زیگموند فروید، عصب شناس و روان درمان اتریشی معروف به “پدر علم روانکاوی” است. اما فروید در واقع یک رماننویس بود که توانمندیهایی هم در زمینههای علمی داشت. جالب این است که خود او هم نمیدانست بیش از این که یک دانشپژوه باشد،یک رماننویس خبره است!… هیچیک از روانکاوان پس از او نیز این را نمیدانستند. فروید به معنای واقعی یک بتشکن بود. او تمام فرضیههایی را که در ارتباط با آشفتگیها و نابهسامانیهای روانی تا زمان او اصول مسلم، خدشهناپذیر و دانش محض محسوب میشد، به چالش کشید و تلاش کرد علت هرگونه عدم تعادل روانی را در انسانها بیابد. او یک «دگراندیش» بود. سر نترسی هم داشت. فروید با به اصطلاح نخبگان و روشنفکران ازخودراضی که گمان میکردند در تمام زمینهها حرف آخر را زدهاند، در میافتاد و اِبایی نداشت که با آنان به بگومگوهای رو در رو بپردازد.
علاوه بر آن، تأثیر اندیشههای او به حوزهی روح و روان انسان محدود نمیشد و نشد. اگر حتی در حال حاضر نگاهی به فیلمهای سینمایی و تلویزیونی، تئآتر، موسیقی، ادبیات و حتی به آنچه در مدرسههای ما تدریس میشود، بیندازیم، نمیتوانیم آثار اندیشهها و نظریههای او را نادیده بگیریم. ما هم اکنون حتی در گفتگوهای معمولی خود از اصطلاحات یا مواردی نظیر ناخودآگاه، زیستمایه، میل کودک به مکیدن پستانک و غیره استفاده میکنیم. نباید فراموش کرد که فروید برای اولین بار و جسورانه از این مفاهیم سخن گفت و به تبیین آنها پرداخت. البته اگر کمی تخصصیتر به مفاهیمی که فروید در محافل علمی مطرح میکرد بنگریم، باید به اصطلاحات یا مفاهیمی مانند عقدهی اُدیپ، تمایلات همجنسگرایانه در زنان و مردان، و نظایر آنها نیز اشاره کنیم.
کتاب «چطور مثل فروید فکر کنیم» اثری است از دانیل اسمیت به ترجمه ی دکتر سیامک دشتی که انتشارات ایران بان این کتاب را منتشر کرده است.
نویسنده در کتاب پیش رو به معرفی شخصیت، تشریح اندیشه و باورهای او و مطالعهی نظریهها، پژوهشها و تحقیقهای وی در زمینههای مختلف روانکاوی میپردازد.