فارغ از موقعیت و مقام شغلی، ناخشنودی از زندگی کاری افراد را تحت تأثیر قرار میدهد. سرخوردگی، یکنواختی و خشم کارکنان ممکن است هم برای افراد و هم برای سازمانها هزینههای گزافی ایجاد کند. به همین دلیل مدیران به دنبال کاهش ناخشنودی شغلی در همهی سطحهای سازمان هستند. اما این کار به سادگی ممکن نیست؛ زیرا شناسایی و جداسازی عواملی که بر کیفیت زندگی کاری مؤثرند، دشوار است.
سودآوری شرکتها و کسبوکارها رابطهی مستقیمی با خشنودی نیروی کاریشان دارد. شرکتهایی که به سنجش و افزایش خشنودی کارکنان اهمیت نمیدهند با زیان روزافزون، کاهش بهرهوری و ناتوانی در جذب و حفظ نیروی کار باکیفیت مواجه هستند.
همچنین خشنودی کارکنان و کیفیت زندگی کاری، تأثیر مستقیمی بر کیفیت خدمترسانی به مشتری دارد. اقدامات مربوط به سنجش کیفیت زندگی کاری، به تخصیص اثربخش و کارامد منابع برای افزایش بهرهوری و ثبات در محیط کاری کمک میکنند و نتایجی از جمله موارد زیر را به همراه دارد:
- نگرش مثبت کارکنان نسبت به کارشان و شرکتی که در آن کار میکنند
- افزایش بهرهوری و انگیزهی ذاتی
- تقویت اثربخشی سازمان و مزیت رقابتیاش
عوامل پایهای مؤثر در کیفیت زندگی کاری
کیفیت زندگی کاری بر ۳ عامل مهم استوار است:
- مراقبتهای شغلی: اساسیترین عنصر برای لذت بردن از کار، محیط کاری امن است. شغل و محیط کاری نباید سلامتی را به خطر بیندازد.
- زمان کاری مناسب: سازمانها باید ساعات کاری، ساعات اضافهکاری، مدت تعطیلات و مرخصی را بررسی کنند.
- حقوق و دستمزد مناسب: کارفرمایان نباید حقوقی کمتر از کمترین نرخ دستمزد مصوب دولت به کارکنانشان پرداخت کنند.
شغل نقشی است که افراد میپذیرند؛ از سویی به تأمین زندگی کمک میکند و در سویی دیگر با خودشکوفایی (self-realization)، در فرد لذت و خشنودی ایجاد میکند.
کیفیت زندگی کاری به معنای تعادل میان وظایف و ملزومات شغلی و جذابیتها و فشارهای آن، مفهومی قدیمی و همیشه در حال تغییر در دامنهی مسئولیت اجتماعی شرکتها است. برخی شرکتها با اینکه به این موضوع اهمیت میدهند، اما جایی در استراتژی و طرح کسبوکارشان برای آن در نظر نمیگیرند.
ماهیت و دامنهی کیفیت زندگی کاری
کیفیت روابط میان کارکنان و کیفیت محیط کار، کیفیت زندگی کاری را شکل میدهند. بهترین فضا برای کار، جایی است که بتوانید به همکارانتان اعتماد و به کارتان افتخار کنید، همچنین از همراهی افرادی که در پیرامونتان هستند لذت ببرید.
کیفیت زندگی کاری به ابعاد انسانی شغل، رضایت شغلی و توسعهی سازمانی میپردازد.
عوامل زیر به بهبود کیفیت زندگی کاری کمک میکنند:
۱. شناخت مسائل و مشکلات زندگی کاری
مشکلات باید توسط بخش یا افراد مسئول شناسایی شوند. مواردی مانند دلیل شاد نبودن و روحیهی پایین کارکنان، نیاز به آموزش و بسیاری مسائل دیگر، باید بررسی شوند. با شناسایی دقیق این مسائل، امکان ایجاد «سازمان انسانمحور» فراهم میشود.
۲. تعهد به پیشرفت
با تعهد کارکنان به تقویت عملکرد و افزایش بهرهوری، کیفیت زندگی کاری بهتر میشود. به این مسئله میتوان در قالب تشویق کارکنان و برنامههای حمایتی رسیدگی کرد. برای تقویت نظام موجود، گزارشهای مربوط به کیفیت زندگی کاری باید بهطور پیوسته ارائه شوند. همچنین معرفی ساختار پاداشدهی ممکن است سودمند باشد.
