بسیاری از ما با این باور بزرگ شدهایم که اگر نمرات خوبی در مدرسه بگیریم، مدرک معتبری از یک دانشگاه خوب بگیریم و بعد شغل خوبی پیدا کنیم، آن وقت شاد خواهیم بود. این طرز تفکر برایتان آشناست، اینطور نیست؟
مشکل اینجا است که گاهیاوقات داشتن این شرایط و مزیتها ما را شاد نمیکند. برخی از ما، شاید خانوادهای فوقالعاده، شغلی خوب و خانهای دوستداشتنی داشته باشیم، اما باز هم از زندگی ناراضی و به دنبال چیز دیگری هستیم. ممکن است هر قدر سخت تلاش کنیم و هر قدر پول به دست بیاوریم، باز هم احساس رضایت نکنیم.
با وجود این، ما انسانها لحظهای که شادی واقعی را تجربه میکنیم، زندگیمان رنگوبوی دیگری پیدا میکند. در کاری که انجام میدهیم، احساس رضایت و ثمربخشی میکنیم، به اهدافمان میرسیم و زندگیمان معنا و هدف پیدا میکند.
اما چگونه میتوانیم به این شادی واقعی دست پیدا کنیم؟ به گفتهی دکتر تال بِن شاهار (Tal Ben-Shahar)، محقق و نویسندهی برجستهی کتابِ Happier، ما باید یاد بگیریم چگونه همزمان هم برای امروز و هم برای فردا زندگی کنیم. در صورتی که این تعادلِ درست را برقرار کنیم، میتوانیم به اهدافمان برسیم و طوری زندگی کنیم که همیشه آرزویش را داشتهایم.
در این مقاله، به بررسی مدل شادی تال بِن شاهار میپردازیم و توضیح میدهیم که چگونه میتوانید برای آوردنِ شادی بیشتر به زندگیتان، از این مدل استفاده کنید.
تشریح مدل
طبق مدل بِن شاهار، مردم در سبک و سیاق زندگیشان، تجلی چهار ویژگی هستند:
- پوچگرا
- لذتگرا
- پُرکار
- شادیگرا
همانطور که در شکل ۱ میبینید، این مدل به چهار رُبع تقسیم شده است. محور افقی نشاندهنده منافع و مضرات «کنونی» و محور عمودی نشاندهندهی منافع و مضرات «آتی» است. به عنوان مثال، «تا دیر وقت کار کردن» عملی است که در حال حاضر ضرر دارد (خستگی جسمی، نخوردن شام در کنار خانواده و صرفِ کمتر وقت با آنها)، اما شما امیدوارید که این سخت کوشی، در آینده منفعت داشته باشد. به این ترتیب، این ویژگی مختص ربع بالا، سمت چپ است.
هر ربع، نشاندهنده یکی از آن چهار ویژگی است که بِن شاهار برای سبک زندگی مردم، برشمرده است و هر یک از این ویژگیها، منعکسکننده بخشهای متفاوتی از شادیهای کنونی و منفعتهای آتی هستند.
بیایید با جزئیات بیشتری، به هر یک از این ویژگیها بپردازیم.
پوچگرا
پوچگرایی در ربع پایین، سمت چپِ مدل شادی قرار دارد.
پوچگرایان کسانی هستند که از یافتن معنای زندگی، قطعِ امید کردهاند. پوچگرایان نه از شادیهای زمان حال لذت میبرند و نه هدف و نه امید به آینده دارند؛ در نتیجه، تسلیم سرنوشتشان شدهاند.
مثال: هاله تمام عمرش را در جایی به عنوان سرپرست کار کرده است. او از شغلش لذت نمیبرد و خوشحال نیست. او در این مقطع از زندگی حرفهای خود، از این احتمال که شاید در آینده، دستمزدش بار دیگر افزایش یابد، قطع امید کرده است.
