غلبه بر ناامیدی از زندگی؛ داستان افراد موفقی که امیدشان را از دست نداده‌اند

غلبه بر ناامیدی از زندگی؛ داستان افراد موفقی که امیدشان را از دست نداده‌اند

ناامیدی، حسی است که می‌تواند زندگی شما را فلج کند. وقتی ناامید هستید، برای هیچ کار و هدف جدیدی، انرژی و انگیزه ندارید و حتی ممکن است فرصت‌هایی را که سر راه‌تان قرار می‌گیرد نیز ازدست بدهید. معمولا حس ناامیدی هنگامی ایجاد می‌شود که فرد در دست‌یابی به آرزو و خواسته‌اش ناکام می‌ماند یا در خودش توانایی لازم برای رسیدن به آن را نمی‌بیند. همه‌ی ما در برهه‌ای از زندگی‌مان این حس را تجربه می‌کنیم و این کاملا طبیعی است اما نباید به آن اجازه دهیم که ماندگار شود و در وجودمان ریشه بدواند. این مطلب سعی دارد به شما یادآوری کند که یک یا چند شکست پی‌درپی، پایان راه و بهانه‌ی خوبی برای ناامیدی از زندگی نیست و هنوز بهترین روزهای زندگی‌تان از راه نرسیده‌اند.

تاریخ پر از داستان‌های افرادی است که دوره‌های سخت و دشواری را در زندگی‌شان تجربه کردند، امیدشان را ازدست دادند، از اهداف و آرزوهایشان دست کشیدند و تسلیم شدند. ما به‌ندرت می‌توانیم بفهمیم که پس از تسلیم شدن این افراد چه اتفاقی برای‌شان افتاده است. ما هرگز متوجه نمی‌شویم که اگر آنها امیدشان را حفظ کرده بودند، ممکن بود به چه موفقیت های بزرگی دست پیدا کنند و چگونه می‌توانستند در دنیای ما تأثیرگذار باشند و آن را به جای بهتری تبدیل کنند!

در سمت مقابل می‌بینیم که تاریخ پر از ماجرای کسانی است که آنها هم مشکلات و سختی‌های زیادی را در زندگی‌شان تحمل کردند، اما انتخاب‌های بسیار متفاوتی داشته‌اند. آنها به‌جای ازدست دادن امید و تسلیم شدن، تصمیم گرفتند خودشان را جمع‌وجور کنند، حس منفی ناامیدی را کنار بگذارند و با امیدواری به حرکت برای دست‌یابی به آرزوهایشان ادامه بدهند.

ما باید ناامیدی محدود را بپذیریم اما هرگز امید بی‌پایان را ازدست ندهیم.

هیچ‌کدام از ما در مقابل دچار شدن به سختی‌ها و گرفتاری‌ها مصونیت نداریم و این موقعیت، چیزی است که دیر یا زود به‌نوعی برای همه‌‌ی ما پیش می‌آید. چیزی دیگری که همه‌ی ما در آن مشترک‌ هستیم، توانایی آن است که انتخاب کنیم چگونه می‌خواهیم به اتفاقات و دوره‌های سخت زندگی‌مان واکنش نشان بدهیم. آیا به آنها اجازه می‌دهیم امیدمان را برای آینده ناامید کنند یا تصمیم می‌گیریم که به آنها به‌عنوان تجربه‌هایی نگاه کنیم که قرار است چیزهایی به ما بیاموزند و این درس‌ها در مسیر دست‌یابی به اهداف‌مان به ما کمک خواهند کرد!

یک واقعیت غم‌انگیز درمورد افرادی که امیدشان را ازدست می‌دهند و تسلیم می‌شوند، این است که اگر آنها فقط کمی بیشتر تحمل می‌کردند و به تلاش‌شان ادامه می‌دادند، می‌توانستند به موفقیتی که آرزویش را داشتند، دست پیدا کنند. دو نمونه‌ی زیر، این مسئله را به‌روشنی نشان می‌دهد:

۱. نقره در سال ۱۸۶۸ در کوهستان‌های پارک سیتی در یوتا کشف شد. هزاران معدن‌چی به‌خاطر به‌دست آوردن ثروت هنگفت به این شهر آمدند. در سال ۱۹۱۲، سولون اسپیرو به امید پیدا کردن سنگ معدن شروع به حفاری در معدن اسپیرو کرد. اما پس از مدتی خسته شد، کار را رها کرد و معدنش را فروخت. مالک جدید معدن فقط با حفاری ۷ متر دیگر توانست یک رگه‌ی عظیم سنگ معدن پیدا کند و به ثروت زیادی دست یابد.