۳. تیم بررسی کیفیت زندگی کاری
این تیم باید ترکیبی از مدیران و کارکنان باشد و همهی مسائل و شرایط جاری را مانند روحیهی پایین، بیاعتمادی، افزایش فشار کاری، پاداشدهی، تشویق و غیره، در نظر بگیرد.
۴. آموزش
هم رهبران و هم کارکنان، توانایی ارزیابی شرایط و ویژگیهای لازم برای شغل و تصمیمگیری دربارهی نیازهای آموزشی را برای افزایش کیفیت زندگی کاری دارند.
۵. استفاده از گروههای کانونی
گروههای کانونی با بحث کارامد دربارهی موارد زیر، میتوانند بر کیفیت زندگی کاری اثرگذار باشند:
- دلیل اینکه امروز اینجا هستید، چیست؟
- سه مورد از مهمترین عواملی که به نظرتان بر کیفیت زندگی کاریتان تأثیرگذارند، کدامند؟
- انتظار دارید شرکت برای شما چه بکند؟
- آیا انتظار افزایش حقوق دارید؟ و…
۶. ارزیابی اطلاعات بهدستآمده از گروههای کانونی
پس از بحث بر سر موضوعات و مسائلی که گفتیم، اطلاعات گردآوریشده باید ارزیابی شوند تا بتوان برای تعیین مسیر و اقدامات سازمان به آنها تکیه کرد.
۷. شناسایی و پیادهسازی فرصتهای پیشرفت
شناسایی فرصتهایی مانند ارتباطات، تشویق و پاداشهای غیرمادی، گام مهمی است. تقویت ساختارهای حمایتی، نظارت پیوستهی نظام پاداش و تشویق و… به تعریف استراتژی ارتباطات با هدف برقراری رابطه بین مدیران و کارکنان کمک میکند.
۸. ساعات کاری انعطافپذیر
نیروی کار متنوع امروزی، روی خوشی به ساعات کاری بدون انعطاف نشان نمیدهند. آنها خواهان انعطافپذیری در زمانبندی کاری هستند تا بتوانند زندگی کاری و حرفهایشان را همگام با یکدیگر مدیریت کنند. انعطافپذیری را میتوان به روشهای زیر ایجاد کرد:
- کار بیشتر در طول روز در مقابلِ کاهش روزهای کاری در هفته
- حضور در محل کار در ساعات خاص اما در بخشهای مختلف روز به جای ساعات کاری رایج
- امکان کار در منزل
۹. استقلال در محیط کار
واگذاری مسئولیت، عنصری ضروری در ساختار سازمانی است. افراد تمایل دارند برای تشکیل گروههای کاری و برخی تصمیمگیریها آزاد باشند. در سازمانهای با کیفیت بالای زندگی کاری، محیط کاری مناسب ارتباطات سرراست، احترام، تشویق، اعتماد، حمایت، رفاه و خشنودی حرفهای و شخصیِ کارکنان را تضمین میکند و در نتیجه کیفیت انجام همهی کارها افزایش مییابد.
اهمیت کیفیت زندگی کاری
امروزه شرکتها و سازمانهای بسیاری باور دارند که «توجه به کارکنان» موجب افزایش بهرهوری، وفاداری و اعتبار سازمان میشود. کیفیت زندگی کاری به دلایلی از جمله موارد زیر برای سازمانها مهم است:
۱. تقویت اعتبار و ارتباطشان با طرفهای درگیر
با بهبود کیفیت زندگی کاری، ارتباط سازمانها با شریکان و طرفهای کاری بهبود مییابد و میتوانند دیدگاهها، سیاستها و عملکردشان را در مسائل پیچیدهی اجتماعی بهتر به سهامداران، مصرفکنندگان، تأمینکنندگان و کارکنان انتقال بدهند.
