بالاخره مرد عنکبوتی فرزند استن لیئه.
یکی دیگر از مولفههای قابل توجه فیلم، بهنحوهی تار-افکندن مرد عنکبوتی برمیگردد. پیتر پارکر/اسپایدرمن در کمیکهای مرد عنکبوتی از دستگاه وبشوتر (تار-انداز) برای انجام این کار استفاده میکند. پیتر با تکیه بر نبوغ خود، این دستگاه را ساخته و باید برایش تار بسازد تا بتواند از آن استفاده کند. در فیلم اسپایدرمن سم ریمی اما پیتر پارکر بهشکل خود-ساز در بدنش تارها را ساخته و از مچ دستانش بهبیرون پرتابشان میکند. یک مولفهی کاملا جدید و مستقل از جهان کامیک که حسابی صدای طرفداران را در آورده بود!
ریمی: اره حسابی ازش خبر داشتم. اصلا زمان خوبی برام نبود. اصلا تجربهی خوبی با طرفدارها نداشتم در این مورد!
کپ: اون زمان یه فرهنگ اینترنتی داشت شکل میگرفت و خودشو آماده میکرد تا حسابی سمی باشه و رفتارهای زشت انجام بده. احتمالا اون زمان، اولین تجربهی من در مواجهه با این فرم از رفتار سمی از طرفدارها بهحساب بیاد! چیزی که این روزها بهشکل دائمی باهاش درگیریم. اونم اینه که حجم زیادی از مردم میان بهشما میگن که چه کاری رو باید انجام بدی و چه کاری رو نباید انجام بدی! مردم این کار رو چه قبل و چه بعد از ساخت فیلم اونم بهعمومیترین شکل ممکن انجام میدادند!
پاسکال: مردم کلی نظر داشتن دربارهی اینکه چه کاری باید انجام بدیم، چه کاری نباید انجام بدیم، چه کسی رو برای کارگردانی فیلم استخدام کنیم، چه کسی رو برای نقش پیتر پارکر استخدام کنیم و تقریبا همهی موضوعات دیگه که بهفیلم مربوط میشد! اما خب وضعیت اون زمان غیرقابل قیاس با وضعیت الانه.
ریمی: فکر کنم که طرفدارها منو بهعنوان یه آدم مناسب برای کارگردانی فیلم قبول نداشتن. و جریان وبشوترها که طرفدارای اسپایدرمن وقتی ازش باخبر شدن، تمام تلاششون رو کردن تا من رو از کارگردانی فیلم اخراج کنن!
کپ: من اتفاقا طرفدار خود-سازی تارها تو بدن پیتر پارکر هستم. بهنظرم این یه ایدهی باحاله که حتی ایدهی خودمم نبود!
بنکس: یادم میاد که در زمان اکران فیلم، با خودم فکر میکردم که اوه خدای من، این بزرگترین چیزیه که بخشی از اون بودم! مطمئن بودم تا زمانی که همهی آدمای دنیا دربارهی فیلمت هیجانزده نباشن، چنین چیزی رو هرگز تجربه نمیکنم.
پنیتچ: بهمراسم اکران فیلم رفتم. مردم مدتها بود که خودشونو واسه چنین چیزی آماده کرده بودن و انتظار میکشیدند. بالاخره این فیلمیه که یه ژانر کاملا جدید رو برای صنعت فیلم ایجاد کرده بود. طرفدارها اشک میریختن و بهشکل دیوانهواری هیجان داشتن. وقتی چنین چیزی رو میبینی، متوجه میشی که بهچیزی فراتر از انتظارها دست پیدا کردی. فیلم مرد عنکبوتی تونست این باور که کتابای کمیک فقط برای یک بار خونده شدن نوشته میشن رو کنار زد.
ریمی: اون عجیب بود. آخر هفتهی بسیار عجیبی بود.
آراد: ما از هر سینما به سینمای بعدی میرفتیم و تو اتوبوس حسابی جشن میگرفتیم. بعد یواشکی میرفتیم داخل سینما اون پشت مینشستیم تا بهصدای واکنش مردم گوش بدیم. مثل صدای یک ناقوس برامون واضح و کوبنده بود!
دفو: بدون شک هیچ کدوم از فیلمهای من قبل از مرد عنکبوتی، بهاندازهی فیلم اسپایدرمن مورد توجه مردم قرار نگرفته بود. من زیاد اهل ساخت فیلم برای بچهها نیستم و مطمئن بودم وقتی یک پسر جوان مدتی بعد از اکران مرد عنکبوتی من رو ببینه و منو بشناسه، قطعا بخاطر بازی من تو فیلم «ضد مسیح» نبوده!
پاسکال: من اینطوری فکر نمیکردم که بگم این آیندهی صنعت فیلمه. با خودم فکر میکردم که ما چیزی خلق کردیم که مردم دوستش دارن. منظورم اینه که، این فیلم یه نقطهی عطف برای شرکت کلمبیا پیکچرز و تمام افرادی که در ساخت اون دخیل بودن بهحساب میاد. نمیدونستم که خودمو در مسیر ۲۰ و چند سالهی خلق فیلمهای مرد عنکبوتی قرار داده بودم!
کپ: دیدن دوبارهی توبی در فیلم «راهی بهخانه نیست» برام احساسی بود. میتونم سنگینی زندگی رو در چشمام ببینم. که برام شگفتانگیز بود. میتونم تصور کنم که اونا بیان و اقتباسی از مرد عنکبوتی ۴۰ ساله رو بسازن. آره اگه این کارو بکنن برام جذابه. قصهها هنوز بهزیبایی روایت میشن و مخاطب هم بهاین داستانها عشق میورزه.
درحالی که ۲۰ سال از اکران اولین قسمت سهگانهی مرد عنکبوتی میگذرد، دوباره شاهد بازگشت توبی مگوایر و سم ریمی بهاین ژانر هستیم؛ مگوایر که یک بار دیگر با هنرنمایی تماشاییاش در نقش پارکر، نشان داد که حتی نسخهی پیرشدهی این شخصیت هنوز هم پتانسیل روایت داستان را دارد. علاوه بر مگوایر، ریمی نیز بعد از چندین و چند سال غیبت، با یکی از دیوانهوارترین و «ریمی»ترین فیلمهای کارنامهاش که دنبالهای بر داستان دکتر استرنج بود، مهارت استادانهی خود در ساخت فیلمهای کامیک را بهرخ کشید. ریمی و تیماش با تولید سهگانهی مرد عنبکوتی نشان دادند که فیلمهای کمیک چقدر میتواند الهامبخش، تماشایی و لذیذ باشند. سهگانهای که مسیر ۲۰ سال فیلمسازی استودیویی را تعیین و ژانر ابرقهرمانی را بهیک ماشین چاپ پول تبدیل کرد.
حالا که ریمی و مگوایر بعد از این همه سال دوبارهبه بالاترین سطح از سینمای کمیک برگشتهاند، حالا که ریمی، مگوایر، دیوید کپ، کریستن دانست و خیلیهای دیگر از آن تیم بهساخته شدن قسمت چهارم اسپایدرمن علاقه نشان میدهند، فکر میکنید که بالاخره روزی میرسد که شاهد اکران این فیلم و احتمالا بسته شدن دائمی پروندهی مرد عنکبوتی مگوایر باشیم؟ دیدگاهتان را برای میدونی بنویسید؛ مخصوصا اگر شما هم از افرادی هستید که طی ۲۰ سال گذشته حسابی با این سهگانه خاطره ساختهاید.