در جامعهی امروزی، متاسفانه از اعتبار شعر کم شده است و سایر حوزههای فرهنگ و هنر چنان پیشرفتی داشتهاند که جای شعر را گرفتهاند. اما شعر هنوز مخاطبان خاص خود را دارد که از دنیای شعر، اتفاقات و رویدادهای مربوط به شعر استقبال چشمگیری میکنند. اما جای خالی یک رسانه مستقل برای شعر در ایران خالی بود که به همت «پوریا سوری» اولین مجله مستقل در زمینه شعر و شاعری با عنوان مجله وزن دنیا؛ رسانه شعر ایران آغاز بهکار کرده است.
مجله وزن دنیا هم اشعار کلاسیک هم شعر نیمایی و معاصر را مورد توجه قرار داده است. همچنین در این مجله، گزارشات و اتفاقات مرتبط با دنیای شعر و شاعری و جریانهای ادبی را برای مخاطبان خود در نظر گرفته است.
«پوریا سوری» شاعر، روزنامهنگار، صاحبامتیاز و مدیرمسئول و عضو شورای سردبیری وزن دنیا؛ درباره شکلگیری مجله گفت: «ایده اولیه مجله وزن دنیا به ده سال پیش برمیگردد که من در روزنامه فرهیختگان صفحهای به نام چاپ اول را منتشر میکردم که ستونی داشت به نام وزن دنیا. در آن صفحه هفتگی از تمامی جریانهای ادبی و تمام کسانی که به صورت حرفهای به شعر میپرداختند، اشعاری چاپ میشد. از شعر سپید و شعر تصویری گرفته تا ترانه و اشعار کلاسیک. بازخورد مثبت آن یک صفحه مرا مجاب کرد که این صفحه میتواند گسترش یابد و به تعداد صفحات یک مجله رسانده شود و با عنوان یک نشریه تخصصی منتشر شود».
در بخشی از مطلب این مجله درباره «وزن دنیا» آمده است: «وزن دنیا، کجای شعر ایستاده است؟ وزن دنیا ماهنامهای از شعر لبالب و خانه شعر است. وزن دنیا میخواهد کنار برنای پیر شعر بنشیند و از هجمه دلتان خوش است! چه کسی شعر میخواند نترسد و زیر نام مستقل و بلند شعر فارسی، مجلهای مستقل باشد که دستش روی زانوی خودش است و امیدش به خیال شاعران ایران.»
علی مسعودی نیا، شاعر و مترجم و فرزام حسینی دیگر اعضای شورای سردبیری وزن دنیا هستند.
اولین شماره وزن دنیا، با پروندهای درباره نیما یوشیج و بازخوانی اشعار او و با آثاری متعدد از شاعران استانهای مختلف و شاعران آنسوی مرزها در اولین روز خرداد ۹۸ منتشر شده است که حدود ۲۱۰ صفحه است و برخلاف سایر نشریهها که ادعای ادبی دارند، ۸۰ درصد مطالب آن درباره شعر است و تمرکز خاصی روی شعر دارد. اگر از علاقهمندان شعر هستید حالا یک پایگاه معتبر برای خواندن و حتی خوانده شدن دارید.
شاعران معاصر حالا مجلهای برای خودشان دارند که بازتاب کلمات آنها باشد. برای نمونه در بخشی از مجله وزن دنیا شعری از «شهاب مقربین» را میخوانید:
«اگر لختی در این ساعت
طوفان شن آرام میگرفت
پیدایش میکردیم
مثل ما زیاد پیدا میشد
در زمین و آسمان
زیر آفتاب زیر ماه
میدویدند میپریدند غوطه میخوردند در آب و خاک
و گاهی یکی که معلوم نبود بود یا نبود
با سیمای ما
از میان ما میرفت
از بالماسکهای با ماسکهای مثل هم
و گاهی که شنهای این ساعت فرو میریختند
دوباره رودخانهی خود را جاری میانگاشتیم
انگار ما هر بار پا در همان رودخانه میگذاشتیم
چهره هامان را هزار بار شستیم
اما طوفان شن
از ما تندیسی ساخته بود و با خود جا به جا میکرد
انگار ما هیچگاه پا در آن رودخانه نگذاشتیم…»