هاله نه تنها در موقعیت فعلی خوشحال نیست، بلکه باور نمیکند که احتمالا اوضاع در آینده نزدیک تغییر کند. در نتیجه، او برای تغییر دادن شرایط هم تمایلی به سخت کوشی ندارد.
لذتگرا
لذتگرایی در ربع پایین، سمت راستِ مدل شادی قرار دارد.
لذتگرایان فقط رویِ شادی زمان حال تمرکز میکنند و زیاد به عواقب آینده نمیاندیشند. آنها فکر میکنند «سختکوشی» دردناک و خستهکننده است و احتمالا ترجیح میدهند که خود را به سختی نیندازند.
بنابراین، لذتگرایان در زندگی، چالشی را احساس نمیکنند و اغلب ناراضی هستند.
مثال: سُهیلا سالها بهعنوان منشی موقت کار کرده است. او از سازمانی به سازمان دیگر نقل مکان میکند. او در یادگیری نقشی جدید و آشنا شدن با همکاران جدید موفق است. اما تا به سازمان جدید عادت میکند، سریعا از کار و همکارانش خسته میشود. بنابراین درخواست انتقالی میدهد.
اگرچه زندگی سهیلا سرگرمکننده و راحت به نظر میرسد، اما خودش احساس خوشحالی نمیکند، زیرا در حقیقت هیچوقت کارش را به انتها نمیرساند. او نه برای آیندهاش هدفی دارد و نه برای زندگیاش.
پُرکارها
پُرکارها در ربع بالایی، سمتِ چپ مدل شادی قرار دارد. پُرکارها به شکل زیانباری، شادی زمان حال را به امید منفعتهای آتی، به تعویق میاندازند یا به عبارتی، قربانی میکنند.
این ویژگی احتمالا آشناترین ویژگی برای بسیاری از ماست. افرادِ دارای این ویژگی، دائما اهدافی را دنبال میکنند که به نظرشان آنها را خوشحال خواهد کرد. با وجود این، وقتی به آن اهداف رسیدند، فورا یک هدف جدید (و استرس و اضطراب توأم با آن) جای هدف قبلی را میگیرد. با اینکه پُرکارها ممکن است دورههای کوتاهی از رضایت را هنگام رسیدن به اهدافشان تجربه کنند، اما هر گونه اندیشیدن به شادی در زمان حال، به دلیل پرداختن به اهداف بعدی، بهسرعت کنار زده میشود.
مثال: صدرا در دوران دبیرستان، سخت درس میخواند و در دورههای پیشرفتهای شرکت میکرد تا بتواند وارد یک دانشگاه درجهیک شود (کاری که توصیهی والدینش برای رسیدن به موفقیت بود). او در رشتهی بازرگانی مشغول به تحصیل شد. این در حالی بود که ترجیح میداد در رشتهی تئاتر تخصص بگیرد. او سفر و گشتوگذار با دوستانش را به کل کنار گذاشت تا روی درسش تمرکز کند.
صدرا پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه، به واسطهی نمرات عالی و سوابق کارآموزیاش، پیشنهادهای کاری متعددی دریافت کرد. او میدانست به خاطر این موفقیتها باید خوشحال باشد، اما نبود. او سرانجام در یک شرکت بزرگ مشغول به کار شد. در کار هم سختکوش بود، اما هرگونه ارتقا شغلی و افزایش دستمزد، استرس و غم بیشتری را به زندگی او اضافه میکرد.
شادیگراها
شادی در ربع بالایی، سمت راست مدل قرار دارد. این ویژگی، بازتابِ یک تعادل خوب میان شادیِ زمان حال و منافع آینده است.
به گفتهی بِن شاهار، ما زمانی به شادی میرسیم که قادر باشیم هم از مسیر و هم از مقصدی که به سمت آن در حرکتیم، لذت ببریم. ما یاد گرفتهایم چگونه به صورتی معنیدار برای زندگیمان هدف گذاری کنیم، اما منحصرا روی رسیدن به آنها تا حدی که جنبههای دیگر زندگی را فدای رسیدن به آن اهداف کنیم، متمرکز نمیشویم. ما روی لذتهای امروز به اندازهی رؤیاها و اهدافمان تمرکز میکنیم.
