ممکن است تابهحال اصطلاح لیبرال یا لیبرالیسم را زیاد شنیده باشید. اغلب در اخبار میخوانیم و میشنویم که دولت لیبرال کشوری قوانینی را وضع یا اجرا کرده است یا درباره حزب لیبرال در پارلمان یکی از کشورها چیزی میشنویم. بسیاری از افراد هم بدون آنکه معنی لیبرالیسم را بدانند، آن را به معانی مختلف به کار میبرند. شما چقدر با این اصطلاح آشنایی دارید؟ آیا میدانید که لیبرالیسم به چه معناست؟ تفاوت آن با سوسیالیسم و دموکراسی در چیست؟ وضعیت این مکتب سیاسی در کشور ما چگونه است؟ برای رسیدن به پاسخ این سؤالات با ما همراه شوید.
لیبرالیسم چیست؟
واژه «لیبرال» از کلمه لاتین «liberty» یا «liber» بهمعنای «آزاد» گرفته شده است. این واژه پیش از قرن نوزدهم بهمعنای «سخاوتمند» یا «بردبار» بود و کمکم به «آزادی» تغییر معنا داد. در حال حاضر، این واژه را برای نوعی مکتب یا دیدگاه سیاسی به کار میبرند.
لیبرالیسم به زبان ساده یعنی تمام اعضای جامعه آزاد باشند دنبال منافع خود بروند آنها را تحقق ببخشند. مکتب لیبرالیسم افزایش آزادی افراد و حمایت از آن را مسئله اصلی سیاست میداند. لیبرالها معمولا معتقدند که وجود دولت برای حمایت از افراد در برابر آسیبها ضروری است، اما همین دولت میتواند به تهدیدی برای آزادی تبدیل شود. توماس پین، نظریهپرداز انقلابی آمریکایی، در کتاب مشهور خود بهنام «عقل سلیم» میگوید:
دولت در بهترین حالت یک شر ضروری است.
بهعقیده لیبرالها، وجود قوانین و قضات و نیروی پلیس برای حفاظت از جان و آزادی اعضای جامعه لازم است، اما قدرت قهری آنها ممکن است افراد را تهدید کند. بنابراین لیبرالها معتقدند که مسئله اساسی در سیاست این است که سیستمی ابداع شود تا به دولت قدرت لازم را بدهد و در عین حال از سوءاستفاده از آن قدرت توسط حاکمان جلوگیری کند.
اصول لیبرالیسم
لیبرالها معتقدند که انسانها خودشان عقل و شعور کافی دارند و باید حداکثر آزادی ممکن را که به آزادی بقیه آسیبی نمیزند، داشته باشند. پیروان این مکتب سیاسی میگویند که برابری و فرصتهای برابر باید با مسئولیتپذیری و سختکوشی همراه شوند. بنابراین اصول یا ارزشهای آزادیگراها عبارتاند از:
- فردگرایی: اعتقاد به اولویت فرد بر هر گروه یا بدنه اجتماعی.
- عقلگرایی: آنها معتقدند که جهان ساختاری عقلانی دارد و این امر میتواند در منطق و عقل انسان و پرسشگری انتقادی خود را نشان بدهد.
- آزادی: توانایی تفکر یا فعالیت برای تعیین سرنوشت به میل خود.
- مسئولیت: یعنی انسان در قبال خود و شرایط اقتصادی و اجتماعیای که دارد مسئول است.
- عدالت: پاداش و مجازات افراد باید از نظر اخلاقی توجیهپذیر باشد.
- مدارا: بهمعنای تحمل و پذیرش دیدگاهها یا اعمالی که مخالف با تفکرات ماست.
ویژگیهای لیبرالیسم چیست؟
مکتب آزادیگرایی برگرفته از ۲ ویژگی مرتبط با فرهنگ غربی است؛ غرب برخلاف سایر تمدنها به فردیت توجه دارد، در حالی که تمدنهای دیگر بر موقعیت اجتماعی، طبقه و سنت تأکید میکنند. در طول تاریخ، افراد در قبیله، طایفه، گروه قومی یا پادشاهی خود غوطهور شده و تابع آن بودهاند. لیبرالیسم نقطه اوج تحولات غربی است و در آن فردیت انسان و رهایی او از اطاعت کامل از گروه و چنگال سخت عرف، قانون و اقتدار حاکمان اهمیت دارد.
آزادیگرایی از رویکرد رقابتی در زندگی سیاسی و اقتصادی اروپاییها هم سرچشمه میگیرد. در تمدن مدرن اروپایی رقابت نهادینه شده است و همهجا از رقابت انتخاباتی میان احزاب سیاسی گرفته تا تعقیب قضایی یا حتی میان کسبوکارها دیده میشود. این آزادیگرایی یا لیبرالیسم اقتصادی در بازار به یک نظم اجتماعی پویا منجر میشود.