۲. افزایش بهرهوری
برنامهها و روشهایی که به هماهنگی بیشتر زندگی کاری و شخصی کارکنان کمک میکنند، بهرهوری را افزایش میدهند. تشویق و حمایت شرکت از تلاش و تعهد کارکنان، علاقهمندیها و فشار کاریشان، نگرانیها و فشارهای بیرونی را کمتر میکند. این مسئله موجب میشود آنها در ساعات کاری، تمام تمرکزشان را روی کار بگذارند که باعث افزایش تعهد کاری، وفاداری و بهرهوری میشود.
۳. جذب و نگهداری
امروزه استراتژیهای زندگی کاری، به ابزاری برای جذب نیروی کار متخصص و حفظ نیروی باکیفیت موجود تبدیل شده است. این روزها بسیاری از کارجویان خواهان ساعات کاری انعطافپذیر هستند، بهطوریکه اغلب افراد، زمان کاری انعطافپذیر را به افزایش حقوق ترجیح میدهند.
احتمال ماندن افراد در شغل فعلی یا بازگشت پس از یک دوره غیبت، در سازمانهایی که نیازهای کارکنانشان را بهتر برآورده میکنند، بیشتر وجود دارد. این مسئله برای سازمانها نیز بهصرفه است؛ زیرا متحمل هزینهی از دست دادن نیروهای باتجربه و جایگزینی نیروی جدید نمیشوند. بهعلاوه، چنین سازمانهایی وفاداری کارکنان را جلب میکنند.
۴. کاهش غیبت از کار
در شرکتهایی که محیطی صمیمی و دوستانه دارند، کارکنان کمتر غیبت میکنند. به دلیل مدیریت مناسب فشار کاری، کارکنان کمتر دچار بیماری میشوند و چون بهتر میتوانند ناسازگاریهای بین کار و زندگی را مدیریت کنند، کمتر نیاز به غیبت ناگهانی و مرخصی خواهند داشت.
همچنین کارکنان سالم و بیاضطراب، با بهرهوری بیشتری کار میکنند.
۵. افزایش کیفیت زندگی کاری
کاهش ناسازگاری بین زندگی کاری و شخصی باعث کاهش فشار، افزایش خشنودی از زندگی کاری و شکوفایی بیشتر در کار و خارج از کار میشود.
تعادل در زندگی کاری اضطراب و خستگی را کاهش میدهد و دوران کاری سالمتر و ایمنتری به همراه میآورد. خستگی و اضطراب در محیط کار ممکن است موجب بروز آسیب در محل کار یا در خانه شود.
خوداشتغالها و کسانی که شغل آزاد دارند تا اندازهی زیادی قادر به کنترل ساعات کاریشان هستند. با اینکه بیشتر دادههای مربوط به تعادل میان زندگی کاری و شخصی حول کسانی است که در استخدام دیگران هستند، مزیتهای متعدد خوداشتغالی قابلِانکار نیست. خوداشتغالها عادتهای کاری سالم و استراتژیهایی را بهکار میگیرند که امکان برقراری توازن میان کار و نقشهای دیگر زندگی را به آنها میدهد.
۶. کمک به کسانی که توانایی کمتری دارند
با انعطافپذیری بیشتر و فراهمکردن برخی شرایط، افراد ناتوان، با نیازهای خاص و همچنین افرادی که زمان بازنشستگیشان نزدیک است، میتوانند فعالیت شغلیشان را افزایش بدهند. کار کردن علاوه بر مزیتهای مادی، اثرات مثبت فردی و اجتماعی فراوانی دارد.
در سوی دیگر، مدیران و کارفرمایان امکان بهرهگیری از استعدادهای بالقوهی بیشتری را خواهند داشت.
۷. خدمت به خانوداه و اجتماع
وقتی شرایط کاری و زندگی خانوادگی در تضاد با یکدیگر باشند، یکی از این دو دچار اختلال خواهند شد. پژوهشها در سطح جهانی نشان دادهاند زندگی کاری اغلب با زندگی خانوادگی ناسازگار است. کیفیت زندگی کاری به تعادل بین زندگی کاری و خانوادگی و حفظ آن کمک میکند. آسیب به زندگی خانوادگی به آسیبهای اجتماعی بزرگتری منجر خواهد شد.