۲. روی ریموند، ویکتوریا سیکرت را تأسیس کرد اما پس از ۵ سال به‌دلیل مشکلات مالی، آن را به قیمت ۴ میلیون دلار فروخت. ارزش این شرکت در عرض چند سال به میلیاردها دلار افزایش یافت. ریموند که از تسلیم شدن زودهنگامش به‌شدت دچار افسردگی و ناراحتی بود، درنهایت خودکشی کرد. چه طنز غم‌انگیزی! او به‌خاطر آنکه خیلی زود تسلیم مشکلات شده بود، به زندگی‌اش پایان داد اما خودکشی او حد نهایت تسلیم شدن بود. اگر او سرسختی به‌ خرج می‌داد و همچنان تلاش می‌کرد، ممکن بود متوجه شود که موفقیت‌های بسیار بزرگ‌تری سر راه او قرار دارند.

داستان افراد موفقی که امیدشان را از دست ندادند

حالا بیایید در ادامه به زندگی و تلاش افراد تحسین‌برانگیزی نگاهی بیندازیم که تسلیم‌نشدن را انتخاب کردند. آنها تصمیم گرفتند با وجود مواجه با سختی‌ها و شکست‌ها به تلاش‌شان ادامه دهند، همچنان رو به جلو حرکت کنند و درنهایت توانستند به موفقیت بزرگی در زندگی‌شان دست یابند:

۱. هنری فورد

او قبل از تأسیس شرکت فورد موتور، ۵ ورشکستگی تجاری بزرگ را تجربه کرده بود.

۲. لوسیل بال

او در اوایل دوران حرفه‌ای خود به‌هیچ‌وجه بازیگر موفقی نبود و به‌جز نقش‌های فرعی در فیلم‌ها، نقش دیگری به او پیشنهاد نمی‌شد. اما چند سال بعد موفق شد ۴ جایزه‌‌ی اِمی و جایزه‌ای برای یک عمر تلاش در عرصه‌ی بازیگری دریافت کند.

۳. سوئی‌شیرو هوندا

پس از رد شدن یکی از طرح‌های او توسط تویوتا، سوئی‌شیرو تصمیم گرفت که در خانه‌ی خودش اسکوتر بسازد. او پس از مدتی با تشویق همسایه‌ها، شرکت خودش یعنی هوندا را تأسیس کرد.

۴. بیل گیتس

او از دانشگاه هاروارد اخراج شد و کسب‌وکاری به‌نام Traf-O-Data را آغاز کرد که شکست خورد، اما او به‌جای تسلیم شدن، تصمیم گرفت تا شرکت کوچکی به‌نام مایکروسافت را تأسیس کند.

۵. والت دیزنی

او در یک روزنامه کار می‌کرد اما اخراج شد، چون سردبیر معتقد بود که او قدرت تخیل کافی برای روزنامه‌نگاری ندارد و هیچ ایده‌ی خوبی ارائه نمی‌دهد، اما او تسلیم نشد و امپراتوری دیزنی را تأسیس کرد.

این ۵ نفر، درس ارزشمندی به ما آموختند و آن درس، این است که: «ما برای به‌دست آوردن بهترین روزهای زندگی خود باید در روزهای سخت و طاقت‌فرسا بجنگیم و تسلیم نشویم.» من واقعا معتقدم که اگر ما آماده باشیم تا هر کار لازمی را برای رسیدن به‌ اهداف خود انجام بدهیم و اگر در تصمیم‌مان مصمم بمانیم، تقریبا می‌توانیم از پس هر کاری بربیاییم و به هر هدفی که می‌خواهیم، دست پیدا کنیم و هنگامی که روزهای سخت از راه می‌رسند – که مطمئنا این‌طور خواهد بود – ما هرگز نباید امیدمان را ازدست بدهیم و باید باور داشته باشیم که بهترین‌ها هنوز در راه‌اند.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
2 + 8 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.