بااینحال، نظامهای تبعیضگر همیشه برای پذیرش این مکتب نامطمئن بودهاند. بنابراین سالهای بسیار طول کشید تا اعتقاد به تبعیضهای سنتی که در آنها دولت ساختاری سنتی داشت تغییر کند. لیبرالها معتقد بودند که دولت بهجای حالت سنتی باید مانند یک کندوی عسل عمل کند، یعنی طبقات مختلف اجتماعی هرکدام با ایفای نقشهای متمایز و در عین حال مکمل با هم همکاری میکنند تا جامعه اداره شود.
مکتب لیبرالیسم معتقد است که انسانها ذاتا موجوداتی منطقی هستند و قادرند اختلافات سیاسی خود را از طریق گفتوگو و سازش حلوفصل کنند. این جنبه از آزادیگرایی در قرن بیستم خود را در قالب سازمانهایی مانند جامعه ملل، سازمان ملل متحد و دیوان بینالمللی دادگستری نشان داد.
انواع لیبرالیسم
آزادیگرایی مانند سایر مکتبهای سیاسی با زمانه و اوضاع و احوال ارتباط تنگاتنگی دارد. این مکتب فکری در هر کشوری متفاوت است و در هر نسل تغییر میکند. در کل آزادیگرایی ۵ شاخه اصلی دارد.
۱. لیبرالیسم کلاسیک
در این شاخه از آزادیگرایی، تنها آزادی واقعی رهایی از هرگونه اجبار است. مداخله دولت در اقتصاد هم دخالت یک قدرت قهری محسوب میشود که آزادی اقتصادی افراد را محدود میکند. بنابراین باید تا حد امکان از آن اجتناب کرد. این شاخه فکری طرفدار سیاست عدم مداخله دولت یا مداخله حداقلی آن در امور اقتصادی است.
۲. لیبرالیسم اجتماعی
این شاخه فکری به نقش فعال دولتها اشاره میکند. بر این اساس، آزادی واقعی تنها زمانی وجود دارد که شهروندان سالم، تحصیلکرده و در رفاه باشند. لیبرالهای اجتماعی معتقدند زمانی میتوان آزادی افراد را تضمین کرد که دولتها حق برخورداری از آموزش، مراقبتهای بهداشتی و دستمزد آنها را در کنار قوانین ضدتبعیض در حوزه مسکن و اشتغال، محیطزیست و مانند آن تضمین کنند. معمولا این شاخه فکری لیبرالیسم چپ نامیده میشود.
۳. لیبرالیسم محافظه کار
گونهای از آزادیگرایی که جناح راست یا محافظهکار نماینده آن است و ارزشها و سیاستهای لیبرال را با موضع محافظهکارانه ترکیب میکند. بااینحال برخلاف لیبرالهای سنتی که به اقتدار حاکم و سنت و مذهب تمایل دارند، لیبرالهای محافظهکار طرفدار جدایی دین از سیاست هستند.
۴. لیبرالیسم اقتصادی
این نوع از آزادیگرایی را آدام اسمیت توسعه داد. در آزادیگرایی اقتصادی از دخالت حداقلی دولت در اقتصاد حمایت میشود. نئولیبرالیسم و برخی از مکاتب محافظهکار بهویژه لیبرالیسم محافظه کار اغلب لیبرالیسم اقتصادی هم نامیده میشوند.
۵. نئولیبرالیسم
این شکل از آزادیگرایی به کاهش موانع تجاری و محدودیتهای بازار داخلی اشاره دارد. از قدرت دولت هم برای گسترش بازارهای جهانی استفاده میکند. این شکل از لیبرالیسم در واقع تلاشی مدرن برای بازگشت به آزادیگرایی کلاسیک است که سیاستمدارانی همچون رونالد ریگان و مارگارت تاچر حامیان آن بودهاند.
لیبرالیسم در ایران
برای درک مفهوم آزادیگرایی در ایران باید ابتدا بدانیم که از کجا سرچشمه میگیرد. بهعقیده کارشناسان، لیبرالیسم در ایران از آنچه در فرانسه با این عنوان رواج داشته است نشئت میگیرد.
لیبرالیسم فرانسوی در مقابل آزادیگرایی آمریکایی قرار دارد. آزادیگرایی آمریکایی عمدتا ترکیبی از لیبرالیسم اجتماعی، ترقیخواهی اجتماعی و فلسفه اقتصادی است، در حالی که لیبرالیسم بهسبک فرانسویها ملیگرایی را با سیاستهایی ترکیب میکند که عمدتا از لیبرالیسم اقتصادی نشئت میگیرند.
در ایران لیبرالها با الهام از لیبرالهای فرانسوی دنبال پرهیز از خشونت، حکومت قانون و کثرتگرایی سیاسی هستند.
