بچهدارشدن میتواند تغییری بزرگ و بهیادماندنی در زندگی زنوشوهرها باشد. بااینحال، معمولا مادران بیشتر از پدران تحت فشاری طاقتفرسا قرار میگیرند که بهعنوان «غریزه مادری» به آنها تحمیل میشود، مخصوصا اگر اولین بار باشد که مادر میشوند. میگویند غریزه مادری یعنی زن باید ذاتا به مادرشدن تمایل داشته باشد و بعد از تولد کودک هم باید دقیقا بداند چطور از او مراقبت کند. این همان چیزی است که اضطراب و استرسی غیرضروری به جان زنانی میاندازد که نگراناند نکند «مادرِ کامل» نباشند. به همین دلیل، در این مقاله قصد داریم درباره اینکه غریزه مادری چیست صحبت کنیم و ببینیم آیا این مفهوم واقعا وجود دارد یا چیزی کاملا ساختگی است.
غریزه مادری چیست؟
قبل از صحبت درباره غریزه مادری، بهتر است اول بررسی کنیم خود غریزه به چه معناست. دکتر کاترین مونک (Catherine Monk)، روانشناس و استاد روانشناسی پزشکی در کلمبیا، غریزه را اینطور تعریف میکند:
غریزه چیزی ذاتی یا طبیعی است که شامل واکنش رفتاری ثابتی به محرکهای خاص میشود.
بهلحاظ نظری غریزه مادری مفهومی فوقالعاده به نظر میرسد، زیرا ظاهرا مادرشدن طبیعیترین فرایند در جهان است. غریزه مادری بر این موضوع دلالت میکند که هر زنی تمایل طبیعی به فرزندآوری دارد و بعد از زایمان، آن حس پرورشدهندهبودن خودبهخود در او بیدار میشود. این زن بدون اینکه کسی به او بگوید، خواهد دانست که نوزادش به چه چیزهایی نیاز دارد، چرا گریه میکند، چطور باید به او شیر بدهد و کاملا طبیعی به «مادر» تبدیل میشود.
حتی نام این مفهوم آن را منحصر به زنان و کودکان کرده است. غریزه مادری میگوید همه زنان نهتنها بچه میخواهند، بلکه ذاتا به روشهای مراقبت از کودک مجهزند. هرچیزی غیر از این هم استثنای منفی محسوب میشود. در حالی که از نظر عملی، غریزه مادری مفهومی کاملا ساختگی و اغراقآمیز است. در ادامه این موضوع را بیشتر بررسی خواهیم کرد.
غریزه مادری مفهومی واقعی است یا ساختگی؟
برخی از دختران از همان سنین خردسالی اطمینان دارند که میخواهند روزی مادر شوند و اگر به دوران کودکی آنها توجه کنید، خیلی طبیعی مراقبت از کودکان دیگر یا عروسکهایشان را به عهده میگیرند و با این موضوع راحتاند. بااینحال بر اساس تعداد زیادی از پژوهشها، والدین مراقبت از کودک را نه غریزی میدانند و نه آسان، مخصوصا اگر فرزند اول باشد.
در برخی از پژوهشها به پیوندهای عاطفی اولیه بین مادران و نوزادان اشاره میشود که بهعلت ترشح هورمون اکسیتوسین هنگام شیردهی بین آنها شکل میگیرد. برخی دیگر نیز به پیوند زودهنگام در دوران بارداری اشاره میکنند. این پیوند زمانی ایجاد میشود که زن برای اولین بار حرکت جنین را حس میکند. بااینحال، هیچیک از این پژوهشها وجود غریزه مادری را تأیید نمیکنند.
بنابراین میتوان گفت این تصور نادرست است که همه زنان غریزه مادری دارند. در سال ۲۰۱۸، پژوهشی درباره دلبستگی بین مادران و نوزادان آنها انجام شد که نشان داد اصلا غیرعادی نیست که مادری نتواند بلافاصله بعد از تولد نوزاد با او ارتباط برقرار کند یا برای رسیدن به عشق مادرانه به کودکش به زمان نیاز داشته باشد.
بسیاری از زنانی که در این پژوهش شرکت کردند، حتی با اینکه رفتارهایی مانند تماس پوستی هنگام شیردهی یا درآغوشگرفتن نوزاد به دلبستگی آنها کمک میکرد، باز هم نزدیک به یک هفته طول کشید تا بتوانند احساسات واقعی خود را ابراز کنند. در برخی دیگر ایجاد چنین پیوندی حتی ماهها زمان برد.