مثال: حمید بهتازگی به بخش جدیدی در محل کارش منتقل شده و هیجان دارد. او عاشق این شرکت است و کاری میکند که از نظر خودش معنادار و باارزش است. اگرچه گزینهی ۸۰ ساعت کار در هفته برای او وجود دارد، او محترمانه و قاطعانه به رئیس خود گفته است که قادر به صرف این همه زمان برای کار نیست. گذراندن وقت با خانواده بسیار اهمیت دارد و او در این زمینه خود را متعهد میداند. ساعات اضافهکاری او معقول است («هیچ کسبوکار موفقی فقط با تکیه بر ساعت کاری ۹ تا ۵ به موفقیت نرسیده است»)، اما رویهمرفته حمید هر شب، موقع صرف شام کنار خانواده است. او در زندگی حرفهای خود به تعادل رسیده است. او هم برای خانوادهاش وقت میگذارد و هم در شغلی چالشبرانگیز و باارزش مشغول به کار است.
استفاده از مدل بِن شاهار
دکتر بِن شاهار میگوید شاد بودنِ همیشگی، غیرممکن است. گاهیاوقات، مجبوریم برای پیشبرد اهداف مهم آینده، شادی زمان حال را به تعویق بیندازیم. برای مثال، گاهی مجبوریم برای تمام کردن یک پروژهی مهم، تا دیروقت در محل کار بمانیم.
گاهیاوقات هم مهم است مثل یک لذتگرا، روی لذتهای زمان حال تمرکز کنیم. برای مثال، برای استراحت و تجدید قوا، رفتن به شنا یا تماشای فیلم را لازم میدانیم. این فعالیتهای لذتبخش میتوانند با خود شادی به همراه بیاورند.
به هر حال مهم است تا جایی که میتوانیم زمان خود را صرف فعالیتهایی کنیم که هم در حال و هم در آینده، برای ما منفعت داشته باشند.
مفیدترین نکته دربارهی مدل شادی این است که میتوان از آن به عنوان پنجرهای به روی زندگی استفاده کرد. برای نمونه، به چهار ربع مدل نگاه کنید. شما بیشترین زمان خود را صرف کدام ربع از این مدل میکنید؟
آیا اهل پُرکاری هستید، اهداف آیندهتان را دنبال میکنید و شادی زمان حالتان را فدای اهدافتان میکنید؟ یا بیشتر مثل یک لذتگرا زندگی میکنید و از اهداف چالشبرانگیز اجتناب میکنید تا لذتهای روزانه را از دست ندهید؟
آیا احساس میکنید به شادی رسیدهاید؟ آیا از امروز لذت میبرید و روی تلاشهایتان برای رسیدن به اهداف بلندمدتتر هم تمرکز میکنید؟
ما میتوانیم برای ارزیابی جایگاه کنونی زندگیمان از مدل شادی استفاده کنیم. اگر در ربع درستی از مدل نباشیم، میتوانیم از همین حالا شروع به تغییر کنیم و به زندگیمان تعادل بیشتری بدهیم.
بِن شاهار برای توضیح این مدل، از قیاسِ خوردن انواع مختلف همبرگر استفاده میکند. طعم همبرگرهای پوچگرایان بد است و حس نامطلوبی به شما میدهد. طعم همبرگرهای لذتگرایان عالی است، اما شما را چاق میکند. طعم همبرگرهای پُرکارها خستهکننده است، اما برای ما خوب است. اما همبرگرهای شاد هم سالم هستند و هم طعمشان عالی است!
به همین دلیل، بِن شاهار این مدل را «مدل همبرگر» مینامد.