نقد لیبرالیسم
هرچند لیبرالها به آزادی حداکثری معتقدند، انتقادهایی هم به آنها وارد شده است. برخی از نقدهای واردشده بر لیبرالیسم عبارتاند از:
- رویکرد نادرست به بازار آزاد در زمینه خدمات عمومی مانند بهداشت و آموزش؛
- سیاستهای نئولیبرالی در غرب با افزایش نابرابری توزیع ثروت و درآمد همراه بوده است، چون کارگران حرفهای معمولا دستمزد زیادی دریافت میکنند، اما دستمزد پایین کارگران ساده همانطور باقی میماند.
- افزایش بیثباتی مالی؛
- لیبرالیسم در نهایت جهانیشدن را ترویج میکند و منتقدان آزادیگرایی این مسئله را محرومکردن کشورهای مستقل از حق تعیین سرنوشت میدانند.
تفاوت لیبرالیسم و دموکراسی
با اینکه ممکن است میان این ۲ مفهوم شباهتهایی وجود داشته باشد، یکی نیستند. دموکراسی یعنی هر شهروند باید رأی بدهد تا سرنوشت جامعه را تعیین کند، اما در جوامع لیبرال معمولا ثروت و قدرت در دست طبقه ممتاز کوچکی است که بر روند سیاسی جامعه تأثیر بسزایی دارند.
تفاوت سوسیالیسم و لیبرالیسم
سوسیالیستها هم مانند لیبرالها اهدافی نظیر حمایت از بهداشت جهانی، آموزش رایگان، دستمزد بیشتر و کاهش محدودیتهای موجود بر سر راه انتخابات را دارند، اما روشهای این ۲ گروه برای رسیدن به این اهداف متفاوتاند. لیبرالها از اقتصاد سرمایهداری حمایت میکنند در حالی که سوسیالیستها به اقتصاد متعلق به جامعه با نظارت دولت اعتقاد دارند.
تفاوت لیبرالیسم و نئولیبرالیسم
لیبرالیسم یک مفهوم و فلسفه سیاسی گسترده است. پیروان این مکتب به آزادی حداکثری اعتقاد دارند و تمام جنبههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه از جمله نقش دولت را تعریف میکنند. در مقابل، نئولیبرالیسم یک ایدئولوژی اقتصادی است و سیاستهای آن اغلب متمرکز هستند و به بازارها، سیاستها و اقداماتی مربوط میشوند که بر اقتصاد تأثیر میگذارند.
معرفی کتاب درباره لیبرالیسم
آزادیگرایی یکی از مفاهیمی است که ممکن است روزانه آن را بسیار بشنویم، اما برای درک مفهوم آن باید بیشتر مطالعه کنیم. در این حوزه کتابهای بیشماری نوشته شدهاند که هریک شاخهای از این مکتب را شرح میدهند.
۱. کتاب لیبرالیسم
این کتاب برای اولین بار در سال ۱۹۲۷ میلادی به چاپ رسید. فون میزس در این کتاب لیبرالیسم را بهزبان ساده و قابلفهم برای همه شرح داده است. پس اگر میخواهید با اندیشه لیبرالها و مفاهیمی همچون بازار آزاد و روابط فردی و اجتماعی در مکتب آزادیگرایی آشنا شوید، نباید خواندن این کتاب را از دست بدهید.
۲. عدالت اجتماعی از منظر لیبرالیسم
عدالت از جمله مفاهیمی است که در زندگی روزمره آن را بسیار به کار میبریم، اما آیا معنای آن همهجا یکسان است؟ در کتاب عدالت اجتماعی از منظر لیبرالیسم تلاش شده است تا این مفهوم در قالب نظریات گوناگون تعریف شود. در نهایت هم مفاهیمی نظیر عدالت از منظر اقتصاد، نظم اجتماعی و زندگی تعریف میشوند. با مطالعه این کتاب میتوانید مفهوم آزادیگرایی و لیبرالیسم اقتصادی را درک کنید.
۳. درباره آزادی
این کتاب اولین بار در سال ۱۸۵۹ میلادی بهعنوان یک مقاله کوتاه منتشر شد. ۴ سال بعد میل بهکمک همسرش هریت تیلور مقاله را بازنویسی و منتشر کرد تا به شکل امروزی دربیاید. در حال حاضر، این کتاب بهدلیل مختصر و سادهفهمبودن در بیشتر دانشگاههای جهان تدریس میشود. کتاب درباره آزادی مرجعی مهم برای درک فلسفه سیاسی آزادیگرایی به شمار میرود.
شما بگویید
لیبرالیسم از آن دسته مفاهیم است که در گوشه و کنار زیاد از آن صحبت میکنند. بسیاری از مردم این مفهوم را به معنای درست خود به کار میبرند، در حالی که برخی آن را با مفاهیمی دیگر نظیر دموکراسی اشتباه میگیرند. شما چقدر درباره این مفهوم مطالعه کردهاید؟ آیا با پیروان این مکتب فکری موافقید؟