شرکت در اجتماعات و فعالیتهای فرهنگی و ورزشی برای جوامع سودمند است. اگرچه برگزاری و شرکت در چنین فعالیتهایی وظیفهی شرکتها و کارفرمایان نیست، اما حمایت از چنین رویدادهایی همکاری و همدلی را در اعضای شرکت تقویت میکند. این کار همچنین برخی مهارتهایی را که ممکن است در محیط کار مفید باشند نیز تقویت میکند.
۸. درگیری شغلی
در سازمانهای با کیفیت بالای زندگی کاری، کارکنان بیشتر خود را درگیر شغلشان میکنند. آنها تلاش میکنند تا بهترین عملکرد را داشته باشند. همچنین کارکنان با برخورداری از حس شایستگی سعی میکنند همیشه مهارتهایشان را متناسب با نیازهای شغلشان بهروز کنند. آنها شغلشان را بهعنوان ابزاری برای رسیدن به موفقیت و پاداش میبینند.
۹. رضایت شغلی
درگیریِ شغلی، تعهد شغلی و خشنودی شغلی را به همراه دارد. کارکنانی که مورد حمایت و پشتیبانی کارفرمایانشان قرار میگیرند، خشنودی بیشتری از شغلشان دارند. این امر به بهبود خروجی کار منجر میشود.
۱۰. اعتبار شرکت
سازمانها، مؤسسات، سرمایهگذاران و رسانههای بسیاری، در ارزیابی شرکتها به کیفیت تجربهی کاری در محیط کار توجه میکنند. مؤسسات اجتماعی گوناگون در تصمیمگیریهای خود به کیفیت زندگی کاری توجه ویژهای دارند.
مشکلات پیشِ روی کیفیت زندگی کاری
با وجود تلاشی که سازمانها برای بهبود رابطهی کارکنان و کارفرمایان و در نتیجه تقویت کیفیت زندگی کاری کارکنانشان میکنند، باز هم ممکن است در مسیر پیادهسازی کارامد برنامهها و اقدامات، با مشکلاتی مواجه شوند. برخی از این مشکلات عبارتند از:
۱. تشویقنکردن و پاداش نامناسب
تعهد کارکنان به شغلشان در رویارویی با تلاش ناکافی مدیران برای جبران تلاشهای آنها، رنگ میبازد. تعهد پدیدهای دوسویه است. مدیران بدون تشویق و پاداش شایسته، نمیتوانند انتظار بهترینها را از کارکنانشان داشته باشند.
۲. بنبستِ شغلی
شغلهایی که جای رشد و پیشرفت ندارند یکی از مهمترین دلایل بیانگیزگی و عدم تعهد کارکنان هستند. شغلهایی که فرصت خودشکوفایی و رشد را از کارکنان دریغ میکنند، به ناخشنودی شدید و عدم وفاداری منجر میشوند.
۳. مدیریت بر پایهی تهدید
بدرفتاری با کارکنان و تهدید و خجالتزده کردن آنها، نتیجهای جز از بین رفتن تعهد آنها ندارد. در کتاب «تارهای وفاداری» (The Loyalty Link) نوشتهی «دنیس مککارتی» (Dennis G. Mc Carthty)، مدیریت با تهدید، بهعنوان یکی از هفت عامل تضعیف وفاداری کارکنان معرفی شده است.
۴. فضای کاری منفی
پذیرفته نشدن از سوی همکاران، محیط بدون همکاری مؤثر، همراه با سیاسیکاری و برخورد منفی دیگران، تعهد کاری را از بین میبرد. اگر کارکنان آرامش خاطری را که نیاز دارند در محیط کار دریافت نکنند، تمایلی به ارائهی همهی تواناییهای خود نخواهند داشت.
۵. نداشتن امنیت شغلی
امنیت شغلی یکی از مهمترین نیازهای کارکنان است. اگر آنها احساس کنند که هر لحظه ممکن است شغلشان را از دست بدهند، تعهدی نسبت به اهداف سازمان نشان نمیدهند.
۶. نگرش منفی
برخی افراد بهطور ذاتی به هیچچیز و هیچکس از جمله کارفرمایشان تعهدی ندارند! تعهد یک نگرش است و کسانی که از آن برخوردار نیستند، نمیتوانند به شغلشان متعهد باقی بمانند.
برگرفته از: businessmanagementideas