عواملی که ایجاد پیوند بین مادر و کودک را دشوارتر میکنند
همانطور که گفتیم، اینطور نیست که همه مادران از همان ابتدا ارتباطی قوی با نوزادشان برقرار کنند. این مسئله زمانی پیچیدهتر میشود که واقعیت مهمی موسوم به «افسردگی پس از زایمان» هم به تلاش مادر برای برقراری پیوند با نوزاد اضافه شود. مسلما تلاش برای مراقبت از نوزاد و در عین حال مقابله با فشارهای عاطفی کار سادهای نیست. فراموش نکنید که افسردگی پس از زایمان کاملا واقعی است و با غم و اندوه عادی فرق دارد.
سایر مسائلی که میتوانند شکلگیری پیوند مادرانه را به تأخیر بیندازند، عبارتاند از:
- زایمان آسیبزا یا تروماتیک که باعث میشود مادر تا مدتی نتواند نوزادش را در آغوش بگیرد؛
- زایمان پیشبینینشده که طبق انتظار پیش نرفته است؛
- فکرکردن به اینکه تماموقت باید از یک کودک مراقبت کرد.
این احساسات کاملا طبیعیاند؛ البته با توجه به پژوهشها، بسیاری از زنان بهدلیل فشارهای اجتماعی که به آنان حکم میکردند باید فوری با کودک خود پیوند برقرار کنند، پس از اینکه آن ارتباط فوری در آنها شکل نگرفت، اظهار داشتند که احساس شرم و گناه به آنها دست داده است.
یادگیری نحوه مراقبت از کودک مختص زنان نیست
هر کسی صرفنظر از جنسیت یا گرایش جنسی خود، میتواند با مشاهده مراحل رشد کودک حس عمیقی به فرزند خود پیدا کند که بهمعنای غریزه مادری نیست.
مثلا ممکن است مادران بعد از مدتی معنای گریههای خاص نوزادشان را درک کنند. آنها میتوانند با توجه به نحوه گریهکردن او تشخیص دهند گرسنه است، دلدرد دارد یا باید پوشکش عوض شود. این شناخت را بهتدریج به دست میآورند نه اینکه ذاتا آن را بدانند.
بنابراین بسیاری از جنبههای مراقبت از کودک آموختنیاند و با مشاهده و تجربه به دست میآیند. پرستاری از کودک، تعویض پوشک و تغذیه کودک لزوما تواناییهای ذاتی بیولوژیکی نیستند.
وقتی بچهدار میشوید، ساختار مغزتان از نظر بیولوژیکی تغییر میکند و این مختص فردی که زایمان کرده نیست، یعنی پدر و حتی والدین رضاعی کودک (مانند پدرخوانده و مادرخوانده یا افراد دیگری که حتی موقتی از کودک نگهداری میکنند) هم این تغییرات را احساس خواهند کرد و هورمونهای سروتونین، اکسیتوسین و دوپامین در بدن آنها هم افزایش خواهد یافت.
بر اساس پژوهشی دیگر، مردان و زنان در تشخیص گریههای نوزاد خود به یک اندازه مهارت دارند. در واقع محققان دریافتند چیزی که با توانایی تشخیص گریه نوزاد و درک خواستههای او ارتباط مستقیم دارد، مدتزمانی است که با کودک میگذرانند نه جنسیت آنها یا نسبتی که با او دارند.
اصطلاح غریزه مادری از کجا آمده است؟
برای اینکه ببینیم اصطلاح غریزه مادری از کجا آمده است، ابتدا باید تفاوت غریزه و محرک را درک کنیم. دکتر گابریلا مارتورل (Gabriela Martorell)، استاد روانشناسی کالج ویرجینیا وسلیان، میگوید:
در روانشناسی، محرک فیزیولوژیکی حالتی انگیزشی است که از نیاز فیزیولوژیکی ناشی میشود و نیاز محرومیتی است که زمینهساز این محرک میشود.
این در حالی است که غریزه واکنشی ذاتی یا آموختهنشده به یک نشانه یا محرک است. غرایز در نتیجه فشارهای تکاملی ایجاد میشوند و رفتار را در طول زمان شکل میدهند. بنابراین محرکها انگیزهاند، در حالی که غرایز رفتارند.
انسانها مانند حیوانات غریزه ندارند، چون بیشتر غرایز سفتوسخت و تغییرناپذیرند و محرکی ساده آنها را فعال میکند، حال آنکه انسانها انعطافپذیر و تطبیقپذیرند. بسیاری از رفتارهای ما حتی اگر بهشدت تحتتأثیر تکامل باشند، باز هم آموختهشده و قابلتغییرند.
مثلا ما هم گرسنه میشویم، ولی رفتارمان مانند حیوانات مشخص و تعیینشده نیست. اگر بخواهیم گرسنگیمان را برطرف کنیم، روشهای زیادی داریم. ممکن است از یخچال خانهمان خوراکی برداریم، به رستوران برویم یا یک کلوچه بخریم.
درباره مادران هم همینطور است. بدن زن در طول بارداری دچار تغییرات هورمونی زیادی میشود و این هورمونها بر رفتار، ادراک و احساسات او تأثیر میگذارند. تغییر میزان استروژن و ترشح اکسیتوسین باعث ایجاد پیوند و دلبستگی و جذبشدن به نوزاد میشود. به همین دلیل افراد تصور میکنند که نوعی غریزه است.
اگر این غریزه بود، همه زنان باید «اشتیاق مادرانه» میداشتند و میدانیم که بسیاری از زنان سالم آن را ندارند. از سوی دیگر، زنانی هستند که تمایل دارند بچهدار شوند، اما بهدلایل مختلف تصمیم میگیرند این کار را نکنند. غریزه تغییرناپذیر است، پس اگر حس مادری غریزی بود، هیچ زنی نمیتوانست در این باره حق انتخاب داشته باشد.
سخنی با خانمها درباره غریزه مادری؛ به غریزه تکیه نکنید
شاید تصور غریزه مادری جذاب به نظر برسد، اما در واقع بسیار آسیبزاست. دلیلش این است که اگر اعتقاد داشته باشید غریزه مادری وجود دارد، از دیگران کمک نخواهید گرفت. اگر به این بچسبید که من باید خودم بدانم چطور همه کارهای مربوط به کودک را انجام بدهم وگرنه مادر کاملی نیستم، خودتان را برای شکست آماده میکنید.
بهجای اینکه اقداماتی مانند شیردادن به کودک، عادتدادن او به غذای جامد یا حتی تمریندادن او برای استفاده از لگن را با مفهوم غریزه مادری بسنجید، درخواست کمک کنید. اگر به این مفهوم بهعنوان نیرویی ذاتی و نهادینه تکیه کنید صرفا به این دلیل که شما زایمان کردهاید نه پدرش و دیگران، این واقعیت را بهراحتی نادیده خواهید گرفت که پدران و والدین رضاعی کودک هم به همان اندازه قادرند وظایف مربوط به مراقبت از کودک را انجام دهند. آنها هم با انجام فعالیتهای مربوط به کودک با او پیوند برقرار میکنند و این بهدلیل افزایش اکسیتوسین در بدن آنهاست. از قدیم گفتهاند «برای بزرگکردن یک کودک، یک دهکده آدم کم است».
مثلا اگر با شیردهی مشکل دارید، نگویید: «مگه میشه ندونم چطور باید به بچهام شیر بدم؟» از مادر، خواهر یا دوستانی که تجربه دارند کمک بخواهید. اگر با قنداقکردن او مشکل دارید، نگویید: «چطور مادری هستم که نمیتونم بچهام رو قنداق کنم؟» چند بار امتحان کنید یا بهجای آن از پتوهای پوشیدنی استفاده کنید.
کلام پایانی
ایده «غریزه مادری» که میگوید زنان باید تمایل طبیعی به بچهدارشدن داشته باشند و از سر غریزه حتما میدانند چگونه باید از کودکان مراقبت کنند، فشار اجتماعی زیادی بر مادر وارد میکند و باعث میشود بهزور این ایده را به خود تحمیل کند. در نتیجه این فشار، ممکن است پدر یا سایر افرادی که با کودک در تعاملاند وظایف خود را فراموش کنند و مادر هم اگر آن پیوند قوی را از همان ابتدا حس نکند، خودش را به باد سرزنش بگیرد. اگر هم افسردگی پس از زایمان داشته باشد، این فشار مضاعف شرایط او را بدتر خواهد کرد. هم مادر و هم اطرافیان باید بدانند که والدین به یکاندازه توانایی فرزندپروری دارند و در واقع این توانایی آموختنی است نه غریزی. با گذشت زمان میتوان رفتار و نیازهای کودک و شیوههای مراقبت از او را بهاندازه کافی آموخت.
حالا شما به ما بگویید دیدگاهتان درباره غریزه مادری چیست. بهنظر شما این مفهوم واقعی است یا نه؟ منتظر دیدگاهها و تجربیات شما هستیم.